سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا
سکولاریسم و تله ونجلیسم: آشتی ضدین یا همنشینی دنیا و دین
جامعه آمریکا سکولارترین جامعه دنیا شناخته میشود و در عین حال، خاستگاه جنبشهای نوین و سالخورده در عرصه تبلیغ و ترویج عقاید دینی هم هست. یکی از این جنبشها تله ونجلیسم (televangelism) یا همان شاخه تلویزیونی پروتستانهای اونجلیست است. اونجلیستها در حال حاضر گروهی از پروتستانها و کلیساهای مسیحی هستند که با اصیل دانستن و پایبندی به آموزههای کتب مقدس مسیحی و بویژه عهد جدید، برخلاف کلیسای کاتولیک معتقداند که رستگاری از طریق مواجهه فردی با معجزه مسیح به دست میآید. در دهههای اخیر همواره فعالیت رو به گسترش تله ونجلیستها پدیدهای مورد توجه بوده است تا به آنجا که به اعتقاد برخی دانشمندان عرصه ارتباطات این فعالیتها زمینه را برای توجه به موضوع نسبت دین و رسانه در محیطهای دانشگاهی و درمیان دانشمندان علم ارتباطات فراهم کرد. نوشته حاضر مروری کوتاه است بر فعالیتهای رسانهای دینی در دنیاگراترین جامعه کنونی.
سکولاریسم بشیوههای مختلف معرفی شده است و بسیاری از کاربران، آن را با معانی متفاوتی بکار بردهاند. سکولاریسم، مثل بسیاری از دیگر پدیدههای رایج، خاستگاهی دینی دارد. از این اصطلاح برای اشاره و ارجاع به دانش و دانشوران دین استفاده میشد. به تدریج حوزه مفهومی این اصطلاح تغییر کرد: این واژه ابتدا برای اشاره به دانشی که مخالف ارباب کلیساست و پس از آن علمی که الزاما مغایر دین و دینداری است، به کار رفت. سپس این اصطلاح در معنای خاص به نوعی جامعه دلالت کرد که در آن نسبت ویژهای بین دین و نهادهای مبتنی بر عقلانیت (rationality) برقرار است. امروزه دو تلقی عمده و رایج این اصطلاح عبارتست از: سکولاریسم به عنوان یک توصیف تاریخی و سکولاریسم به عنوان یک ایدئولوژی. در تلقی از سکولاریسم به عنوان یک توصیف تاریخی فرض بر این است که جوامع انسانی تدریجا به سمت خاصی میروند و مالاً به جایی میرسند که در آنها دین نهاد مسلط و تعیین کننده نیست، بلکه، حداکثر، هم عرض دیگر نهادها قرار میگیرد. در تلقی دیگر، سکولاریسم پروژهای دیده میشود که غایت ایدئولوژیک مدرنیزاسیون است. به عبارت دیگر، قدرتهای حاکم و یا منادیان جهان مدرن از همه امکانات و قدرت خود استفاده میکنند تا آرمان و خواسته خود را در قالب جهانی سکولار ترویج کنند.
در مجموع سکولاریسم را فرآیندی تاریخی دانستهاند که طی آن و در جریان رقابت نهادهای مختلف اجتماعی، سیطره پدیدههای سکولار و مدرسی مانند علوم تجربی(science)، سیاست، علم اقتصاد، مدیریت و ... جانشین چیرگی نهادها، فعالیتها و تفکر دینی در زندگی مردم میشود. برای وقوع این فرآیند شواهدی ذکر شده است که اهم آنها عبارتند از:
الف) کاهش سهم ثروت مادی، وقت و نیروی کار اختصاص داده شده به نهادها و فعالیتهای دینی،
ب) کاهش نفوذ مراجع و نهادهای دینی در سیاست، اقتصاد، امور عمومی، و زندگی روزمره،
پ) افزایش میزان نفوذ وقایع و رویههای غیر دینی بر فعالیتهای دینی،
ت) جایگزینی تفکر دینی و مابعدالطبیعی با تفکرات تجربی و علت و معلولی، و نگرشهای واقعگرا و عملگرا.
شواهد فوق بشکلی فزاینده در طی سه قرن گذشته در جوامع غربی مشاهده و گزارش شدهاند. این خصوصیات به حدی در آن جوامع شایع بودهاند که بصورت ویژگیهای آنها معرفی شده است؛ هر چند گروهی از محققان با تدارک اطلاعات تفصیلی و جزییات فراوان احتجاج کردهاند که قائل شدن به این سیر تاریخی مقرون به صواب نیست .
یکی از اصلیترین مبانی سکولاریسم، رشد عقلانیت (به معنای ملاحظه و در نظر گرفتن نسبت بین وسیله و هدف) است. بیشک رشد فنآوری میتواند انسانها را در مراعات نسبت بین وسیله و هدف راهنمایی کند. اما تقریبا اکثر متفکران بر این گمان بودهاند که اساسا انتخاب هدف امری غیرعقلانی است. این که این یا آن هدف را برگزینید یک امر ارزشی است، چیزی که طبق تعریف امری غیرعقلانی به حساب میآید. یکی از بارزترین مصادیق این نکته، استفاده از رسانههای مدرن – از رادیو و تلویزیون گرفته تا اینترنت- است. در موارد بسیاری شاهد آن هستیم که رسانههای مدرن در خدمت آرمانها و اهدافی قرار گرفتهاند که در خارج از قلمرو اهداف دنیوی هستند. این اهداف، بسیار متنوعاند و شامل موضوعات مختلفی مانند اهداف دینی، شیوههای سرگرمی و ... میشوند.
زندگی در جوامع غربی برای ناظران غیر غربی کنجکاو آشکار میکند که عقلانیت و مرزبندی بین عقلانی و غیر عقلانی در زندگی روزمره غربیها تا چه حد واقعی یا تا چه حد آرمانی و غیر واقعی است. اعتقادات ماوراءالطبیعی، از اعتقاد به ادیان رسمی گرفته تا پایبندی به خرافات، از اعتقاد به ادیان شرقی گرفته تا ادیان پیش از مسیحیت اروپایی (paganism) یا حتی باورهای مربوط به تمدن یونان، در قالب رسوم و آیینهای مختلف در سطوح متفاوتی از زندگی انسان غربی جاری است. این موضوع در بازنماییهای غیر رسمی فرهنگی، در لایههایی از فعالیتهای رسانهای و در فعالیتهای مرتبط با اوقات فراغت دیده میشود، تا به آنجا که برخی از صاحبنظران مطالعات فرهنگی از بروز جنبههای غیرعقلانی تحت عنوان تایم-اوت (time-out) یاد کردهاند؛ زمانی که گویی عقلانیت تعطیل میشود.
جامعه آمریکا به عنوان سکولارترین جامعه دنیا شناخته میشود. این جامعه در عین حال جامعهای مذهبی است. دقت داشته باشیم که بسیاری از مهاجران قاره جدید از آغاز فتح دنیای نو به بعد، خود را پیامآوران مسیح برای اقالیم جدید تلقی میکردند. استقرار این گروهها زمینه را برای وقوع تحول در نقش دین در جامعه باز کرد. این تحولات در برههای از تاریخ بصورت حذف دین از عرصه فعالیتها و فضای عمومی جامعه درآمد و زمانی بعد، پس از شکست غرور خامدستانه مدرنیسم، بصورت تلاش جنبشهای مذهبی برای بازپسگیری حضور از دست رفته در زندگی روزمره و فضای عمومی جلوه کرد.
رشد گرایشهای سکولار و تنگ شدن فضا برای حضور دین یکی از مصداقهای پدیدهای است که آنتونی گیدنز از آن به عنوان فهم ذو وجهی (doublehermeneutic) یاد میکند: زمانی که تصور رایج در فهم زندگی روزمره، باورهای علمی را تحت تاثیر قرار میدهد و بالعکس. به عبارت دقیقتر به این دلیل که تصور و ترویج میشد که عزلت دین پدیدهای حتمیالوقوع است، دین عملا در زندگی روزمره به انزوا گرایید. اما این دور و تسلسل درپی وقوع اتفاقاتی برهم خورد.
مبلغان پروتستان با این عقیده که وظیفه آنها ترویج کلام خدا و تحقق سلطنت اوست به کارزار رسانهای وارد شدند. آنها دریافتند در فضای عمومی که تحت سیطره رسانهها و بخصوص تلویزیون قرار گرفته و در دنیایی که بشکل رو به تزایدی خصلت رسانهای مییابد، جز مشارکت همه جانبه در حوزههای تاثیرگذار بر فرهنگ عامه (popular culture) راه دیگری برای تحقق آرمانهای دینی خود ندارند. حضور تله ونجلیستهای محافظه کار در دهه هفتاد نقطه عطفی در ظهور این اراده بود(Hoover ۱۹۸۸: ۸). این موضوع (بویژه پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران) شدت گرفت تا به آن جا که بسیاری از متفکران صحبت از تحولی بنیادین کردند که «مرحلهای نوین از احیاگری دینی» است (McLoughlin ۱۹۷۸: ۱۹۳)؛ مرحلهای که دال بر «تنسیق و تدارک نمادپردازی نوینی از امر قدسی است» (Martin ۱۹۸۱: ۳۲). در اواخر دهه هفتاد بود، «وقتی که تحرک سیاسی اونجلییستها با وقوع انقلاب اسلامی همزمان شد که استفاده گسترده از واژه «بنیادگرایی» رایج شد» Harris ۱۹۹۸: ۳۲۵
بنیادگرایی(fundamentalism)، علیرغم اختلاف در تعریف آن به «جنبشهای احیاگر ادیان ابراهیمی» که در پی بسط حضور خود در عرصه عمومی هستند، دلالت میکند.
اونجلیسم و بخصوص شاخه تلویزیونی آن، تله ونجلیسم، فعالترین شکل حضور اجتماعات سازمان یافته دینی در آمریکا به شمار میرود. استفاده از روزنامه و رادیو درمیان اونجلیستها سابقه داشت. ایشان تدریجا تلویزیون، اقتضای دنیای مدرن را به عنوان وسیلهای برای ترویج عقاید دینی استفاده کردند. در جامعه پلورالیست آمریکا، تلویزیون ابزاری شد که وسیله سرگرم کننده و پدیده «خطرناک» مدرن و ستون فقرات سکولاریزاسیون جامعه را برای اهداف دینی به کار گرفت تا قاموس سنتگرایی را به اجتماعات متنوع و متلون بینندگان آمریکایی عرضه کند.
تله و نجلیسم بخشی از پاسخی درونزا بود که سازمانهای دینی در محیطی که سکولارترین جامعه به حساب میآید به مدرنیسم دادند (Guivian ۲۰۰۶: ۲۶۲). اگرچه فعالیتهای تلویزیونی اونجلیستها بدوا شامل تولید و پخش گفتگوها و سخنرانیها و موعظههای دینی بود، دامنه فعالیت آنها گسترش یافت. پس از چندی، علاوه بر برنامههای مذهبی، شبکههای رو به گسترش تلویزیونهای مسیحی تلاش کردند به تمامی نیازهای رسانهای مخاطبان بالقوه خود پاسخ دهند. بروس (Bruce ۱۹۹۵: ۵۹) در تحلیل خود از فرآوردههای تلویزیونهای دینی نشان میدهد که چگونه این تلویزیونها حتی به تولید «برنامه های سرگرم کنندهای در مقابل برنامههای مشابهی که تلویزیونهای غیر دینی تولید و پخش میکنند، اقدام کردند.» چندان که هوور (Hoover, ۱۹۸۸: ۲۱۰-۲۱۱) در تحلیل نتایج مجموعهای از پژوهشهای پیمایشی انجام شده در میان اونجلیستها اظهار میکند این واکنش جنبشهای احیاگرایانه به جامعه و رسانههای سکولار، از سویی در این اعتقاد ریشه دارد که فعالیتهای آنها عبارتست از «بازیابی اعتبار و اصالت ریشههای فردی و فرهنگیشان» و از سوی دیگر متکی بر این اعتقاد است که «جامعه معاصر آمریکا در کانون بحرانی قرار دارد که ناشی از سکولاریسم و فردگرایی مدرنیتی است. اغلب اونجلیستها معتقداند که اعتقاد به دینی «اصیل» پاسخی به ابهامها و راه حلی برای مشکلات موجود است».
رشد روزافزون تله ونجلیسم (Wuthnow ۱۹۸۸: ۷; Roof and McKinney ۱۹۹۷) دال بر مشارکت فعال سازمانهای دینی و افراد متدین در فضای عمومی بوده است. این امر نه تنها به سهیم شدن روزافزون نمادها و گفتمانهای دینی در زندگی روزمره منجر شده است، بلکه اجتماعات دینی را به نیروهایی تعیین کننده در عرصه سیاست تبدیل کرده است. تاثیر آرای اونجلیستها در انتخابات آمریکا در همراهی با جناحهای محافظهکار، از رونالد ریگان گرفته تا جورج بوش، روشنتر از آن است که نیاز مند توضیح باشد. از جهت اقتصادی، علی رغم رسواییهای مالی و سیاسی برخی از پیشقراولان تله ونجلیسم در دهههای گذشته، نیز اونجلیستها توانستهاند حضور خود را در بازار اقتصادی رقابتهای رسانهای تثبیت کنند. حضور روزافزون دین و نهادهای دینی را در جامعهای که پیشقراول سکولاریسم است چگونه میتوان تفسیر کرد؟
ادلس (Edles ۲۰۰۲: ۲۴) در بحث از حضور دین در عرصههای فرهنگ و رسانهای در آمریکا به سوالی اشاره میکند که ویل هربرگ (Will Herberg, ۱۹۶۷: ۴۱۷)، تقریبا چهل سال پیش هم مطرح کرده بود: هربرگ پرسیده بود: «چطور است که جامعه آمریکا در آن واحد هم دینیترین و هم سکولارترین جامعه است؟». ادلس در سال ۲۰۰۲ هنوز این پرسش را قابل طرح میداند و تلاش میکند دلایل متفاوت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را برای پاسخگویی به پرسش یاد شده اقامه کند. از میان دلایل و توضیحات متعدد، در اینجا تنها به همنشینی قطاعهای سکولار و غیر سکولار اشاره خواهد شد.
تصور بنیادین در هر دو تلقی از سکولاریسم، توصیف تاریخی و پروژه یا ایدئولوژی مدرنیسم، این است که جامعه سکولار و جامعه دینی دو صورت متناقضاند که وجود یکی به معنای نبود دیگری است. آن دسته از دانشمندان علم الاجتماع که مفروض روشنگری را مسلم انگاشتند، حضور و تاثیر دین را نادیده گرفتند یا آن را امری ثانوی و کمارزش و به عنوان «بخشی از شیوه ای کهنه و سنتی از زندگی که آخرالامر تحت اقدام و فشار صنعتی شدن و مدرنیزاسیون زائل یا ناپدید میشود»(Stout & Buddenbaum ۱۹۹۶: ۲۰)، تلقی کردند.
روبرت وایت (White, ۱۹۹۷: ۳۸) معتقد است که «پروژه سیاسی – اقتصادی روشنگری» این را انکار کرد که دین بنیان اجتماعی همنوایی و انسجام اجتماعی است اما همزمان تلاش کرد تا از دین به عنوان ابزاری برای تسریع و تسهیل فرآیند صنعتی شدن استفاده کند. این رویکرد و مجموعه اتفاقات گسترده همراه با آن دین را در جوامع غربی و آمریکا به حوزههای فردی راند و در مواردی آن را به یک فرقه بدل ساخت. در مقابل و پس از طی کردن دوران گوشهگیری، جنبشهای احیاگر دینی پا به عرصه تقابلات رسانهای گذاشتند.
واقعیت محرز شکلگیری روبه گسترش جنبشهای احیاگری دین به هیچ وجه با نظریههای رایج قابل توجیه نیست. حضور و فعالیت این جنبشها، خواه در شکل انقلابی و خواه در هیات جنبشهای محافظهکار، نشانهای دال بر ضرورت بازبینی در فرض بنیانی دوره روشنگری است. دیدگاه ینسن در این زمینه راهگشا ست. وی با اشاره به جوامع مختلف نتیجه میگیرد که سکولاریسم و گرایشهای دینی میتوانند در هیات «گفتمانهای خودمدار و مستقل در منظومهای متنوع از معانی» تبلور یابند. او این وضعیت را «همزیستی و همزمانی گفتمانهای قدسی و دنیوی» در یک جامعه میداند.
منبع : آتیه
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
رافائل گروسی اسماعیل هنیه عراق رهبر انقلاب حج نیچروان بارزانی مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان دولت سیزدهم
حجاب شهرداری تهران تهران هواشناسی قوه قضاییه وزارت بهداشت قتل فضای مجازی آموزش و پرورش سلامت سازمان هواشناسی شهرداری
مالیات خودرو مسکن ایران خودرو قیمت دلار بانک مرکزی قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو دلار حقوق بازنشستگان قیمت
تئاتر مسعود اسکویی محمدعلی علومی تلویزیون نمایشگاه کتاب دفاع مقدس سینمای ایران صدا و سیما سریال
دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان گوشی هوشمند
اسرائیل حماس رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه رفح اوکراین طوفان الاقصی نوار غزه
استقلال فوتبال پرسپولیس لیگ برتر ذوب آهن نساجی لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران بازی سپاهان رئال مادرید جواد نکونام
هوش مصنوعی اپل سامسونگ باتری آیفون گوگل مایکروسافت تلفن همراه ماهواره
رژیم غذایی بیمه بیماران خاص زیبایی چای کاهش وزن دندانپزشکی فشار خون سبزیجات