یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا


میل رهایی از شر معنا


میل رهایی از شر معنا
مجموعه داستان « سی امین حکایت سیتا» ۱ که از طرف نشر چشمه و در قالب مجموعه کتاب های«جهان تازه داستان» به بازار کتاب فرستاده شده است، تجربه یی متفاوت اما آشناست و اصلاً توفیق آن سراسر به خاطر این پارادوکس حاصل می شود. پس در یک جمع بندی که به سادگی می تواند از زیر بار عنوان قضاوت مطلق شانه خالی کند«سی امین حکایت سیتا» مجموعه یی از پارادوکس هاست؛ سادگی/ پیچیدگی، مهربانی/ سنگدلی، عشق/ نفرت، عدالت/ بی عدالتی، نظم/ بی نظمی، ساختارگرایی/ پساساختارگرایی و بسیاری از حالات و کیفیت هایی که تفاوت های دوتایی می سازند، به گونه یی صمیمانه در این کتاب جمع شده اند. این تقابل ها نه تنها با هم سر ستیز ندارند که نقش ستیزنده را بازی کرده، پنهانی با هم دوست و رفیق اند. از طرف دیگر، تقابل ها در این کتاب مانند تقابل های دوتایی که در بحث «متافیزیک حضور» ژاک دریدا مطرح می شوند، حامل معنایی خاص و مشخص نبوده، اصلاً چنین ادعایی را با شانه بالا انداختن رد می کنند.
قطعاتی که در این مجموعه داستان با عنوان داستان هایی جداگانه یا دنباله دار آمده اند، استقبالی از قطعه نویسی هستند. قطعه نویسی روشی است که با بی اعتنایی محض و میل گریز از مرکز از زیر بار مسوولیت شانه خالی می کند، بدون اینکه دیگری را مسوول اتفاقات رخ داده قلمداد کند. در واقع آنچنان که ذکرش رفت چنین آثاری در سرخوشی محض و در کشمکش پرمخاطره دو متضاد، به دنبال یافتن راه سومی هستند تا شاید با این کار غریزه زندگی بر غریزه مرگ پیروز شود. «ساعت ۱۲برایت گل خریدم. ساعت یک، روبان بستم دورش. رفتم حمام. زود آمدم. گذاشتم موهایم خوب خشک شود تا دوباره سردرد نگیرم. دوتا سنجاق گذاشتم برای روسری ام. کرم هم توی اتاق بود، کنار عطر، زدم به صورتم. بعد زنگ زدی گفتی نمی آیی. رفتم توی اتاق به گل هایی که برایت خریده بودم نگاه کردم. به سنجاق ها نگاه کردم. خنده ام گرفت. تا ساعت ۱۲ شب هم که گفتی زنگ می زنی، نزدی. تا حالا منتظر بودم. مدام شعر زن، سنجاقک را زمزمه می کردم. حالا یک چیزی می خواهم بگویم. اول خداحافظی می کنم. چون خجالت می کشم. خب، خداحافظ. من دیگر پول ندارم برایت گل بخرم.»۲
این سطور به گونه یی نوشته شده اند که یک تقابل را به آرامی و با بی اعتنایی، صمیمی جلوه می دهند. ستیز دو چیز متقابل کاملاً هویداست، کسی ساعت ها منتظر مانده تا دیگری را ببیند و دیگری نیامده است، اما مهم نیست؛ مهم این است که پول منتظر تمام شده، او دیگر نمی تواند گلی برای دیگری بخرد. پول نداشتن برای گل خریدن یعنی اینکه دیگر انتظار کشیدنی در کار نیست.
اینچنین، فضا به خوبی روشن می شود و روابط به آسانی درک می شوند؛ و این درک، سرجمع وجهی مقایسه یی دارد؛ ما برای اینکه به تفاوت «سی امین حکایت سیتا» با داستان های دیگری که احیاناً با نام کلاسیک۳ شناخته می شوند پی ببریم، کنش شخصیت های داستانی را واشکافی می کنیم. شاید منتظر «سی امین حکایت سیتا» اگر در یک داستان کلاسیک حضور داشت گریه می کرد، فحش می داد یا حداقل خجالت نمی کشید بگوید؛ دیگر پولی ندارم برایت گل بخرم، اما در این داستان او با مهربانی و البته سنگدلی محض، رفتاری صمیمانه و در عین حال احمقانه انجام می دهد تا انتظار به پایان برسد.
«سی امین حکایت سیتا» هویتش را با معناگریزی یا حداقل شانه خالی کردن از زیر بار مسوولیت معنا داشتن تعریف می کند؛ چه اینکه به قول دریدا «معنا چه در گفتار و چه در نوشتار، به هر حال حاضر نیست.» با این همه «ناباوری به حضور معنا، کار اندیشه را متوقف نمی کند؛ برخلاف، به آن شدت می بخشد. اکنون به یافتن نخستین «معنا» رضایت نمی دهیم و پژوهش را رها نمی کنیم.
دیگر با دانستن «نیت مولف» یعنی با فرض و پندار این نیت دست از جست وجو نمی کشیم. با کنار گذاشتن امکان دسترسی به معنا، یا به بیان دیگر با فرض ناممکن بودن حضور معنا، کار ما کشف امکانات معنایی می شود. اکنون می کوشیم تا بدانیم مولف می خواست چه معنایی را در متن بگنجاند، متن چگونه مولف را با خود پیش برد، معنای مورد نظرش را «از میان برد» یا «دگرگون کرد» یا به معناهای دیگر تبدیل کرد؛ چگونه هر متن پنهانگر شد و افق دلالت های معنایی آن از موجودی حاضر و قابل شناخت به رازی تبدیل شد. این همه ما را ناگزیر از شکستن شالوده هر متن می کند. شالوده شکنی به معنای ویران کردن متن نیست، بل به مثابه تحلیل، در حکم کنار زدن روپوش معناشناسیک و کشف امکانات درونی متن است.»۴
محمدجواد صابری
پی نوشت ها؛
۱- مختاری، رضا، سی امین حکایت سیتا، تهران، نشر چشمه، زمستان ۱۳۸۶، ص ۴۰
۲- همان، صص ۲۹-۲۸
۳- کلاسیک به معنای اثری که در مکتب کلاسیسیسم طبقه بندی می شود به کار نرفته است بلکه هر آن چیزی است که به سنت تبدیل شده باشد.
۴- احمدی، بابک، از نشانه های تصویری تا متن، تهران، نشر مرکز، چاپ پنجم، ۱۳۸۴، ص۷۰
منبع : روزنامه اعتماد