دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


گره چینی هنر خلق زیبایی با چوب و شیشه است


گره چینی هنر خلق زیبایی با چوب و شیشه است
صدای یكنواخت و كشیده زنگ در حیاط روی حال خیالش پرده كشید. نگاه بهت زده خیالش از روی كنده چوب های استخوان دار گذشت. آرام و پا كشان از زیر سایه خشك درخت توت و از باریكه آجر فرش حاشیه كنار باغچه رد شد و در چوبی و دو لتی حیاط را باز كرد.
صدای یكنواخت و كشیده زنگ در حیاط روی حال خیالش پرده كشید. نگاه بهت زده خیالش از روی كنده چوب های استخوان دار گذشت. آرام و پا كشان از زیر سایه خشك درخت توت و از باریكه آجر فرش حاشیه كنار باغچه رد شد و در چوبی و دو لتی حیاط را باز كرد.
حال و رنگ خنده ای بی صدا گوشه چشم های شوخ نگاهش خانه گرفت. نفسش تازه شد، شانه هایش را كنار كشید و راه داخل شدن را باز كرد و به راه افتاد.
از كنار داربست طاق نصرت مانند نسترن آتشی كه می گذشتیم، برگ های لب سوخته و زمین خورده حاشیه باغچه را با نعل گیوه هایش پس زد. زیر درخت بید مجنون روی لبه تخت چوبی چارگوش دوره دار كه نشستیم، نگاهش را به شاخه های واژگون و تركه های سخت بید مجنون گره زد.
حال و رنگ خنده بی صدای گوشه چشم هایش سرد شد. اثر زخم و درد خجالت كشیدن لا به لای چین و چروك پیشانی بلند و گونه های استخوانی اش پنجه كشید.
دلگیر شدی؟ آره؟! نمی خواد چیزی بگی. از گپ و گفت و رگ و ریشه ات خبر دارم. خودم بزرگت كردم. خیلی خوب حالیم شد. فهمیدم تشنگی امانتو بریده آرام و خسته حال خم می شود و از زیر دستگاه یك تكه چوب نازك و رنده خورده شمشاد را برمی دارد. با مداد روی تنه صاف و خوش بوم شمشاد عدد سال های ۱۳۲۱ را از رقم های امسالی كه در آنیم كم می كند، باورت می شه، آه می كشد. ای دل غافل انگار همین دیروز بود. مادر خدا بیامرزم یه نصفه نشان سنگك برشته و ۳، ۴ تا گل شامی كباب گذاشت میان دستمال نان پیچه ام و گوشه های دستمال را دو تا دو تا بهم گره زد و نهار اون روزمو داد دستم، پدر خدا بیامرزم دستمو گرفت و راه افتادیم نزدیك در حیاط مادرم از زیر قرآن ردمان كرد.
آفتاب تازه در آمده بود كه رسیدیم به دكان اوستا مرتضی خدا بیامرز. ما را كه دید دستش را انداخت دور گردن بابام، بابام دستمو گذاشت تو دست سید مرتضی و گفت: « این یكی تو كار جور دیگه ایه، هر كاریش كردم پایبند ملات و ماله و سیمان و شمشه و شاغول بشه نشد كه نشد، خدایی شو بگم. می خواستم ازش یه اوستا كار معمار پدر پیشه بسازم. كارم جور در نیامد. هیچ جوری دل به كار گل نمی ده. در عوض تا دلت بخواد عشق چوب داره و تیشه تا یه تیكه چل چوب و تخته مخته ای گیر میاره می افته به جانش و تا یه چیز خوش آب و گلی و یه گل مرغی از زیر دستش در نیاد ول كن كار نیست.»
پس این طوری بود كه رفتید زیر دست حاج مرتضی خان گره چین و فوت و فن كار را پیدا كردید و شدید استاد نصرت الله بابائی، خوب حالا این گره چینی یعنی چی یعنی چه كاری؟
_ راستش باید هندسه بدانی و ریاضیات و كار با چوب و رنگ ها رو هم خوب بشناسی. گره چینی هم ساختن و هم پرداختن سطوحی مركب از مجموعه شكل های هندسی یا میان پر به وسیله شیشه رنگی، قطعات چوبی معرق، آیینه، الماس تراش و منبت كاری شده یا حتی میان خالی كه در نهایت اثری یك پارچه، همگن، متجانس، متوازن و متقارن را پدید می آورد، مثل همین تخته شطرنج كه روبروت گذاشته ام.
به تخته شطرنج كه از دست و پنجه استاد بیرون آمده است نگاه می كنی نگاهت به دوایری در كناره و پیچش هایی از امواج در حاشیه تخته شطرنج به حركت در می آید تصویری از دو چشم و مغز انسان كه تا حد و مرز وسعت تخته ادامه می یابد. آن گاه نگاهت به درون می آید به نقطه ای به نام مركز تقارن می رسی. بعد می ایستی و ثابت می مانی تا به عرصه رسیدن اندیشه، آن وقت می اندیشی و می اندیشی، هر چه هست فروتنی است. عین در زورخانه ای كه برای وارد شدنش باید سر خم كنی.
● استاد از خصوصیات و جنس این هنر بگویید!؟
تردیدی نیست كه خواص معینی از قبیل هماهنگی، تناسب، وحدت، تنوع سادگی، صحت اندازه گیری، وضوح، اتحاد میان اجزا؛ و شایستگی برای انجام دادن هدفی كه اثر هنری برای آن به وجود آمده است، زیبایی را به وجود می آورد اما زیبایی بیش از آن چه در خواص ظاهری اشیا باشد، در ذهن هنرمند است.
بنابراین مقصود از این هنر بر انگیختن لذت و تلفیق احساس است، پس زیبایی لذتی است تجسم یافته و هنر عبارت است از دیدن و درك زیبایی ها و بیان آنها به وجهی مطبوع و دلپسند چنان كه هنر گره چینی هنر خلق زیبایی است با قطعات ترد و برش خورده چوب و شیشه های رنگی در شكل و هیات اشكال مختلف و متعدد الاجرا و وحدت گرای هندسی كه به طور هماهنگ در یك كادر مشخص و تكرار شونده در كنار هم قرار گرفته باشند.
دوباره كه به تخته شطرنج چشم می دوزی در این نقش میان تخته شطرنج نقشی می بینی كه از بی نظمی پدید آمده است. چوب چنار از كهربایی به صورتی و از صورتی به سفید و خال خال های ریز عین پره های گل كه افشانده شده باشد. نورهایی كه در پس گره ها قایم شده اند و چوب انابی گره خورده كه اجازه سكون را از تو می گیرد و تو پویا می شوی این جنس هنر است و وقتی نگاهت را به گردش در می آورد ذهن را نیز فعال می كند و زنده بودنت را به تو می نمایاند.
استاد می گوید: «یادش بخیر، خانه ای در كاشان ساخته بودم، درها را گره چینی كرده بودم و لا به لای آن را شیشه های رنگی كار گذاشته بودم، دست روزگار خانه را قسمت كس دیگری كرد كه شاید از من كس تر بود، به هر حال اگر خواستی نمونه هایی را ببینی منبر متعلق به مسجد جامع اصفهان كه در سال ۵۴۶ هجری قمری ساخته شده است، پنجره های گره كاری در عمارت چهل ستون. یكی از درهای مسجد جامع یزد مربوط به قرن هفتم، منبر منبت و گره بخش اسلامی موزه ایران باستان و در ورودی حوضخانه كاخ گلستان نمونه های بسیار خوبی است.»
حرفش كه تمام می شود نگاهش را به جای دیگری می دوزد و دست دست می كند تا سئوال دیگری بشنود.
● چه چیز باید در اختیار یك گره چین باشد؟
مهم ترین و اصلی ترین مواد اولیه انواع چوب های درختان جنگلی ایران از نوع آزاد و راش و احیانا سرخه دار و درختان دست كاشت گردو است، در وجه مطلوب و مورد اتفاق رای استادكاران درخت چنار مهم ترین عنصر مورد نظر است كه به دست آوردن این ماده اولیه چندان دشوار نیست.
بلند می شود و میز خطاطی گره چینی معرق ساخته دست و پنجه خودش را روبرویم می گذارد می گوید حالا به این نگاه كن...
صفحه ای است به نام میز خطاطی كه از زیبایی خط فارسی از مفهوم شعر و ادبیات فارسی از زیبایی های رنگ های طبیعی چوب بهره گرفته است تا صفحه ای مهیا شد برای خطاط. كه نه تنها زیباست، نه تنها گویاست و نه تنها جنبه تزیینی دارد، بلكه لذتی را در خطاط می پروراند كه منظم فكر كند و منظم پرورش دهد. مثل سفره قلم كار كه نقش و نقوش دارد و لذت غذا خوردن را در انسان دو چندان می كند.
مثل ترعه های مجمعه های مسی غذا و مثل باغ گل نشا كردن روی وسعت قالی، این هنر از ریشه و اعتقاد وحدت مدار انسان ایرانی می تراود و می تراود...
و حالا از فرق گره چینی دست ساز با گره چینی صنعت گرا می پرسم، بابایی گوشه چشمی به قالی می اندازد و مكث می كند و سر تكان می دهد، می گوید: «امان بده تا متنی دست نوشته از زنده یاد «رسام عرب زاده» را برایتان بخوانم. عرب زاده خدا بیامرز نوشته است. فرش ماشینی در همان دید اول برای چشم می تواند مقدمه یك انفعال باشد و در دید دوم دیگر چیز تكراری است و در دید سوم هیچ ندارد و فرقش همین است با یك فرش دستی كه سازنده را كنار فرش می بینی.
گرهی با گره دیگر با یك روح و حال بافته شده است، در كنار هر دانه ای یك انسان را تداعی می كند كه او و احوالش بر شما نشاط می دهد. در حالی كه در فرش ماشینی و همچنین منبت ها و گره چینی ماشینی یك چرخ دنده و گردونه را می بینید كه انفعال از رنگ ها و قالب ها بر چشم شما نیش می زند. آدم اهل حال در كنار آثاری كه عاطفه و لطف هنری دارند، موثرش را، نقاشش را و حتی روستا و محله اش را می بیند.
برای خداحافظی كه بلند می شوم جلوی آیینه گره چینی شده می ایستم درست می گوید استاد. وقتی در برابر چنین اثری قرار می گیری ترجیح می دهی به توازن و تقارن هندسی گره چینی ها و معرقی كه آیینه را قاب گرفته اند، نگاه كنی. به دست های پینه بسته و انگشتان لاغر و زحمت كشیده موثرش نه به خودت. آن وقت است كه به قول استاد در خودت گم می شوی و در دیگری پیدا...
ناشر:میراث خبر
منبع : پایگاه خبری هنر ایران


همچنین مشاهده کنید