دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


سیاستی برای بقای سیاره زمین


سیاستی برای بقای سیاره زمین
از آغاز انقلاب صنعتی ژئوپولیتیک انرژی - عرضه کنندگان انرژی و تضمین دسترسی مطمئن به منابع آن - عاملی محرک و تعیین کننده در شکوفایی و امنیت جهانی بوده است. در دهه های آینده، سیاست انرژی بقای سیاره زمین را تعیین خواهد کرد.
ماهیت سیاسی انرژی، در ارتباط با منابع عرضه و تقاضا، در شرایط بحرانی مورد توجه قرار می گیرد، بویژه هنگامی که بازارهای بی ثبات نفت بهای آن را بالا برده و سیاستمداران با اعتراض های مداوم مواجه می شوند. اما سیاست انرژی هنوز بغرنج و پیچیده نشده است. سیستم حمل و نقل خصوصاً در آمریکا تا حد زیادی به نفت وابسته شده است و اخلال در بازارهای نفت می تواند یک قدرت بزرگ را به بن بست برساند. دسترسی به انرژی در رشد پایدار چین و هند اهمیت فراوانی دارد به گونه ای که نه تنها این کشورها را از فقر خارج می کند بلکه باعث خواهد شد که همگام با رشد جمعیت حرکت کنند. در حالی که مردم دنیا باسوادتر می شوند و توقعاتشان بالا می رود، عدم توفیق در رسیدن به شکوفایی و راحتی بیشتر نه تنها رژیم های خودکامه بلکه رژیم های دموکراتیک را نیز دچار تزلزل می کند. چنین عواملی است که قدرت بازاری عرضه کنندگان انرژی به قدرتی سیاسی تبدیل شده است. واردکنندگان نیز رقابت برای تقاضای بیشتر را آغاز کرده اند که این امر موجب افزایش بهای انرژی شده و البته ظرفیت های آنان در ایفای نقش در معادلات سیاسی جهانی و منطقه ای را افزایش داده است.
همزمان با تغییرات آب و هوایی این ملاحظات سنتی ژئوپولیتیکی بیش از پیش پیچیده تر شده است. سازمان ملل درباره تغییرات جوی در سندی اعلام کرد که استفاده از سوخت فسیلی عامل اصلی تولید گازهای گلخانه ای و افزایش دمای هوای زمین است. تغییرات جوی سیلاب ها و خشکسالی هایی را در پی خواهد داشت که تولیدات غذایی بسیاری از کشورها را نابود کرده، منجر به شیوع بیماری های متعدد شده و باعث مرگ صدها هزار نفر در سال، بویژه در کشورهای در حال توسعه خواهد شد.
در دهه ۱۹۹۰ حدود ۲ میلیارد نفر تحت تأثیر فجایع مربوط به تغییرات آب و هوایی لطماتی دیدند و در طول یک دهه آینده شاید این رقم دو برابر شود. در عین حال که کشورها سرگرم رقابت برای انرژی هستند باید نحوه استفاده از انرژی یا صرفه جویی در آن را از اساس متحول کنند.
سیاست و سیاست گذاری درباره این مباحث مخصوصاً درباره نحوه تأمین هزینه ها و ترویج فناوری های جدید، درباره نحوه جبران خسارات وارد آمده بر کسانی که در تغییرات جوی نقش چندانی نداشته اند، به یک نقطه عطف یا یک نکته محوری جدید در ژئوپولیتیک مبدل شده است.
افزون بر این، بهای بالای نفت و گاز و اقدامات ضروری برای حل مسئله تغییرات جوی- یعنی قیمت گذاری بالا بر کربن به نحوی که سبب جذب سرمایه، به کارگیری فناوری های جدید و صرفه حویی بر کنترل تأثیر ات مخرب آن شود- یک مقوله دیگر را به وجود آورده است: میل به اشاعه انرژی هسته ای.
قیمت های بالای کربن و نیاز به انرژی بیشتر، نیروی هسته ای را به گزینه ای جذاب تر در راهبردهای ملی انرژی تبدیل کرده است و هرچه کشورها به این انرژی وابسته تر می شوند میل آنها به کنترل بر چرخه سوخت بیشتر می شود.
مقابله با این چالش ها مستلزم درک شکنندگی بازارهای بین المللی نفت و گاز و همچنین رابطه میان امنیت انرژی، تغییرات جوی، انرژی هسته ای و اشاعه آن است.
● ژئوپولیتیک نفت و گاز
بی ثباتی سیاسی در داخل یا اطراف کشورهایی که عرضه کنندگان حاشیه ای نفت به شمار می آیند می تواند سبب افزایش شدید قیمت ها شود. این بی ثباتی باعث برانگیخته شدن خشم واردکنندگان نفت می شود و از سوی دیگر قدرت سیاسی بیشتری به تأمین کنندگان نفت می دهد. برای نمونه، ۱۷ اکتبر ۲۰۰۷ هنگامی که ترکیه تهدید کرد که برای مقابله با پ.ک.ک وارد شمال عراق می شود، بهای نفت از ۸۷‎/۴۰ دلار برای هر بشکه به ۹۴‎/۵۳ دلار تا پایان آن ماه رسید. این در حالی است که ترکیه صادرکننده نفت نیست و عراق نیز در بازار جهانی نفت که روزانه ۸۵ میلیون بشکه تولید می کنند تنها ۳ میلیون بشکه عرضه می کند. شناخت عوامل مؤثر در این نوسانات، محور و اساس شناخت ژئوپولیتیک انرژی است.
مصرف نفت در اوایل سال ۲۰۰۶ از میزان تولید آن سبقت گرفت که در نگاه اول یک مسئله غیرملموس و غیرمعمول به نظر می رسد. هنگامی که پیش بینی می شود قیمت ها کاهش یابد صورت موجودی نفت نیز کاهش می یابد.
از سوی دیگر زمانی که انتظار می رود که قیمت ها بالا روند صورت موجودی نفت نیز افزایش پیدا می کند. آرام ساختن فضای ملتهب عرضه تا حد زیادی به مناطق بی ثبات بستگی دارد، در حالی که امنیت ترانزیت از نقاط حساس و پرخطر لرزش ها و مخاطراتی را به وجود می آورد که امنیت عرضه انرژی و امنیت زیست محیطی را مطرح و شایان توجه می سازد.
حدود ۲۵ درصد از صادرات نفت دنیا از طریق تنگه هرمز، ۱۵ درصد از تنگه مالاگا و ۵ درصد از مسیر باب المندب (تنگه ای که دریای سرخ و خلیج عدن را به هم متصل می کند) ترانزیت می شود.
عوامل عرضه و تقاضا در افزایش بهای نفت به سه گروه تقسیم می شوند.
۱) گروه اول، نشانگر آن دسته از منابع تقاضای نفت است که به سرعت بر نیاز آنها افزوده می شود: آمریکا و چین.
۲) گروه دوم، متشکل از عربستان سعودی، روسیه، ایران، عراق، ونزوئلا، نیجریه و قزاقستان است. اینها کشورهایی هستند که آمریکا یا چین برای تأمین نیازهای کوتاه مدت خود به آنها مراجعه می کنند.
۳) گروه سوم، شامل کانادا، انگلیس، برزیل، هند، ژاپن، نروژ و اندونزی است. اینها سایر کشورهای مهم مؤثر در عرضه و تقاضا هستند. مهمترین این کشورها ژاپن و هند هستند که وابستگی فراوانی به واردات نفت دارند. از لحاظ عرضه، قابلیت محدودی برای افزایش تولید سریع در کوتاه مدت وجود دارد و حتی چشم اندازهای بلندمدت نیز پیچیده و مبهم است. روسیه با تمام ظرفیت در حال تولید است و عربستان سعودی ظرفیت اضافی محدودی در کوتاه مدت دارد.
به دلیل مناقشات تجاری، بی ثباتی های داخلی یا ایدئولوژیکی، روسیه، ونزوئلا، ایران، نیجریه و عراق در ظرفیت های جدید تولید در بلند مدت سرمایه گذاری نمی کنند.
با توجه به انعطاف پذیری محدود عرضه، بی ثباتی سیاسی به یکی از عوامل افزایش بهای نفت مبدل شده است. منابع اصلی بی ثباتی شامل مناقشه در خاورمیانه، مناقشه در دلتای نیجریه، کنترل دولت های مخالف آمریکا بر منابع نفتی در ایران و ونزوئلا و دشواری تضمین امنیت مسیرهای اصلی انتقال نفت است.
آن سوی دیگر این شکنندگی، انعطاف پذیری محدود و اندک تقاضای نفت در کوتاه مدت به دلیل ساختار بخش حمل و نقل است. تغییر در این بخش نیازمند سرمایه گذاری های بلندمدت و سرمایه گذاری در زیرساخت ها و فناوری است. در میان مدت، گزینه هایی نظیر افزایش استفاده از خودروهای دوگانه سوز مطرح است که با برق نیز کار می کنند. در طولانی مدت نیز چشم اندازهایی برای سوخت های جایگزین وجود دارد اما امروز نتیجه چنین است که با انعطاف پذیری اندک در کوتاه مدت در بخش های عرضه و تقاضای بازار نفت، بی ثباتی سیاسی یا ناامنی می تواند بر مناطق تولیدکننده نفت و مسیرهای انتقال تأثیر بگذارد که این امر موجب نوسانات فراوان در قیمت ها می شود. مصرف کنندگان نفت در مقایسه با ۵ سال پیش، روزانه ۴ تا ۵ میلیارد دلار بیشتر برای نفت خام می پردازند و تنها در سال ۲۰۰۷ بیش از ۲ هزار میلیارد دلار به حساب کمپانی های نفتی و کشورهای تولیدکننده نفت ریختند.
در تحلیل این وضعیت بر مبنای دلایل سیاسی باید گفت با روی کار آمدن جورج بوش در ژانویه ۲۰۰۱ قیمت نفت از بشکه ای ۳۰ دلار به بشکه ای ۴۸ دلار در آغاز دومین دوره ریاست جمهوری اش رسید و در ۹ نوامبر گذشته این رقم به حدود ۹۷ دلار نزدیک شد که در مجموع ۲۲۳ درصد رشد داشته است.
بیشترین تأثیر ات سیاسی بر واقعیات کنونی بازار نفت توسط ایران، ونزوئلا و روسیه اعمال می شود. برنامه هسته ای ایران و فشارهای غرب برای تعلیق غنی سازی اورانیوم یک عامل سیاسی است. اما ایران بواسطه قدرت بازار خود بسیار قوی است. درآمدهای نفتی ایران در سال ۲۰۰۵ حدود ۴۶ میلیارد دلار بود و در سال ۲۰۰۶ به ۴۷ میلیارد دلار رسید. پیش بینی می شود که این درآمدها در سال های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ به ۶۰ میلیارد دلار برسد.
نفوذ ونزوئلا را باید در چارچوب گسترده تری از جهانی سازی و تأثیر ات آن در آمریکای لاتین بررسی کرد. جهانی سازی باعث شده تا میلیون ها نفر در آمریکای لاتین به فناوری ها، بازارها و سرمایه جدید دست یابند به گونه ای که بسیاری از کشورها و افراد را ثروتمندتر کرده است. اما شکاف میان «بایدها» و «نبایدها» بیشتر شده است. افرادی که به ثروتی دست نیافته اند روز به روز به آگاهی شان افزوده می شود و به خاطر آنچه که ندارند خشمگین تر می شوند. این خشم در میان کسانی که در حال گذار از فقر هستند و نحوه ادامه پیشروی را نمی دانند بیشتر است. بنابراین در برابر عوام گرایی آسیب پذیر می شوند. هنگامی که فرصت رأی دهی در اختیارشان گذاشته می شود از برگه های رأی خود برای ابراز عصبانیت شان استفاده می کنند. از این گذر است که ونزوئلا و رئیس جمهور آن هوگو چاوز درصدد دستیابی به این ثروت برآمده اند.
در داخل برزیل و مکزیک این پیام چاوز و حمایت وی از رهبران محلی آن کشور احتمال پاسخ تند به وی را افزایش داده است. اما در بولیوی و نیکاراگوئه، افسانه چاوز این باور را به وجود آورده که فقرا نیز با کمترین هزینه می توانند به چیزهای زیادی دست یابند.
همه کشورهای آمریکای لاتین رویکرد چاوز را در پیش نگرفته اند اما وی چالش های جدیدی بر مبنای اصول بازار و دموکراسی در برابر نظم منطقه ای قرار داده است. نخستین چالش در مقابل دموکرات های منطقه عبارت است از این که یقین یابند که تهدیدات ناشی از خشم مردمی، دموکراسی را ناکام نخواهد کرد.
دومین چالش نیز عبارت است از اصلاح حکومتداری و سیاست ها به گونه ای که حس رسیدن به آینده ای بهتر تقویت شود. این که رهبران آمریکای لاتین قادر به آموزش مردمان خود برای ایجاد ظرفیت بهره گیری از جهانی سازی باشند، این که دولت قادر باشد یارانه ها را متوجه نیازمندان واقعی ورود به اجتماع کنند و این که ایالات متحده آمریکا بازارهای خود را به روی فناوری ها، خدمات و محصولات آمریکای لاتین باز کند، عواملی هستندکه تأثیراتی بنیادین بر ادراکات و تصورات منطقه از دموکراسی تیزاسیون دارد.
● نگاهی به روسیه
با توجه به حق وتوی روسیه در شورای امنیت سازمان ملل، جایگاه ویژه آن به عنوان تأمین کنندگان گاز اروپا و کنترل آن بر یکی از بزرگترین زرادخانه های هسته ای دنیا، آگاهی از نحوه تأثیر انرژی بر تحولات داخلی روسیه و نقش آن در جامعه بین المللی حائز اهمیت است. روسیه علاوه بر این که دومین صادرکننده بزرگ نفت در دنیا است، بر یک چهارم از ذخایر ثابت شده گاز دنیا (در حدود یک میلیارد و ۶۸۰ میلیون فوت مکعب) کنترل دارد. اروپا ۲۳ درصد از گاز خود را از روسیه وارد می کند. در کوتاه مدت عرضه گاز روسیه سرزندگی و بقای اقتصادی آلمان، یونان، اتریش و فنلاند را تعیین خواهد کرد. از آنجا که روسیه به مشتریان خود در این کشورها نیاز دارد، اهرم آنان در کوتاه مدت در مقابل روسیه این است که به هنگام مناقشه یا مشاجره تجاری بر سر گاز، واردات گازی از آن کشور را تحریم کنند. در حال حاضر اهرم جایگزین قابل مقایسه دیگری وجود ندارد.
تغییر و تنوع بخشی به مسیرهای انتقال انرژی هزینه بر و وقت گیر است. برای نمونه، خط لوله گاز شمال اروپا (NEGP) که ویبورگ در روسیه را به گریفسوالد در آلمان متصل می کند از دو خط لوله موازی تشکیل شده است. اولی در سال ۲۰۱۰ و دومی در سال ۲۰۱۲ راه اندازی شده و مجموع ظرفیت انتقال آنها ۵۵ میلیارد متر مکعب در سال خواهد بود.
NEGP قرار است حدود ۲۵ درصد از واردات اضافی گاز اروپا را تا سال ۲۰۱۵ تأمین کند اما احداث آن ۵ میلیارد دلار هزینه خواهد داشت. البته این پروژه ویژه تنها وابستگی آلمان به گاز روسیه را افزایش خواهد داد.
