جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا


شوخ طبعی مجدانه


شوخ طبعی مجدانه
● یادداشتی بر اجرای شب دوم كنسرت «فیه مافیه»
از جنبه صرفا نظری كدام منطق موسیقایی یا حتی صوتی می تواند همنشینی نود دقیقه ای یك عود و یك ویولنسل را توجیه كند دو ساز بم با منطقه صوتی تقریبا یكسان كه اگرچه اختلاف بارز صدای مضراب و آرشه به تفكیك مطالب یاری می رساند، اما با این حال كیفیت همپوشانی صداها می تواند مدام مورد مناقشه قرار گیرد. اما مسئله برانگیز تر از تداخل و همپوشانی صداها، ثقل حاصل از این همنشینی است.
گوش ما به صورت طبیعی صداهای زیر را سبك و چالاك و صداهای بم را سنگین و سخت ادراك می كند و این موضوع البته به سرعت قطعه یا به چالاكی نوازنده مرتبط نیست. قانون سبك تر از عود است، همان طور كه ابوا سبك تر از ویولنسل.
كماكان از جنبه صرفا نظری بر مشكلات همنوازی مسئله دار عود و ویولنسل بیفزایید موضوع همراهی یك لشكر پركاشن را یك، دو و در برخی قسمت ها حتی پنج نوازنده ساز ضربی كه با قدرت تمام طیف گسترده ای از سازهای ضربی از كونگای آمریكای لاتین تا نوعی دمام بوشهری و از اسپرینگ درام استودیوهای موزیك فیلم تا دف خانقاهی را در مقابل تنها در ساز ملودیك به خدمت گرفته اند.
مطابق این محاسبات نظری فرضی همه چیز بر اجرای كنسرتی درهم و نامطبوع دلالت می كند. با این حال برای من كه از مخاطبین شب دوم اجرای «فیه مافیه» بودم این كنسرت روزهای۱۲تا ۱۴خرداد در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد. برنامه سعید نایب محمدی، آیدین احمدی نژاد، همایون نصیری، حبیب مفتاح بوشهری، حامد امامیان، وحید روحانی و سعید صارمی در عمل كاملا موجه و مطبوع بود و به گمانم در این احساس تنها نبودم: واكنش عمومی مخاطبین به این اجرا رضایتمندانه و تایید آمیز بود یا تاییدی نه از جنس واكنش های معمول پایان كنسرت های تهران كه معمولا همه چیز بالاخره ختم به خیر می شود، رضایت از اینكه در این ایام كمبود اوقات دلپذیر، اهل «فیه مافیه» برایشان دو ساعت دلپذیر تدارك دیده اند.
این توفیق عملی به رغم آن عوامل بازدارنده نظری موضوع قابل تاملی است. علل این موفقیت در چند لایه مختلف قابل بررسی و واكاوی است. از یك سو ویژگی های اجراكنندگان چه از نظر فردی و چه از نظر گروهی از سوی دیگر ویژگی های موسیقی و نحوه ارتباط اجراكنندگان با آن و باز از سوی دیگر ویژگی های مخاطبین آن پیش زمینه های ذهنی شنوندگان تهرانی در نیمه دهه هشتاد كه با نوعی نگاه موسیقی جامعه شناسانه قابل ارزیابی است.
بدیهی است كه اولین علت موفقیت «فیه مافیه» را باید در قدرت نوازندگی اجراكنندگان آن جست وجو كرد. حقیقت اول به زبان خودمانی آن است كه احمدی نژاد، نایب محمدی، نصیری و بوشهری خوب ساز می زدند، كه اگر جز این بود تمام مباحث بعدی، به رغم اهمیت موضوعیت خود را از دست می داد. اجراكنندگان «فیه مافیه» بر ابزار كار خود تسلط داشتند.
و در عین حال با برخورداری از تجربه و شم اجرای زنده به خوبی می توانستند مهارت و چیرگی خود را در مقابل چشم شنوندگان نیز قرار دهند.
