جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
رصد فرهنگی مقدمه مهندسی فرهنگی است
▪ گفتوگو با محمدعلی كینژاد
دكتر محمدعلی كینژاد در كارنامه خود بنیانگذاری و ریاست دانشگاههای صنعتی سهند و هنر اسلامی تبریز و نزدیك به یك دهه دبیری شورای عالی انقلاب فرهنگی را دارا میباشد. وی به زبانهای فرانسه و انگلیسی تسلط دارد و تاكنون از ایشان ۱۸ مقاله و ۳ جلد كتاب به چاپ رسیده است. آنچه در زیر میخوانید حاصل گفتوگوی دوهفتهنامه مهندسی فرهنگی با دكتر كینژاد در مورد رصد فرهنگی است.
● از نظر شما لوازم و پیش نیازهای مهندسی فرهنگی چیست؟
اولین گام برای مهندسی فرهنگی رصد فرهنگی است. ما در رصد فرهنگی میخواهیم، وضعیت فرهنگی كشور را با یك نگاه عینیتگرا بررسی كنیم؛ هم در سطح فرهنگ عمومی و هم در سطح خرده فرهنگهای موجود در جامعه و با كالبدشكافی فرهنگی جامعه شناخت عمیق از فضای فرهنگی كشور انجام دهیم؛ به عبارتی میخواهیم فضای فرهنگی كشور را دیدهبانی كنیم. رصد فرهنگی نوعی مسئلهیابی و مسئله سنجی فرهنگی است؛ كه باید در سطوح مختلف، به لحاظ مقاطع زمانی گذشته، حال و آینده پی بگیریم. تا ما شناختی از گذشته نداشته باشیم، حال را نمیفهمیم؛ و تا حال را نشناسیم، آینده را نمیتوانیم ترسیم كنیم. ضمن اینكه تأثیر محیطهای خارجی و متغیرهای بیرونی باید به دقت لحاظ شوند. اینكه میزان تأثیر ما بر محیط خارجی به چه میزانی است و در محیط خارجی و بین المللی چه تحولات و مسائلی میگذرد و چه آثاری بر بخش فرهنگی داخل كشور خواهد داشت، نیاز به شناخت دقیق دارد.
● اگر درست متوجه شده باشم، فرمایش شما به این معناست كه رصد فرهنگی مقدم بر مهندسی فرهنگی است؟
ببینید، همچنان كه كشورهای مختلف به خصوص كشورهای توسعه یافته با برنامهریزی دقیق و علمی در همه حوزهها پیش میروند، بخش اقتصادی برای دستیابی به رشد اقتصادی یا تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه نیاز به برنامهریزی دقیق و حساب شده دارد و در بخش امنیت ملی طــرحهـای مـختلف نظامی و بازدارنده و پروژههای عظیم اجرا میشــود. در بـخش فرهنگ هم ما نیاز به برنامهریزی در جهت دستیابی به اهداف فرهنگی براساس نظام داریم. این مسئله در تمامی دنیا وجود دارد. آمریكا چقدر تلاش میكند كه فرهنگ خود را كه حداكثر ۳۰۰-۲۰۰ســال قــدمـت دارد جـهانی كنـد.برای این مسئله ابتدا، ذهنیتسازی میكند و بعد با شیوههای مختلف تبلیغــاتی، مستقیـم و غیرمستقیم سعی در اشـاعــه فرهنگش در خارج از مرزهای خود را دارد. این مسئله در كشور ما به لحاظ شرایط خاص و تجربه چندین هزار ساله فرهنگی و دینداری و اینكه دین و فرهنگ پرچمدار تحولات و جریانها در ایران بوده، به خصوص انقلاب اسلامی كه دقیقاً برآمده از بطن همین فرهنگ دیندار مردم است، عامل پایداری ما در برابر تمامی فشارها بوده است.
