دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

افسانه‌ها و باورهای نادرست


افسانه‌ها و باورهای نادرست
در طی ۴۰ سالی که من به‌عنوان هنرجو، مدرس، نویسنده و مورخ در زمینه هنرهای رزمی فعالیت داشته‌ام، ادعاها، افسانه‌ها و داستانی مفصل بسیاری در این زمینه شنیده‌ام. آنچه که مایه تعجب من بود، این است که متوجه شدم که بسیاری از این داستان‌ها، عمیقاً مورد باور بسیاری از عامه جامعه قرار گرفته‌اند. با این‌حال مسئله‌ای که واقعاً قضیه را بغرنج کرده است. این است که این افسانه‌ها و باورهای نادرست، صرفاً توسط افراد ناآگاه مطرح نمی‌شود بلکه بسیاری از آنها توسط مدارس هنرهای رزمی به دیگران انتقال داده می‌شود. تام جونز (کیک بوکسور)
در این مقاله من ده مورد از این باورها را با شما در میان می‌گذارم، تا با هم هسته آنها را بشکافیم و حقیقت را بازشناسیم.
۱. یک کمربند مشکی باید خودش را به‌عنوان یک اسلحه مرگبار به ثبت رساند.
این قدیمی‌ترین افسانه‌های آمریکائی هنرهای رزمی می‌باشد و قطعاً هیچ پایه و اساسی ندارد. اولاً، دولت ایالات متحده دستورالعملی در زمینه هنرهای رزمی ندارد. این بدان معناست که هیچ فرآیندی برای به رسمیت شناختن افرادی که هنرهای مبارزه‌ای تمرین می‌کنند وجود ندارد و هیچ ساختار درستی که توسط آن رزمی‌کاران مورد ارزیابی قرار گیرند نیز وجود ندارد. چنین سیستم مدونی اگر نگوئیم میلیاردها دلار، میلیون‌ها دلار هزینه خواهد داشت و یک تخطی از حقوق شهروندی خواهد بود. در حقیقت هیچ کشوری بر روی زمین وجود ندارد که در آن رزمی‌کاران لازم باشد خود را به‌عنوان سلاح مرگ‌آفرین و عناوینی از این دست به ثبت رسانند.
ریشه‌های این افسانه به سه جنبه مختلف از تاریخ اواسط قرن بیستم بازمی‌گرد. در ژاپن پس از جنگ‌جهانی دوم، هنرهای سنتی توقیف شده بودند و جزوات آن از رزمی‌کاران باتجربه دور نگاه داشته می‌شد. این روند تنها چند سال ادامه داشت و دیگر هم تکرار نشد و هرگز هم به خارج از مرزهای ژاپن گسترش نیافت.
ریشه دیگر آن به تنظیم و نظم بخشیدن به فعالیت‌های نیروهای آمریکائی در کشورهای خارجی برمی‌گردد. گاه‌گاهی پس از جنگ‌جهانی دوم و حتی تا اواسط دهه ۱۹۶۰ از نیروهای نظامی که در برنامه‌های هنرهای رزمی ثبت‌نام می‌کردند خواسته می‌شد تا حضور خود را در این برنامه اعلام کرده و به ثبت برسانند.
این‌کار با این هدف صورت می‌گرفت تا رد آموزش‌های رزمی غیراستاندارد گرفته شود و اطمینان حاصل شود که این نیروها، آموزش صحیحی می‌بینند و کلاس‌هائی که آموزش‌هایشان منجر به آسیب‌دیدگی افراد می‌شود شناسائی گردند. به یاد داشته باشید هنگامی‌که فردی به ارتش می‌پیوندد، اساساً جزء ملک دولت ایالات متحده درمی‌آید و شرکت در فعالیت‌هائی که منجر به آسیب‌دیدگی‌های غیرضروری می‌شود، همانند تخریب تجهیزات نظامی خواهد بود. اگر مدرسه‌ای باعث آسیب‌دیدگی‌های زیادی می‌شود، ارتش درباره آن اطلاعات جمع می‌کند و در بعضی موارد فعالیت آن‌را متوقف می‌نماید.
ریشه سوم این افسانه به قلمرو غنی و اغلب وقیحانه تاریخ بوکس حرفه‌ای برمی‌گردد. در دوران جولوئیس بوکسور حضور پلیس در جریان یک مصاحبه مطبوعاتی در کنار بوکسور برای به رسمیت شناختن او به‌عنوان یک اسلحه مرگبار امر شایعی بود. این‌کار صرفاً برای مهم جلوه دادن برنامه صورت می‌گرفت و هیچ وزنه قانونی به ارمغان نمی‌آورد. درست مانند دریافت کلید افتخاری یک شهر که به این معنا نیست که شما می‌توانید با داشتن آن بدون اجازه در هر خانه‌ای در شهر را باز کنید و داخل آن شوید.
در موارد دادگا‌هی مربوط به درگیری‌های خشونت‌بار، وکلا و قضات ممکن است به هیئت منصفه توصیه کنند که هنگام ارزیابی حقایق آموزش‌های رزمی، بوکس یا نظامی فرد را در نظر داشته باشند. مانند جریانی که در موضوع اداره رفاه DSF پیش آمد. در این پرونده دادگاه مینروستا به این نتیجه رسید که متهم که تجربه زیادی در کاراته داشته است به اندازه کافی از قدرت ضربات مشتش که منجر به شکستن آرواره شاکی شده بود آگاهی داشت است. اما این وضعیت تفاوت بسیار زیادی با این عبارت حقوقی دارد که فرد متهم یک اسلحه مرگبار به ثبت رسیده و یا قانونی است.
با این‌حال آنچه که واقعاً مشکل‌ساز شده این است که بعضی از رزمی‌کاران کارت‌های شناسائی به همراه دارند که از مربی‌های‌شان دریافت کرده‌اند. آن‌ مربیان مبالغ هنگفتی از آنها گرفته‌اند تا به قول خودشان آنها را به ثبت برسانند و هنرجویانی هم که گفته آنها را باور کرده‌اند فکر می‌کنند که دیگر به‌عنوان یک اسلحه مرگبار به ثبت رسیده‌اند.
۲. بروس‌لی توسط راهبان قاتل شائولین ترور شد.
این افسانه کمی پس از مرگ لی در سال ۱۹۷۳ بر سر زبان‌ها افتاد. در حقیقت ده‌ها و شاید صدها داستان درباره مرگ او وجود دارد. سه داستان معروفی که من در این رابطه شنیده‌ام عبارتند از این‌که او به خاطر لو دادن اسرار معبد شائولین به قتل رسیده است، او قربانی مربیان کونگ‌فو رقیب در چین شده است، و اینکه او توسط نینجا ترور شده است. هیچ کدام از اینها صحت ندارند.
لی علی‌رغم توانمندیش به‌عنوان یک بازیگر و شهرتش به‌عنوان یک مبتکر، یک انسان عادی با همان ضعف‌ها و بعضاً بیماری‌های جسمانی که هر کسی دارد بود. این یک واکنش حساسیتی بود که اژدهای کوچک را از پا انداخت، نه قاتلین نامرئی.
لی درباره فیلم‌نامه‌ای با بتی تینگ‌پی، هنرپیشه‌ای که در فیلم ناتمام ”بازی مرگ“ با او هم‌بازی بود بحث می‌کرد. لی که از سردردهای شدیدی رنج می‌برد بعدازظهر همان روز دچار یکی از این سردردها شد و درخواست یک مسکن کرد. بتی یک مسکن که خودش اغلب از آن استفاده می‌کرد به او پیشنهاد کرد. لی آن دارو را مصرف کرد و سپس برای استراحت به اتاق دیگر رفت. متأسفانه این دارو حاوی آسپرین بود و لی شدیداً به آسپرین حساسیت داشت. واکسن آنانیلا کمی باعث تورم مغزی او شد و او در همان زمانی‌که در خواب بود به کوما رفت. دکتر آر. بسه‌ته از بیمارستان ملکه الیزابت در کولون هنگ‌کنگ، حساسیت زیاد به یک یا چند ماده از ترکیبات موجود در قرص مسکن را عامل مرگ، ذکر کرد.
با در نظر گرفتن نشاط و انرژی فراوانی که لی در صحنه و در نمایش‌های عمومی از خود بروز می‌داد، برای بسیاری غیرممکن بود که قبول کنند که او به این سادگی مرده است. او یک سوپرمن سینمائی بود، شکست‌ناپذیر، فناناپذیر، متوقف‌ناپذیر. مردم می‌توانستند قبول کنند که او در حین مبارزه با دسته‌ای از جنایتکاران، از جای سقوط کرده اما یک واکنش حساسیت به آسپرین ممکن به‌نظر نمی‌رسید.
هیولاها به این سادگی نمی‌میرند.
اینک بیش از ۳۰ سال بعد از آن ماجرا فرضیه بافان وجود توطئه، هنوز درباره مرگ اسرارآمیز لی استادانه مشغول به‌کار هستند. و با مرگ غم‌انگیز پسرش براندون که به روشی مشابه صحنه‌ای از فیلم ”بازی مرگ“ کشته شد علی‌رغم گزارشات مسئول مأموران تحقیق، کماکان این افسانه‌ها وجود دارند.
۳. یک کمربند مشکی یک استاد است
اصلاً این‌طور نیست. یک کمربند مشکی درجه یک، یک مبتدی پیشرفته است. کمربند مسیر او را از میان کسانی‌که هنوز در حال فراگیری هستند تا کسانی‌که آموخته‌اند که چگونه فرا بگیرند، مشخص می‌کند. این دو تفاوت عمده‌ای با هم دارند.
انتقال از کمربند سفید به کمربندمشکی بیش از آنکه تکنیک‌های کامل‌تری رابه ارمغان بیاورد، باعث آموختن، روش‌شناسی و ملزومات لازم برای فکر کردن همانند یک رزمی‌کار خواهد شد. یک کمربند مشکی باید قادر باشد که مفاهیمی که هنرها بر پایه آنها استوار هستند را کسب کند و اهمیت این امر بسیار بیشتر از توانائی او برای اجراء تکنیک‌ها می‌باشد. گفته‌ای وجود دارد در مورد زندگی انسان. اگر یک ماهی به کسی بدهید غذای او را برای یک روز تأمین کرده‌اید اما اگر به کسی ماهیگیری یاد دهید، غذای او را برای تمام عمرش تأمین کرده‌اید. این شبیه ارتقاء رنگ کمربندها به کمربند مشکی است. یک کمربند مشکی آموخته است که چگونه بیاموزد و بنابراین در دوره آموزش خود فعال‌تر کار خواهد کرد.
آیا این بدان معناست که او یک متخصص است. خوب، نظرات همکاران من، در هنرهای رزمی در این زمینه به دو دسته مساوی تقسیم می‌شود. یک نقطه‌نظر می‌گوید، بله، یک کمربند مشکی درجه یک در مهارت‌های حرکتی اصلی و پایه برای اجراء حرکات هنرهای رزمی یک متخصص است.
دسته دیگر می‌گوید، نه، یک کمربند مشکی درجه یک، یک متخصص نیست اما یک مبتدی پیشرفته است که مفاهیمی که برای تبدیل شدن به یک متخصص در سال‌های آینده لازم خواهد داشت را به‌دست آورده است. اغلب مربیان سنتی که من می‌شناسم اعتقاد دارند که فرد زمانی‌که به درجه سوم می‌رسد یک متخصص واقعی می‌شود. این در بسیاری از هنرها زمانی است که فرد می‌تواند به آموزش سایرین بپردازد.
در این روزها، کمربند مشکی‌های درجه یک، دو، اغلب برای آموزش منصوب شده‌اند و حتی بسیاری از آنها سن‌سی لقب می‌گیرند. این روش لقب دادن‌ها موضوع را پیچیده می‌کند. به‌خصوص هنگامی‌که هنرجویان جوان‌تر یاد می‌گیرند که هرکسی با یک کمربند مشکی را متخصصی در سطح استاد فرض کنند.