روسیه هم اکنون از لحاظ ذخایر ثابت شده نفت، با ۶۰ میلیارد بشکه در جایگاه هشتم قرار دارد. اما از نظر تولید نفت پس از عربستان سعودی دوم است. اینک «صندوق ثبات» روسیه ۱۴۷‎/۶ میلیارد دلار ذخیره دارد. این صندوق سال ۲۰۰۴ برای بازپرداخت بدهی ها ایجاد شد و درآمد آن از محل مالیات بر صادرات نفت و مالیات بر عملیات های اکتشاف و بهره برداری از میادین نفتی است. روسیه همچنین ۴۲۵ میلیارد دلار ارز و ذخایر طلا دارد.
این ثروت حاصل از انرژی روسیه را قادر ساخت که ۵۰‎/۷ میلیارد دلار از بدهی هایش را پرداخت کند. قدرت بازار انرژی به روسیه این امکان را داده است که در داخل قدرت سیاسی را تحکیم بخشد و در بعد خارجی نیز روسیه را در مقابل کنترل های بیرونی بر اعمال قدرت آن ایمن سازد. پوتین قادر بوده کنترل خود بر انتصاب فرمانداران و مجلس علیای پارلمان را تقویت کند. وی قوانین مربوط به نحوه ورود احزاب به مجلس سفلای پارلمان را تغییر داده و از سوی دیگر مناسبات میان احزاب سیاسی و کرملین را تقویت کرده است.هنگامی که آمریکا و «اروپای قدیم» کوشیدند که پوتین را در جنگ علیه تروریسم و جنگ عراق همراه خود سازند وی ماهرانه ارتباطش را با جورج بوش، ژاک شیراک رئیس جمهور سابق فرانسه و گرهارد شرودر صدر اعظم سابق آلمان تنظیم کرد. هنگامی که آمریکا و اروپا به تدریج بر تقویت و تثبیت قدرت پوتین در روسیه در اواخر سال ۲۰۰۴ تمرکز می کردند، واقعیات سیاسی جدیدی به وجود آمده بود که از ثبات نوپایی در ثروت نفتی نشأت می گرفت و با وابستگی اروپا به گاز روسیه تقویت می شد. امروز نتیجه آن شده که پوتین خواسته ها و اعتراضات خارجی درباره کنترل کرملین بر سیاست داخلی را نادیده می گیرد؛ خود را حامی حقوق بین الملل و نظم بین المللی در برابر هجوم آمریکا می داند، روسیه از انرژی به عنوان اهرمی در مذاکرات خود با همسایگان نو دولتش (اوکراین و گرجستان) استفاده می کند و در برابر خواسته های اروپا برای اعطای حقوق برابر به سرمایه گذاران اروپایی در روسیه مقاومت می کند، اما پیچیده ترین و مهمترین شیوه تکامل قدرت انرژی روسیه در کنار وزنه سیاسی آن در شورای امنیت سازمان ملل نقش این کشور در رابطه با ایران بوده است. روسیه در برابر اعمال تحریم علیه ایران بر سر مسئله هسته ای مقاومت کرده و تکنولوژی هسته ای غیر نظامی به ایران برای نیروگاه برق هسته ای بوشهر داده است. مورد ایران و نقش روسیه در آن مهمترین عوامل ژئوپولیتیک انرژی امروز را در کنار هم گرد آورده است: قدرت بازار به گونه ای عملکرد منفرد و مستقل آن را تسهیل کرده است؛ افزایش تصاعدی قدرت انرژی از طریق به انحصار درآوردن ابزارهای چندجانبه و منابع محدود کوتاه مدت برای اعمال نظر قانونمند به منظور کنترل قدرت بازار انرژی. برای مصرف کنندگان انرژی و کشورهای ثروتمند، گزینه های کوتاه مدت محدود است. مدیریت بهتر ذخایر می تواند مؤثر باشد. وارد کردن هند و چین به سیستم مدیریت ذخایر نیز می تواند مهم و کارآمد باشد، زیرا این کشورها بزرگترین عوامل افزایش تقاضا برای نفت هستند. با این حال خارج از سیستم مدیریت ذخیره اتحادیه بین المللی انرژی (IEA) قرار دارند. تغییرات مهم تر در کوتاه مدت و از طریق صرفه جویی، سوخت های جایگزین، تغییرات عمده در شیوه های زندگی، مقررات جدید ساخت و ساز و فناوری های جدید که نیاز به انرژی کمتری دارد، به وجود می آید. این اسلوب های جدید سیاستگذاری، جایگاهی محوری در بعد دیگری از ژئوپولیتیک انرژی دارند: تغییرات آب و هوایی.
● ژئوپولیتیک تغییرات آب و هوایی
جلوگیری از تخریب کره زمین از طریق کاهش گازهای گلخانه ای یکی از پیچیده ترین چالش هایی است که نوع بشر برای خود به وجود آورده است. بقای بشر در معرض خطر است. مشکلات اساسی در تداخل و تقابل علوم، فناوری، اقتصاد و سیاست نهفته است. گازهای گلخانه ای نیز بدون توجه به منبع آن - چه پکن و دیترویت باشد یا نیوکاسل - همین تأثیر را دارد. از این رو، حل این مشکل جهانی بدون همکاری همه کشورها غیر ممکن است. مسئله تغییرات آب و هوایی، به دلیل تمرکز گازهای گلخانه ای در جو، توسط جهان صنعتی به وجود آمد، بنابراین بازارهای در حال ظهور اقتصادی از تأمین بخشی از هزینه های حل این مشکل سر باز می زنند، اما این اقتصادهای نوظهور جزو عوامل مهم تولید گازهای گلخانه ای هستند. بدتر آن که، بزرگترین تأثیرات فاجعه بار بر کشورهای در حال توسعه نظیر مالی و بنگلادش خواهد بود که تأثیری در پیچیده شدن این مشکل ندارند. علم، فناوری و سیاست داخلی این چشم انداز را بغرنج تر کرده و حتی اقتصادهای توسعه یافته را دچار شکاف می کند. هدف سیاست های تغییرات جوی باید ایجاد انگیزه ها و مشوق هایی باشد که باعث تحول در فناوری و اشاعه آن، ارائه الگوهای مصرف و تحولات جدید در نحوه تولید انرژی به منظور کاهش سالیانه کربن شود. این یک تکلیف بزرگ است. اگر فناوری ها و رویه های کنونی به همین شیوه ادامه یابد، گازهای گلخانه ای تا سال ۲۰۳۰ به طرز باورنکردنی افزایش می یابد. ما در حال حاضر فناوری ها و سیاست های ضروری برای رسیدن به اهداف گفته شده را نداریم. صرفه جویی، افزایش کارایی و کیفیت، سوخت های جایگزین و استفاده تمیزتر از سوخت ها باید بخشی از این معادله باشد. اما سیاست های کنونی به هدف مورد نظر نمی رسد. برای موفقیت در این زمینه، جامعه جهانی باید راهی برای قیمت گذاری های جدید بر کربن به منظور محدود ساختن مصرف آن بیابد، تا از این گذر ابتکارات تکنولوژیکی را افزایش داده، گزینه های سوختی را تحت تأثیر قرار دهد و افزایش سرمایه گذاری ها را تشویق کند. برخی چنین استدلال می کنند که برای ایجاد مشوق های تکنولوژیکی و اقتصادی باید بهای کربن دست کم به ۳۰ دلار در یک تن برسد و باید این رقم در طولانی مدت پایدار باشد.
نرخ بندی بر کربن عامل دیگر تفاوت های ژئوپولیتیکی بوده است. هیچ کشوری مالیات قابل توجه و روشنی بر معاملات کربن وضع نکرده است.
سیستم های تجاری و مالی اروپا و برخی مناطق آمریکا هنوز به سطح و پایه موردنظر برای نرخ بندی بر کربن نرسیده اند. در برخی ایالت های پیشرفته آمریکا استانداردهایی برای استفاده از سوخت های تجدید پذیر و افزایش کارایی آنها درنظر گرفته اند. بعضی ایالت ها مانند فلوریدا و کالیفرنیا نیز اهدافی را درباره کاهش کلی میزان تولیدات گازهای گلخانه ای تعیین کرده اند. این ایالت ها قیمت هایی را به طور قراردادی و ضمنی برای کربن در نظر گرفته اند اما تمایلی برای تثبیت این قیمت ها نشان نداده اند. ژاپن خواستار کاهش سالیانه ۵۰ درصدی CO۲ تا سال ۲۰۵۰ شده است اما دولت این کشور مالیات بر کربن و سایر شیوه های دیگر را دستور سیاستگذاری در این باره حذف کرده است.
● ۵ بلوک در مقوله تغییرات جوی
از مباحث متعدد پیرامون سیاست، اقتصاد، فناوری و علم چهار بلوک ژئوپولیتیکی و در یک تقسیم بندی دیگر ۵ بلوک در مقوله تغییرات جوی ظاهر شده است. نخستین بلوک شامل اروپا و تا اندازه اندکی، ژاپن است که از تعیین اهداف جدی برای کاهش تولید گازهای گلخانه ای حمایت می کنند. بلوک دوم آمریکا را دربرمی گیرد که حامی تعیین اهداف بلندمدت و تعیین تعهدات میان مدت ملی است اما با پیمانی بین المللی که مجموعه کشورها را گردهم آورد مخالف است. بلوک سوم از اقتصاد های بازاری در حال شکوفایی مانند چین و هند شکل گرفته است. این بلوک در مقابل تعیین هرگونه هدف بین المللی مقاومت کرده و خواسته های خود را بر تأمین هزینه های ضروری برای دستیابی به فناوری های پاک متمرکز کرده است. گروه چهارم دربرگیرنده کشورهای توسعه یافته است که بار خسارت های ناشی از سیلاب ها، گسترش بیابان ها و سایر تأثیرات فاجعه بار تغییرات آب و هوایی را متحمل می شوند. پنجمین بلوک نیز شاید تأمین کنندگان انرژی باشند. این گروه بر این باور است که دنیا از استفاده از سوخت های فسیلی دور شده و به مسیر دیگری می رود. اگر این کشورها ثروت خود را در اشاعه فناوری سرمایه گذاری کنند تسهیل کننده انتقال انرژی از سوخت های فسیلی خواهند بود و بدین طریق خود را به عنوان برندگان فضای سبز بین المللی خواهند شناخت. البته ممکن است که این کشورها نقشی منفی هم داشته باشند و قیمت ها را بشدت افزایش دهند و در مسیر انتقال انرژی از سوخت فسیلی در پی سودهای کلان باشند.
در میان گروه های فوق آمریکا ظرفیت آن را دارد که کشوری محور شود. اگر آمریکا الگوهای جدیدی ارائه ندهد چین و هند نیز سیاست های مسئولانه ای اتخاذ نخواهند کرد. با این حال نقش آمریکا به عنوان هدایتگر این فعالیت ها به اقدامات داخلی آن کشور بستگی دارد. برای این منظور آمریکا باید راهبرد نظام مندی برای قیمت گذاری جدید بر کربن و کاهش تولید گازهای گلخانه ای داشته باشد.
● ژئوپولیتیک اشاعه هسته ای
شاید جدی ترین ریسک همطراز با تغییرات جوی، افتادن فناوری و مواد هسته ای به دست سازمان های تروریستی باشد. این امر موجب نابودی شهرها و ملت ها می شود و اقدامات متقابل ویرانگری را در پی خواهد داشت که تاکنون در هیروشیما و ناکازاکی شاهد آن بوده ایم. قیمت های بالای سوخت های فسیلی، مخاطرات ناشی از رویکرد عرضه کنندگان انرژی، مسیرهای ترانزیت، سیاست های مقابله با تغییرات جوی می تواند تلاش برای دستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ای را تسریع کند که این مسئله بسیار حساسی است. از لحاظ اقتصادی، امنیتی و زیست محیطی باید کشورهای بیشتر و بیشتری توان هسته ای را به ظرفیت های خود در تولید برق و انرژی اضافه کنند.
منبع: مؤسسه بروکینگز
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید