شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


کارمانا، سرزمینی کهن در ایران باستان


کارمانا، سرزمینی کهن در ایران باستان
«کرمان» یا «کارمانا» (Karmana)، در زبان فارسی باستان، نام منطقه ای باستانی در حدفاصل نواحی مرکزی ایران و سرزمین «گدروزیا» (Gedrosia) است. بخش شمالی این سرزمین، منطقه ای است بی نهایت فقیر، چنان که امروز نیز آن را «دشت لوت» یا بیابان تهی می نامند، اما نیمه جنوبی آن چنان که مورخان یونانی آورده اند، منطقه ای حاصلخیز و پر برکت بود و از جمله رودخانه «هیکتانیس» (Hyctanis) که در این منطقه دارای ذرات طلا بود، ضمن این که معادنی از نقره نیز در این محل یافت می شد. مورخان یونانی، همچنین از مهم ترین شهر این منطقه یاد کرده اند که «هرمز» نام داشته و احتمالا برگرفته از نام «اهورامزدا»، خدای بزرگ در آیین ایرانی است. امروزه نیز این شهر اگر چه به نام «هرمز» شهره است، اما نام حقیقی آن «میناب» است.
در زمان «هخامنشیان» «کارمانیا» نیز بخشی از امپراتوری گسترده هخامنشی بود. سرزمینی که «کورش کبیر» بنیان گذار شاهنشاهی هخامنشی از سال ۵۳۰ – ۵۵۹ پیش از میلاد، آن را تحت فرمانروایی خود داشت. با این همه ایرانیان باستان که نام تمام کشورهای مطیع و خراجگزار خود را فهرست کرده اند، «کرمانیا» در این فهرست نامی نیاورده و از آن غافل مانده اند.
همچنین در کتیبه «بیستون»، یادگار «داریوش کبیر»، و نیز در کتیبه «داوا» (Daeva)، که آن نیز یادگار از فرزندش «خشایارشا» است، هیچ نامی از «کارمانیا» نیامده است، و البته جای بسی شگفتی است که این کتیبه ها هر دو، فهرستی بلند از نام کشورها و سرزمین های فرمانبردار شاهان ایرانی را در خود جای داده اند. می توان چنین برداشت کرد که این ناحیه در آن زمان به طور رسمی بخشی از ساتراپ نشین «گدروزیا»، و یا بخشی از سرزمین پارس به شمار می آمده است.
اما در میان کتیبه های موجود، نخستین بار در کتیبه ای از شوش است که از «کارمانیا» به عنوان محلی برای صادرات درخت یا چوب «ساج» یاد شده است. همچنین بنا بر الواح به دست آمده از «تخت جمشید» نیز، امروزه با نام کارکی (Karki)، به عنوان یکی از نخستین والیان این سرزمین، به خوبی آشنا هستیم، (در هیچ یک از الواح تخت جمشید، از این شخص به عنوان یک ساتراپ یاد نشده است.) ضمن این که بنا بر مندرجات موجود در بایگانی های تخت جمشید، اکنون به خوبی روشن است که جاده معروف به «جاده شاهی» از همین سرزمین، یعنی «کارمانیا» عبور می کرده است.
البته در زمان نامشخصی، احتمالا در اواخر قرن پنجم یا اوایل قرن چهارم پیش از میلاد، «کارمانیا» باید به موقعیت ساتراپی دست یافته باشد، چرا که می دانیم «اسکندر کبیر» پادشاه مقدونی، پس از غلبه بر این سرزمین، «استاسپه» (Astaspes) ساتراپ قبلی «کارمانیا» را در مقام خود ابقا نمود و بعدها، در ادامه مسیر جنگی اش، هنگامی که این منطقه را پشت سر می گذاشت، در یک جا به جایی سریع، سایبرتیوس (Sibyrtius) و تلپموس (Tlepolemus)‌، دو تن از نامزدهای این مقام را که بیشتر به آنها تمایل داشت، به جای «استاسپه» برگزید (زمستان ۳۲۵ – ۳۲۴ پ.م).
اسکندر طی اقامتش در «کرمانیا» شهری را برای سربازانش پی ریخت و آن را «اسکندریه» نامید. (شهری که بعدها با نام «گولاشکرد (Golashkerd) معروف گردید، اما هیچ یک از بررسی های انجام شده در این زمینه قطعی نیست.) به هر روی اسکندر و سپاهیانش، در مسیر جنگی خود از جانب شرق به «کارمانیا» وارد شده و از طریق بیابان «گدروزیا» به سفر خود ادامه دادند، سفری که به قیمت جان بسیاری از همراهانش تمام شد، تا هنگامی که به جنوب کرمان رسیدند، و دیگر بار به غذای کافی دست یافتند، (به ویژه که بنا به گفته یکی از سرداران اسکندر، در آن هنگام، انواع محصولات کشاورزی، به جز زیتون، به وفور باز داده بودند.)
پس از مرگ اسکندر، «کرمانیا» در ردیف نخستین بخش های امپراتوری سلوکی جای گرفت، اما در نیمه دوم قرن، تحت سلطه پارتیان در آمد تا در ربع اول قرن سوم پ.م که امپراتوری پارتیان نیز فرو افتاد. با آغاز امپراتوری ساسانی، که از سال ۲۲۴ به بعد بنیاد نهاده شد، پایتخت از «کارمانیا» به «وه اردشیر» (Veh-Ardeshir) منتقل شد. شهری نوبنیاد، حد فاصل شوره زارهای دشت لوت و کوه های غربی که اکنون با نام «کرمان» شهره است.
از آن جا که شاهان ساسانی بر‌ آیین زرتشتی بودند و اهورامزدا را می ستودند،‌ یکی از سرزمین های مقدس آنها، منطقه ای به نام بم (Bam) بود که بنا به آداب زرتشتی، مردگان خود را به طور آیینی در محوطه های مرتفع آن قرار می دادند. مکان مقدسی به نام «برج خاموشی» که هنوز هم ویرانه های آن در «بم» قابل مشاهده است. نخستین اسقف نشین مسیحی در این منطقه را نیز از میان قرن هفتم در فاصله زمانی کوتاهی قبل یا بعد از غلبه مسلمانان، می توان تاریخ گذاری کرد.
پونا لیندرینگ
منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی


همچنین مشاهده کنید