دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

وسوسه معامله بزرگ


وسوسه معامله بزرگ
به نظر می‌رسد ایران بار دیگر کاربرد واژه « تفاهم » را کشف کرده است؛ واژه‌ای که در سه سال گذشته از دایره واژگان این کشور حذف شده بود. « می‌توان برای [رفع] نگرانی‌های مشترک ایران و دیگر کشورها به تفاهمی دست یافت »؛ این بخشی از مقاله‌ای است که علی‌اکبر ولایتی امروز در لیبراسیون منتشر کرده است.
او یکی از تاثیرگذارترین شخصیت‌های جمهوری اسلامی است که فعالیت‌هایش وزنی موثر به پیش‌درآمد اخیر در حل پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران داده است. پس از تصدی وزارت خارجه به مدت قریب ۱۷ سال، این چهره نظام [ جمهوری اسلامی ] اکنون مشاور دیپلماتیک آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر انقلاب است که در راس نهاد مذهبی و نهاد جمهوری نظام [ ایران ] قرار دارد.
٭٭٭ مقاله علی اکبر ولایتی
دیپلماسی ایران ، ۱۹سال پس از رهبری آیت الله خامنه ای ایران چه می خواهد؟
« یک طرف اروپایی اخیرا از من سوال کرد که ایران را چه کسی رهبری می کند؟ جواب روشن است، اگر مسئله مربوط به مسائل راهبردی است، رهبر که بنا بر قانون اساسی اختیارات دارد، تصمیم گیر نهایی در آخرین مرحله است »
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، رهبر را مرجع نهایی تصمیمات کلان در حوزه سیاست خارجی برشمرده است. منتخبان مردم که قانون اساسی پس از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ را تدوین نمودند، نقشی را برای رهبری تعریف کردند تا رهبر به دور از تعلقات قوای مستقل سه گانه کشور بتواند با بهره گیری از ابزارهای مشورتی متعدد، تصمیمات اساسی و راهبردی را در حوزه دیپلماسی اتخاذ نماید.
با این درک، فرصت مطالعه در تصمیمات کلان دوران آیت الله خامنه ای طی ۱۹ سال اخیر که ایشان به عنوان رهبر برگزیده شده اند، امکان مناسبی را ایجاد می کند تا در قضاوت نسبت به گذشته و پیش بینی نسبت به آینده واقع بینانه تر بیندیشیم.
از نظر من، علیرغم این وسعت دامنهِ اختیارات رهبری که با رای مستقیم مردم به قانون اساسی مورد تائید قرار گرفته است، رهبری ایران تنها در موارد بسیار مهم و حساس دخالت مستقیم می کنند. دلیل این استفاده محدود از اختیارات چنین است که ایشان انتظار دارند مسئولین رده های دیگر کشور، خود بتوانند بر مشکلات فائق آیند تا در مسیر شکل گیری و نهادینه شدن نظام جمهوری اسلامی، رویه های جدید و برگرفته از آرای جمهور ایجاد شود. فراموش نباید نمود الگوی جمهوری در ایران جوان و نسبت به تاریخ نظام های سلطنتی و دیکتاتوری چند هزار ساله، کم تجربه است.
طی این سالها، رهبری ایران چه در دوره امام خمینی و چه در عهد آیت الله خامنه ای، توجه و رویکرد به تعامل با کشورها و جامعه جهانی را به عنوان یکی از اصول دیپلماسی ایران تثبیت نموده است. به باور ایشان تماس و تبادل با کشورهای دیگر در صحنه بین المللی صرفنظر از مذاکرات و امور جاری دستگاههای اداری دولتهای پس از انقلاب، ضرورتی برای دفاع از هویت و اصالت انقلاب اسلامی و کیان جمهوری اسلامی ایران بوده و هست.
پذیرش هیئت سران کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، ارسال نامه برای گورباچف و دریافت پاسخ آن توسط امام خمینی یا ارسال پیام آیت الله خامنه ای برای پادشاه عربستان، یا رهبری سوریه و روسیه و یا پذیرش و ملاقات با رهبران و سران بسیاری از کشورهای جهان نمونه های جدی این حضور سیاسی و قانونی رهبر ایران در عرصه دیپلماسی کشور است.
در تمام این دوران، رهبری ایران، به حقِ حاکمیت کشورها و عدم تعرض و تهاجم به مرزهای دیگران، به عنوان راهی برای حفظ صلح جهانی اعتقاد داشته است. به باور من، این اعتقاد نه تنها از سر وظایف رهبری بلکه متاثر از شخصیت و باورعمیق شخصی آیت الله خامنه ای بوده است.
اعتقادی که فقط حاصل مباحث تئوریک و آکادمیک نبوده، بلکه در جریان تجاوز صدام به ایران، ایشان آن را طی حضور در مناطق عملیاتی دفاعی و در کنار مدافعان کشور نیز تجربه کردند. در کنار این، شخصیت آزاد اندیش، انگیزه دفاع از مظلومان برای ایجاد یک جهان عاری از خشونت، که زمینه حفظ صلح است را نیز فراهم می کند سبب شده ایشان هیچگاه در دوران رهبری، موضوع فلسطین و حقوق مردم آن سرزمین را به فراموشی نسپارند و با شجاعت به ارائه نظرات خود در این زمینه بپردازند.
باور عمیق ایشان، یک انتخاب دمکراتیک برای تعیین حق سرنوشت سیاسی همه مردم اصلی فلسطین است که امروز در این منطقه حضور دارند، انتخابی که اگر همه اعم از مسلمان، یهودی و مسیحی در آن آزادانه مشارکت کنند، نتیجه اش مورد احترام و پذیرش خواهد بود.
گفت و گو با حفظ احترام به حقوق طرف مقابل و بر اساس حسن نیت، رویه مذاکراتی ایشان در تمام تماس ها و ملاقاتهایی بوده که طی این ۱۹ سال با رهبران دنیا داشته اند. در این گفت و گوها فقط جایگاه سیاسی رئیس یک قدرت بزرگ چون روسیه یا موقعیت اجتماعی یک رهبر مردمی چون سید حسن نصر الله ملاک قضاوت ایشان نبوده، بلکه عضویت یکسان همه دولتها و مقبولیت اجتماعی همه رهبران سیاسی و وظیفه حفظ صلح جهانی است که سبب شده تا ایشان به دور از تشریفات مرسوم پذیرای آنها باشند.
در تمام این تماسها، اصل مورد توجه ایشان مسئولیت ایران در برابر مسائل جهانی و منطقه ای است. کشور ما در کانون بحرانهای بزرگ بین المللی بوده و هست. همسایگی با صدام یا طالبان، به همان اندازه حضور ناوگان و ارتشهای بیگانه در کشورهای همسایه، دشوار و آزار دهنده بوده است.
طی این سالها، تحولات مهم و جنگ های بزرگی در پیرامون ایران روی داد. حمله صدام به ایران و سپس کویت، واکنش نیروهای ائتلاف در برابر اشغال کویت توسط صدام، فروپاشی شوروی، اشغال شمال عراق توسط ترکیه، ظهور طالبان و بروز حادثه ۱۱ سپتامبر، جنگ داخلی در تاجیکستان یا جنگ مذهبی در قره باغ، اشغال سرزمینهای لبنانی توسط ارتش اسرائیل و جنگ امریکا علیه طالبان و صدام، تنها تهدیداتِ متوجه ما نبود.
تروریسم، مواد مخدر، برخورد دوگانه غرب با انقلاب ایران، فشارهای اقتصادی و ضرورت های توسعه ای برای جامعه تحصیلکرده و جوان ایران در منطقه ای خاص و با تاریخ و هویتی دیرپا بُعد دیگر این تهدیدات و حساسیت های کنونی است.
با این همه، رهبری ایران در این ۱۹ سال بحرانی، در مسیر هدایت کشور و حفظ انقلاب، توانستند جلوه هایی از شخصیت شجاع، مصمم و مسئول خود را نشان دهند. عملکرد ایشان در جهت ارتقا و تثبیت نقش منطقه ای و جهانی ایران نیز نشان داده که ایشان با مسئولیت پذیری، ایران را به شریکی موثر در امنیت منطقه ای و جهانی مبدل ساخته و به ادامه این نقش نیز وفادار هستند.
نیرو و پشتوانه ایشان برای هدایت این کشور حمایتها و مشارکتهای مردمی است، عاملی که ایران را نسبت به همسایگان اتمی اش به لحاظ دغدغه های امنیتی متمایز می کند. از نظر ایشان توان تسلیحاتی، امنیت را به ارمغان نمی آورد، چرا که تجربه برخی از کشورهای واجد توان تسلیحاتیِ حتی اتمی، نشان داده است که این تسلیحات جبران فقدان مشروعیت سیاسی و اجتماعی آنها را نمی کند.
سرنوشت ایران، ایجاب می کند که رهبری ایران دربرابر چالش های اقتصادی و توسعه ای برای نسل های آینده، و حفظ توان و دانش بومی کشور مسئولانه عمل کنند. در این مسیر، توانایی و دانش هسته ای صلح آمیز کنونی کشور باید به عنوان میراث نسل انقلاب برای آیندگان به عنوان یک دستآورد ملی و با اهداف صلح آمیز تضمین شده، باقی بماند. پویایی ( بالندگی ) چنین آرمانی در قالب مشارکت جمعی با احترام به ضوابط بین المللی است که ایران آنها را پذیرفته ( معاهده عدم اشاعه ) و بر اساس آن تکالیف، از حقوقی نیز برخوردار است، تا به این وسیله دغدغه های مشترک ایران و دیگران پایان پذیرد. ٭٭٭
« تصمیم نهایی » نکته اول [ در باب تحولاتی که مقاله آقای ولایتی نشانگر آن‌هاست ] این که « رهبر انقلاب در هیچ مساله‌ای جز مسائل بسیار مهم مداخله نمی‌کند »، اما « اگر مساله استراتژیک حساسی در میان باشد » بنا بر قانون اساسی « تصمیم‌گیری نهایی » درباره آن به رهبر محول شده است و « در حوزه عملکرد قانون اساسی است که می‌توان خط سیر دیپلماسی ایران را پیش‌بینی‌کرد. »
«صلح جهانی» نکته دوم این که از این پس طرف صحبت قدرت‌های جهانی، رهبری انقلاب است، کسی که بر اساس این اصل، و با عقیده راسخ به آن عمل می‌کند که «صلح جهانی با به رسمیت شناختن حق حاکمیت کشورها و احترام به مرزهای بین‌المللی تحقق پیدا می‌کند.»
این [موضع] نشان می‌دهد که بر خلاف دیگران، ایران نمی‌خواهد « اسرائیل را از نقشه جهان پاک کند »، زیرا چنانکه علی‌اکبر ولایتی نیز می‌نویسد، تهران معتقد است که « تعیین سرنوشت سیاسی حق همه مردم اصلی [فلسطین] است که امروز در این منطقه حضور دارند، انتخابی که اگر همه اعم از مسلمان، یهودی و مسیحی در آن آزادانه مشارکت کنند، نتیجه اش مورد احترام و پذیرش خواهد بود. »
به بیان دیگر، اگر روزی فلسطینی‌ها در یک رای‌گیری، با قرارداد صلحی مبنی بر همزیستی دو کشور موافقت کنند، ایران از آن حمایت می‌کند. این همان چیزی است که رییس‌جمهور پیشین ایران و شخصیت اصلاح‌طلب، محمد خاتمی می‌گفت و همان چیزی است که از زمان انتخاب رییس‌جمهور فعلی در سال ۲۰۰۵ دیگر از تهران شنیده نشده است.
با این مقاله در واقع ایران از سه سال شعارگویی دست برداشته است. ایران دیگر نمی‌خواهد کشوری را نابود کند بلکه می‌خواهد به گسترش ارزش‌های « گفت و گو » و نشان دادن « حسن‌نیت » بپردازد.
« تفاهم » دلیل این موضع به صراحت اعلام شده است. علی‌اکبر ولایتی توضیح می‌دهد که ایران می‌خواهد «متحد و پایدار» باقی بماند و به این مساله اشاره می‌کند که «ایران به شریکی موثر در امنیت منطقه‌ای و جهانی تبدیل شده است» که در واقع جرج بوش [رییس‌جمهور ایالات متحده] نیز با انتصاب دولتی شیعی در بغداد بر این مساله صحه گذاشته است.
تهران هرگز چنین خطری را نخواهد پذیرفت که تمام این دستاوردها را از دست بدهد. ایران اگر بخواهد آنچنان که ولایتی در نتیجه‌گیری مقاله‌اش می‌نویسد «تکنولوژی و دانش هسته‌ای صلح آمیز کنونی را به عنوان میراث برای آیندگان حفظ کند» باید به «راه‌حلی برای پایان دادن به دغدغه‌های مشترک دست پیدا کند» که در چارچوب معاهده عدم تکثیر [سلاح‌های هسته‌ای] و «در قالب مشارکت جمعی، [ایران] از حقوق خود برخوردار» شود.
شاید کماکان با تامل بر این مساله بدبین‌ترین افراد چنین نتیجه‌گیری کنند که ایران در پی چیزی نیست جز این که زمان به دست آورد، که به خاطر این حسن نیت نشان می‌دهد که بتواند پیش از آن که حمله هوایی امریکا یا اسرائیل تاسیسات هسته‌ای این کشور را تخریب کند، خود را به بمب هسته‌ای تجهیز کند.
این نظریه محتمل است اما کلماتی که خشم مخاطب را برمی‌انگیزند این جا [در مقاله ولایتی] دیگر بیان نشده‌اند. نگرانی‌های دیگر البته خود را نمایان ساخته‌اند. موقعیت‌ها و فرصت‌ها متحول می‌شوند و کاملاً قابل تصور است که ایران، چهار ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری امریکا بخواهد میل حقیقی خود را به این تبادل سیاسی نمایان کند که در مقابل تضمین درباره فعالیت‌های هسته‌ای، نقش منطقه‌ای این کشور از سوی امریکا به رسمیت شناخته شود، و به این ترتیب ایالات متحده را به معامله‌ای بزرگ وسوسه می کند.
بنابر این دلایل محکمی وجود دارد که به این موقعیت پیش‌آمده برای گشایش اوضاع بتوان اعتماد کرد و ایمان داشت و این که دولت‌های غربی نباید این مقاله علی‌اکبر ولایتی و دیگر مطالبی را که او از ماه‌ها پیش اعلام کرده بود، نادیده بگیرند. وقتی که دستی به سوی شما دراز می‌شود، در ازای گرفتن آن دست چیزی از دست نخواهید داد.
منبع : دیپلماسی ایرانی


همچنین مشاهده کنید