سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

غم فراق


غم فراق
یادآور فراق یعقوب !بی تابم؛ بی تاب لحظه رفتنت بی تاب لبان خشکیده ات بی تاب چشمان اشک آلودت و دل لبریز از غمت. دلی که نگران بود از رفتن و رها کردن مونسان و فرزندان خویشتن. آری رقیه یادآوری یعقوب را می کند در غم فراق نشستن و منتظر دیدن رویی که آرامش جانهاست. جان و قلب رقیه و زینب آن روزها آرامی نداشت.
رفتی اما سالهاست که اگر نیستی ولی در عرصه قلب ها جاودان مانده ای.
اگر بعد از سالیانی دور و دراز برایت سیاه برتن می کنیم و بعد از نوشیدن آب نامت را درود می گوییم، نشان از این دارد که قلب های پرزگناه ما با زمزمه نامت پاک و بی آلایش می شود. و با بردن نامت دوباره از مادر خود زاده می شویم و دوباره به عرصه هستی پا می نهیم. آن روز که رفتی دل ها پر زغم بود در فراقت و با آمدن ایام محرم آن فراق های جانسوز دوباره تکرار می شوند. و تکرارش قلب ها را می سوزاند. آقای خوبان سیدالشهدا، جز نام شما چه چیزی آشفتگی و بی سامانی قلب هامان را سامان می دهد؟ و جز بردن نامت چه چیزی در این دنیای پرسراب، عطش ما را برطرف می سازد؟

حانیه مشهدی فراهانی.سوم راهنمایی.مدرسه پونه رونقیتهران
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید