پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

معمای اسطوره


معمای اسطوره
فلسفه غرب، بنابر سنتی درازآهنگ، آغاز خود را با طرد اسطوره و گذر از آن روایت می كند كه توسط سلسله نخستین فیلسوفان یونان باستان پیشاسقراطیان، در سده های پنجم و ششم قبل از میلاد، تحقق پیدا كرده است. این روایت، به طور خاص، با نام طالس ملتوسی ۶۴۸ تا ۵۴۶ ق م، به عنوان پدر فلسفه غرب و پیشاهنگ این سلسله، پیوند خورده است. اما روایت مسلط «گذار از اسطوره به فلسفه» یا شعار معروف «از mythos بهlogos » از «اسطوره سازی» به «خردورزی» را امروزه بسیاری به چالش كشیده اند و بدین سان، پدرخواندگی طالس را نیز منكر شده اند.
آنها به گذاری مطلق از اسطوره به فلسفه قائل نبوده و معتقد نیستند كه طالس، یك بار برای همیشه، با اسطوره و اسطوره سازی وداع كرده و از آن پس او و فلاسفه اخلاف او، به سرای جاوید فلسفه و خردورزی عقلانیت در آمده اند. به نظر می رسد كورنفورد یونانی شناس انگلیسی نخستین كسی بود كه به این نوع تاریخ نگاری فلسفی به نحوی كه «طالس ناگهان از آسمان نازل شد و به محض برخورد به زمین، دریای فلسفه جاری شد»، انتقاد كرد و مدعی گونه ای پیوند پایدار میان «رازورزی اسطوره ای» و «خردورزی فلسفی» شد. گادامر نیز می گوید: «ببینید چقدر این برداشت از تاریخ سست است كه، مطابق آن، فلسفه از طالس و مكتب ملتوس ملطیه آغاز می شود...
این طرح مرسوم «از mythos بهlogos » مشكوك به نظر می رسد. شاید در هر دو مورد بایستی بگوییم كه سر و كار ما بیشتر با logos است تا با mythos.» این ناقدان، حداكثر، گذار از گونه ای «خردورزی» به گونه ای دیگر از «خردورزی» را باور دارند. به عبارت دیگر، از نظرگاه آنها، «عقلانیت فلسفی» تنها گونه عقلانیت نیست و باید عقلانیت های دیگر را، از جمله «عقلانیت اسطوره ای»، به رسمیت شناخت. چنانچه نیچه به عقلانیت اسطوره ای اعتماد بیشتری داشت و به همین نسبت، به عقلانیت فلسفی كه در آن «شناخت زندگی» بر خود «زندگی» رجحان دارد، بدگمان بود. یا اینكه برخی، برخلاف پیش انگاشت رایج كه در جهان نگری اسطوره ای هیچ مجالی برای «آزادی» و «آگاهی» قائل نیست، الاهیات اسطوره ای را از الاهیات فلسفی كمتر دگماتیك دانسته اند.
از دید آنها، در الاهیات اسطوره ای نه بعد تراژیك جهان نفی شده و نه خدایان تنزیه شده اند، حال آنكه الاهیات فلسفی هیچ گاه نتوانسته به نحو رضایت بخشی «مسئله شر» را، با حفظ رویكرد تنزیهی اش به خدا، حل كند. برخی ناقدان، همانند میرچا الیاده، با حفظ همین رهیافت، تعبیر گذار از گونه ای «اسطوره سازی» به گونه ای دیگر از «اسطوره سازی» را ترجیح می دهند، چرا كه كمتر گمراه كننده است و القای «كمال» و «پیشرفت» نمی كند. اینكه بگوییم فرزندان من «یكی از یكی زیباتر»، البته، معنایی جز این ندارد كه «یكی از یكی زشت تر». اما پیدا است، اولی حمل بر خوش بینی می شود و دومی حمل بر بد بینی. ناقدان اخیر از ما می خواهند به تاریخ اندیشه خوش بین نباشیم و برای آن سیری خطی ترسیم نكنیم. آنها تاكید می كنند كه هیچ وداع تاریخی با اسطوره صورت نگرفته و اندیشه خام «اسطوره زدایی»، كه در دوره جدید مطرح شد، خود، نوعی اسطوره جدید است.

مسعود زنجانی
منبع : روزنامه شرق