اما اگرچه تسلط فنی شرط لازم یك اجرای موفق است، قطعا شرط كافی نیست.
ای بسا شاهد كنسرت هایی بوده ایم كه اجراكنندگانی خبره، حتی بسیار نام آورتر از جمع «فیه مافیه» نتوانسته اند به اجرای رضایت بخش دست یابند. از همین جا می توان به دومین عامل موفقیت «فیه مافیه» راه برد: یازده قطعه این برنامه افزون بر مهارت فردی، براساس تشریك مساعی اجراكنندگان پدید آمده بود. در بروشور كنسرت دو قطعه «پس از آفتاب» و «هذیان» كار مشترك احمدی نژاد و نصیری عنوان شده اما علاوه بر این دو، روح همدلی و صمیمت اجرا تقریبا بر تمام قطعات برنامه به جز مقدمه و ضربی نهاوند حاكم بود. این تشریك مساعی موسیقایی را می شد هم در بافت قطعات جست وجو كرد هم در نحوه اجرا، و هم در كیفیت حضور صحنه ای اجراكنندگان.
نتیجه عملی این روح مشاركت جویانه همدلی مخاطبین برای تعقیب برنامه بود، به گونه ای كه عمده شنوندگان نیز در پیشبرد اجرا، به نوعی با حضور دل تشریك مساعی به عمل می آوردند. شاید به تعبیری بتوان مدعی شد كه برای دقایق زیادی، روح واحدی بر سالن سیصد نفره نیاوران حاكم می شد و این البته خجسته ترین اتفاقی است كه می تواند در یك كنسرت روی دهد.
آشكار است كه روح همدلانه حاكم بر یك گروه نمی تواند فی نفسه ضامن موفقیت اجرای آن باشد. حقیقت آن است كه با دشواری های توان فرسای اجرای صحنه ای در ایران، اگر روح تشریك مساعی بر گروه حاكم نباشد اصلا اجرایی در كار نخواهد بود پس اگر غرض علت یابی توفیق «فیه مافیه» است علت را هنوز باید در عرصه های دیگری نیز جست وجو كرد. این بار خود موسیقی.
از زاویه ای مرتبط با مباحث این نوشته موسیقی ها را می توان در دو گروه موسیقی های مستقل از اجراكننده یا موسیقی های تابع اجراكننده طبقه بندی كرد. منظور از گروه اول آن موسیقی هایی است كه خواه به دلایل هنری، خواه تاریخی، یا خواه سبك شناسانه، جامعه شناسانه، تداعی گرایانه و یا مجموعه ای از این عوامل و عوامل دیگر، به حیاتی مستقل از پدیدآورنده آن دست یافته و به تعبیری «كلاسیك » شده اند. یك موسیقی «كلاسیك» به معنای اخیر همواره می تواند مورد مراجعه مجدد قرار گرفته با برداشتی متشابه یا متفاوت مورد اجرا قرارگیرد. از این زاویه خاص رنگ شهر آشوب همان قدر كلاسیك محسوب می شود كه چهار فصل ویوالدی.
در هر دو مورد موسیقی بیرون اجرا كننده ایستاده، وظیفه مجری است كه به سوی آن گام بردارد و آن را درونی كند و در هر حال مطیع و تابع آن باشد، البته چنان تابعی كه لاجرم چیزی از خود در آن به ودیعه خواهد گذارد.
اما منظور از موسیقی تابع اجرا كننده آن چنان موسیقی ای است كه نتوان برای آن حیاتی مستقل از مجری در نظر گرفت. در اینجا دیگر نه تنها فاصله ای میان موسیقی و مجری وجود ندارد، كه به عكس، تصور این موسیقی بدون همان اجراكننده خاص بعید به نظر می رسد. چه بسا آثاری كه در دستان نوازنده ای خاص كاملا موجه و نافذ بوده اند، اما با گرته برداری و بازسازی آن توسط دیگری، تمام توش و توان و تاثیر گذاری خود را از دست داده اند. چنین موسیقی هایی را در هر فرهنگی و در هر سبكی می توان سراغ گرفت. تقریبا عمده ادبیات بداهه نوازی به همین زمره موسیقی تعلق دارد.