۴. تمام هنرهای رزمی باستانی هستند
به هیچ‌وجه، هر چند هنرهای واقعاً باستانی مانند وارمانی (بیش از ۵۰۰۰ سال قدمت)، کونگ‌فو (۳۰۰۰ سال)، جوجیستو (۱۰۰۰ سال) و... وجود دارند اما هنرهای جدید دائماً در حال شکل‌گیری هستند.
همان‌طور که همه ما می‌دانیم کاراته، کمتر از یک قرن قدرت دارد، و توسط اساتید اوکیناوائی که انواعی از کاراته جوتسو که بیشتر حالت مبارزه‌ای داشته را تمرین می‌کردند. به ژاپن معرفی شده است. جودو در سال ۱۸۸۲ متولد شد و آیکیدو در سال ۱۹۳۵. تکواندو و هاپکیدو در دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ معرفی شدند. هر چند که برپایه سیستم‌های قدیمی‌تری قرار داشته‌اند. کنپو آمریکائی اواخر قرن بیستم شکل گرفت.۵. سیستم‌های سنتی کار نمی‌کنند
کارآئی یک هنر بستگی به رزمی‌کاران آن هنر دارد. آموختن یک سیستم همانند پوشیدن یک لباس جادوئی نیست که قدرت خارق‌العاده به شما بخشد. ما خودمان را به زندگی در کنار هنری که می‌آموزیم وارد می‌کنیم.
این هنر به واسطه ما کار می‌کند. و این ما هستیم که باید به آن زندگی، حیات و واقعیت ببخشیم.
این حقیقت مبهم یک دیدگاه اختصاصی است و در کنار آن واقعیت سرد و خشنی وجود دارد. اگر کسی هنر را کارگر نکند، آن هنر کار نخواهد کرد. اگر او در تمریناتش بی‌حوصله باشد و از روی تنبلی سرکلاس حاضر نشود و در سال‌های جوانی که آموزش می‌بیند توجه کمی به آموزه‌های مربیان داشته باشد، احتمالاً قادر نخواهد بود که از آن هنر در دفاع شخصی استفاده کند. نتیجه: هنر به خاطر ناکارآمد بودنش مقصر دانسته می‌شود.
۶. یک قهرمانی جهانی وجود دارد
قهرمانان جهانی بسیاربسیار زیادی وجود دارند، هنرهای رزمی در سراسر جهان طرفدار دارند میلیون‌ها نفر آنها را می‌آموزند و هزاران سیستم وجود دارد. حدود ۷۰ درصد سبک‌های جهان نوعی از فعالیت و مسابقه دارند. در یک تخمین و حدس محافظه‌کارانه، اجازه دهید که بگوئیم، ۵۰۰۰ سبک داریم. بسیاری از این سبک‌ها تحت نظارت سازمان‌های نظم‌دهنده، دارای مسابقاتی هستند. سپس باز به‌صورتی محافظه‌کارانه اجازه دهید که در نظر بگیریم حدود ۳۰۰۰ فدراسیون از این دست در سراسر جهان وجود دارد.
هر کدام از این ۳۰۰۰ فدراسیون رده‌های وزنی مشخصی دارند و بعضی از آنها رده‌هائی براساس جنسیت و درجه نیز دارند. اجازه دهید بگوئیم که به‌طور متوسط ۲۰ شاخه به این صورت وجود دارد. اینک هرکدام از این تقسیمات یک قهرمان دارد که عددی در حدود ۶۰۰۰۰ قهرمان به‌دست می‌آید. از میان این سازمان‌ها، احتمالاً ۱۰ درصدشان رقابت‌های بین‌المللی دارند. این بدان معناست که در هر لحظه احتمالاً حداقل ۶۰۰۰ قهرمان جهانی وجود دارد. پس از این سؤال در واقع به این صورت است که آیا یک قهرمان کل جهان وجود دارد؟
خیر، رتبه‌بندی آنان تقریباً و تعیین یک قهرمان کلی مطمئناً غیرممکن است. چگونه در یک دنیای ۶ میلیارد نفری، کسی می‌تواند ادعا کند که بهترین مبارز است.؟
مطمئناً سازمان‌های مشخصی قهرمانانی دارند و آنان هم استحقاق این عنوان را دارند. اما تاکنون هیچ سازمانی وجود نداشته است که بتواند یک قهرمان کل جهان خلق نماید.
۷. مسابقات مرگبار وجود دارد
علی‌رغم فیلم‌هائی همانند رینگ خونین مسابقات مرگبار وجود ندارند و هیچ‌کس تاکنون با رقابت در چنین حوادث تخیلی و غیرواقعی قهرمان جهان نشده است. ادعاهائی از این دست در دهه ۱۹۶۰ و توسط رزمی‌کاران غیرمشهوری مانند کنت رانته که گفت پس از کشتن سایر اساتید در مسابقات مخفی یک استاد شده است آغاز شدند.
اگر مسابقات مرگبار وجود داشتند مطمئناً بهترین رزمی‌کاران را به‌خود جذب نمی‌کردند. زندگی که صرف آموختن این هنرها شده است، فردی را نتیجه نخواهد دارد که درباره مهارت‌هایش آنقدر متزلزل باشد که لازم باشد برای اعتبار بخشیدن به آن جانش را به خطر بیندازد.
آن‌هم به‌صورت پنهانی، هم‌چنین آموختن هنرهای رزمی و غناد غرور شخصی که به همراه دارد، نوعی تعادل روحی و روانی در ما ایجاد می‌کنند که اقدام به کشتن دیگران را به‌عنوان یک فعالیت تفریحی نفی می‌کند.
۸. اساتید همیشه آرام و بی‌سروصدا هستند
صرف قرار داشتن در سطح استادی هنرهای رزمی فرد را به آرامش یودا یا کم‌حرفی خردمندانه استاد پو نمی‌رساند.
اساتید ممکن است که جاده را سریع‌تر از متوسط افراد جامعه طی نمایند اما آنان هم ممکن است دچار استرس، اضطراب، شور و هیجان، نشاط، عصبانیت و تمامی هیجانات دیگر انسانی شوند. آنان آموخته‌اند که میزان این هیجانات را در کنترل خود داشته باشند، چرا که قاعدتاً سال‌هائی را که آنها به روی تشک سپری کرده‌اند، بینش صمیمی به آنها داده که به رابطه آن در زندگی خود رفتار و منش باوقار و به نوعی فیلسوفانه‌ای داشته باشند. اما فرد مانند مهارت امری فردی است و کسانی‌که به دنبال آن هستند در مقایسه با کسانی‌که منتظرند تا فرد خودش سر راه آنان سبز شود شانس بیشتری برای دستیابی به آن دارند.
کلام آخر اهمیتی ندارد که کمربندمان چه رنگی است و ما همه انسان هستیم و خیلی خوب است که از این مطلب آگاه باشیم.
۹. زمان نمی‌توانند هنر رزمی خوب کار کنند
این افسانه قدیمی دیگر در شرف کنار گذاشته شدن است. جدای این مطلب که زنانی مانند سینتیا روتروک، کارن سپرد و میکله ئیوه خودشان را به‌عنوان قهرمانان جاودانه سینما ثابت کرده‌اند، در مسابقات و در سطح دوجو نیز هزاران مبارز رزمی‌کار برتر زن وجود دارد و از نسلی به نسل دیگر به تعداد آنها افزوده می‌شود.
اما اجازه دهید نگاهی سریع به گذشته تاریخ داشته باشیم. حدود ۲۰۰۰ سال پیش در بهار و پائیز چین، زنی با نام یونیو در یک مسابقه هفت‌روزه شمشیربازی که توسط پادشاه ترتیب داده شده بود شرکت کرد و در میان بیش از ۳۰۰۰ شمشیرباز به‌عنوا قهرمان مسابقات انتخاب شد. پس از آن در قرن پنجم شاهزاده‌ای با نام نسینگ نیان وجود داشت، دختر امپراطور لیانگ وو دی که تنها شاگرد زن بود ارما شد. یک قرن بعد مسئولان به عرضه آمد. بله کسی‌که در چین به‌عنوان یک قهرمان محسوب می‌شود.
و فراموش نکنید که وینگ چون توسط یک راهبه بودائی برای استفاده زنان اختراع شد. در قرن بیستم صدها زن قهرمان مبارز و متخصص کار در نمایش رقیب و مربی وجود داشته است. زنانی مانند گراسیلا کاسیلاس، چریل ویلتر و کتی سونگ با عملکرد خود ضربات سهمگینی بر این افسانه که زنان نمی‌توانند مبارزه کنند وارد آورده‌اند.
نوع دیگری از این افسانه می‌گوید که زنان نمی‌توانند به‌خوبی مردان هنرهای رزمی کار کنند، این یک عبارت احمقانه است. درست مانند اینکه بگوئیم، افراد کوتاه‌قد نمی‌توانند به‌خوبی بلندقدها هنری رزمی کار کنند یا لاغرها نمی‌توانند با قدرت سنگین وزن‌ها مبازره نمایند.
این گفته در هنگام بحث از هنرهای رزمی فول کنتاکت که اصلاً صدق نمی‌کند، زیرا این سبک‌ها دارای، رده‌های وزنی مشخصی هستند. مطمئناً نه یک زن ۵۵ کیلوئی می‌تواند به روی رینگ به‌صورت مؤثری با یک مرد ۱۰۵ کیلوئی مبارزه کند، و نه یک مرد ۵۵ کیلوئی وزن و توده بدنی طوردی هستند که در ورزش‌های مبارزه‌ای اهمیت ویژه‌ای دارند.
به یاد داشته باشید که اکثریت هنرهای رزمی اختصاصاً برای فراهم کردن امکان دفاع از خود برای افراد کوچک جثه و ضعیف‌تر در برابر مهاجمان بزرگ‌تر و قوی‌تر به‌وجود آمده‌اند.
۱۰. یک کمربند مشکی می‌تواند در مبارزه با هر تعداد مهاجم پیروز باشد
هیچ انسانی چه کمربند مشکی باشد و چه نباشد نمی‌تواند با قاطعیت چنین ادعائی داشته باشد. در فیلم‌ها اغلب می‌توانید ببینید که قهرمان داستان یک گروه از آدم‌های بد را دفع می‌کند. اگر توجه کنید در اغلب موارد خواهید دید که تبهکاران در یک دایره بزرگ می‌ایستند و بنابر مصلحت در هر بار یک یا دونفر از آنها حمله می‌کنند. این‌کار قهرمان را آزاد می‌گذارد که در واقع یک‌سری مبارزات تک‌به‌تک انجام دهد.
در عالم واقع هنگامی‌که فردی با یک گروه دشمن روبه‌رو می‌شود، آن گروه مانند دیواری بر سر فرد خراب می‌شود ایستادن و منتظر ماندن برای اینکه یکی درگیر شود و کتک بخورد، چیزی است که هرگز در درگیری‌های خیابانی نخواهید دید. آیا این بدان معنا است که یک انسان منفرد نمی‌تواند چند مهاجم را شکست دهد؟ البته این‌طور نیست چرا که موارد متعددی وجود داشته‌اند که در آنها چنین امری اتفاق افتاده است. گاهی اوقات مدافع یک رزمی‌کار بوده، گاهی صرفاً یک انسان که آن‌قدر قوی و تهاجمی بوده که توانسته از لحظات و فرصت‌ها بهترین استفاده را ببرد.
فرضیه‌های دفاع در برابر چند مهاجم، منطقی و کارآمد می‌باشند، آموزش صحیح و شانس فراوانی را به همراه دارند، اما صرف یک کمربند مشکی بودن، موفقیت را تضمین نمی‌کند. متغیرهای زیادی وجود دارند که باید به آنها توجه کرد، تعداد مهاجمین نسبت هیکل و قدرت و تجربه مهاجمین، موقعیت، حضور اسلحه، عنصر غافلگیری، سلامت مبارز و غیره... . هیچ درجه کمربندی، تضمین‌کننده چیزی در دفاع شخصی نیست، هر درگیری خصوصیات خاص خودش را دارد و باید براساس آن اداره شود.
نویسنده: جوناتان مابری
مترجم: مهدی تسلی‌بخش
منبع : مجله‌رزم‌آور


همچنین مشاهده کنید