شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


اسطوره های دیجیتالی!


اسطوره های دیجیتالی!
▪ بیوولف Beowulf
▪ کارگردان: رابرت زمه کیس
▪ فیلمنامه: نیل گایمن، راجراوری
▪ بازیگران: ری وینستون، آنجلینا جولی، آنتونی هاپکینز، جان مالکوویچ، رابین رایت پن
▪ مدیر فیلمبرداری: رابرت پرسلی
▪ تدوین: جرمیاادریسکول
▪ محصول ۲۰۰۷، ۱۱۳ دقیقه
● خلاصه فیلم
در عصر قهرمانان اساطیر و در دوره ای جادویی از تاریخ، جایی پر از قهرمانها و دیوها و هیولاها، جنگجویی قوی و شجاع به نام «بیوولف» برای حفظ سلطنت باستانی دانمارک از نابودی به دست موجودی شریر واهریمنی به نام «گرندل»، قیام می کند.
حکومت پادشاه فعلی دانمارک «شاه راتگار» و زندگی مردم بشدت توسط «گرندل» و مادر شیطانی و اغواگرش تهدید می شود. گرندل هیولایی است که ساکنان دانمارک را شکنجه می دهد، می بلعد و یا در وضعیتی سرشار از وحشت و سیاهی رها می سازد. از سویی مادر اهریمنی او هم با آن موهای بلندی که در انتها به دم او تبدیل می شوند با کینه جویی و ظاهر فریبنده خود می خواهد از همه مردها انتقام بگیرد.
در این شرایط «بیوولف» قیام می کند و به شاه راتگار می پیوندد و با شجاعت و زیرکی خود می تواند گرندل را شکست دهد. وی پس از این اتفاق به عنوان پادشاه جدید اسکاندیناوی انتخاب می شود.
البته این تمام ماجرا نیست...
همین اول این قضیه را روشن کنیم که آمریکایی ها به دلیل اینکه سر و ته تاریخ سرزمینشان ۵۰۰ سال قدمت ندارد، طبیعتاً چیزی هم به نام اسطوره و حماسه ندارند. شاید یکی از دلایلی که مردم این کشور به افسانه های ساختگی یا اسطوره های سایر ملل علاقه ویژه ای دارند و البته هالیوود هم در آمریکایی کردن! این حماسه ها تخصص ویژه ای کسب کرده، همین «بی گذشته» بودن ساکنان آمریکای شمالی باشد.
در این یک مورد هم با یک افسانه - اسطوره اسکاندیناوی ( و مشخصاً دانمارکی» رو به روییم که همین الآن در کتابهای دبیرستان آمریکاییها تدریس می شود. البته اینجا ذکر دو نکته خالی از لطف نیست. یکی اینکه «افسانه بیوولف» یکی از نامحبوبترین فصلهای کتاب ادبیات بر و بچه های دبیرستانهای ایالات متحده است و تقریباً هیچ پسر و دختر آمریکایی را پیدا نمی کنید که دل خوشی از این منظومه سنگین و افسانه سخت واژه و دیر فهم داشته باشد! جایی خواندم حتی خود رابرت زمه کیس (کارگردان فیلم) هم در دوران دبیرستان، یکی از دشمنان درجه یک «بیوولف» بوده و آن را جزو تکالیف وحشتناک دوران دبیرستانش می دانست!
اما اگر بخواهیم درباره «افسانه بیوولف» بیشتر بدانیم باید بگویم که گویا قهرمانی به نام بیوولف در قرن ششم در دانمارک می زیسته و شواهد موجود، جنگ او بر سر تاج و تخت کشورش را تأیید می کند. جالب که خود اسکاندیناوی ها این افسانه را روایت کرده اند و دو قرن بعد، انگلیسی ها این اسطوره «وایکینگ ها» را در قالب منظومه ای بلند ثبت می کنند.
بعدها «افسانه بیوولف» در قالب مجموعه ای منظوم از حماسه های اروپایی جمع آوری می شود و البته هر کس از راه می رسد ابیاتی به آن اضافه می کند. می گویند در قرن ۱۷ که قسمت زیادی از این افسانه در آتش سوزی از بین رفت، کلیسای کاتولیک به میل خود بخشهایی به آن افزود که به پیچیده شدن منظومه (اینک ۳ هزار بیتی) و دو پاره شدن وقایع آن اضافه کرد.