همچنان كه شاخص ترین آثار موسیقی پاپ به خصوص آنجا كه به نقش خواننده مرتبط می شود را نیز باید از همین تبار به شمار آورد.
در حالی كه التذاذ از موسیقی مستقل از اجراكننده اغلب اوقات در گرو چنان دقتی در عناصر مربوط به بافت است كه تنها با تكرار شنیدن و تامل در نمونه های ضبط شده فراهم می شود، از ویژگی های موسیقی تابع اجراكننده آن است كه معمولا اجرای زنده آن جذاب تر از نمونه های ضبط شده است. جوشش عاطفی كه هسته مركزی این نوع موسیقی است، غالبا در ضبط صوتی منجمد و رنگ باخته می شود و لاجرم ارتباط گیری با آنها تنها زمانی میسر می شود كه ما پیشتر در همان حالت برانگیختگی ذاتی این موسیقی با آنها مرتبط شده باشیم.
موسیقی «فیه مافیه» را بی گمان باید از این نوع اخیر به شمار آورد. یازده قطعه این كنسرت عمدتا براساس ملود ی ها و موتیف های ملودیك و ریتمیك آشنایی از اینجا و آنجای دنیا پدید آمده بودند كه حال با منطق سازها، امكانات فنی نوازندگان و نوع دست ورزی آنها و بالاخره درك دریافت موزیكال آنها انطباق یافته است.
فی المثل در نخستین قطعه كنسرت با عنوان «كوزه» یك ملودی معروف عبری كه بارها مورد رجوع قرار گرفته در دوره اخیر در فیلم «تاكسی» ساخته لوك بسون، اما همین ملودی حدود چهل سال پیش در ایران در قالب ترانه ای با مطلع «یك زمان من هم جوان بودم» اجرا شده بود اینك با برداشت ریتمیكی منطبق بر مضراب گذاری عود و با بیان تغزلی ویولنسل احمدی نژاد سازگار شده بود. بیرون از آیدین احمدی نژاد و سعید نایب محمدی با یك ملودی كهنسال شش میزانی و در گسترش مواجهیم، اما «كوزه» حاصل همجوشی نوازندگی این دو است كه بر بستر همزبانی اجرایی مجابمان می كند. «كوزه» را نه به عنوان آن ملودی آركائیك بلكه به عنوان زبان مشترك نایب محمدی و احمدی نژاد بپذیریم.
این خصوصیت وابستگی به اجراكننده به نحو بسیار بارزتری در قطعات احمدی نژاد قابل پیگیری بود. وجود عناصر مطایبه آمیز و طنز آلود در این قطعات و به خصوص در قطعه «هذیان» كه موفق ترین بخش كنسرت بود، موضوعی كاملا درخور توجه است. به راستی مشكل بتوان «هذیان» را بدون خود احمدی نژاد و آن عینك اضافه مبهوت و حیران تجسم كرد. آنجا كه در مقابل استیناتوی «پتك آسا» ،بی تفاوت و بی رحم پركاشن ها ، حیرت زده به هر سو می نگرد و هر لحظه چیزی از هم گسیخته می نوازد و می كوشد پاره پارگی موسیقایی و عاطفی ما را با زبانی كه همزمان هم مسخره است و هم دهشتناك، مجسم كند.
به كارگیری طنز در موسیقی رسمی ما حیات دیرپایی ندارد در اینجا موسیقی همیشه جدی تر از آن انگاشته می شده كه بتوان با شوخ طبعی بدان نزدیك شد. به جز موسیقی مربوط به صحنه و تصویر، علیرضا مشایخی و ایمان وزیری تلاش هایی در این زمینه داشته اند. كار احمدی نژاد در این راستا از این مزیت برخوردار بود كه برای ادای بهتر موضوع و برای تقویت حالت عاطفی مخاطب از امكانات صحنه نیز به درستی بهره گرفت.
تفنن و شوخ طبعی تنها به «هذیان» احمدی نژاد محدود نبود. خود نامگذاری قطعات، گویای روحیه حاكم بر موسیقی است: «اپوس ۱۶»، «آسیای لاتین»، «...»، «آفرد». «فیه مافیه» یك بازیگوشی موسیقایی است، یا به بیان دیگر وام گرفته از برخی استادانمان یك «موسیقی غیرجدی» است اما نكته ظریف اینجا است كه این «موسیقی غیرجدی» بسیار جدی اجرا می شد درست در تقابل با رویه كمابیش متداول كه «موسیقی جدی» با بی مسئولیتی تمام «غیرجدی» اجرا می شود. آنجا كه فی المثل صحبت از «دست افشانی قدسیان در عرش» و «مكنونات دل» است اما چشمك ها است كه رد و بدل می شود
«فیه مافیه» یا هر برنامه ای از این دست كه در جوهر براساس كولاژ موزیكال قوام یافته اند راحت ترین كنسرت ها برای مواجهه مخاطب هستند. در واقع مسئله اصلی مخاطب در این برنامه ها، تنها اجرای خوب یا بد است و البته تا حد كمتری، كیفیت خود قطعات. شنونده در روبه رو شدن با این موسیقی كمتر می تواند عوامل فرا موسیقایی را در ارتباط گیری و ارزیابی خود دخالت دهد. تازگی و فقدان یك سنت نیرومند در این سبك در ایران، آزادی و فراغتی فراهم می آورد كه هم شنونده و هم اجرا كننده رهای از معیارهایی كه خودبه خود به عنوان پیش زمینه در ذهن عمل می كند، با موسیقی تماس برقرار كند.
اكنون بیش از یك دهه است كه فضای موسیقی ایران با چالش اشباع و سیطره دست به گریبان است. از یك سو احساس پر شدن ظرفیت های معیار و از سویی حكمرانی بلامنازع همان معیارها چنان حكمرانی سنگینی كه بدیل ها در برابرش تاب عرض اندام و نشوونما نیاورده، خرد می شوند. تقارن دلبستگی و خستگی، شیفتگی، و دلزدگی. این همه از آن رو است كه شاید در حوزه موسیقی همچون بسیاری دیگر حوزه ها، در سرگشتگی حال نه قادر به ارزیابی همه جانبه گذشته ایم نه قادر به گام برداشتن به سوی آینده. آیا «فیه مافیه» یكی از این گام ها است «فیه مافیه» می تواند بدیل موقعیت در گذر ما باشد «فیه مافیه» و «فیه مافیه» ها می توانند پرسش های هویتی ما را كه عمدتا توسط نسل های پیش از «فیه مافیه» طراحی شده بود، پاسخ دهند
اساسا این پرسش ها برای نسل «فیه مافیه» و نسل های بعدی چقدر موضوعیت خواهد داشت مگر قرار است همه نسل ها تا قیام قیامت به مسائل یكسانی بیندیشند اینها و بسیاری پرسش های از این دست، تنها در آینده پاسخ خود را خواهد یافت.
«فیه مافیه» برخلاف عنوان آن هیچ بطنی به جز ظواهر آن ندارد كه در اینجا ظواهر و باطن یكی شده اند. برای راه بردن به اندرون آن نیازی به پس زدن لایه های تودرتوی تاریخ و سنت به قصد سنجش دیالكتیك گسست و پیوست نیست. «فیه مافیه» یكی از تجلیات روح جدید فردمحوری است كه اینجا و آنجای هنر امروز ایران قابل بازشناسی است: می خواهم خودم باشم، بی دغدغه كلیات ثقیل. از همین رو است كه ارتباط ما با موسیقی از نوع «فیه مافیه» به گونه ای بی واسطه تحقق می یابد و این كار ما را آسان می كند: فقط به موسیقی گوش كن و اگر خوشت آمد، خیلی ساده بگو: دست شما درد نكند.
محمدرضا فیاض
منبع : روزنامه شرق