جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

چین و ژاپن؛ یخ هایی که آب نمی شوند


چین و ژاپن؛ یخ هایی که آب نمی شوند
لی داتونگ كارشناس مسائل چین و سردبیر پیشین هفته نامه بینگ دیان این كشور به تازگی بحثی مناقشه انگیز را درباره پدیده افكار عمومی در چین و روابط دو قدرت بزرگ شرق آسیا منتشر كرده است. دائونگ برای نظریه خود عنوان افكار عمومی و سیاست چین در قبال ژاپن را انتخاب كرده و می نویسد: ۲۰۰۷ سالی حساس در روابط چین و ژاپن است كه مصادف با هفتادمین سالگرد آغاز جنگ دوم چین و ژاپن (یا جنگ مقاومت در برابر ژاپن) است.
مدتها قبل از آن كه ون جیابائو نخست وزیر چین در اواسط آوریل۲۰۰۷ به ژاپن سفر كند، مقام های دستگاه تبلیغاتی چین در ابلاغیه هایی، رسانه ها را از انتشار هرگونه خبری درباره نزاع چین و ژاپن برحذر داشتند. با این تصمیم مقام های پكن بر آن شدند كه اقدامی صورت نگیرد كه جوی را كه منجر به گرم شدن روابط دوكشور شده، تیره نكند.
این كارشناس چینی با كالبدشكافی مقوله افكار عمومی در چین به یك معضل جدی در روابط قدرت های خاور دور پرداخته است این معضل و مانع ذهنی و روانی همان است كه در سال های اخیر بستر مناسبات كشورهای این منطقه را پرتنش نگه داشته است. رسوبات ناشی اختلاف های تاریخی یا تضادهای كهنه میان ژاپن و چین، ژاپن و كره، بخشی از مناقشه های موجود درخاور دور است كه تاكنون سیاستمداران ، راه حلی برای آن نیافته اند. در روابط دوغول آسیا، این اختلاف ها در قالب حساسیت و رقابت ستیزه جویانه افكار عمومی چین نسبت به ژاپن بروز كرده است. چینی ها تحت تأثیر این ذهنیت منفی دست سیاستمداران شان را برای بستن پیمان ها و اتحادهای بزرگ می بندند.
اما این ذهنیت بازدارنده در چین چگونه شكل گرفته است. دائونگ پاسخ می دهد: این ذهنیت ریشه در آموزش دولتی گذشته چین و متون تاریخی آن دارد.
● تأثیر افكار عموم
در سایه این حقیقت كه محدودیتها برای سیاستمداران وجود ندارد كه حتماً از سوی مردم انتخاب شوند، نمی توان افكار عمومی را واقعی نامید. رهبران چین كه به طراحی سیاست خارجی این كشور می پردازند غالباً به دنبال الگوی افكار عموم مناسب و مستقیم بوده اند. از زمان تأسیس جمهوری خلق چین در سال۱۹۴۹ تا انقلاب فرهنگی سال ۱۹۷۶-،۱۹۶۶ صدها هزار و شاید هم میلیون ها اعتراض جمعی كه از «كارگران مظلوم جهان» خواستار «مقاومت در برابر امپریالیسم» می شدند، در چین برگزار شده است. در آن روزها كه چین كشوری بسته بود، مردم از دریافت اطلاعات واقعی از جهان خارج محروم بودند و آنچه را مقام ها می گفتند واقعاً باور داشتند. «افكار عموم» چیزی جز ابزاری در دستان سیاستمداران نبود.
از زمان آغاز «سیاست درهای باز» تحت دنگ شیائوپنگ در سال۱۹۷۸ و بویژه پس از ظهور اینترنت، سیر نفوذ و خروج اطلاعات ازچین افزایش چشمگیر یافت. اما در رسانه های رسمی و اینترنت، هنوز هم كمبود گزارش واقع گرایانه ازژاپن به شدت احساس می شود. در اینترنت دیدگاه های خردمندانه درباره روابط چین و ژاپن از سوی «جوانان خشمگین» خائن تلقی می شوند. مسأله تعجب برانگیزتر این است كه دانشجویان دانشگاه ها در سراسر چین تظاهرات ضدژاپنی برگزار می كنند و مردم را به تحریم كالاهای ژاپنی تشویق می كنند با وجود آن كه این اقدام از سوی مقام ها تحریم شده است. نظر افكار عموم در قبال این تظاهرات از یك سو واقعی و از سویی دیگر نادرست تلقی می شوند.
این امر از این جهت واقعی به نظر می رسد كه این تظاهرات از سوی دولت سازماندهی یا حمایت نمی شوند. این تظاهرات خودجوش هستند. از زمان تظاهرات سیاسی فراگیر ،۱۹۸۹ مقام های چینی به شدت نسبت به هرگونه تظاهراتی كه خارج از كنترل باشد نگران هستند و بیم آن دارند كه یك جرقه كوچك به شورش سراسری منجر شود.
اما درعین حال باید گفت: تصور این امر نیز نادرست است كه همه اطلاعات ارائه شده به نسل كنونی جوانان چینی تحریف شده است. از سال،۱۹۴۹ كلاس های تاریخ در چین اساساً به تدریس نوعی ملی گرایی پرداخته اند. تاریخ نوین چین، با تمام پیچیدگی هایش، علاوه بر مفاهیم «تجاوز» و «مقاومت در برابر تجاوز» به وطن پرستی و «وطن پرستان» می پردازد.
نكته عجیب تر در این مسائل این است كه دولت چین در حقیقت در سیاست خارجی عملگرا است.
رهبران كنونی چین كاملاً به اهمیت حفظ روابط خوب با آمریكا و ژاپن آگاه هستند. این امر جزو منافع بلندمدت چین محسوب می شود. بنابراین تناقضی میان رویكرد عملگرا در قبال سیاست خارجی و رویكرد ایدئولوژیك در زمینه آموزش تاریخ ظهور می كند. دولت خود را در یك دوراهی می بیند كه محصول سیاست های سال های گذشته است.
● راهی خطرناك
«افكار عموم» ابزاری برای سیاست خارجی قدرت ها بوده است حال پیوند افكار عمومی در سیاست خارجی در چین چگونه روی می دهد؟ مردان پكن در بهره برداری از افكار عمومی دوهدف را دنبال می كنند: شكل نخست آن «آموزش میهنی» است كه برای افزایش مشروعیت حزب كمونیست طراحی می شود.
در كتب درسی تاریخ چین گفته می شود كه اعتبار حزب كمونیست به این است كه برابر تجاوز چین مقاومت كرده است. این نظام تبلیغاتی موجب تحكیم نگرش های نامعقول ضدژاپنی مردم چین شده است بر این اساس هر كسی درباره ژاپن تبلیغ كند به دیده خائن نگریسته می شود. البته چنین نگرشی با آموزش سنتی به طور گسترده تلقین شده است، در شرایط خاصی تبدیل به یك نیروی ضددولتی می شود.
در مرحله دوم رهبران حزب كمونیست چین واقعاً به موضوع های تاریخی توجهی ندارند. مائوتسه دونگ در دیدارهایی با سیاستمداران ژاپنی در سه مقطع از آنها به دلیل حمله به چین تشكر كرد چرا كه معتقد بود بدون تجاوز ژاپن به چین، حزب كمونیست قادر نبود به این سرعت قدرت را به دست بگیرد. در واقع مائو مزاح نمی كرد. در واقع وی درباره تاریخ واقع گرا بود. اگر مائو را كنار بگذاریم كه به دلیل جنگ با ژاپن چنین نگرشی داشت، حال چرا نسل كنونی رهبران چین كه هرگز جنگ را تجربه نكرده اند، تا به این حد به تاریخ تأكید می كنند؟
اقتدار خاص مائو را هرگز نمی توان زیر سؤال برد، حال چرا تكنوكرات ها یا بوروكرات ها می هراسند كه در صورت ابراز علاقه به ژاپن از سوی مردم خائن تلقی شوند. این تهدیدی پنهان برای مشروعیت حزب است.
عقلانیت دیپلماتیك توصیه می كند كه موضوع های مربوط به ۶۰ سال قبل نباید مانعی در برابر روابط دوستانه میان ژاپن وچین باشد و رهبری چین نمی خواهد كه مسائل تنش آمیز باشد.
اما بذری كه از سوی آموزش سنتی در چین پاشیده شده به احساسات نامعقول در میان مردم منجر شده و دولت را مجبور كرده كه موضعی سخت در قبال ژاپن اتخاذ كند به این منظور كه مردم را خرسند نگه دارد.
تاریخ تاكنون هم نشان داده است استفاده از آموزش ملی گرایی برای تقویت مشروعیت رژیم راهی خطرناك است و امروزه دولت پكن با مانعی سخت برخورد كرده است. تنها راه خارج كردن سیاست خارجی از این گونه بن بست ها اجازه دادن به آزادی بیان، ارائه اطلاعات جامع و مبتنی بر واقعیت به مردم و تشویق بحث آزاد در جهان موضوع های مختلف است. این امر به این معنی نخواهد بود كه مردم چین قادرخواهند بود كه در قبال حقایق، خود تصمیم بگیرند. در آن صورت خواهد بود كه یك افكار عمومی واقعی وجود خواهد داشت و یك تعامل مثبت میان افكار عموم و سیاست خارجی.
در این میان نوریكوهاما پرفسور دانشكده مدیریت دوشیشا و مدیر بخش تحقیقات دپارتمان اقتصادی مركز تحقیقات توكیو بر این باور است كه یك مشاركت و همگرایی عمیق بین پكن و توكیو در جنبه اقتصادی در حال ظهور است. نوریكو با اشاره به سفر ون جیابائو نخست وزیر چین به ژاپن، تحولات اخیر میان دو كشور را به روابط عاشقانه دو كشور تعبیر كرده است.
وی می نویسد: تا جایی كه به مسائل اقتصادی در روابط دوجانبه مربوط می شود، عشق دوجانبه، مدتهاست كه تقریباً یك نتیجه قابل پیش بینی شده است. «روابط اقتصادی گرم و روابط سیاسی سرد» مدتی است كه به عنوان بستری برای كار بیشتر مورد توجه رهبران دو طرف قرار گرفته است.
● چین نوین، ژاپن كهن
چنین سطحی از روابط اقتصادی میان دو كشور، منحصر به فرد و بی سابقه بوده است. در واقع این نوع همكاری رویه چین نوین در دیدار با ژاپن كهن است. اقتصاد چین به موازات آن كه جهان وارد قرن ۲۱ شد، شكوفایی واقعی را آغاز كرد. پیام این اتفاق آن بود كه ملت نیاز داشت به جای كالاهای اقتصادی مستهلك سریعاً ساختارهای تولیدی و زیربنایی را ایجاد كند.
محصولات مهمی چون فولاد یا ساخت ماشین آلات و كشتی هایی كه این كالاها را از سواحل چین به طریق قابل اعتماد منتقل كنند و كلاً تمامی ساختارهایی كه ژاپن می توانست سریعاً به چین عرضه كند.
در این میان صعود اقتصادی ژاپن یك عامل محرك قوی بود كه به جهش اقتصادی چین روح تازه ای دمید. پكن این تجربه رقیب را زیر نگاه گرفت كه تمامی دوران رخوت خود را طی می كردند، ناگهان به ستاره های رشد اقتصادی ژاپن تبدیل شدند. البته ژاپنی ها نیز در ادامه مسیر از تحولات چین تأثیر پذیرفتند و در مجموع این راهكار مفید واقع شد. هرچه اقتصادها به بلوغ رسید، بتدریج بر ارزش افزوده كالاها و خدمات متكی شدند. بنابراین جهان در مسیری بی دغدغه و منظم به پیش می رود.
مورد چین - ژاپن به ما نشان داد كه در این دنیای بشدت جهانی شده، عكس این امر نیز روی می دهد به این نحو كه به صنایع اصلی تر روح تازه ای دمیده می شود. این شیوه در دو سوم خاور دور به خوبی عمل كرد. چین به آنچه برای حفظ رشد اقتصادی خود نیاز داشت، دست یافت. ژاپن آنچه را باید در منحنی مثبت رشد دست یابد نائل آمد. با وجود آن كه سیاست در روابط این دو قدرت آسیا یخ زده است، اقتصاد در روابط دوجانبه همواره در چاشنی گرم كردن سردی روابط آسیا بوده است، یا دست كم ذهن مردم را از تنش های سیاسی دور كرده است حتی اگر نتوانسته این تنش ها را كاملاً برطرف كند.
ترجمه: حامد شهبازی
منبع: اوپن دموكراسی
منبع : روزنامه ایران