یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تولد دوباره رؤیای بولیوار


تولد دوباره رؤیای بولیوار
دانیل اورتگا، كه كلیسا او را دعای خیر كرد و یكی از كنتراهای سابق به عنوان معاون ریاست جمهوری، در كنارش قرار گرفت، هنوز مورد بی مهری سفیر ایالات متحده است. او ممكن است تنها سایه ضعیفی از خویشتن سابق خود باشد ولی انتخابش بدون شك تمایل نیكاراگوئه را به تغییر نشان می دهد.
آیا «ماناگوآ» سیاست رادیكال توزیع ثروت «كاراكاس» را دنبال خواهد كرد یا خود را به انتقاد و اعتراض محدود خواهد كرد و مناسباتش با صندوق بین المللی پول را ادامه خواهد داد؟
پیروزی اورتگا همزمان شده است با زمانی كه آمریكای لاتین باز هم به حركت درآمده است. تظاهرات و راهپمایی های چشمگیر و قابل توجهی به نشانه خواست های مردم در پورتوالگره، كاراكاس، بوئنوس آیرس، كوچابومبا، كوزكو و چند شهر دیگر برپا شده است. این انتخاب امید تازه ای را می دهد به جهانی كه گرفتار خسارت ها و تاراج های نظم جدید شده است (عراق، فلسطین، لبنان، افغانستان و جنوب آسیا).
این سروصدا در مورد سیاست آتی دولت نیكاراگوئه كه منشأ آن در ونزوئلا، بولیوی و كوبا، از بالا است و در مكزیك، آرژانتین، پرو، اكوادور و برزیل از پایین و از طرف جنبش های عظیم اجتماعی، بدیهی است كه خوشایند طبقات ممتاز جهان و رسانه های مدافع آنها نیست. تلاش ها و مبارزات آمریكای لاتین با پیشتازی و هدایت جمهوری بولیواریایی ونزوئلا علیه واشنگتن موجب خشم كاخ سفید شده است. سه بار تلاش شده است تا چاوز را از سر راه بردارند كه یك بار آن كودتایی نظامی بوده است با پشتیبانی ایالات متحده و اروپا.
چاوز نخستین بار در فوریه ۱۹۹۹ ، ۱۰ سال پس از این كه شورش های مردمی علیه تجدید برنامه وام از بانك جهانی به وسیله كارلوس آندره پرز سركوب شد، به عنوان رئیس جمهور ونزوئلا انتخاب شد. پرز كه حزبش روزگاری بزرگ ترین عضو سوسیالیسم جهانی بود و در مبارزات انتخاباتی خود اقتصاددانان بانك جهانی را مأموران قوم كشی نامیده و صندوق بین المللی پول را «بمب نوترونی كه مردم را می كشد ولی ساختمان ها را باقی می گذارد»، وصف كرده بود، پس از انتخاب شدن، از موضع خود عقب نشینی كرد و به خواسته های هر دو این بانك ها تسلیم شد. قانون اساسی را معلق گذاشت، حالت فوق العاده اعلام كرد و اعتراض كنندگان را به وسیله ارتش درو كرد. بیش از ۲۰۰۰ نفر از مردم فقیر براثر تیراندازی نظامیان كشته شدند.
این امر آغاز جنبش و شورش های بولیواری (به سبك بولیوار) در ونزوئلا شد. چاوز و عده ای از افسران جزء متشكل شدند و به مخالفت با استفاده نابجا از ارتش و آنهایی كه این آدم كشی را به راه انداخته بودند، پرداختند. این اعتراض ها به شكست انجامید زیرا بلافاصله پس از ضربه روحی سال ۱۹۸۹ انجام شد. ولی مردم آن را فراموش نكردند و همان طور كه گفته شد پس از ده سال به چاوز و بولیواری های جدید رأی دادند. آنها به آهستگی و با احتیاط شروع به اصلاحات سوسیال دموكراتیكی كردند كه یادآور نظم نوین روزولت و سیاست های ۱۹۴۵ دولت كارگری در بریتانیا بود. در جهانی كه تا آن وقت رأی و نظر واشنگتن در آن حكمفرما بود، البته این امر قابل قبول نبود. برای همین هم تصمیم به سرنگونی دولت چاوز گرفتند.
پات رابینسون رهبر سیاسی مسیحیان خواهان این شد كه واشنگتن به سرعت ترتیب قتل چاوز را بدهد. ونزوئلا كه تا آن وقت یك كشور كمتر شناخته شده و گمنام بود، تا جایی كه به سایر جاهای جهان مربوط می شد، ناگهان به مشعلی تبدیل شد. اكثریتی كه چاوز را انتخاب كردند خشمگین و مصمم بودند.
ده سال بود كه آنها احساس می كردند پشتیبان و مدافعی ندارند. احزاب سنتی و قدیمی شان به آنها خیانت كرده بودند. آنها از سیاست نولیبرال ها كه در آن زمان بر سر قدرت بودند و مبتنی بود بر خوار شمردن افراد فقیر در تقویت دیكتاتوری گروهی و دیوانسالاری ـ سیستمی كه اساس آن بر اتحادیه های كارگری فاسد بود ـ ناراضی و دلخور بودند. مردم سوء استفاده از ثروتی را كه از ذخایر نفت كشور به دست می آمد تصویب نمی كردند. آنها با كبر و نخوت نخبگان ونزوئلایی مخالفت می كردند كه از ثروت كشور و رنگ روشن تر پوست شان استفاده می كردند تا به استفاده از امتیازات خود به بهای فلاكت تیره پوست ها و اكثریت فقیر ادامه دهند. انتخاب چاوز یك انتقام بود.
وقتی روشن شد كه چاوز تصمیم دارد تغییرات اندكی در ساختار اجتماعی كشورش بدهد، واشنگتن زنگ خطر را به صدا درآورد. تعصب و ناخرسندی از این تصمیم هیچ جا به اندازه فایننشیال تایمز (تایمز مالی) و اكونومیست كه در صف اول تبلیغ علیه ونزوئلا قرار گرفتند، نشان داده نشد. آنها در ضمن حمله به دولت چاوز اطلاعات فراوان غلطی را در مورد چاوز و دولتش می دادند. كسانی كه در تعصب خود علیه چاوز متحد بودند آنهایی بودند كه ورود او را به قدرت یك توهین و ناهنجاری به حساب می آوردند و دلیل آن هم این بود كه اصلاحات اجتماعی براساس منافع حاصل از نفت شامل آموزش وپرورش رایگان، بهداشت و مسكن رایگان برای افراد فقیر از نظر آنها گامی بود به سوی یك حكومت تك حزبی و خودكامگی. چاوز اهداف سیاست و اصلاحات خود را هرگز پنهان نكرد.
دو نفر به نام سیمون در قرن ۱۸ ـ بولیوار و رودریگز ـ درس های ساده ای را به او آموخته بودند: به منافع بیگانگان خدمت نكن، سیاست خود را برای تحول سیاسی و اقتصادی به انجام برسان و آمریكای جنوبی را علیه همه امپراتوری ها متحد ساز. هسته اصلی برنامه او همین بود. در سال ۱۹۹۴ در هاوانا (كوبا)، چاوز در یك سخنرانی اظهار داشت: «بولیوار روزی گفت قانقاریای سیاسی را نمی توان با مسكن درمان كرد ... ونزوئلا اكنون به كلی و كاملاً دچار قانقاریا شده است. هیچ راه مسالمت آمیزی برای این كه این بیماری درمان شود وجود ندارد... ۶۰ درصد ونزوئلایی ها در فقر زندگی می كنند. در ۲۰ سال بیش از ۲۰۰ میلیارددلار هدر داده شده است. پرزیدنت كاسترو از من پرسید این پول كجاست؟ پاسخ من این است كه این پول در حساب بانكی تقریباً تمام كسانی است كه در ونزوئلا در مسند قدرت بوده اند. قرن بیست و یكم به نظر من قرن امید است، قرنی است كه رؤیای بولیوار دوباره متولد می شود.»
* سیمون بولیوار ۱۷۸۳ـ۱۸۳۰ دولتمرد و انقلابی متولد كاراكاس. او جنبش هایی را كه منجر به آزادی آمریكای جنوبی از استیلای اسپانیا شد رهبری كرد و قهرمان آمریكای جنوبی لقب گرفت.
نوشته: طارق علی
منبع: روزنامه گاردین
برگردان: پورانداخت مجلسی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید