پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا
خاطرات و خوابهای من
تاریخ نشر : ۸۵۰۴۲۴
تیراژ : ۱۵۰۰
تعداد صفحه : ۱۶۸
نوبت چاپ : ۱
شابک : ۹۶۴-۷۰۹۴-۵۱-۵
شماره کنگره : ۸۵۴۲۴۰۲۸
رده دیویی : ۱۳۵.۳
محل نشر : تهران
جلد : شومیز
قطع : رقعی
زبان کتاب : فارسی
نوع اثر : تالیف
نویسنده : کمالینیا - غلامرضا
در مجموعهی حاضر تعدادی از خوابهای نگارنده با برخی از این عناوین، به چاپ رسیده است: خواب شیطان، خواب دیدم که مردهام، خانم معلم خوب و مهربان، خواب تدریس به دو بچهی ژاپنی، خواب دو پاسبان، خواب 21 آذرماه، و خواب مهمانی. برای نمونه در 'خواب دیدهام که مردهام' نگارنده تصریح میکند: 'در خواب دیدم که در دریای مواج و متلاطمی افتادهام. موجها شدیدا از پشت و جلو به سر و گردن من میکوبند. من هرچه عجله میکنم تا با شنا خود را به ساحل برسانم، میسر نمیشود. در زیر پاهایم تکیهگاهی نمییافتم. دل به دریا زدم، گفتم هرچه باداباد، اگر مردم هم عیبی ندارد. لااقل یک خواب راحت و دایمی خواهم یافت. عزرائیل را از دور دیدم که روی موجهای قایقسوار شده، پاروزنان به سوی من در حرکت است. من در عالم بیداری عزرائیل را از آن فرشتههای زشت تصور میکردم ولی خوشبختانه در قایق چنان لطیف و آرام با لباس سفید و قشنگ و مانند یک طبیب مهربان نشسته بود که من ماتم برد. در توی موجهای دریا به من رسید و دست نوازش بر سر من کشید و گفت: نترس، چرا از مرگ میترسی' با خودم گفتم: عجب عزرائیل مهربان است با پنبه سر میبرد و....'.
تیراژ : ۱۵۰۰
تعداد صفحه : ۱۶۸
نوبت چاپ : ۱
شابک : ۹۶۴-۷۰۹۴-۵۱-۵
شماره کنگره : ۸۵۴۲۴۰۲۸
رده دیویی : ۱۳۵.۳
محل نشر : تهران
جلد : شومیز
قطع : رقعی
زبان کتاب : فارسی
نوع اثر : تالیف
نویسنده : کمالینیا - غلامرضا
در مجموعهی حاضر تعدادی از خوابهای نگارنده با برخی از این عناوین، به چاپ رسیده است: خواب شیطان، خواب دیدم که مردهام، خانم معلم خوب و مهربان، خواب تدریس به دو بچهی ژاپنی، خواب دو پاسبان، خواب 21 آذرماه، و خواب مهمانی. برای نمونه در 'خواب دیدهام که مردهام' نگارنده تصریح میکند: 'در خواب دیدم که در دریای مواج و متلاطمی افتادهام. موجها شدیدا از پشت و جلو به سر و گردن من میکوبند. من هرچه عجله میکنم تا با شنا خود را به ساحل برسانم، میسر نمیشود. در زیر پاهایم تکیهگاهی نمییافتم. دل به دریا زدم، گفتم هرچه باداباد، اگر مردم هم عیبی ندارد. لااقل یک خواب راحت و دایمی خواهم یافت. عزرائیل را از دور دیدم که روی موجهای قایقسوار شده، پاروزنان به سوی من در حرکت است. من در عالم بیداری عزرائیل را از آن فرشتههای زشت تصور میکردم ولی خوشبختانه در قایق چنان لطیف و آرام با لباس سفید و قشنگ و مانند یک طبیب مهربان نشسته بود که من ماتم برد. در توی موجهای دریا به من رسید و دست نوازش بر سر من کشید و گفت: نترس، چرا از مرگ میترسی' با خودم گفتم: عجب عزرائیل مهربان است با پنبه سر میبرد و....'.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران مجلس شورای اسلامی دولت مجلس تعطیلی شنبه ها تعطیلی شنبه قوه قضائیه دولت سیزدهم شورای نگهبان رهبر انقلاب رئیس جمهور حسن روحانی
مشهد سیل قوه قضاییه تهران هواشناسی شهرداری تهران قتل پلیس فضای مجازی بارش باران سازمان هواشناسی دستگیری
مالیات خودرو قیمت خودرو قیمت دلار بازار خودرو قیمت طلا بانک مرکزی دلار مسکن سایپا بورس ایران خودرو
نمایشگاه کتاب سریال تلویزیون کتاب نمایشگاه کتاب تهران فردوسی همایون شجریان سحر دولتشاهی شاهنامه سینمای ایران دفاع مقدس سینما
دانشگاه تهران شورای عالی انقلاب فرهنگی فضا تحقیقات و فناوری
فلسطین رژیم صهیونیستی غزه اسرائیل آمریکا جنگ غزه روسیه حماس ترکیه اوکراین نوار غزه طوفان الاقصی
فوتبال استقلال پرسپولیس لیگ برتر رئال مادرید جواد نکونام لیگ برتر ایران باشگاه استقلال لیگ برتر انگلیس فولاد خوزستان مهدی طارمی فولاد
هوش مصنوعی ایرانسل گوگل عیسی زارع پور تلفن همراه تبلیغات سرعت اینترنت ناسا موبایل دوربین اپل
چای دیابت خواب سرطان سرماخوردگی زوال عقل کاهش وزن دندان عقل کودک بارداری موز