دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


سرپیچی مسری


سرپیچی مسری
به ندرت پیش می آید که آنارشیست ها البته همراه با نیروهای دیگر در مبارزات اجتماعی شرکت نکنند. آنها علاوه بر ایجاد مقر اتحادیه های کارگری، عشق آزاد و فعالیت های سندیکایی انقلابی و تمرد، بانیان اشکال جدید سرنگونی نظم موجود نیز هستند.
این به هیچ وجه تناقض جریان آنارشیستی نیست که از سویی یک جنبش اجتماعی حاشیه ای است و از سوی دیگر یکی از نادرترین قوای محرکه تخیلات جامعه. هر کسی، دست کم در فرانسه این ترانه لئو فره را درباره آنارشیست ها می شناسد: از ۱۰۰ نفر، یک نفر هم آنارشیست نیست، معهذا آنها همیشه وجود دارند. نخست در خیابان ها زیرا آنها هرگز هیچ موقعیت مبارزاتی را از دست نمی دهند و سپس به طور غیرمستقیم به علت قدرت تخیل آنارشیسم۱ (به قول جامعه شناس آلن پسن) که حضور و دوام اجتماعی آنها را میسر کرده است. آنارشیسم، تحلیلی انتقادی است که برای نخستین بار در سال ۱۷۹۳ توسط متفکر انگلیسی ویلیلم گودوین در رساله اش درباره عدالت سیاسی تبیین شد۲ و طی قرن نوزدهم، پیوسته توسط متفکران مختلفی چون شارل فوریر، پی یر ژوزف پرودن (در همین رابطه مقاله ادوارد کاستلون را بخوانید) یا میکائیل الکساندروویچ باکونین توسعه و غنا پیدا کرد. مثال گودوین در رابطه با چگونگی شایع شدن فکر لیبرتر (آزاد منشی) در جامعه آن دوران بسیار گویاست. او با نویسنده فمینیست ماری ولستونکرافت ازدواج کرد و صاحب دختری شد؛ ماری ولستونکرافت گودوین بیشتر به نام ماری شیله (نویسنده فرانکشتین) معروف است. گودوین از نزدیکان لرد بایرون و دوستان وی و از جمله شاعران رمانتیک پرسی بیش شلی بود و تجربه زندگی انقلابی(برانداز)، سیاسی، اجتماعی و خصوصی در درون و بیرون از دیوارها را با آنها خلق و زندگی کرد.۳ این تجربه گروهی تاثیر قابل توجهی بر تفکر اجتماعی انگلیسی دوران آنها گذاشت و درخشش قابل توجهی به بینش آنارشیستی داد اما عموماً، تاریخ به وجود آمدن آن، به عنوان یک جنبش سیاسی سازمان یافته به کنگره ضداستبدادی بین المللی که در ۱۵ و ۱۶ سپتامبر ۱۸۷۲ در سنت ایمر سوئیس برگزار شد، برمی گردد. این کنگره که فدراسیون ها و بخش های ایتالیایی، فرانسوی، اسپانیایی، آمریکایی و ژوراسی را که جهت گیری شان مخالف شورای عمومی انجمن های بین المللی کارگری لندن بود، در سوئیس گرد هم آورده بود، از جمله اعلام کرد: اولین وظیفه پرولتاریا، نابودی هر قدرت سیاسی است و از این منظر است که پرودن، در فرانسه به عنوان یکی از بنیانگذاران موتوالیسم (همیاری متقابل) تاثیر جدی داشته است، هم از لحاظ تئوریک و هم از لحاظ سیاسی. در سال ۱۸۴۸ این جنبش حدود دو هزار صندوق کمک های تعاونی به وجود آورد و شور و هیجانی ایجاد کرد که تا نهادینه شدنش در سازمان هایی چون بیمه اجتماعی و موتوالیته۴ هرگز فرو ننشست. آنارشیست ها همچنین با خلق مقر اتحادیه های کارگری و ایجاد کنفدراسیون عمومی کار (CGT) در سال ۱۸۹۵ نقش مهمی در فعالیت های سندیکایی ایفا کردند. در نخستین گردهمایی هایی که توسط فرناند و پلوتیه (۱۹۰۱-۱۸۶۷) اداره می شد، طرح کمک به کارگران بیمار یا بیکار و به آنهایی که در مبارزه شرکت داشتند
(به ویژه با سازمان دادن به صندوق اعتصابات) ارائه شد. این جلسات همچنین در آموزش کارگری با ایجاد کلاس های تخصصی (حرفه ای) یا عمومی و نیز در توسعه کتابخانه ها نقش عمده ای ایفا کردند.۵نقش ویژه ای که آنارشیست ها در درون سندیکای CGT بازی کردند همانا تصویب منشور امی ین در سال ۱۹۰۶ بود که بر اصل خودکفایی فعالیت سندیکایی تاکید می کرد و اصول عملی پایه ای، همچون تقسیم و تعویض مسوولیت ها و امتناع از به وجود آمدن نمایندگان دائمی سندیکا را برقرار کرد. در قرن بیستم مساله استقلال در رابطه با نیروهای سیاسی یکی از مهم ترین خطوط تفرقه بین آنارشیست ها و کمونیست ها بود اما این جنبش در حرکت های اجتماعی مثل قیام کانوت شهر لیون در سال ۱۸۳۱ نیز شرکت کرد تا مدت ها همه در جست وجوی رهبر الهام دهنده و با نفوذ (کاریزماتیک) جنبش بودند قبل از آنکه به این نتیجه برسند که این قیام در عمل بر الگوی ساختار های تعاونی و همیاری ای تکیه دارد که استادکاران کارگاه ها و کارگران ریسندگی شان از آن بهره مند می شوند.۶ این در مورد کمون پاریس سال ۱۸۷۱ نیز صدق می کند که در آن عده کثیری از وارثان پرودن که اوژن وارلن و الیزه روکلو معروف ترین شان بودند، شرکت داشتند؛از کمون پاریس (۱۸۷۱) تا قیام اواکزاکا در مکزیک (۲۰۰۶).
در این رابطه، مثال های بسیاری وجود دارند: به ندرت آنارشیست ها به تنهایی موجب یک جنبش اجتماعی می شوند اما در رادیکالیزه کردن مبارزات و شعارها نقش بسزایی دارند. اغلب دوست داریم که در اشکال مختلف اعتصابات اعلام نشده یا دست از کار کشیدن بدون کنترل بخش کارگری، سایه آنارشیست ها را ببینیم که حضور عاملان مبارزه را بی هیچ واسطه ای، حتی و به ویژه در رابطه با خود مبارزه و خط و مشی آن برجسته می کنند. از نیمه قرن بیستم به این سو و به ویژه در سال های ۷۰ تعداد عملیاتی که از کنترل مسوولان سندیکایی بیرون رفت، مثل اعتصابات باراندازان بندر لیورپول که توسط کن لوچ فیلمبرداری شد۷ قابل شمارش نیستند اما شرافت حکم می کند که بپذیریم بسیاری از معترضان مایل نیستند نه به آنارشیست ها و نه به هیچ ایدئولوژی منسجمی گوش دهند که به نوعی یادآور الزاماتی هستند که برای آنها غیرقابل کنترل باشد. در کمال اطاعت فرمان دهید، این شعار معروف فرمانده مارکوس، شورشی چیاپا (مکزیکی) و سرخپوستان زاپاتیست از سال ۱۹۹۴ به این سو است که در قلب جنبش های همبستگی ای که در آن آنارشیست ها به طرز وسیعی فعالند، طنین پیدا می کند. در مکزیک، آنارشیست ها که با فرمانده مارکوس که با وجود آنها هنوز در بینشی گواریست (بینش چه گوارا) و لنین گرا غرق بود، فاصله گرفته و در مدت ۱۰ سال، در سکوت، قیام را در بخش گررو و اواکزاکا تدارک دیدند. سرانجام در اکتبر و نوامبر ۲۰۰۶ در شهری که در جشن و سرور به سر می برد، سنگر ها از هر گوشه و کناری شکفتند و بدین سان قیام کمون اواکزاکا آغاز شد.
مجلس مردمی اواکزاکا با گرد هم آوردن ۳۰۰ الی ۴۰۰ گروه که هر روز دموکراسی رادیکال را تعریف و دوباره خلق می کرد علیه حاکم شهر، اولیس روئیز قیام کرد و سنگر برافراشت و خود را به عنوان تنها قدرت مشروع اعلام کرد و هر روز بر در و دیوار شهر این شعار جذاب را نوشت که: آنها می خواهند ما را به حکومت کردن مجبور کنند. ما به این تحریکات جواب نمی دهیم و کوتاه نمی آییم؛تغییر سریع و بلافاصله زندگی بی آنکه در انتظار روز موعود قیام عمومی باشیم.با این وجود بیشترین تاثیر آنارشیست ها در زمینه رفتار و آیین مبارزاتی (که در این مورد پیشکسوت هستند) مشهود است. فردگرایی آنارشیستی۸ حتی بیش از کمونیسم لیبرتر (آزادمنش) تمامیت فرد را در روابط اجتماعی، گزینه های شخصی و تصمیمات سیاسی اش برجسته می کند. فرد قابل بیگانگی از خود نیست.
