چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا


منتقدان فیلم، گونه‌ای در حال انقراض


منتقدان فیلم، گونه‌ای در حال انقراض
انگشت شست، یا بهتر بگوییم دو انگشت شست، را می‌توان انگشت تعیین تقدیر برای منتقدان دانست.
این شیوه اظهار نظر را بهتر از هرکس دیگر جین سیسکل و راجر ابرت به کار گرفتند. این دو در برنامه‌های معروف هفتگی‌شان که ابتدا تنها از تلویزیون محلی شیکاگو پخش می‌شد و بعدها در تمام آمریکا تماشاگر پیدا کرد، نظر خود درباره فیلم‌ها را با دو حرکت «شست پایین» یا «شست بالا» اعلام می‌کردند. سیسکل ـ که در سال ۱۹۹۹ درگذشت ـ و ابرت هر دو روزنامه‌نگارانی باتجربه و از عاشقان سینما بودند. در حقیقت عشق آنان به سینما باعث آشنایی عامه مردم با نقد فیلم شد. با وجود این شست‌های آنان علامتی از زوال تدریجی نقد فیلم نیز بود، درست مانند امپراتوران رم باستان که با این کار فرمان قتل گلادیاتورهای شکست‌خورده را صادر می‌کردند.
سادگی «شست پایین» یا «شست بالا» چنان در فرهنگ عامه جای گرفته که تماشاگران بی‌طاقت دیگر به راحتی از خیر خواندن نقدها می‌گذرند و یک‌راست به سراغ امتیازات می‌روند. از آنجا که نسل جدید تماشاگران سینما روز به روز کمتر به سراغ نشریاتی چون «نیویورکر»، «نیویورک تایمز»، «تایم»، «نیوزویک» و... می‌روند و اطلاعات سینمایی خود را از سایت‌هایی چون rottentomateos.com ـ که بر اساس مجموعه‌ای از نقدهای منتقدان به فیلم‌ها امتیاز می‌دهد تهیه می‌کنند، تعداد منتقدان مجلات و روزنامه‌ها نیز به‌طور هشداردهنده‌ای کاهش یافته و طی ماه‌های گذشته شاهد بیکار شدن منتقدان زیادی در آمریکا بوده‌ایم.
به عبارت دیگر تماشاگر امروزی تنها می‌خواهد بداند آیا باید فیلمی را ببیند یا نه و به دلیل آن چندان کاری ندارد. به علاوه واقعا چه دلیلی دارد که تماشاگر مقاله‌ای ۳۰ ستونی درباره «پیرمردها کشوری ندارند» بخواند که از مضمون، تاثیرات، تاریخ و روند تولید فیلم گفته است، در حالی که با خواندن یک اظهار نظر ساده در قالب «به دیدنش برو» یا «به دیدنش نرو» نیز کارش راه می‌افتد.
اما این تنها یک وجه قضیه است، چرا که یک نقد خوب چیزی فراتر از این به خواننده‌اش ارائه می‌دهد. آنچه در این میان فراموش شده است وجه آموزشی نقد فیلم است که با زوال روزافزون آن در حال از بین رفتن است.
ریک جوئل، استاد مطالعات انتقادی، می‌گوید: «هنگام خواندن نوشته‌های پالین کیل در «نیویورکر» شوق بیشتری برای دیدن فیلم‌ها پیدا می‌کردم. گرچه همیشه با نظرات کیل موافق نبودم، اما از او چیزهای زیادی درباره تاریخ سینما، سبک فیلمسازی و رابطه میان فیلم‌ها آموختم. کیل همچنین نکات جالبی درباره دنیایی که در آن زندگی می‌کردیم و بازتاب آن در فیلم‌ها می‌نوشت.»
جوئل سال‌هاست درباره نظام استودیویی، سینمایی وسترن، فیلم‌های گانگستری و بسیاری موضوعات دیگر به دانشجویان درس می‌دهد. او اخیرا متوجه گرایش جدیدی در میان دانشجویان شده است: «احساس می‌کنم دانشجویان دیگر مانند گذشته قادر به درک سینما نیستند.
