سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

کوزوو در فرایند عبور از بحران هویت ملی


کوزوو در فرایند عبور از بحران هویت ملی
از اواسط دهه۱۹۸۰ وبعد از آنکه دولت مرکزی(یوگسلاوی سابق) از اعطای اختیارات داخلی به کوزوو خود داری ورزید، مسئله استقلال کوزوو به مهمترین بحران منطقه بالکان بدل شد.اوج بحران کوزوو را باید به وقایع سال های ۱۹۹۹-۱۹۹۶ مربوط دانست که در فرایند آن نیرو های صرب با حمایت دولت مرکزی واقدامات سبعانه اسلو بودان میلوسوویچ به پاک سازی قومی همت گماشت وتاریخ درد باری را برای جغرافیای بالکان دامن زد.
امامساعی نیرو های ناتو که در سال ۱۹۹۹ و به منظور خاتمه دادن به سرکوب وکشتار آلبانی تبار ها کوزوو تمهید یافت،فرصتی ایجاد کرد که کوزوو بخواهد تحت هدایت واداره سازمان ملل در آید.به این ترتیب ودر سایه مساعی وتمهیدات ناتو کوزوو از سال ۱۹۹۹ تحت قیمومیت سازمان ملل در آمد.اما بعداز ۱۹۹۹،موضوع استقلال کوزوو به مهمترین مسئله بحران بالکان مبدل شد.اما قراین موجود حاکم بر فضای ژئوپولیتیک بالکان از همان ابتدا اینگونه نشان می دادکه مسئله استقلال کوزوو وابعاد پر وسعت آن نباید خارج از چالش های تقابلی غرب وروسیه باشد،بنابراین مسئله کوزوو از همان اوان شکل گیری بحران صبغه وقت خود را یافت و جدای از مسئله استقلال سایر جمهوری های منطقه بالکان،دو بازیگر اصلی بحران رادر مقابل یکدیگر قرار داد.
تم وموضوع اصلی بحران هم به رفتار ها وچالش های تقابلی غرب وروسیه آنهم به مسئله حمایت وممانعت ازاستقلال کوزوو خلاصه شد،به این معنی که غرب از استقلال کوزوو حمایت می کرد وروسیه از فرایند استقلال ممانعت وجلوگیری می نمود.البته این چالش ها بی سببی نبود ویک توجیه منطقی را برای بازیگران بحران به همراه داشت.
این توجیه برای روسیه به عنوان رکن اصلی بحران،ابتدا به جهت فزون خواهی های ورفتار های مداخله گرایانه غرب وسپس به جهت پیامد های استقلال کوزوو وهراس از تاثیر سوی آن حائز اهمیت بود،چراکه در باور روسیه منطقه بالکان همانند بسیاری از جمهوری های پیرامونی آنهم در آسیای میانه،قفقاز وحوزه دریای سیاه(اکراین) حیات خلوت مسکو وکرملین نشینان محسوب می شد، وغرب با اتخاذ تدابیری مناسب خواهان آن بودکه باحرکت خزنده وبا تعقیب منافع دراز مدت خود که شروع آن از ایام انقلاب های رنگی رقم خورده بود،در حیات خلوت مسکو پا نهد.طبیعی بود که ورود به حیات خلوت مسکو تاب وتحمل کرملین نشینان را بر نتابد چراکه تجربه نامیمون واسف بار وقوع انقلاب های رنگی آنهم به انگیزه مبارزه با تروریسم وحفاظت ازنظم نوین موجود در نظام بین الملل دست کم در سه حوزه آسیای میانه،قفقاز ودریای سیاه مضار فروانی را عاید روسیه ساخته بود.
از دیگر سو حمایت غرب از استقلال کوزوو نتیجه ای جز بی ثباتی وایجادی فضایی ملتهب درمنطقه بالکان نبود وشاید در نگاه روسیه مسئله استقلال کوزوو به عنوان آخرین بازمانده ایالت غیر مستقل بالکان، می توانست متضمن ایجاد تاثیر سو برای حوزه های مبتلابه مسئله کوزوو وتسری آن به سایرحوزه های بحرانی،حوز ه هایی چون اینگوش،چچن واوسیتیای شمالی باشد.اما آن مسئله ای که موجب توجیه غرب به عنوان ضلع دیگر بحران در حمایت از استقلال کوزوو شد،چیزی جز گسترش نفوذ در حیات خلوت والبته این بار در بالکان وهمنوایی با آلبانی تبار های کوزوو نبود.لذا چنین شرایطی فرصتی را برای غرب ایجاد نمود که بخواهد ایالت خود مختار کوزوو را از خاک صربستان جدا کند.غرب در تمهید این شرایط وبه آن انگیزه که نمی توان وضعیت کوزوو را کماکان در هاله ای از ابهام باقی گذاشت، مبادرت به تهیه طرحی مبنی بر تامین آزادی های سیاسی وفرهنگی کوزوو از سوی مارتی آهتیساری از روسای جمهور پیشین فنلاند نمود،اماطرح مزبور با وتوی روسیه در سازمان ملل مواجه شد.این چالش ادامه یافت تا آنکه تشکیل تروئیکای کوزوو(آمریکا،روسیه وسازمان ملل) آنهم با تاکید بر مدل هنگ گنگ در خود مختاری کوزووسبب شد که تا حدی بر میزان چالش کاسته شود.اما مدل هنگ گنگ به جهت ممانعت آلبانی تبار های کوزوو نتواست تضمینی برای تداوم وضعیت موجود باشد.
آنچه در این میان سبب گردید که کوزوو یک قدم به استقلال نزدیک ترشود،بر گزاری انتخابات پارلمانی کوزوو در دسامبر ۲۰۰۷ شد که باپیروزی هاشم تاچی وحزب دموکراتیک به عنوان تحقق دهنده استقلال کوزوو همراه شد.به این ترتیب وبا نتیجه انتخابات پارلمانی کوزوو تا حدی زمینه برای عبور از بحران هویت ملی کوزوو فراهم گردید ونتیجه انتخابات متضمن القای این حس بر پارلمان کوزوو شد که در صورت ممانعت روسیه در استقلال، پارلمان کوزوو رای به استقلال یک جانبه خواهد داد.اگرچه اظهار این نوع استراتژی واکنش هایی را دوباره برای دستگاه سیاست خارجی روسیه وشخص رئیس جمهور صربستان بوریس تادیچ دامن زد وآن را تا حد وتو در سازمان ملل پیش برد،اما سرانجام کوزوو در سایه برنام های هماهنگ شده میان پریشتینا،واشنگتن، بروکسل ودیگر پایتخت های اروپایی ۱۷فوریه را روز استقلال این کشور اعلام نمود تا کوزوو از بحران هویت ملی خود عبور نماید.به این ترتیب کوزوو در سایه حمایت غرب وتمهیدات حزب دموکراتیک کوزوو، مقدمات استقلال خودرا فراهم کرده است،اماآنچه در این حائز اهمیت به نظر می رسد پیامد وتبعات استقلال کوزوو است که نباید چیزی از مسئولیت دست اندرکاران سناریو را بکاهد.
تردیدی نیست که استقلال کوزوو،فرجام وپایان بحران در جغرافیای بالکان نیست.اولین پیامد محتمل استقلال کوزوو،تسری موج استقلال به سایر کانون های بحران خواهد بود که شرایط آنها بی شباهت به مسئله کوزوو نیست.بدیهی است که استقلال کوزوو در اولین فرصت توجه را به اقلیت های صرب کوزوو معطوف ومتمرکز می سازد،لذا دور از انتظار نیست که آنان هم نتواننددر فاز جدیدی ازفرایند استقلال خواهی قرار گیرند.سیر منطقی چنین فرایند وتحولی متوجه صرب های منطقه کراینیا در کرواسی وصرب های صر بسکایا در بوسنی نیز خواهد شد.
پیامد دیگر استقلال کوزوو متوجه دیگر ایالت های خارج از بالکان خواهد بود که مبتلا به مسئله بالکان ومشخصا کوزوو می باشند.برای نمونه استقلال کوزوو می تواندمتضمن ایجاد تحرک در ساختار ها وگسل های جدایی خواهانه اوسیتیا وآبخاز ها در گرجستان، کشمیری ها درهند،ببر های تامیل در سری لانکا،باسک ها در اسپانیا،کردها در ترکیه،مجار تباریها در رومانی وترک تبارها در قبرس خواهد شد. البته غرب برای جلوگیری از این پیامد ها وگسترش وتسری آن به کانون های دیگر بحران بر استقلال کوزوو در چهار چوب سازمان ملل تاکید کرده است.اما نباید از نظر دور داشت که به رغم مخالفت روسیه از استقلال کوزوو این پیامد گریبان روسیه را نیز بگیرد وبیالاید.برای نمونه روسیه به مدد حق وتوی خود در سازمان ملل وبه منظور تلافی وپاسخ به غرب در ماجرای انقلاب گل رز گرجستان بر استقلال آبخازیا واوسیتیای جنوبی در گرجستان تاکید ورزیده واستقلال آنان را به رسمیت شاخته وبر حق حاکمیت این نواحی صحه گذاشته است.
طبیعی است که این حمایت روسیه از گرجستان چیزی جز گسترش تیرگی در روابط گرجستان وروسیه نخواهد بود و غرب را نیزبه چالش بیشتر با خود دعوت وهمراه می نماید.تیرگی روبه تصاعد مناسبات گرجستان وروسیه در فرایند ماه های آگوست و سپتامبر۲۰۰۷ درپی حادثه پرتاب موشک روسیه به گرجستان در همین زمینه قابل ارزیابی است.اما نباید فراموش کرد که پیامد استقلال کوزوو قبل از هر پیامددیگر در حوزه های بین المللی،متوجه خودکوزوو وقبرسی کردن ماجرا ست به این معنی که کوزوو به جهت گرایش های قومی می تواند موجب بی ثباتی بیشتر در کل منطقه بالکان گردد.
از دیگر سو استقلال کوزوو همانند تجربه استقلال بوسنی به جای آنکه به همکاری با جوامع مسلمان ادامه دهد ،محتملا خود را به حیات خلوت واشنگتن مبدل می سازد.نتیجه عملی چنین فرایندی تقویت همان الگویی خواهدبود که در گذشته حاکمیت آمریکا و سازمان ملل اتفاق افتاد بود،با این هدف که آمریکا بار دیگر همانند ادوار بعد از سال های۱۹۹۹ از کوزوو به عنوان مجرایی برای تجارت قاچاق انسان،قاچاق مواد مخدر وگسیل بردگان جنسی به کشور های اروپایی و غرب استفاده خواهد کرد.
سخن پایانی آنکه روسیه وصربستان به عنوان شریک ودو همپیمان استراتژیک بحران بالکان، فعالیت های عدیده وگسترده ای را در جلوگیری از ورود کوزوو به نهاد های منطقه ای وبین المللی انجام داده وبه ثمر رسانده اند،لذا در قدرت نمایی بحران بالکان روسیه را باید پیروز ماجرا دانست که نه تنها از فاصله سال های ۱۹۹۹تا کنون،شکست زاید الوصفی را برای آمریکا در منطقه بالکان دامن زده است، بلکه شکستی را نیز برای اروپا در حل وفصل مسئله بالکان به وجودآورده است.
منبع:سرمقاله روزنامه مردم سالاری به تاریخ۲۹/۱۱/۱۳۸۶
به قلم صلاح الدین هرسنی
صلاح الدین هرسنی


همچنین مشاهده کنید