اساسی ترین مبارزه جهت سرنگونی روابط اجتماعی از دل این بینش ها به دنیا می آید: آموزش در مدارس (لیبرتر) آزادمنش، جلوگیری از بارداری برای زنان، عقیم کردن داوطلبانه مردان، سقط جنین، گیاه خواری، طبیعت گرایی ناب، زندگی گروهی، عدم خشونت، حمایت از محیط زیست که با هانری داوید تورو و زندگی در جنگلش مطرح شد: همه چیزهایی که هدفشان تغییر سریع و بلافاصله زندگی است (که در جوامع غربی قرن بیستم با استقبال زیادی روبه رو شدند) بی آنکه در انتظار روز موعود قیام عمومی باشیم. بدین گونه، فردگرایی آنارشیستی در برابر گذشت فرسایشی زمان و شکست های تاریخی، بهتر از سایر جریان ها مقاومت کرده است. از آنجایی که این بینش، اقتصادگرایی را در مرکز همه تحلیل هایش قرار نمی دهد به سرنوشت جریانات کمونیستی که بالاجبار همه اصول خود را زیر سوال بردند، دچار نشد. آنارشیست کارمند در خدمت یک فکر و ایده نیست. آلبر کامو با به تمسخر گرفتن عبارت «رفیقان راه» حزب کمونیست فرانسه که همیشه حق با او بود تاکید می کرد او خود را بیشتر به مثابه رفیق شک آنارشیست ها می بیند.۹
احترام به فرد و آزادی به سختی با اطاعت همخوانی دارد به ویژه وقتی که دستور تحمیل شده قابل قبول نیست. در این زمینه باید از موقعیت مشمول مخالف نظام وظیفه یاد کرد. سرپیچی از رفتن به سربازی (که تا سال ۲۰۰۰ اجباری بود) به دنبال مبارزه ای که در سال ۱۹۵۸ آغاز شده بود، با اعتصاب غذای لوئیس لوکوان در ۷۴ سالگی، بالاخره در دسامبر ۱۹۶۳ با دشواری فراوان توسط ژنرال دوگل پذیرفته شد. لوکوان تاکید می کرد مشمولان مخالف نظام وظیفه ای که او از آنها دفاع می کرد لیبرتر (آزادمنش) نبودند بلکه از گروه مذهبی شاهدان یهوه پیروی می کردند. آنارشیسم، جریان مبارزاتی ای است که امروز نیز مانند دیروز در جبهه های مختلفی مثل جنبش ضدجهانی شدن (آلترموندیالیسم)، مبارزه برای مهاجران غیرقانونی، علیه نشست های نمایندگان کشور های ثروتمند، جریان محیط زیست و مبارزات ضدنیروی هسته ای حضور دارد. در این میان مبارزات سندیکایی را نباید فراموش کنیم، چه در درون نیروهای سندیکایی مثل CGT یا در سندیکاهای Solidaire، unitaire FO دموکراتیک Sud یا در کنفدراسیون ملی کار( CNT).
کلر اوزیاس، تاریخ نگار
ترجمه: آزیتا نیکنام
منابع:
۱- آلن پسن، تخیل واهی امروز، پرس یونیورسیتر، ۲۰۰۱ پاریس
۲- ویلیام گودوین، تحقیق درباره عدالت سیاسی و تاثیرش در دنیا و بر خوشبختی امروز، ترجمه دنیس برتود، آتلیه برای خلق آثار لیبرتر، لیون ۲۰۰۵
۳- پرسی بیش شلی lyric and shorter poems. لندن ۱۹۳۵
۴- علت فراموشی ریشه های آنارشیستی این نهاد ها، نادیده گرفتن نظام تحلیل اقتصادی پرودن بعد از جنگ جهانی دوم توسط مارکسیسم است.
۵- فرناندو پلوتیه تاریخ جلسات سندیکایی، فنیکس، ۲۰۰۱، فرانسه
۶- فرناند رود: قیام کانوت ها(۱۸۳۴-۱۸۳۱)، لادکوورت، پاریس، ۲۰۰۷
۷- کن لوچ: فیلم باراندازان،لیورپول ۱۹۹۶
۸- این را نباید با ناهمرنگی با جماعت چپ ها یا راست ها یا جریان لیبرتارین که به محافل راست های افراطی نزدیک است و نابودی دولت را در آمریکا مطالبه می کند اشتباه کنیم. همانطور که اریکو مالاتستا به آن اشاره می کرد، همه آنارشیست ها، از هر گرایشی که باشند به نوعی فردگرا هستند اما عکس آن صادق نیست همه فردگرایان آنارشیست نیستند.(بیانیه کنگره آنارشیست ها در آمستردام، آگوست ۱۹۰۷)
۹- آلبر کامو و لیبرتر ها (جریان فکری آزادمنشان) ۱۹۶۰-۱۹۴۸ نوشته هایی که توسط لو مارن جمع آوری و معرفی شده است. مارسی، ۲۰۰۸
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید