جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

فلسفه سیاسی امام علی علیه‏السلام


فلسفه سیاسی امام علی علیه‏السلام
●آیا هدف؛ وسیله را توجیه می‏كند؟
این، یكی از مهم‏ترین سؤالهایی است كه در فلسفه سیاسی مطرح است. پس برای مردم عادی مطرح نیست؟ چرا. این پرسش برای همگان مهم است و مردم كوچه و بازار نیز با زبان خاصّ خود در صدد یافتن جواب آن هستند. این سؤال را به تعبیر روان‏تر و روشن‏تر می‏توان چنین بیان كرد: آیا برای رسیدن به مطلوب و مقصود خود، می‏توانیم هر گونه ابزار و وسیله‏ای را به كار ببریم؟ به بیان دیگر: اگر هدفمان خوب باشد، آیا می‏توان برای رسیدن به آن از وسایل بد و پلید هم استفاده كرد؟ مثلاً هدف شخصی آن است كه مردم را شاد كند؛ آیا برای این كار می‏تواند از هر روشی مثل دروغ و... بهره بگیرد؟ یا آنكه كسی می‏خواهد به قدرت و حكومت برسد؛ آیا به این جهت می‏تواند از نیرنگ و فریب استفاده كند؟ و ...
نظر واقعی و عملكرد بسیاری از سیاستمداران دیروز و امروز چنین بوده و هست كه: آری، هدف وسیله را توجیه می‏كند و به كار بردن هر وسیله‏ای هر چند ضدّ اخلاق و دین و انسانیت باشد، برای تأمین هدف رواست و «اَلغایاتُ تُبَرِّرُ الْمَبادِیَ» و «خُذِ الْغایاتِ و اتْرُكِ الْمَبادِیَ» .
این نظر بسیار عجیب و تأسفّ آور است؛ امّا وجود دارد. مثلاً ماكیاول در كتاب «شهریار» چنین نوشته است: «.... همگان بر این نكته واقفند كه صفاتی مانند وفاداری، حفظ حرمت قول، درستی رفتار و نیالودگی به نیرنگ تا چه پایه در شهریار پسندیده است. امّا از آن طرف، در قبال حوادثی كه در عصر ما اتفاق افتاده است، خود به چشم می‏بینیم كه شهریارانی كه زیاد پایبند حفظ قول خود نبوده‏اند ولی در مقابل، رموز غلبه بر دیگران را به كمك حیله و نیرنگ خوب می‏دانسته‏اند، كارهای بزرگ انجام داده‏اند و وضعشان در آخر كار بهتر از آن كسانی بوده است كه در معامله با دیگران صداقت و درستی به خرج داده‏اند. پس بگذارید همه این را بدانند كه برای رسیدن به هدف از دو راه می‏توان رفت: یكی از راه قانون و دیگری از راه زور. از این دو راه، اولی شایسته انسان‏ها و دومی شایسته حیوان‏هاست. ولی از آنجا كه طریقه اول غالبا بی تأثیر است، تشبّث به طریقه دوم ضرورت پیدا می‏كند... . بر شهریار واجب است كه حیله‏گری روباه را برای دفع گزند با صولت شیر برای نشان دادن قدرت توأم سازد.... یك شهریار دور اندیش هرگز نمی‏تواند ـ و نباید ـ خود را پایبند حفظ قولی كه داده است، بشمارد... در نتیجه هر آن شهریاری كه در استقرار و حفظ قدرتش كامیاب گردد، می‏تواند مطمئن باشد كه همگان، از كوچك و بزرگ، بی آنكه درباره خوبی یا بدیِ وسایلی كه وی برای تحصیل هدفش به كار برده است، اندیشه كنند، از آنجا كه خود هدف را تصویب كرده‏اند وسایلش را نیز ـ هر قدر هم پست و ناروا باشد.ـ تصویب خواهند كرد.»(۱)
مثال دیگر، سخن چرچیل است. او در كتابی كه در تاریخ جنگ جهانی دوم نوشته است، درباره حمله متّفقین به ایران می‏نویسد: «اگر چه ما با ایرانی‏ها پیمان بسته بودیم، قرارداد داشتیم و طبق قرارداد نباید چنین كاری می‏كردیم، ولی این معیارها ـ پیمان و وفای به عهد ـ در مقیاسهای كوچك درست است؛ دو نفر وقتی با یكدیگر قول و قرار می‏گذارند، درست است؛ امّا در سیاست وقتی كه پای منافع یك ملّت در میان می‏آید، این حرفها دیگر موهوم است؛ من نمی‏توانستم از منافع بریتانیای كبیر به عنوان اینكه این كار ضدّ اخلاق است، چشم بپوشم كه ما با یك كشور دیگر پیمان بسته‏ایم و نقض پیمان بر خلاف اصول انسانیّت است. این حرفها اساسا در مقیاسهای كلّی و در شعاعهای خیلی وسیع درست نیست.»(۲)
نمونه سوم عملكرد معاویه است. او صلح نامه‏ای را با امام حسن مجتبی علیه‏السلام امضاء كرد؛ امّا دیر زمانی نگذشت كه همه مواد صلح‏نامه را نادیده گرفت و نقض كرد و به صراحت گفت كه: «ای مردم! آگاه باشید آن پیمان و شروط در زیر دو پای من قرار دارد.»(۳)
و از این نمونه‏ها؛ صفحات تاریخ، ده‏ها و صدها و بلكه هزارها و میلیون‏ها سراغ دارد و بسیارند انسانها و سیاستمدارانی كه شعار و ادّعای اصول انسانی و حقوق بشر و دین و اخلاق داشته و دارند امّا اعمال و رفتار آنها طبق دستور شیطانی ماكیاول است و زشت‏ترین افعال را برای اهداف مادّی و حیوانی خود مرتكب می‏گردند. چنان رفتار می‏كنند كه گویی بویی از انسانیّت نبرده‏اند و حیوانی بیش نیستند و به تعبیر قرآن كریم:«... أولئك كالأنعام بل هم أضلّ»
نمونه روشن آن در دوران معاصر ؛ عملكرد خائنانه صدام ـ رئیس جمهور عراق ـ است كه در سال ۱۳۵۹ شمسی آشكارا در برابر چشمان حیرت‏زده جهانیان در پرده تلویزیون عراق ظاهر شد و قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را پاره كرد و عهد و پیمان و قراردادی را كه تنها پنج، شش سال از امضای آن گذشته بود، نادیده گرفت و نقض كرد و بدین وسیله به دست خود، سندی بر رسوایی و پیمان شكنی خود پدید آورد!
امّا در بین سیاستمداران تاریخ ؛ به ندرت كسانی یافت می‏شوند كه با اعمال و رفتار خود اخلاق و اصول متعالی انسانی را پاس داشته‏اند و عملكرد آنان گواهی می‏دهد كه «هدف» هرگز «وسیله» را توجیه نمی‏كند و برای تأمین اهداف عالی و مقدّس نیز باید از ابزار و وسیله‏های اخلاقی، انسانی و مشروع استفاده كرد. بی تردید یكی از مهم‏ترین سیاستمداران جهان و اسوه‏های انسانیت؛ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام است، در مقاله حاضر در صدد آنیم كه نظر و سیره آن بزرگوار را در این موضوع بررسی كنیم. روشن است كه تاریخ هیچ موردی را سراغ ندارد كه در آن، حضرت علی علیه‏السلام از روش غیر انسانی و خلاف اخلاق و شرع استفاده كرده باشد. این سخنی است كه جملگی بر آنند و دوست و دشمن به آن اعتراف دارند و حتّی غیر مسلمانانی چون جرج جرداق مسیحی نیز امیرالمؤمنین علیه‏السلام را اسوه انسانیت می‏شمارند و او را «صدای عدالت انسانی» می‏نامند. این در حالی است كه امام علی علیه‏السلام دشمنان بسیاری داشت و دارد و بلكه از پر دشمن‏ترین انسانهای روی زمین است و دشمنان از راه‏های گوناگون سعی در تخریب شخصیت ایشان داشته و دارند؛ امّا با این همه، آن قدر گفتار و رفتار و سیره امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام پاك و پیراسته و خدایی و اخلاقی بود كه تاكنون ـ و بعد از گذشت حدود ۱۴ قرن از عصر ایشان ـ احدی نتوانسته است حتی یك مورد را نشان دهد كه در آن امیرالمؤمنین علیه‏السلام برای رسیدن به هدف، از روش و شیوه غیر انسانی و اخلاقی و شرعی استفاده كرده باشد و بلكه در تاریخ موارد فراوانی ذكر شده است كه در آن امیرالمؤمنین علیه‏السلام به خاطر مراعات اصول اخلاقی و انسانی و شرعی، دچار محرومیّت و مشكلات اجتماعی و.... شده است و هرگز به هیچ زشتی و بدی و شیطنتی آلوده نشده است. همه آنچه گذشت، در حالی است كه امیرالمؤمنین علیه‏السلام روشهای شیطانی را بهتر از هر انسانی می‏دانست و به همه چیز آگاهی داشت و به تعبیر خودش:
«وَ اللّهِ ما معاویهُٔ بِأَدهی مِنّی و لكنَّهُ یَغدِرُ وَ یَفجُرُ وَ لَو لا كَراهِیَهُٔ الغَدرِ لكنت من أدهی الناسِ و لكن كُلُّ غدرهٍٔ فجرهٌٔ و كُلُّ فجرهٍٔ كفرهٌٔ و لكُلّ غادر لِواءٌ یُعرَفُ بِهِ یَومَ القِیامَهِٔ و اللّهِ مااُستَغفَلُ بالمكیدهٔ و لا اُستغمز بالشّدیدهٔ.»(۴)
به خدا قسم! معاویه از من زیرك‏تر نیست؛ امّا فریبكاری و خیانت و معصیت می‏كند. و اگر مكر و فریب ناپسند نبود، من از زیرك‏ترین مردمان بودم؛ ولی هر بی وفایی، گناه است و هر گناه، ناسپاسی. و برای هر فریبكاری پرچمی است كه با آن در روز قیامت شناخته می‏شود. به خدا قسم! من به وسیله مكر غافلگیر نمی‏شوم و در سختی‏ها ناتوان و عاجز نمی‏گردم.
و این گونه است كه پس از بیعت مردم مدینه در سال ۳۵ هجری، امام امیرالمؤمین علیه‏السلام در اولین سخنرانی، با كمال صداقت و صراحت و قاطعیت می‏فرماید: «ذمّتی بما اقول رهینهٌٔ و أنابه زعیمٌ انّ من صرّحت له العبرُ عمّا بین یدیه من المثلات حجزته التقوی عن تقحّم الشّبهات. اَلا و انّ بلیّتكم قد عادت كهیئتها یوم بعث الله نبیّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و الذی بعثه بالحقّ لَتُبَلبَلُنَّ بَلبَلَهًٔ و لَتُغَربَلُنَّ غَربَلَهًٔ و لَتُساطُنَّ سوطَ القِدرِ حتّی یعودَ اَسفلكم اَعلاكم و أعلاكم أسفلكم و لیسبقَنَّ سابقون كانوا قصّروا و لیقصرنّ سبّاقون كانوا سبقوا. واللّهِ ما كتمت وَشمَهًٔ و لا كذبتُ كِذبَهًٔ و....»(۵)ذمّه من گرو سخنانی است كه می‏گویم و تمام آن را ضامنم، كسی كه عبرت‏های روزگار، مسائل و پیش‏آمدهای آینده را برایش آشكار سازد، تقوا او را از فرورفتن در گرداب شبهه‏ها باز می‏دارد. بدانید كه بلای شما بازگشته است؛ مانند آن امتحانی كه در روز بعثت رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بود. قسم به آن كسی كه او را به حق مبعوث كرد، به هم خواهید خورد و غربال خواهید گردید و جدا خواهید شد تا پایین‏ترین؛ بالاترین و بالاترین؛ پایین‏ترین شود و جلو خواهند افتاد، مقدّماتی كه عقب مانده‏اند و عقب خواهند ماند، مؤخّراتی كه جلو افتاده‏اند. به خدا قسم! هرگز حقیقتی را پنهان نكردم و هیچ‏گاه دروغی نگفتم....
چنانچه ملاحظه می‏فرمایید، امام امیرالمؤمنین علیه‏السلام از همان آغاز زمامداری، صادقانه و آشكارا، برنامه آینده خود را بیان می‏دارد و به هیچ وجه حاضر نیست كه مانند مدّعیان سیاست و كیاست و ذكاوت، مردم را فریب دهد و با وعده‏های دروغین، آنان را جذب كند و بلكه حقّ را آن گونه كه هست، باز می‏گوید و انتخاب را به مردم وا می‏گذارد؛ با آنكه بهتر از هر كسی می‏داند كه مردم چه برخوردی خواهند كرد و «ناكثین» و «قاسطین» و «مارقین» چه نقشه و عملكردی خواهند داشت. امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام به نیكی می‏داند كه سرانجام و فرجام كار چیست؛ اما چون عبد خداست، همان راهی را می‏پیماید كه خدا می‏پسندد و خود را مأمور به تكلیف شرعی می‏داند و نگران آن نیست كه نتیجه چه می‏شود و این و آن می‏پسندند یا نه؟
آری؛ این تقوای الهی و رعایت اخلاق و انسانیّت بود كه او را از به كارگیری شیطنت‏ها و حیله‏ها و نیرنگ‏ها و ارتكاب زشتی‏ها و بدی‏ها باز داشت و این یاد خدا و روز قیامت بود كه او را پاك و پیراسته ساخت.
و به دلیل همین خدا پرستی و تقوای الهی است كه با شگفتی می‏پرسد: «أتأمرونی أن أطلب النصر بالجور فیمن وُلّیتُ علیه؟! و اللّهِ لااطُورُ به ما سَمَرَ سمیرٌ و ما اَمَّ نجمٌ فی‏السماء نجماً...»(۶)؛ آیا می‏خواهید پیروزی را به وسیله ستم بر رعیّت تأمین كنم؟! هرگز نمی‏شود. به خدا قسم! تا روز و شب باقی است و ستاره‏ای در آسمان می‏درخشد، چنین روشی پیشه نخواهم كرد... هرگز از ابزار نامشروع استفاده نخواهم كرد.
یعنی چنین نیست كه برای رسیدن به پیروزی، استفاده از هر وسیله و و روشی روا باشد؛ بلكه تنها و تنها باید از روش خدا پسندانه و ابزار مشروع بهره گرفت.
بنابراین برخلاف نظر ماكیاول؛ از دیدگاه امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام هدف هرگز وسیله را توجیه نمی‏كند. عملكرد امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام در طول زندگی، شاهدی صادق برادّعای مذكور است كه آن را به بهترین صورت ثابت می‏كند. از جمله دقّت و تأمّل در شورای شش نفره خلافت و نظر خاصّ امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام در این زمینه، درسی آموزنده است. در حسّاس‏ترین لحظه نیز حضرت علی علیه‏السلام بر راستگویی و صداقت پایدار و استوار است و هرگز در فكر دروغ و حیله‏گری نیست. عبدالرحمن بن عوف به امیرالمؤمنین علیه‏السلام عرض می‏كند: اگر قول می‏دهی كه به سیره شیخین ـ ابوبكر و عمرـ عمل كنی، من به شما رأی می‏دهم.
امام علی علیه‏السلام می‏داند كه با رأی عبدالرحمن بن عوف می‏تواند به خلافت برسد، اما برای به دست آوردن رأی عبدالرحمن هرگز راه دروغ و ناجوانمردی را پیش نمی‏گیرد و به هیچ وجه حاضر نیست برای رسیدن به قدرت و حكومت، به فریب و خدعه آلوده شود و به این جهت بی‏هیچ تردید و شبهه‏ای تصریح می‏كند كه تنها به كتاب خدا و سنت رسول اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و اجتهاد خودش عمل می‏كند و شرط عبدالرحمن بن عوف را با قاطعیت مردود می‏داند.(۷)
چنین رفتاری در نزد سیاستمداران عادّی، نوعی ساده لوحی و ضعف سیاسی شمرده می‏شود اما در نظر سیاستمداران الهی ـ كه هدفی عالی و برتر از لذّت و شهوت و معیشت و شهرت دارند.ـ امری شایسته و ستودنی و بلكه ضروری و لازم و مطابق با اهداف متعالی و اصول انسانی است و نهایت فطانت و بصیرت را نشان می‏دهد.
مغیرهٔ بن شعبه از سیاستمداران معروف عرب است؛ اما سیاستمداری شیطانی است و نه سیاستمدار الهی؛ به این جهت، مثل ماكیاول اعتقاد دارد كه هدف وسیله را توجیه می‏كند و برآن اساس عمل می‏كند و به دیگران نیز توصیه می‏نماید. وی در آغاز خلافت و امامت امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام به نزد ایشان آمد و گفت: من اعتقاد دارم كه بهتر است اكنون درباره معاویه هیچ سخنی نگویی و هیچ اقدامی ننمایی؛ بگذار فعلاً باقی باشد، وقتی كه حكومتت خوب استقرار یافت، آن وقت می‏توانی او را عزل كنی.
امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام با قاطعیّت این نظر را ردّ كرد و فرمود: معنای این كار ـ سكوت ـ آن است كه در این مدت محدود، معاویه را صالح و شایسته می‏دانم؛ در حالی كه چنین نیست و من هرگز او را صالح نمی‏دانم و نمی‏توانم دروغ بگویم.(۸)
استفاده از روش نامشروع به هیچ قیمتی درست نیست و به بیان امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام : «... واللّهِ لو اعطیت الأقالیم السبعهٔ بما تحت افلاكها علی أن اعصی اللّه فی نملهٍٔ اسلبها جلب شعیرهٍٔ ما فعلته...»(۹)؛ به خدا قسم! اگر اقلیم‏های هفت گانه با هر آنچه در زیر آسمانهایش دارد، به من داده شود تا خدا را معصیت كنم و پوست جوی را از مورچه‏ای بگیرم؛ هرگز نمی‏پذیرم و چنین كاری را نمی‏كنم...
محدّث عالیقدر، مرحوم حاج میرزا حسین نوری ـ رضوان اللّه علیه ـ به خوبی توضیح داده است كه قول به «جواز استفاده از دروغ در مقام عزاداری» خلاف ضرورت دین و مذهب است و اگر چنین امری درست باشد، سبب آن می‏گردد كه بسیاری از محرّمات الهی تبدیل به مباح و بلكه مستحبّ شود! در حالی كه حرمت افعالی چون غیبت و... ابدی است و تا قیامت باقی است. و از سویی دیگر طاعت و عبادت الهی را هرگز نمی‏توان با چیزی كه سبب غضب و سخط خداست، به دست آورد و استحباب در جایی می‏آید كه اصل عمل جایز و مباح باشد. و بنابر آنچه گذشت، برای سوگواری و عزاداری بر شهادت حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام نیز نمی‏توان از روش نامشروع مثل دروغ و... استفاده كرد.(۱۰) در حماسه حسینی؛ گریه و گریاندنی ارزش دارد و سبب قرب الهی است كه از راه درست و شرعی و مباح صورت پذیرد و هرگز با گناه نمی‏توان به خدای تعالی تقرّب جست و بامعصیت نمی‏توان به فضیلتی دست یافت.
پاسخ به سؤالی كه در آغاز مقاله مطرح شد و جمع بندی و نتیجه‏گیری از فرمایشات و سیره حضرت امیرالمؤمنین علیه‏السلام چنین می‏شود كه: هدف، هرگز وسیله را توجیه نمی‏كند و باید برای رسیدن به اهداف، از ابزار و روش‏های مباح و مشروع و مجاز استفاده كرد و طاعت و قرب و رضای الهی را هرگز نمی‏توان با معصیت و گناه تحصیل نمود.
نویسنده:محمّد خردمند

پی‏نوشتها:
۱ ـ خداوندان اندیشه سیاسی؛ مایكل ب. فاستر، ترجمه دكترجواد شیخ الاسلامی؛ شركت انتشارات علمی و فرهنگی، ویراسته دوم، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۳ ش، ج ۱، ص ۵۲۷ـ۵۳۱.
۲ ـ بنابرنقل استاد شهید مرتضی مطهری در سیری در سیره نبوی، انتشارات صدرا، چاپ دوم، ۱۳۶۶ ش، ص ۹۲.
۳ ـ الفتوح لابن اعثم الكوفی، ج ۴، ص ۱۶۳ و صلح امام حسن(ع)، شیخ راضی آل یاسین، ترجمه حضرت آیت اللّه سیدعلی خامنه‏ای؛ انتشارات آسیا، چاپ اول، ۱۳۴۸ ش، ص ۴۰۷.
۴ ـ نهج البلاغه صبحی صالح و دشتی، خطبه ۲۰۰ و فیض الاسلام، خطبه ۱۹۱.
۵ ـ همان، خطبه ۱۶.
۶ ـ همان، خطبه ۱۲۶.
۷ ـ حیات فكری وسیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، انتشارات انصاریان، چاپ اول، ۱۳۷۶ ش، ص ۵۹.
۸ ـ مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۵۴ـ۳۵۶ و نیز سیری در سیره نبوی، ص ۱۳۲.
۹ ـ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴.
۱۰ ـ لؤلؤ و مرجان، ص ۱۸۳ـ۱۸۷ و نیز ر.ك: حماسه حسینی، شهید مطهری، ج ۱، ص ۱۹ـ۵۲.
منبع:ماهنامه كوثر، شماره ۴۸
منبع : خبرگزاری فارس