پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


زندگینامه ماکس پلانگ


زندگینامه ماکس پلانگ
در ۲۳ آوریل سال ۱۸۵۸ در کیل، از شهرهای آلمان متولد می شود.
▪ ۱۸۶۷
به همراه خانواده به یکی از شهرهای آلمان به نام مونیخ مهاجرت می کند. در مدرسه ماکسیمیلان به تحصیل می پردازد.
▪ ۱۸۷۴
در دانشگاه مونیخ به تحصیل ریاضیات و فیزیک می پردازد.
▪ ۷۸ ـ ۱۸۷۷
در دانشگاه برلین به مطالعه فیزیک نظری می پردازد.
▪ ۱۸۷۹
به دانشگاه مونیخ برگشته، و درجه دکترای خود را روی قانون دوم ترمودینامیک تکمیل می کند. (این قانون بیان می کند که گرما همیشه از جسم گرم به سرد منتقل می شود و نه از جهات دیگر). به عنوان استاد فیزیک نظری در دانشگاه آکسفورد مشغول تدریس می شود.
▪ ۱۸۸۰
مطالعه در مبانی ترمودینامیک را آغاز می کند.
▪ ۱۸۸۵
استاد فیزیک نظری در دانشگاه کیل می شود.
▪ ۱۸۸۸
استاد فیزیک نظری در دانشگاه برلین می شود.
▪ ۱۹۰۰
پلانک نظریه کوانتوم را مطرح می کند. این نظریه، نظریه پیشین را که خواص فیزیکی دائما در حال تغییر هستند را کنار می زند. در این نظریه او بر این است که کمیتهای فیزیکی، از قبیل انرژی به صورت مقدارهای مجزا به نام کوانتا که می توان آنها را به شکل توده های انرژی مجسم کرد، تغییر می کند. کوانتا جمع کلمه لاتینی کوانتوم به معنای توده یا بسته است.
▪ ۱۹۱۸
به وی جایزه نوبل در فیزیک اعطاء می شود.
▪ ۱۹۲۶
از دانشگاه برلین بازنشست می شود.
▪ ۱۹۳۰
به ریاست موسسه کایزر ویلهام انتخاب می شود.
▪ ۱۹۳۷
به نشانه اعتراض علیه رژیم نازی آلمان از موسسه کایزر ویلهام استعفاء می دهد.
▪ ۱۹۴۶
پلانک دوباره به عنوان رئیس موسسه کایزر ویلهام که به موسسه ماکس پلانک تغییر نام داده است منصوب می شود.
▪ ۱۹۴۷
در چهارم اکتبر در یکی از شهرهای آلمان به نام «گاتینگن» از دنیا می رود.
● زندگی
در ۲۳ آوریل سال ۱۸۵۸ در شهر کیل آلمان زاده شد. وی فرزند ششم ویلهلم پلانک استاد علوم قضایی دانشگاه شهر بود. افراد خانواده پلانک احترام زیادی برای آموزش و پرورش و فرهنگ و حفظ ارزش‌های سنتی خانواده قائل بودند و پلانک این خصوصیات را از والدین به ارث برده‌ بود. وی در نامه‌هایش گوشه‌ای از زندگی خانواده‌ای خود را بازگو می‌کند که در آن‌ها از گذراندن تابستان در تفرجگاه الدنای کنار دریای بالتیک و بازی کروکه روی چمن و خواندن رمان‌های والتر اسکات در هنگام شب و اجرای نمایش و موسیقی با شرکت افراد خانواده سخن می‌گوید.
● تحصیلات
پلانک دوره دبیرستان را در گیمنازیوم مکسیمیلان شهر مونیخ گذرانید و در آنجا بود که به علاقهٔ خود به علوم پی برد. پلانک دبیر ریاضیش هرمان مولر را نخستین کسی می‌داند که معنای قوانین فیزیک را برای اولین بار به او فهماند. پلانک یک تیزهوش استثنایی نبود، دبیرانش در گیمنازیوم از لحاظ رتبه او را به شاگرد اولی نزدیک می‌‌دانستند اما او را در هیچ زمانی شاگرد اول نشناختند. معلمان وی جز رفتار شخصی خوب و سخت‌کوشی در کار، نشانه‌ای که حاکی از تابناکی هوش یا وجود استعداد خاصی در او باشد، ندیدند.
به هر حال مهار‌ت‌های او در برخوردهای اجتماعی باید از گونهٔ تراز اولی بوده باشد چرا که محبوب معلمان و همکلاسان خود بود. پلانک پس از گذراندن دوره در گیمنازیوم در سال ۱۸۷۴، ابتدا در دوره کارشناسی دانشگاه مونیخ و چندی بعد در دانشگاه برلین مشغول به تحصیل شد. وی به خواندن فیزیک عملی و ریاضیات پرداخت و در پی انتقال به دانشگاه برلین در کلاس‌های فیزیکدانان مشهور آن روز هرمان فن هلمهولتز و گوستاو کیرشهوف شرکت کرد. پلانک علاقهٔ خویش به ترمودینامیک را مدیون این دو استاد می‌‌دانست.
پلانک نظریه مکانیکی گرمای کلاوزیوس را به تفصیل مطالعه کرد و بعدها خاطر نشان ساخت که این مطالعهٔ خصوصی چیزی بود که سرانجام وی را به فیزیک کشاند. پلانک که تحت تأثیر کار و روشنی روش استدلال کلاوزیوس قرار گرفته بود، ترمودینامیک را به عنوان رشتهٔ اصلی خود انتخاب کرد و برای موضوع تز دکترای خویش در دانشگاه مونیخ (سال ۱۸۷۹)،بررسی قانون دوم ترمودینامیک را برگزید. تز دکترای پلانک مروری بر دو اصل کلاسیک ترمودینامیک بود، اصل اول: اصل بقای انرژی و اصل دوم مفهوم انتروپی (کمیتی که اندازه‌اش در تمام فرآیندهای فیزیکی حقیقی، مدام در افزایش است). افکار پلانک دربارهٔ انتروپی و آزمایش‌های پیشنهادی او، هیچکدام از راهنمایان دانشگاهی ممتاز او را تحت تأثیر قرار نداد. استاد هلمهولتز تز او را اصلاٌ نخواند و کیرشهوف هم از آن خوشش نیامد، حتی کلاوزیوس که منبع الهام او بود کمترین علاقه‌ای به موضوع نشان نداد. پلانک با آن واکنش استادان نسبت به پایان نامه دکترای خود با وقار و آرامش برخورد کرد و با اشتیاقی حتی بیش از پیش به کار برگشت فارغ التحصیل شدن وی به سبب بیماری‌اش با دو سال تاخیر همراه بود، اما با رتبهٔ ممتاز موفق به اخذ درجهٔ دکترایی در سال ۱۸۷۹ شد.
● فعالیت‌های علمی
پلانک در سال ۱۸۸۰ با سمت دانشیاری به هیات علمی دانشگاه مونیخ پیوست و ۵ سال پس از آن به مقام استادی دانشگاه کیل رسید. استخدام به عنوان استاد غیررسمی در دانشگاه کیل پلانک، او را از لحاظ علمی مستقل‌تر ساخت. گوستاو کیرشهوف استاد راهنمای قدیمی پلانک در سال ۱۸۸۹ درگذشت و کرسی استادی او در دانشگاه برلین خالی ماند، پلانک به جای کیرشهوف به عنوان استاد یار و مدیر مؤسسه فیزیک نظری منصوب شد. روزی پلانک فراموش می‌کند در چه کلاسی از دانشگاه برلین درس دارد، جلوی اتاق دفتر بخش ایستاده و از کارمندی نشانی محل برگزاری درس آن روز پروفسور پلانک را جویا می‌‌شود کارمند در جواب می‌‌گوید: «آنجا مرو مرد جوان، تو بسیار جوان‌تر از آن هستی که بتوانی درس پلانک، استاد فرهیخته ما را بفهمی.»
● تئوری کوانتوم
پلانک در پی استقرار در کرسی استادی، خویش توجه خود را معطوف پدیدهٔ تابش جسم سیاه، مشکل روز فیزیک کلاسیک کرد که آن را نخستین بار کیرشهوف به میان آورده بود. پلانک در سال ۱۹۰۰ به این نتیجه رسید که برای توضیح پدیدهٔ تابش جسم سیاه باید ایده کاملاٌ‌ جدیدی را پیش کشید. وی این فکر را که انرژی نیز مانند ماده از آحاد یا بسته‌های کوچکی درست شده است، در میان نهاد. آن بسته را کوانتوم نامید که کلمه‌ای برگرفته از زبان لاتین به معنی چقدر و جمع آن کوانتا بود، این فکر که با اصول و قوانین آن زمان مطابقت نداشت، بالطبع مخالفانی بوجود آورد. ولی این مخالفت‌ها بیش از ۵ سال طول نکشید، زیرا تئوری انیشتین که متکی به تئوری کوانتا بود، بیان شد و ارزش واقعی و حقیقی تئوری پلانک را معلوم نمود. بعد از آن پلانک و انیشتین با یکدیگر مکاتباتی آغاز کردند که تا پایان عمر پلانک ادامه یافت و سبب همکاری‌های مهمی بین آن‌ها در زمینهٔ خواص نور نیز شد.
سهمی که پلانک در پیشبرد علم ادا کرد، او را به یکی از برترین دانشمندان تبدیل کرد. او مورد احترام همکاران خود در همهٔ حوزه‌های علمی و از همهٔ ملیت‌های جهان بود.
● جایزهٔ نوبل
در سال ۱۹۱۸ آلبرت انیشتین، نیلز بوهر، ارنست رادرفورد و ورنر هایزنبرگ، که همگی مستحق کسب جایزه نوبل بودند، با توافق پلانک را مستحق‌ترین شخص برای کسب این افتخار دانستند. بدین ترتیب پلانک به اخذ جایزهٔ نوبل نائل آمد و استاد دانشگاه برلین گردید.
به جای انجمن قیصر ویلهلم که در سال ۱۹۱۱ منحل شده بود، انجمن ماکس پلانک برای پیشبرد علم تأسیس شد که خود او از ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۷ ریاست این انجمن را بر عهده داشت.
● درگذشت
پلاک در روز ۴ اکتبر ۱۹۴۷ در ۹۲ سالگی در پی یک حملهٔ قلبی درگذشت.
تاریخ او را به پاس دو کشف عمده‌اش به یاد خواهد داشت: کشف نظریه کوانتومی و کشف آلبرت انیشتین. انیشتین در سال ۱۹۴۸ در ستایش‌نامه‌ای که عنوان آن در رثاء ماکس پلانک بود چنین نوشت: انسان‌های زیادی عمر خود را وقف علم می‌کنند اما آن‌ها همه به خاطر خود علم آن کار را نمی‌کنند. عده‌ای برای آن معبد علم می‌‌آیند که علم به آن‌ها بروز فرصت استعدادهای ویژه‌شان را می‌‌دهد. برای این گروه علم گونه‌ای ورزش است که آن‌ها از تمرین در آن به وجد می‌‌آیند، مانند آن ورزشکاری که از تمرین دادن به ماهیچه‌های قوی خود شاد می‌‌شود. گروه دیگری از انسان‌ها به معبد علم برای عرضه توده مغز خود می‌‌آیند به آن امید که از آن کار بازده مفیدی بی‌اندوزند. این عده تنها از آن رو سر از کار علمی در می‌‌آورند که شرایط گزینش حرفه انتخابی را به حسب اتفاق پیش روی آن‌ها نهاده است. اگر شرایط حاکم بر آن گزینش به گونه دیگری بود، آن‌ها ممکن بود سیاستمدار یا مدیر تجاری بشوند. چنان‌چه پیش آید که خدا فرشته‌ای از فرشتگان خود را برای بیرون راندن گروه‌هایی که نام بردیم از معبد به پایین بفرستد، بیم آن دارم که معبد از بن خالی شود. با این حال هنوز شمار اندکی از عابدان در آن باقی خواهند ماند برخی از زمان‌های گذشته و برخی از عصر خود ما. پلانک ما جای در گروه اخیر دارد و از این روست که ما همه او را دوست داریم.
منبع : گلستان تاک