یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


انواع شخصیت ها در داستان جنایی


انواع شخصیت ها در داستان جنایی
● انواع شخصیت های مهم داستان های جنایی
▪ شخصیت كنجكاو و جست وجوگر
این فرد غالباً در داستان های جنایی حضوری فعال دارد و بخش اعظم رویدادهای داستانی در اثر حضور او شكل می گیرد.
در داستان های جنایی این افراد كه غالباً پلیس، كارآگاه خصوصی و گاه افرادی خاص هستند وظیفه پیدا كردن قاتل را برعهده می گیرند و با پی گیری ماجرا و پیداكردن سرنخ های مهم به كشف حقیقت می پردازند. در برخی داستان ها گاه این افراد در كنار نیروهای پلیس قرار می گیرند و گاه به طور مستقل عمل كرده و زودتر از پلیس قاتل را شناسایی می كنند. این افراد می توانند همه جا حاضر شوند، هر سوالی دارند بپرسند. گاه دیده شده كه تعداد شخصیت های جست وجوگر در داستان های جنایی بسیار زیاد بوده آنچنان كه در داستان «دیوانه» تمامی گروه های گانگستر و گدای شهر برای رهایی از فشار پلیس تصمیم می گیرند تا یك قاتل روانی كه كودكان را به قتل می رساند دستگیر كنند. در این داستان شخصیت های جست وجوگر فاقد قدرت تحلیل و ارزیابی هستند بلكه بر اثر تجربه و به خاطر داشتن نیروی زیاد موفق به شناسایی قاتل دیوانه می شوند. در صورتی كه در غالب آثار جنایی شخصیت های جست وجوگر از قدرت تحلیل بالایی برخوردار هستند حال می خواهد تحلیل و تفسیر آن ها درست باشد یا غلط. به هر صورت چنین تحلیل ها و اظهار نظرهایی می تواند طرح داستان را پیچیده تر كند در عین حال كه حالت تعلیق در این قبیل آثار افزایش می یابد.
در برخی داستان های جنایی نویسنده برای توصیف حوادث و درك حقایق از زاویه دید اول شخص استفاده می كند.
گاه دیده شده انتخاب این زاویه دید فوایدی دربرداشته. برخی ایجاد حالت تعلیق بیشتر را منوط به استفاده از زاویه دید اول شخص می دانند، چرا كه انسان همواره در شناخت حقیقت و كشف ماجرا دچار ضعف بوده و همواره اشتباه می كند. او غالباً دچار ضعف و ناامیدی می شود و در بسیاری مراحل تحقیق باز می ماند. از این رو تعیین زاویه دید اول شخص این مسأله را ملموس تر نشان می دهد و به عینه نشان می دهد كه انسان در چنین راهی با چه موانعی مواجه است. در صورتی كه راوی داستان از منظر اول شخص فرد قاتل باشد نویسنده می تواند مكنونات درونی قاتل را برملا سازد و كنكاش های درونی او را پیش روی چشمان خوانندگان مطرح سازد.
برای خلق داستان های جنایی دنباله دار كه طی آن برخی شخصیت های اصلی قرار است همواره حضوری فعال داشته باشند چون مارپل، هولمز و... بهتر است نویسنده همه اطلاعات خود را درباره این افراد در همان كتاب اول و ماجرای اول مطرح نسازد. در داستان جنایی نویسنده باید در داستان یك مقدار از نكات ریز و اطلاعات جزئی پیرامون شخصیت ها را مطرح سازد. در غیر این صورت نویسنده به زودی درباره این افراد حرفی برای گفتن نخواهد داشت و این افراد به سختی توسط خوانندگان تحمل می شوند.
▪ مقتول
در داستان های جنایی گاه یك فرد به قتل می رسد و گاه چندین تن كشته می شوند. این افراد گاه به دلیل خاصی به قتل می رسند و گاه بر حسب تصادف توسط قاتل انتخاب می گردند، مثل قاتلی كه بدون درنظر گرفتن علت خاصی هر كس را كه سر راه خود می یابد به قتل می رساند.
در داستان های جنایی این افراد همچنین در همان ابتدای داستان به قتل می رسند و گاه در اواسط كار كشته می شوند. اگر فردی در ابتدای سال به قتل برسد در آن صورت باید از طریق زبان دیگران توصیف شود، چرا كه مردگان همواره ساكت هستند و نمی توانند درباره خود صحبت كنند. مگر این كه نویسنده از شیوه بازگشت به گذشته استفاده كند. بهتر است شخصیت مقتول از زبان افراد مختلف مشخص گردد. در چنین شرایطی هر فرد با توجه به دانسته ها، توانایی خاص خود و دیدگاه و بینش خاص خود به هویت مقتول اشاره می كند. تنوع افكار عمومی پیرامون مقتول باعث جذابیت بیشتر داستان می شود.
بدون حضور و نقش آفرینی مقتول داستان جنایی پدید نمی آید. پس شناسایی ویژگی های فردی او و خصوصیات اخلاقی او در طول داستان ضروری است. به همین دلیل افرادی كه او را می شناختند با توصیف زندگی او عملاً سعی در دوباره زنده كردن او مقابل چشمان خواننده دارند مگر آن كه نویسنده بخواهد درباره مقتول ناشناس داستان بنویسد.
برای برخی نویسندگان منطقی تر آن است كه دیرتر فرد مذكور را معرفی كنند تا بدین ترتیب وی پیش از مرگ توسط خواننده شناخته شود. در بسیاری از داستان های جنایی مقتول تا مدت زیادی زنده است. در بسیاری از داستان های آگاتاكریستی شاهد چنین روندی هستیم. نگایو مارش (Ngaio marsh) نیز در تمامی داستان هایش چنین شگردی را به كار می بندد.
▪ قاتل
انتخاب شخصیت قاتل و اصولاً شخصیت پردازی او در داستان جنایی بسیار حائز اهمیت است. در داستان های مدرن جنایی شخصیت قاتل بسیار پیچیده خلق می شود. درك هویت او و دست یافتن به اندیشه ها و آرای او در این قبیل آثار هدف مخاطبان حرفه ای است. آن ها پس از دست یافتن به مكنونات درونی قاتل و شناسایی او در پی كشف انگیزه اصلی قتل می گردند.
گاه دیده شده كه نویسنده برای رهایی از شخصیت سازی پیچیده یك قاتل در پایان تصویری غیرطبیعی از او ترسیم می كند. او برای نشان دادن چنین شخصیتی قاتل را وا می دارد تا رفتارهای دور از ذهن و بسیار عجیب از خود نشان دهد تا جایی كه خواننده متقاعد شود با این فرد خاص بسیار تفاوت دارد و به هیچ عنوان نمی تواند او را شناسایی كند. در غرب مجلاتی وجود دارند كه صحبت های قاتلین مختلف را منتشر می سازند. با مطالعه این قبیل مجلات، نویسنده بهتر می تواند ماهیت وجودی این افراد را درك كند و در داستان مطرح سازد.
در داستان های جنایی عنصر «گفت وگو» نقش بسیار مهمی در طرح داستان ایفا می كند. در غالب داستان های جنایی بازرس پلیس برای كشف حقیقت مجبور است با افراد مختلفی گفت وگو كند. گفت وگو می تواند شخصیت پردازی را كامل كند.
برخی منتقدین براین باورند كه در داستان جنایی گفت وگوهای میان شخصیت ها باید كوتاه و موجز باشد. این افراد معتقدند كوتاه گویی و استفاده از حداقل كلمات نشانه باهوش بودن فرد مذكور است.
این در حالی است كه برخی برعكس معتقدند شخصیت ها باید به اندازه كافی فرصت مناسب برای صحبت پیدا كنند. آن ها معتقدند كم گویی در فیلم ها و سریال ها جالب است و شخصیت های داستان جنایی نباید گزیده گوی باشند.
به هر صورت در داستان های جنایی شخصیت ها نباید در صحبت كردن زیاده روی كنند و به اطناب روی آورند. آن ها باید حساب شده حرف بزنند و نویسنده بهتر است در هنگام طرح یك گفت وگو به واژگانی كه می خواهد به كار بندد دقت كند.
رعایت چنین شگردهایی می تواند در ماندگاری آثار داستانی مفید واقع شود. در عین حال كه شخصیت های ماندگار و قوام یافته ای بدین ترتیب پدید می آیند. تاجایی كه گاه اتفاق افتاده شخصیت های داستانی جاوید شده و هیچگاه از ذهن مردم بیرون نمی آیند در صورتی كه نویسندگان آثارها از فریادها رفته اند و نامشان سرزبان نیست.
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید