دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


نابینایان را هم ببینیم ! مشکلات شهری روشندلان


نابینایان را هم ببینیم ! مشکلات شهری روشندلان
ازسال ۱۲۹۸ که اولین کلاس های آموزشی برای نابینایان در تبریز افتتاح شد، خیلی می گذرد، به طوری که در طی این سال ها شاهد برقراری کلاس های آموزشی دیگری درشهرهای اصفهان و تهران بوده ایم که در اصل گشایش مدرسه شهید محبی نیز جزو این دسته است.
برقراری این آموزشگاه و برقراری هر آموزشگاهی از این دست نشان از نیازهای بالقوه یک شهر یا اجتماع به ارائه امکانات به قشرهای خاصی دارد که در واقع جزو کارکردهای اصلی آن اجتماع به شمار می آید.
شهرها روز به روز مرزهای خود را از چند جهت گسترش می دهند و این گسترش مرزها مستقیماً با هجوم سیل جمعیتی تازه که خود آنها نیز طبعاً برخوردار از انواع خرده فرهنگ ها و نیازهای روزمره و طبیعی هستند، همراه است به طوری که در طی این سال ها مدیریت شهری سعی کرده است پاسخگوی نیازهای تمام اقشار جامعه باشد.
پـا گرفتن آموزشگاه نابینایان شهید محبی درسال های ۱۳۴۰ بازگو کننده همین واقعیت است. اما شهرهای ما هنوز که هنوز است، مهیای پذیرش بی دردسر بعضی از قشرها در حلقه به اقلیت درآمده این اجتماع نیستند؛ مثل نابینایان با اینکه چند دهه از عبور و مرور مداوم هنرجویان و دانش آموزان نابینا می گذرد، همچنان ما با کمبود امکانات شهری برای پاسخگویی به نیازهای اولیه نابینایان دست به گریبانیم. شهرها، دایره های ازدحام و شلوغی اند و در این ازدحام متکثر، زندگی کردن گاهی آنقدر دشوار می شود که نمی شود برایش شاهدی آورد. زندگی برای یک نابینا که مجبور است علاوه بر تحمل مشکلات زندگی روزمره شهری و مصائب ذاتی آن- گذرگاهی مثل میدان صادقیه به حکم جانمایی آموزشگاه نابینایان در این میدان پرازدحام - تاریکی اجباری و همیشگی پیش رو را نیز تاب بیاورد، خلاصه ای از تنهایی ها است.
شهر در این شرایط برای او یعنی مجموعه ای از نتوانستن ها که ممکن است او را هر روز بیشتر از روز قبل منزوی تر، غیرفعال تر و سرخورده تر کند. انزوا، یاسی که همه از نادیده گرفتن او از سوی اجتماع نشات می گیرد و قادر است عوارض جبران ناپذیر زیادی را نیز به بار آورد.
احیاء و ایجاد امکانات ساده شهری برای استفاده نابینایان، گاهی تا این حد می تواند مهم باشد و گاهی ...
به سراغ چند نابینا رفتیم که هر کدام حرفی برای گفتن داشتند.
ـ آبی، سبز و بنفش را به یاد دارم
«محمد رضا خیرخواه» ۱۵ ساله است. چشم هایش پشت عینک سیاهی پهلو گرفته اند. اهل گیلان است. ۶ سال پیش درست در ۹ سالگی بیماری آب سیاه پیشرفته که از نوزادی با او بود بالاخره کار خودش را کرد و محمد رضا نابینا شد. «فومن» هنوز برایش یک دنیا خاطره است. از جنگل های شمال می گوید و گل های بنفشه ای که بعد از باران کنار درخت ها سبز می شدند. به قول خودش «حال می کردیم».
از اینکه روزی رنگ بنفش را دیده است و آبی و سبز را، خوشحال است و در صدایش چیزی مثل حسرت و دلتنگی نیست. می پرسم:«در مقابل این چیزهایی که از دست دادی، چه چیزی به دست آوردی؟»
می گوید:«به خدا نزدیکتر شده ام.» تنها یک چیز او را ناراحت می کند و آن هم ترحم است. از من خواسته که راجع به ترحم به نابینایان بنویسم و من فقط حرف های خودش را می نویسم. خودش بود که گفت:«رفتار بعضی از مردم درست نیست، نابینایان از کمک استقبال می کنند، اما دلسوزی زیاد ناراحتشان می کند، کمکی هم که از سر ترحم باشد همین طور.»
درست مثل ماهی کارون اهل اهواز است. به زبان عربی تسلط کامل دارد.
جبران خلیل جبران، طاها حسین و چند شاعر عرب را خوب می شناسد. تصمیم دارد امسال که دیپلم گرفت برود دانشگاه، ادبیات عرب تحصیل کند. مادرزاد نابیناست. وقتی از او می خواهم که محیط مجتمع را توصیف کند، می گوید:«دیدن به چشم نیست به قلب است.» و با چنان صراحت و اعتماد به نفسی این را می گوید که شرمنده ام می کند. بعد شاید برای اینکه فراموش کنم خودم را توصیف می کند. از لحن صدا و حرف هایی که تا اینجا زده ایم. باز بیشتر شرمنده می شوم. انگار مرا بهتر از آنی که هستم تصور کرده است. یا می خواهد دلداری ام بدهد. یک لحظه از این فکر که همه مردم مثل «حمزه ظهیری» بینایی دل پیدا کنند، می ترسیم. آن وقت کدام پرده برای پنهان کاری ما می ماند. «حمزه» فقط ۱۶ سال دارد، اما خیلی مسلط، محکم و قانع است. خدمات مدرسه را بیش از حد انتظار خودش می داند. با این حال می داند که اگر کمک های نوع دوستانه آدم های خیرخواهانه نبود بودجه ای که به این مدرسه اختصاص پیدا کرده است نمی توانست این چرخه را به این خوبی بچرخاند. شاید این حس قدرشناسی حمزه از روحیه جنوبی اش نشات می گیرد که درست مثل ماهی های اروند حتی زمان جنگ هم زیر آب با ماهی های شط در صلح کامل بودند.
ـ مسافر آشنا از هزار کیلومتر آن طرف تر
«ابوذر غلامی» اهل اسفراین جایی در خراسان شمالی است. با لهجه مردم همان منطقه سخن می گوید و چهره آفتاب سوخته اش و خنده ای که انگار روی لبش ابدی است، نسبت به دوستان ۱۳ساله اش آرام و ساکت تر است. او درباره وضعیت تحصیلی نابینایان سخن می گوید: «در ایران، بچه های روشندل غالباً می روند طرف رشته علوم انسانی، چون امکان تحصیل و اشتغال فراهم تر است.» ابوذر در ۶سالگی با خط بریل آشنا شده است. می پرسم: «آیا مطالعات غیر درسی هم داری؟» می گوید: «بله. بعضی وقتها دوستان بزرگترم از کتابخانه برایم کتاب می آورند.» ابوذر خیلی کوچک بود که پدر و مادرش را از دست داده و در منزل خاله اش زندگی می کند.
● سه مشکل نابینایان
دکتر «کیوان دواتگران»، مدیرکل دفتر معلولان جسمی، حرکتی و حسی سازمان بهزیستی کشور در خصوص اینکه در حال حاضر مشکلات نابینایان چگونه است، می گوید: «نمی توان مشکلات فراروی نابینایان را از مسائل سایر اقشار جامعه مجزا کرد. لیکن این مشکلات برای نابینایان و کم بینایان حادتر بوده، به گونه ای که برای این گروه به معضلات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تبدیل شده است. از آن جمله می توان به مسائلی چون اشتغال، مسکن و ازدواج اشاره کرد.
وی رفت و آمد و اشتغال را نیز برای نابینایان مشکل دانست و برای حل این مشکل می افزاید: «از عمده ترین مسائل نابینایان می توان به بحث آموزش، تردد و اشتغال اشاره کرد که این سه مورد شامل بخش های مختلفی می شود. در بحث آموزش نیاز مطالعاتی روزافزون و محدودیت منابع مطالعاتی نابینایان در زمان مناسب مقدور نمی باشد. بالا بودن هزینه تهیه وسایل کمک آموزشی و عدم به کارگیری نیروی انسانی مجرب جهت همکاری با نابینایان و کم بینایان در جلسات آزمون های مختلف دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی و عدم پیش بینی فضای مناسب سازی شده جهت برگزاری آزمون حوزه امتحانی نسبت به اختصاص وقت مناسب به این گروه است. در بحث تردد نیز باید به عدم مناسب سازی فضاهای عمومی شهر، وسایل نقلیه عمومی و معابر شهری، عدم نصب چراغ راهنمایی ویژه عابران نابینا، کمبود مسیرهای برجسته در پیاده روها، اختلاف سطح چشمگیر بسیاری از پیاده روها و انجام عملیات حفاری در آنها، حذف سرویس ایاب و ذهاب ادارات دولتی و عدم طراحی و ساخت ایستگاه های مترو جهت استفاده نابینایان و در بحث اشتغال نیز می توان به در نظر نگرفتن سهمیه استخدام ۳ درصدی معلولان در وزارتخانه های دولتی، توجیه نبودن کارفرمایان به توانایی های نابینایان و کم بینایان و عدم اجرای آیین نامه ها و بخش نامه های موجود در خصوص به کارگیری ۶۰ درصد اپراتورهای تلفن از میان نابینایان مندرج در قانون جامع حمایت از حقوق معلولان اشاره کرد.»
دکتر دواتگران موانع عملی نشدن برنامه ها در جهت بهبود وضعیت نابینایان را آگاه نبودن مسئولان به توانمندی های افراد نابینا تلقی می کند و ادامه می دهد: «عدم پذیرش سازمان بهزیستی به عنوان متولی امور معلولان و نابینایان از سوی ارگان ها، فقدان عزم ملی در جهت اجرای کامل و همه جانبه قانون جامع حمایت از حقوق معلولان و عدم الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون بین المللی حقوق معلولان است.»
● مناسب سازی فضا برای روشندلان
مدیرکل دفتر معلولان جسمی، حرکتی و حسی سازمان بهزیستی کشور در مورد اقدامات مشکلات نابینایان عنوان می کند: «تشکیل و تقویت کمیته های مشترک فی مابین سازمان بهزیستی و کلیه سازمان ها و ارگان های ذیربط، آگاه سازی جامعه و دولتمردان برای ایجاد تعامل مناسب با نابینایان و جلب مشارکت همه جانبه اقشار مختلف جامعه به منظور حل مشکلات نابینایان از اینگونه اقدامات است.»
وی فضای سبز شهر را برای تردد نابینایان نامناسب می داند و می افزاید: «متأسفانه تاکنون در طراحی و ساخت فضاهای سبز و بوستان های شهری هیچ یک از نیازهای افراد معلول علی الخصوص نابینایان در نظر گرفته نشده و استانداردهای لازم در ایجاد و بهره گیری از اینگونه اماکن لحاظ نگردیده است.»
مدیرکل دفتر معلولان جسمی در خصوص اینکه آیا این فضای سبز برایشان مهیا می شود یا خیر اذعان می کند: «باتوجه به مفاد قانون جامع حمایت از حقوق معلولان ارگان های ذیربط موظفند به منظور مناسب سازی فضاهای سبز و اماکن تفریحی با سازمان های بهزیستی تعامل نمایند تا در این راستا نیز کمیته ای در سازمان بهزیستی به منظور مناسب سازی امکانات و فضاهای شهری تشکیل شده است. مع هذا تاکنون اقدامات مؤثری به منظور تحقق این امر صورت نگرفته است.»
ناهید جعفرپورکامی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید