یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

۲۴ ذیحجه، روز مباهله


۲۴ ذیحجه، روز مباهله
در آغاز طلوع اسلام، نجران تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بود که ساکنان به عللی از بت پرستی دست کشیده به آیین مسیح گرویده بودند. رسول اکرم(ص) به موازات مکاتبه با سران دولت های جهان و مراکز مذهبی، به منظور دعوت نجرانیان به اسلام نیز، نامه ای به اسقف آن شهر نوشت.
نمایندگان پیامبر وارد نجران شده و نامه پیامبر را به اسقف نجران دادند که مضمون آن چنین است:
«به نام خدای ابراهیم، اسحاق، یعقوب: از محمد فرستاده خدا به سوی اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می کنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا دعوت می نمایم. شما را دعوت می کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خدا وارد آیید. اگر دعوت را نپذیرفتید به حکومت اسلامی جزیه بپردازید.» اسقف پس از قرائت نامه شورایی مرکب از شخصیت های بارز مذهبی و غیرمذهبی تشکیل داد. یکی از افراد طرف مشورت «شرجیل» بود که به عقل و درایت و کاردانی شهرت داشت. وی گفت: ما مکرر از پیشوایان مذهبی خود شنیده ایم که روزی منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست محمد، که از اولاد اسماعیل است همان پیغمبر موعود باشد. بعد از سخنان شرجیل، شورا نظر داد که گروهی به عنوان هیات نمایندگی نجران به مدینه برود تا از نزدیک با محمد(ص) تماس گرفته و دلایل نبوت او را مورد بررسی قرار دهد. بدین ترتیب، هیاتی مرکب از ۶۰ نفر به سوی مدینه رهسپار شدند که در راس آنها «ابوحارثه بن علقمه» حاکم نجران و ۲ پیشوای مذهبی دیگر به نام های، عبد المسیح و ایهم قرار داشت. به هر صورت آنها هنگام عصر بود که به شهر مدینه آمدند و با جامه های فاخر و زربفت که به تن کرده و انگشترهای طلا که در دست داشتند با تجملات و وضعی که تا آن روز شهر مدینه به خود ندیده بود وارد شهر شدند. اما وقتی پیش پیامبر اسلام(ص) رفتند و سلام کردند آن حضرت سخنی با آنها نگفت.
هیات مزبور که با عثمان بن عفان و عبد الرحمن بن عوف سابقه آشنایی داشتند به نزد آن دو رفته و گفتند: پیامبر(ص) شما برای ما نامه ای نوشته بود و چون ما به نزد او آمده ایم سخنی نمی گوید چاره چیست؟ آن ۲ نفر برای تحقیق مطلب و راه چاره به نزد علی بن ابیطالب (ع) آمده گفتند: ای ابو الحسن به نظر شما چه باید کرد؟ علی (ع) فرمود: به نظر من اگر اینها این جامه ها را از تن بیرون کرده و این انگشترهای طلا را از انگشتان خود بیرون آورند، پیامبر(ص) آنها را می پذیرد و همین طور هم شد. چون جامه ها و انگشترهای طلا را بیرون کردند به نزد آن حضرت رفتند. پیامبر(ص) آنها را پذیرفت و آنگاه فرمود: سوگند بدانکه مرا به حق مبعوث فرموده اینان بار اول که پیش من می آمدند شیطان همراهشان بود. سپس برای تحقیق حال سوالاتی از آن حضرت کردند که از آن جمله سید پرسید: ای محمد درباره مسیح چه می گویی؟ فرمود: او بنده و رسول خدا بود. ولی سید سخن آن حضرت را نپذیرفته و بنای رد و ایراد را گذارد تا اینکه آیات سوره آل عمران از نخستین آیه تا حدود ۷۰ آیه در این باره بر پیامبر(ص) نازل شد که از آن جمله این آیه در پاسخ همان گفتارشان بود که خدا فرموده:
«ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب«...»
همانا حکایت عیسی در نزد خدا حکایت آدم است که او را از خاک آفرید...
فمن حاجک فیه من بعد ما جا»ک من العلم فقل تعالوا ندع ابنا»نا وابنا»کم و نسا»نا و نسا»کم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین (آل عمران آیه ۶۱)
هر کس با تو در مقام احتجاج و جدل برآید درباره عیسی، بعد از آن که از طریق وحی به احوال او آگاهی یافتی، بگو بیایید ما و شما، با فرزندان و زنان خود، با هم به مباهله برخیزیم (یعنی در حق یکدیگر نفرین کنیم و از خدا بخواهیم) تا دروغگو و کافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم، آیه مبارکه درباره مسیحیان نجران نازل شده است، آنان که عیسی (ع) را فرزند خدا می دانستند و تولد فرزندی بدون پدر را باور نمی کردند و به سخنان پیامبر اکرم (ص) درباره تولد حضرت عیسی (ع) اعتراض می کردند. خداوند که داستان حضرت عیسی (ع) را به پیامبرش آموخته بود او را به خلقت حضرت آدم (ع) تشبیه کرد و فرمود که خلقت حضرت عیسی (ع) همانند خلقت حضرت آدم بدون پدر و مادر بود. پس از نپذیرفتن استدلا ل پیامبر (ص) دستور مباهله نازل شد. بدین معنا که پیامبر (ص) به مسیحیان نجران فرمود: «طرفین دست به سوی آسمان بلند کنیم و از خداوند بخواهیم که جبهه حق را پیروز گرداند و جبهه باطل و دروغگو را ریشه کن نماید.»
روز موعود در محل مورد نظر و در بیابان پیامبر اکرم (ص) به همراه حضرت علی(ع) و امام حسن و امام حسین (ع) و حضرت فاطمه (س) حاضر شدند. پیامبر (ص) فرمود: پروردگارا، اینان اهل بیت من هستند. پس رو به آنان کرده فرمود: «چون من دعا کردم شما آمین بگویید».
هنگامی که همراهان پیامبر(ص) به رئیس گروه علمای نجران که در محل حاضر بودند، معرفی شدند، ترس سراسر وجودش را فراگرفت و چون آن حضرت را به شیوه پیامبران در محل مباهله یافت، به همراهان خود گفت: «ای جماعت نصرانیان، صورت هایی را می بینیم که اگر از خدا بخواهد، کوهی را از زمین برکند، به دعای آنان برمی کند. با اینان مباهله نکنید که هلا ک خواهید شد و تا روز قیامت دیگر نصرانی در روی زمین باقی نخواهد ماند.» پس از خودداری اهل نجران از مباهله، مصالحه ای مبنی بر پرداخت خراج (نوعی مالیات) از سوی آنان به پیامبر اسلا م (ص) انجام گرفت و گفتند: ای اباالقاسم ما با تو مباهله نمی کنیم و حاضر به مصالحه و پرداخت جزیه هستیم و رسول خدا(ص) برای آنها قراردادی نوشت که هر ساله دو هزار جامه که قیمت هر جامه چهل درهم خالص باشد، بپردازند.
مرحوم طبرسی نقل می کند که «ابوحارثه» در آخرین روز توقف در مدینه، مسلمان شد.
نویسنده : سیدحسن وکیلی
منبع : روزنامه مردم سالاری