بی‌شک بخشی از این مساله به خاطر غیبت نقد در این روزهاست، اما فکر نمی‌کنم این تنها دلیل باشد. اکنون در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که همه، همه چیز را در کوچک‌ترین اندازه‌اش می‌خواهند. می‌دانم که دانشجویان علاقه زیادی به صحبت با یکدیگر درباره سینما دارند، اما به ندرت شاهد صحبت‌های روشنگری میان‌شان هستم.»
شیوه «شست پایین» و «شست بالا» بیشترین رشد را به ویژه در فضای اینترنت داشته است. گرچه اینترنت حجم بیشتری از اطلاعات به ما ارائه می‌کند، اما به ندرت می‌توان در آن نقدی روشنگر یافت. تاد مکارتی از منتقدان باسابقه «ورایتی» معتقد است: «بین اظهار نظر و نقد آموزنده باید تفاوت قائل شد. هیچ‌کس توقع ندارد بجز افراد باتجربه کسی درباره هنر، کتاب یا اپرا نقدی بنویسید. اما وقتی پای سینما وسط می‌آید، این توهم به وجود می‌آید که همه باید اظهار نظر کنند و هر اظهار نظری نیز ارزش شنیدن دارد.»
مکارتی به این مشکل نیز اشاره می‌کند که بسیاری از نشریات به دنبال آثار پرسروصدا راه افتاده‌اند و توجهی به تجربیات سینمایی ارزشمند ندارند: «جای تاسف است که نشریاتی مانند «نیوزویک» و «تایم»، با سابقه طولانی در نوشتن نقدهای بسیار بسیار خوب، وقتی که بازیگر معروف یا فیلم پرسروصدایی در کار نباشد، صفحات سینمایی خود را تعطیل می‌کنند.»
جوئل معتقد است: «این روزها برخی فکر می‌کنند حتی نباید درباره اینکه کدام فیلم بهتر است صحبت کرد. به عنوان یک استاد این وظیفه من است که میان کارهای برجسته با کارهای متوسط یا بد تفکیک قائل شوم. طی ۱۰ سال گذشته فیلم‌هایی روانه پرده شدند که واقعا افتضاح بودند... اما به اندازه کارهای اینگمار برگمان مورد توجه قرار گرفتند.»
به راستی اگر ارزش همه عقاید یکسان است، پس چرا برای درمان درد خود سراغ پزشک برویم، در حالی که می‌توان به راحتی از همسایه کمک گرفت؟ چرا یک کشاورز به توصیه کسی که هیچ اطلاعی از کشاورزی ندارد گوش نکند؟ چرا مردم باید یک مقاله دو هزار کلمه‌ای نوشته یک کارشناس سینما یا تاریخدان را درباره یک فیلم تاریخی بخوانند و به سراغ دختربچه‌ای نرود که نظراتش را از طریق موبایلش برای یک سایت اینترنتی فرستاده است؟
برخی گسترش نقد فیلم اینترنتی را نشانه‌ای از «گسترش دموکراسی» می‌دانند. کوین کوهلر، گرداننده سایتی موسوم به pretentiousmusigs.com که به سبک rottentomateos.com به کار جمع‌بندی نقدها می‌پردازد، از مخالفان شیوه‌های سنتی نقد فیلم است.
او می‌گوید: «به نظرم بیشتر نقد فیلم‌های نشریات وحشتناک است و بهترین نقدها را در اینترنت باید پیدا کرد. منتقدان از اینترنت می‌ترسند و می‌گویند چرا مردم به حرف‌های ما گوش نمی‌کنند؟ همه می‌گویند این تقصیر تماشاگران است و هیچ‌کس نمی‌گوید عیب از نوشته‌های خود آنها است.» به‌هرحال دلیل این مساله هرچه باشد این حقیقت غیرقابل انکار است که هرچه تعداد نقدهای آموزنده کمتر شود، تعداد افراد آموزش‌دیده نیز کمتر خواهد شد.
مایکل ونتر
منبع: نیوزویک، ۲۸ آوریل
منبع : روزنامه تهران امروز