غرب با درك این موضوع، تمام توانش را برای تخریب و تضعیف عامل هویت بخشی و مقاومتپذیری ما به كار گرفته است. ما نیاز داریم به طور دائمی، فرهنگمان را رصد كنیم، و با شناخت از روندهای موجود، كاستیها و فرآیندهای شكلگیری، پردازش و نمودهای عملی رفتاری، زمینه سازی مهندسی فرهنگی كشور را فراهم كنیم. در حقیقت رصد فرهنگی مقدمه مهندسی فرهنگی است. بر همین اساس بود كه ما در چند سال گذشته پروژههای تحقیقاتی زیادی در زمینه رصد فرهنگی و مهندسی فــرهنــگی در دبیرخانه شــورای عــالی تعــریف كردیم و برای پشتیبانی علــمی مـوضوع مقدمات لازم برای جذب هیئت علمی و تاسیس مركز پژوهشی زیر نظر دبیرخانه شورای عالی انجام دادیم و بستر كار فراهم شد كه هماكنون هم كار با حضور آقای دكتر مخبر به طور جدی ادامه دارد.
● آیا اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، با این فرصت كمی كــه دارنـد (تشكیل جلسهها هر دو هفته) میتوانند متولی این موضوع باشند؟
قطعاً نه، چون این رصد قرار نیست توسط اعضای شورای عالی و در جلسه شورای عالی انجام بگیرد؛ بلكه یك مركزی باید به طور مداوم مسایل فرهنگی جامعه را رصد نماید، و خلأهایی كه وجود دارد را شناسایی كرده، سمت و سوی حــركتهــا را ببیند و برای هدایت آن برنامهریزی كند. شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان اتاق فكر و مركز رصد فرهنگی عمل میكند و با انسجام بخشی به نهـادهــای فـرهنگی از تكرار و كارهای موازی و همسو جلوگیری میكند؛ اعضای شورای عالی به لحاظ كمبود وقت، نمیتوانند عهدهدار گردند و نیاز به یك دستگاه فعال و متخصص است كه به طور مداوم پشتوانه پژوهشی این كار را انجـام دهــد. دبیـرخانه شورای عالی، این كار را به صورت تخصصی سـامـان میدهـد. وقتی نتایج كار رصد به شورای عالی میرسد، كار به دو حوزه تقسیم میشود: حوزه ستادی، كه شورای عالی به عنوان مغزافزار مركزی آن را انجام میدهد و سیاستگذاری، نظارت و ارزیابی میكند. بخش دیگر صف است؛ كه كار اجرایی و عملیاتی انجام میدهد، نكتهایی كه در بخش رصد باید مورد توجه قرار گیرد، ماهیت تعاملی بخش فرهنگی با سایر بخشها است. كسانی كه به رصد فرهنگی میپردازند، نیاز به تخصصهای مختلف از اقتصاد و علوم سیاسی گرفته تا جامعهشناسی، هنر و مهندسی دارند تا با یك دید همه جانبهنگر این رصد را در بخشهای مختلف و در قالب یك كلیّت كلان انجام دهند.
● یعنی این رصد در بخشهای سیاسی و اقتصادی هم باید انجام گیرد؟
فرهنگ به لحاظ چند لایه بودن، پیچیدگیها و چندبخشی بودن آن، در تعاملی دائمی و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری مداوم است. ضرورت دارد كه در رصد فرهنگی ما سایر بخشها را هم لحاظ كنیم؛ لذا رصد فقط به بخش فرهنگی محدود نمی شود. وقتی رصد فرهنگی را انجام میدهیم، در حقیقت رصد سایر بخشها را هم به همراه دارد؛ ما در گام اول، به رصد فرهنگی در جامعه دست میزنیم؛ بعد باید با شناخت صحیح در صدد ساختوساز و مهندسی كلان فرهنگی كشور باشیم.
● پس شما رابطه بخش فرهنگ با دیگر ابعاد و بخشهای اجتماع را تنگاتنگ میبینید كه در آن فرهنگ بر دیگر اركان و بخشها تأثیر میگذارد و آن بخشها هم بر فرهنگ تاثیر میگذارند؟ چون وجود رابطه یا عدم رابطه، شكل و ماهیت نقشه مهندسی فرهنگی را دچار تحول خواهد كرد؟
در بررسی مسائل مختلف، ما از الگوها و رویكردهای مختلفی استفاده میكنیم؛ از این منظر رویكرد سیستمی، برای تعیین رابطه بین بخشهای مختلف جامعه، آن را به ۴ بخش فرهنگ، اجتماع، سیاست و اقتصاد تقسیم میكند؛ كه به منزله ۴ خرده نظام عمل میكنند. نظام اقتصادی به انطباق و سازگاری با محیط میپـردازد. نظام سیاسی، وظیفه تعیین اهــداف جــامعه را به عهده دارد و افراد جامعه این اهداف را همراهی میكنند. نظام اجتماعی، بر وحدت و هماهنگی جامعه تأكید دارد؛ و از طریق قواعد و هنجارها به اهــداف میپــردازد. نظام فرهنگی هم معطوف به حفظ الگوهای فرهنگی و ارزشهـای فرهنگی فراگیر است؛ به عبارت بهتر نهادهای دینی و فــرهنـگی، ارزشهـای فــرهنـگی عمــومی را هدایت میكنند و این ۴ بخش در یك رابطه تعاملی با یكدیگر قرار دارند. در مجموع تعامل ۴ بخش، مقدمه نظام اجتماعی كلان میباشد. به نظر من در برنامه توسعه، فرهنگ یك جامعه را تنها نمیتوان با تغییرهایی در بخشهای فرهنگی اصلاح كرد؛ بلكه لازم است فعالیتهای تمام بخشها در یك چارچوب فرهنگی قرار گیرد. اما در این بین رابطه دو بخش فرهنگ و سیاست خیلی مهم است. فرهنگ، بخش سیاسی را از طریق سیاستمدارانی كه خود پرورش یافته نظام فرهنگی جامعه هستند، و نیز از طریق نهادهای فرهنگی تحت تأثیر قرار میدهد؛ و در مقابل بخش سیاسی نیز از طریق سیاستهای فرهنگی، نظارت بر مراجع فرهنگساز و فرهنگپرور، به ویژه مطبوعات و رسانهها و بالاخره كالاها و صنایع فرهنگی بخش فرهنگ را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
امروزه تقریباً پذیرفته شده كه نهادهای غیرفرهنگی، تأثیر انكارناپذیری بر فرهنگ میگذارند و همین مسئله است كه برنامهریزی فرهنگی را دچار مشكل میكند. تأثیری كه نهادهای اقتصادی و سیاسی مانند وزارت اقتصاد و دارایی، تعاون، كشور بر مباحث فرهنگی دارند، شاید كمتر از نهادهای فرهنگی مانند وزارت ارشاد، آموزش عالی، سازمان تبلیغات و حتی آموزش و پرورش نباشد.
شما هر تلاشی كه در جهت حاكم كردن عدالت اجتماعی در همه ابعاد و بخشها انجام دهید یك كار عمیق فرهنگی است. نقش و تأثیر فرهنگی رفتار دولت بسیار بیشتر، كارسازتر و ماندگارتر از فعالیتهای مستقیم فرهنگی است. صحبتهای بنده به معنای خنثی بودن فرهنگ نیست. به طور حتم غیر از عوامل اقتصادی، فرهنگ هم آهنگ توسعه را تسریع میكند. درست است كه عوامل اقتصادی و سیاسی بر فرهنگ تأثیر میگذارند، ولی فرهنگ تأثیر شدیدی بر اقتصاد و سیاست میگذارد. برخیها در بررسی علل توسعه غرب، دقیقاً بر روی عامل فرهنگ تأكید میكنند. ماكس وبر در غرب پرچمدار این تفكر است. اینكه آیا فرهنگ، سرمایهگذاری و تولید را ارج مینهد و یا مذموم تلقی میكند، آیا وجدان كاری در آن وجود دارد و میزان حضور عقل و تلاش و كوشش به چه میزانی است، به عنوان عناصر فرهنگی بر نوع توسعه اقتصادی تأثیر انكار ناپذیری دارد. مسئله مهمتر اینكه آیا فرهنگ قابلیت جذب كنندگی دارد و با تحولات پیش میرود یا نه؟
● گام بعدی پس از رصد چیست؟
همان طور كه عرض كردم، كار مهم و رسالت بزرگی كه مقام معظم رهبری به شورای عالی انقلاب فرهنگی محول فرمودند، مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی كشور است؛ كه خود اساس همه چیز است. مقدمه آن رصد فرهنگی است؛ كه از طریق آن، شناخت علمی از نقاط قوت و ضعف فرهنگ به دست میآید. در نظام اسلامی و بر مبنای تفكر اسلامی، قدرت و ثروت مقدمهای است تا انسانها از لحاظ فكر، اخلاق، فضایل و علم تعالی پیدا كنند، بنابراین فرهنگ مقوله بسیار مهمی در چنین نظامی است. شورای عالی كه در حقیقت به تعبیر مقام معظم رهبری ستاد مركزی فرهنگ كشور است، باید با طراحی، برنامهریزی، آیندهنگری و كلاننگری بر مسایل فرهنگ اشراف داشته باشد.
در مهندسی فرهنگی، ما میخواهیم با یك نگرش علمی و آگاهانه، به طراحی آینده فرهنگی جامعه برای حركت آن به سوی اهداف تعیین شده براساس فرهنگ اسلامی و ملی بپردازیم، آن هم با یك دید آینده نگر، در این طراحی باید هر جزء و دستگاه فرهنگی نقش خود را به نحوی ایفا كند.
● برخی معتقدند كه این نوع نگاه به فرهنگ، یعنی بسته بندی فرهنگ؛ چون شما وقتی از مهندسی صحبت میكنید، در واقع میخــواهید وارد همه حوزهها به صورت جزئی شوید، مانند یك مهندس ساختمان كه روی جزئیات كار میكند تا بنا كامل شود؟
ما نمیخواهیم به فرهنگ یك نگاه افراطی داشته باشیم؛ قصد ما نگاه معقول اسلامی به فرهنگ است؛ تا طبق ضوابط، كه معارف اسلامی و الگوهای آن به ما نشان میدهد آن را تنظیم كنیم.
در این زمینه، دو دیدگاه افراطی و تفریطی وجود دارد؛ در یك سر طیف عدهای فرهنگ را مقولهای جبری، مدیریتناپذیر و رها میدانند كه نباید در جهت هدایت آن گام برداشت و اصولاً معتقدند؛ نمیشود كاری كرد. در سر دیگر طیف افرادی قرار دارند كه سختگیری زیاد و تفكر كنترل آمیز و نظارت بسیار دقیق را در همه زمینههای فرهنگ عمومی و اخلاق شخصی مطرح میكنند. به نظر بنده، هر دو غلط است. نمیشود فرهنگ یك جامعه را به خصوص به بهانه جهانی شدن فرهنگ، رها و منفعل عمل كرد؛ درعین حال زیادهروی نیز نباید كرد. به هر حال همه دولتها سعی میكنند فرهنگ خود را حفظ و حراست كنند. همان كاری كه اروپاییها میكنند و ورود فیلمهای هالیودی را به خاطر لطمه به فرهنگ و ادبیاتشان محدود كردند.
در كار فرهنگی ضروری است، تا فرهنگ كشور با برخورداری از استانداردهای لازم بتواند در مقابل زلزله تهاجم فرهنگی مقاومت كند. امروزه غرب با كمك ابزارهای مختلف رسانهای كه در اختیار دارد، تلاش میكند فرهنگ خاص خود را به تمامی جهان تزریق كند و فرهنگ خود را استیلا بخشد. بنابراین ما در مقابل این عمل، نمی توانیم دست روی دست بگذاریم؛ ضمن اینكه در سراسر تاریخ یكی از وظایف مهم حكومتها، به خصوص حكومتهایی كه بر مبنای حق بنا شدهاند، رشد فضیلت و معنویت در بین مردمشان بوده است. برای رسیدن به این مهم داشتن برنامهریزی امری اساسی و نیازمند شناخت راههای تأثیرگذار بر فرهنگ عمومی میباشد. بنا به فرمایش مقام معظم رهبری باید فضای فرهنگی كشور را باغبانی كرد و دستگاههای اجـــرایی فــرهنــگی كشور، این طراحیها و سیاستگذاریها را در برنامههای خود عملیاتی كنند. با این كار اولاً یك كلان نگری فرهنگی در بالا دست نهادهای فرهنگی شكل میگیرد؛ و از موازی كاری آنها جلوگیری میكند، و دوم اینكه با موقعیت شناسی و استفاده از توانمندیهای موجود و استراتژی دقیق و طراحی شده به نیاز متنوع مخاطبان پاسخ میدهد.● این سخن شما به معنای ورود دولت در عرصه فرهنگ است. اما برخی معتقدند كه ورود دولت در فرهنگ موجب میشود، دولت از اقتدار و قدرت خود برای دخالت در سلیقهها و افكار عمومی برای حفظ سلطه و حـاكمیـت خـود استفاده كنــد؛ بــه عبارت دیگر سلطه دولت بر فـرهنگ جــامعه و تـغییر و تحول آن بـه نفع مـجموعه حـاكمیت، موجب از بین رفتن فرهنـگ عمومی جامعه و گاهی اوقات تنش با این فرهنگ و از بین رفتن هویت جامعه میشود.
در سؤال شما یك نكته نهفته است؛ و آن نوع نگاه لیبرالی به دولت است. در این نگاه باید تمام تلاش را به كار گرفت، تا عرصه دولت را تنگ كرد، كه مبادا به آزادی فرد لطمه بزند، در حالی كه در جامعه اسلامی این طور نیست. بنابراین اول باید نوع نگاهمان به دولت را عوض كنیم، ضمن اینكه در غرب هم اینطور نبوده است؛ كه دخالت دولت در عرصه فرهنگ نباشد. آنجا هم این امر به صورت شدید بوده است. امروزه دخالت دولت در فرهنگ ضروری است. برای اینكه دولتها در اداره و مدیریت جامعه و اعمال كنترل بر تغییرهای اجتماعی و جهتدار نمودن آنها ناگزیرند كه امور جامعه و زندگی اجتماعی را در مفهوم فرهنگی آن به طرحهای جزیی تجزیه كنند و مدیریت فرهنگ را در سرلوحه برنامههای خود قرار دهند. تأكید من به ضرورت مدیریت دولت در فرهنگ، از چند عامل نشئت میگیرد. اول اینكه، طرح موضوع ملتسازی به عنوان یك پایه توسعه، چه در غرب و چه در بسیاری از كشورهای در حال توسعه باعث میشود كه دولتها در این فرایند، ضمن حفظ تنوع زبانی مردم كشورشان و توجه به آنها به تقویت زبان و وحدت ملی اهتمام ورزند و از طریق زبان و مجموعه عوامل فرهنگی مرتبط با آن هویت فرهنگی ملی خود را حفظ و تقویت كنند؛ این كاری است كه در اروپا و غرب و بسیاری از كشورهای در حال توسعه از قرن ۵۱ میلادی به این طرف انجام شده است. دوم، پیدایش و شكل گیری ماهوارهها و شیوههای جدید ارتباطی، یا به تعبیری عصری كه آن را عصر انفجار اطلاعات و دهكده جهانی مینامیم، سبب شده كه ارزشها، هنجارها و اطلاعات؛ بسیار سریع تر از قبل انتقال یابد. صاحبان این فناوری از این ابزارها برای بسط و گسترش اندیشهها و ارزشهای خود سود میبرند و همین موضوع هراس بسیاری از دولتها را به جهت تضعیف فرهنگ عمومی و ملی برانگیخته است؛ چرا كه در مواجهه با این ابزارها قرار گرفتهاند. از این رو، دولتها خود را مسئول ترویج ارزشها و هنجارها و در معنای كلی برنامهریزی در امور فرهنگی میدانند. در جمهوری اسلامی هم به عنوان نظامی كه براساس ارزشهای اسلامی بنیان یافته است مقوله فرهنگ -آن هم برگرفته از متون و منابع اسلامی - در سرلوحهٔ كار قرار دارد.
از طرف دیگر امروزه فرهنگ به عنوان یكی از بنیادیترین نمادها و به عنوان زیربنای تحولات اجتماعی، اقتصادی در نــظر گــرفته میشود؛ به طوری كه از آن به عنوان عاملی در جهت شكلدهی به سرنوشت اجتمــاعی مـلت یــاد میشود و تلاش دولت در راستـای كنترل و سیاستگذاریهای فرهنگی به همین منظور صورت میگیرد. البته به علت ماهیت فرابخشی فرهنگ، ساماندهی اهداف كلان فرهنگی و دستیــابی بــه آنـها نیازمند یك تشكیلات فرابخشی نیز هست.
● ولی به نظر میرسد مباحثی نظیر جهانی شدن، رشد ارتباطات و ابزارهای فرهنگی فراگیر توان كنترل تغییرها را گرفته است ؟
به اعتقاد بنده مهمترین تفاوت بخش فرهنگی و كار فرهنگی در دوران كنونی، ظهور پدیدهای به نام صنایع فرهنگی است؛ عنوان ابزار كار فرهنگی از تأثیرگذارترین عوامل جهتدهی به افكار عمومی هستند. غربیها با شناخت سلیقهها و نیازهای روحی روانی تودههای مردم، نوعی نیاز اشباع ناپذیر نسبت به تولیدهای خویش را در آنها میآفریند و این كار را با شگردهای فریبنده تبلیغاتی در عرصه رسانههای گروهی و تلفیق نیازهای غیرواقعی با ناخودآگاه عمومی سازماندهی میكند. این وضعیت یعنی تولید و پیشرفت در صنایع فرهنگی و فن آوری ارتباطی، باعث شد فاصله مكانی و زمانی از میان برداشته شود. امروزه مردم دنیا اخبار جنگ در عراق، فلسطین، لبنان، برگزاری انتخابات و تظاهرات در نقاط مختلف دنیا را در عرض چند ساعت و حتی چند دقیقه، دریافت میكنند. لذا مانند گذشته دیگر زمان مطرح نیست و با این تواناییها و پیشرفتهای ارتباطی و اطلاعاتی، غرب در این عرصه تلاش میكند یك نوع یكپارچگی و همسان سازی فرهنگی جهانی را شكل دهد؛ تا بهرهاش را در هر ۳ حوزه فرهنگ، اقتصاد و سیاست بگیرد. اما در كنار این تلاشهای غرب، فرهنگهای ملی و خرده فرهنگها نیز تلاشهای بیوقفهایی را برای حفاظت و حراست از فرهنگ خود شروع كردهاند كه این پیشرفتها امكانات ما را هم برای حراست از فرهنگمان زیاد كرده است.
● آیا با این تنوع فرهنگی و وجود اقوام مختلف در كشور، دستیابی به اهداف مهندسی فرهنگی مشكل به نظر نمیرسد ؟
با وجودی كه تنوع و تفاوت فرهنگی در میان قوم ایرانی زیاد است، اما این تنوع فرهنگی نه تنها مغایرتی با فرهنگ ملی ندارد، بلكه خود همین فرهنگهای قومی، در مجموع شكل دهنده فرهنگ ملی ما هستند. در حقیقت فرهنگ كلان ما شكل گرفته از عناصر بیشمار مشتركی است، كه در میان قوم ایرانی وجود دارد. تمامی آنها برای ساخت، استمرار و غنیسازی هویت ایرانی با یكدیگر در همكاری و تعامل بوده و هستند، در مجموع هیچ فرد فرهنگی نمیتواند فرهنگ خود را غالب بداند و سهم خرده فرهنگهای دیگر را نادیده بگیرد؛ چون این خرده فرهنگها در استحكام و پایداری تمدن ایران اسلامی دخیل هستند. در نتیجه باید این تنوع حفظ شود. زبان، آداب و رسوم، انواع موسیقی، صنایعدستی، میراث ادبی و فرهنگ مادی ایرانی را اگر در یك جا جمع كنیم، كلیّتی به نام فرهنگ، هویت و تمدن ایرانی را شكل میبخشند. زیبایی ایران هم به این تنوع است. شما اگر نگاهی به كلیت فرهنگ ایرانی بیندازید میبینید جشن نوروز، عیدهای دینی مانند فطر، قربان و مراسم سوگواری اباعبدا… و صدها مراسم دیگر جزء اشتراكهای ذاتی جغرافیای فرهنگی و بالطبع، جزئی از هویت اسلامی- ملی ما شده است. اشتراكها است كه باعث تعمیق، باروری و غنای فرهنگ كلان ما میشود.
● به نظر میآید، علت اصلی طرح مهندسی فرهنگی این ذهنیت است، كه به فرهنگ ما تهاجم شده است. ولی برخی معتقدند آنچه در حال شكلگیری است، تعامل و تبادل فرهنگی ما با سایر فرهنگها است.
در حوزه فرهنگ ملی و كلان، ما دارای عناصر فرهنگی خاص خود هستیم؛ كه از یك تاریخ پرفراز و نشیب و پیشینه طولانی تمدنی نشئت میگیرد. در این میان در تعامل ایرانیان با سایر فرهنگها شیوه تعامل تفكر و رویكرد آنها در پذیرش ارزشهای برتر از فرهنگهای دیگر شكل گرفته است. یك خصوصیت بارز فرهنگ ایرانی در طول تاریخ خاصیت جذب فرهنگی، و به عبارت دیگر تعامل فرهنگی آن است؛ كه ما توانستهایم همواره بهترینها را در عرصه فرهنگ از بسیاری از جاها كسب و جذب فرهنگ عمومی خود كنیم. تأثیر مثبتی بر سایر فرهنگها در طول تاریخ گذاشتهایم و قومهای مختلفی كه به ایران حمله كردند بعد از مدتی جذب فرهنگ ما شدهاند. در عین حال، دارای نوعی قــابلیــتهای مقـاومت فــرهنگی هوشیارانه، در مقابل عنــاصر تحمیلی بودهایم و توانستهایم در برابر عناصر ناهمگون دیگر فرهنگها،با خلق ارزشهای تازه، اصول فــرهنـگی خود را حفظ كنیم. روحیه ایثار، همدلی و فداكاری ما در طول تاریــخ حـفظ و تقویت شده است. در یك جمله خصیصه اصلی فرهنگ ما، حفظ و صیانت جوهر خویش و به تحلیل بردن عناصر بیگانه بوده است.
بنابراین، نه تنها با تبادل فرهنگی مخالف نیستیم؛ بلكه آن را باعث غنی شدن فرهنگ خود میدانیم. این نشانه عظمت و استواری یك فرهنگ است، كه عناصر مثبت فرهنگهای دیگر را جذب كند آنچه ما با آن مخالفیم، تهاجم فرهنگی است. دشمن با شناخت كامل فرهنگ بومی و نقاط قوت و توان مقاومت آن در مقابله با سیطره آنها برای دستیابی به منافع خود به تخریب هویت فرهنگی یك ملت همت میگمارد؛ و الگوهای فرهنگی خود را جایگزین آن نماید.مقام معظم رهبری، از اوایل دهه ۰۷ نسبت به این مسئله مرتب هشدار دادهاند.
● به طور حتم ایجاد انسجام فرهنگی، در بخش نهادهای متولی فرهنگ، یك گام اساسی در مهندسی فرهنگی است. آیا با وجود نهادهای متولی فرهنگی در كشور، این هدف قابل دستیابی است؟
یكی از چالشهای فراروی مركز مدیریت كلان فرهنگی كشور، ارتقای سطح انسجام فرهنگی، برای تحقق بخشیدن جامعه مطلوب است؛ تحولاتی كه در یك قرن اخیر در ایران رخ داده است، باعث شده تا معدود نهادهای تأثیرگذار اجتماعی كه از یك وحدت و هماهنگی ارزشی و رفتاری برخوردار بودند، جای خود را به نهادهای گوناگون با نظامهای ارزشی و هنجاری در برخی موارد، بدهند.
مسؤولیتی كه در این برهه حساس تاریخی بر دوش ما قرار گرفته است، ایجاد سطح مناسبی از هماهنگی بین نهادهای متولی امور فرهنگی و اجتماعی است. به گونهای كه تعارض كاركردی این نهادها را به حداقل رسانده و فضایی مبتنی بر انسجام فرهنگی جهت آرامش روحی و روانی مناسب برای رشد علمی و اقتصادی بر پایه فرهنگ دینی و ملی فراهم آوریم. ضمن اینكه در فعالیتهای فرهنگی عوامل و متغیرهای زیادی دخیل هستند؛ كه تمركز بر روی یك متغیر و تغییر آن به ساماندهی بخش فرهنگی نمیانجامد. این طور نیست كه اگر شما بخش فرهنگی را متمركز در یك دستگاه كردید، دیگر همه مشكل حل شود، كارایی بالا رود و انسجام شگل بگیرد. شما در كار فرهنگی باید به دو نكته توجه جدی داشته باشید؛ اول اینكه، در این فعالیت تخصص تك رشتهای جواب نمیدهد. شما هم نیــاز به جامعه شناسی داریــد، هم روانشنــاسی، اقتــصـاد، مــدیــریـت، سیاست و همــه ایــن رشتهها در كار فرهنگی دخیلاند. دوم اینــكه، ادغام دستگاههای متنوع فرهنگی و ایجاد سازمان بزرگ، باعث كاغذبازی در سیستم میشود و خود این مسئله باعث كاهش كارایی سازمانی میشود. برعكس اگر مــا سازمانهای مختلف فرهنگی داشته باشیم كه هر یك تولید فرهنگی برای اقشاری از جامعه انجام دهند، و ما كالاهای متنوع فرهنگی با ذائقههای متفاوت داشته باشیم، توان جذب بیشتری خواهند داشت؛ نیاز فرهنگی اقشار بیشتری از جامعه را جواب میدهند.
ولی نكتهای كه وجود دارد این است كه وجود یك دستگاه مركزی یا یك مغز افزار در بالای همه این دستگاهها امری ضروری است؛ تا هماهنگ و در راستای جهات هدفگذاری شده براساس معیارهای جامعه شناختی و علمی هدایت كند و نتیجه كار بهتر شود درست مانند سدی كه به عنوان مركز تجمع آب در بحث فرهنگی مركز ایدهها و اهداف و سیاستگذاری كلان فرهنگی است؛ از طریق كانالهای طراحی شده كه نقش سازمانها و نهادهای متنوع فرهنگی را دارند، آب مورد نیاز را به زمینهای اطراف و زمینههای مصرف در تمامی نقاط میرساند. در بخش فرهنگی هم شورای عالی و دبیرخانه آن نقش سد را دارد، كه مركز طراحی سیاستها و تجمع ایدههای فرهنگی است و از طریق نهادها و سازمانها، كالاهای فرهنگی را به عامه مردم و مخاطب فرهنگ میرسانند.
منبع:www.mohandesifarhangi.com
منبع : خبرگزاری فارس
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
آمریکا عراق جنگ حماس نیکا شاکرمی مجلس شورای اسلامی روز معلم دولت رهبر انقلاب معلمان مجلس بابک زنجانی
ایران هواشناسی بارش باران هلال احمر آتش سوزی قوه قضاییه تهران پلیس سیل معلم شهرداری تهران آموزش و پرورش
سهام عدالت قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار بازار خودرو حقوق بازنشستگان خودرو دلار سایپا بانک مرکزی ایران خودرو کارگران
سریال پایتخت مهران مدیری تلویزیون عفاف و حجاب تئاتر مسعود اسکویی سینمای ایران سینما
رژیم صهیونیستی اسرائیل جنگ غزه فلسطین روسیه ترکیه نوار غزه اوکراین چین انگلیس ایالات متحده آمریکا بنیامین نتانیاهو
فوتبال استقلال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال تراکتور لیگ برتر لیگ قهرمانان اروپا لیگ برتر ایران رئال مادرید بایرن مونیخ
هوش مصنوعی کولر گوگل اپل عیسی زارع پور تلفن همراه تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب دیابت کاهش وزن