درست در زمانی که این افسانه می رفت تا از یاد و خاطره مردمان جهان پاک شود، «جی.آر.تالکین» خالق سه گانه«ارباب حلقه ها» آن را دوباره مورد بازخوانی مجدد قرار داد و با ارایه مقاله ای مفصل در سال ۱۹۳۶، ضمن تمجید از «بیوولف» آن را منظومه ای خاص و جدا از منظومه های یونانی - رومی دانست. همین اتفاق باعث شد این افسانه - اسطوره دوباره احیا شود و حتی در کتابهای درسی آمریکاییها نیز قرارگیرد.
بگذریم... رابرت زمه کیس را همه می شناسیم. خالق ماندگارترین آثار سینمای جهان از سری پرطرفدار «بازگشت به آینده» تا فیلم تحسین شده «فارست گامپ»، از فیلم رئال - انیمیشن «چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت» تا «کشتی شکستگان».
این کارگردان مؤلف هالیوود که مثل استیون اسپیلبرگ و «جرج لوکاس» بشدت به جلوه های ویژه، سینمای دیجیتال و تزریق تکنولوژی های نوین در فیلمهایش اعتقاد دارد، با ساخت «قطار سریع السیر قطبی» تحولی نوین در پرده نقره ای به وجود آورد. تکنیک «پرفورمنس کپچر» Per Formance capture که انصافاً هم جالب بود. در توضیح این تکنولوژی جدید باید گفت: بازیگران فیلم در استودیویی قرار می گیرند و طبق فیلمنامه و کارگردانی، بازی حقیقی خود را در فضایی خالی انجام می دهند.
البته سنسورهای دیجیتال زیادی بر روی صورت و عضله های دست و پای آنها قرار می گیرد که تمام اکشن ها و حرکات آنان را ثبت و وارد رایانه می کند و با استفاده از متخصصان ماهر جلوه های ویژه شخصیتها به صورت انیمیشن و طراحی به شکل سه بعدی درمی آید.
این تکنیک در «بیوولف» نیز استفاده شد، اما به شیوه ای متبحرانه تر. فیلم قبلی زمه کیس در ثبت حرکات چشم و پلک مشکل داشت، اما این بار او با پیشرفت تکنولوژی، توانست با سنسورهایی فوق العاده، ضربان ماهیچه های چشم و پلک را نیز ثبت کند و حالا حتی گردش قرنیه چشم بازیگران نیز در فیلم طبیعی است. از سویی این بار زمه کیس لباس بازیگران را نیز واقعاً طراحی کرد. (در فیلم «قطار سریع السیر قطبی» طراحی لباس نیز دیجیتال بود) و بعد با رایانه های پیشرفته از لباسها و بازیگران، اسکنهای مخصوصی گرفت تا همان لباسهای واقعی تن بازیگران را در فیلم ببینیم.
تمام این تکنیکهای نوین باعث می شود که صحنه صحنه «بیوولف» برایمان جالب باشد و جدا از روایت قصه، فیلم را حداقل به خاطر شیوه ساخت و تکنولوژی تحسین برانگیزش تا سکانس آخر دنبال کنیم.
البته خیلی از منتقدان هالیوودی چند ایراد اساسی به «بیوولف» گرفته اند. اینکه زمه کیس فقط دل به تکنیکهای رایانه ای بسته و آنقدر در بند تکنولوژی بوده که قصه و روایت از دستش در رفته و آن غنای فیلمهای قبلی اش اصلاً در «بیوولف» به چشم نمی آید.
یا اینکه فیلم جدید کارگردان «فارست گامپ» یک تقلید محض از اسطوره های قدیمی است و یک بازسازی ناشیانه از «بن هور» و اضافه کردن آن به «ارباب حلقه ها»! حتی خیلی ها به آن انگ «یتن ایجری» بودن و فاصله گرفتن از سینمای اندیشمند و متفکر زده اند، اما بشخصه نه تنها از دیدن فیلم لذت بردم که به نظرم تکنیک «پرفورمنس کپچر» در سالهای نه چندان دور توسط بسیاری دیگر از کارگردانان مورد استفاده قرار می گیرد، همان طور که شیوه روتوسکوپی.
به هر حال قبول دارم که بیوولف نسخه به روز شده و دیجیتالی «بن هور» است، اما کارگردانی، طراحی لباس و صحنه «واقعی و دیجیتال» بازی فوق العاده بازیگران «آنجلینا جولی، هاپکینز و مالکوویچ) و استفاده درست از تکنولوژی در فیلم را باید ستود. اگر قبول دارید که سینما دیگر «هنر» نیست و «صنعت» است، باید این دست تکنولوژی ها را نیز قبول کرد. هر چه باشد از «ترانسفورمرز» و «هری پاتر» و «مرد عنکبوتی» که بهتر است
وحید ضرابی نسب
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید