جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

منطق ترور


منطق ترور
گفته می شود که موفق ترین اقدام تروریستی انقلابی، قتل فرانسیس فردیناند، شاهزاده اتریش در ژوئن ۱۹۱۴ در سارایوو بود.
گاوریلو پرنسیپ، که ابتدا فکر می کرد ماموریتش برای قتل جانشین پادشاه اتریش ناکام مانده ناگهان متوجه شد که خودرو سلطنتی در چند متری وی قرار دارد. او دو گلوله شلیک کرد و شاهزاده و همسرش در اثر شدت جراحات وارده جان خود را دست دادند.
آن اقدام تروریستی به لحاظ تاکتیکی فردیناند اصلاح طلب را از بین برد، که قصد داشت به شکایت زیردستان اسلاو خود رسیدگی کرده و در قلمرو امپراتوری خود به آنان خودمختاری بیشتری داده و میان آنان و اتریشی ها و مجارها مساوات برقرار کند.
نتیجه این قتل به لحاظ استراتژیکی حتی از غیرواقعی ترین رویاهای طراح این ترور یعنی گروه “دست سیاه” بود.
افراطیون اتریشی خواستار اولتیماتومی به صربستان شدند. وقتی درخواستهای وین کاملا اجرا نشد، اعلان جنگ داد. سزار نیکلاس در حمایت از برادران اسلاو و روس تبار خود که در اقلیت بودند نیروهایش را بسیج کرد. قیصر هم دستور بسیج نیروها را صادر کرد.
وقتی فرانسه از اعلام بی طرفی خودداری کرد، آلمان اعلان جنگ داد. ظرف چند ساعت کابینه دولت بریتانیا تغییر موضع داد و از جنگ با آلمان از جانب بلژیک و فرانسه حمایت کرد.
پرنسیپ، فیوزی را روشن کرده بود که ظرف شش هفته بزرگترین جنگ در تاریخ را به راه انداخت. با اینکه در آن جنگ صربستان بیشترین تلفات انسانی را داد، اما به عنوان کشور پیشقراول در امپراتوری اسلاوهای جنوب آن جنگ عظیم را به پایان برد و اسلوونی ها، کرواتها، بوسنیایی ها، آلبانیایی ها، مونتن‌گرویی ها، مقدونیه ای ها و مجارها را در آغوش کشید. در اثر آن جنگ، امپراتوری هابزبورگ که پرنسیپ ضربه اول را به آن وارد ساخته بود از بین رفت.
به نظر می رسد قتل عام اخیر در بمبئی هم مانند ترور شاهزاده اتریش اقدام تروریستی موفقی بوده است.
طراحان آن حمله، به لحاظ تاکتیکی، با اعزام گردانی از رزمجویان انتحاری به مرکز مالی هند، و حمله تروریستی به یک ایستگاه قطار، دو هتل پنج ستاره و یک مرکز یهودیان و با کشتار حدود ۲۰۰ نفر طی ۶۰ ساعت، پوشش خبری جهانی ۲۴ ساعته ای را برای خود تضمین کردند.
این جنایت تروریستی به لحاظ میخکوب کردن توجه جهان به خود به مدت چهار روز یک موفقیت بود.
طراحان آن اقدام تروریستی همچنین با استفاده از پاکستانی ها به عنوان عاملان قتل عام و کراچی به عنوان مبدا حرکت برای انجام عملیات، خشم هند را دقیقا متوجه جایی کردند که می خواستند، یعنی پاکستان.
عاملان، با به راه انداختن این کشتار در مرکز تجاری هند تلاش پاکستان برای تنش زدایی با هند را نابود کرده و هر دو کشور را به سوی جنگ هل دادند. تروریستها با استفاده از قتل و جنگجویی، تروریستها موفق به این کار شدند.
صاحب این قلم سالها قبل نوشت:
تروریسم یک تاکتیک است، یک تکنیک، سلاحی است که متعصبان، دیکتاتورها، و جنگجویان در سراسر تاریخ به آن متوسل شده اند. اگر آنگونه که کلازویتس* نوشته؛ جنگ ادامه اعمال سیاستها از طرق دیگر است، پس تروریسم نیز ادامه جنگ به طرق دیگر است.
با این وجود تروریسم - یعنی کشتن مردم بی گناه به خاطر اغراض سیاسی - تنها زمانی می تواند موفق باشد که خشم و اندوه مردم نقشی را که بانیان ترور در نمایش خونین خود در نظر گرفته اند بازی کند. پس با این حساب آیا می توانیم اهداف تاکتیکی و استراتژیکی بانیان ترور بمبئی را حدس بزنیم؟
هدف آنان از این اقدام تروریستی، تحقیر، ایراد جرح و خشمگین ساختن هند به خاطر مباهاتش به عنوان یک قدرت تازه دموکراتیک و اقتصادی در آسیا بود. این کار با هدف به مخاطره انداختن آینده بمبئی به عنوان یک پایتخت مالی که جای امنی برای زندگی، کار و سرمایه گذاری صورت گرفت. آنها برای ترساندن دنیا و الهام بخشیدن به دیگران برای داشتن جسارت این کار را کردند. برای اینکه به ابدیت برسند.
اما هدف استراتژیکی این ستیزه جویان دولت پاکستان است. حالا تقصیر پاکستان چیست؟ همکاری با آمریکا در افغانستان و مناطق مرزی خود با آن کشور، نبرد با القاعده و طالبان، دست برداشتند از جنگ بر سر کشمیر، تمایل برای صلح با یک کشور هندو که نمی گذارد آب خوش از گلوی ۱۷۰مسلمان آنجا پایین برود.
رئیس جمهور فعلی آمریکا باید دعا کند که هند دکترین جنگ پیشگیرانه بوش و یا دکترین چنی را درپیش نگیرد که می گوید:”حتی اگر یک درصد احتمال دادی که اتفاق غیرقابل تصوری رخ خواهد داد، طوری رفتار کن که گویی آن اتفاق قطعی است.” چرا که جنگ در شبه قاره میان پاکستان و هند، فاجعه بار بوده و برای تروریستهای سراسر آنچه که زبیگنو برژینسکی آن‌را “بالکان جهانی” می خواند، پیروزی محسوب خواهد شد.
اگر جنگ در بگیرد، دو قدرت هسته ای برای اولین بار بعد از جنگ سال ۱۹۶۹ بر سر مناطق مرزی با روسیه و چین در مقابل یکدیگر قرار خواهند گرفت. این کار بذر خونریزی میان مسلمانان و هندوهای هند را خواهد کاشت. جنگ باعث سرنگونی دولت پاکستان و از هم پاشیدگی احتمالی آن کشور خواهد شد. بعد یک دیکتاتور نظامی در این کشور روی کار خواهد آمد و در این کشور که همین الآن هم با خودش بر سر ادامه و یا توقف کمک به طالبان و القاعده نظر اختلاف دارد روابط ناپسند با آمریکایی ها را قطع کند.
آمریکا که از کشتارهای ۱۱ سپتامبر مجروح و خشمگین شده بود، حمله کرد. اول به افغانستان و منبع القاعده ای آن توطئه. بعد به عراق که هیچ ارتباطی با آن حملات نداشت. بدین ترتیب دولت بوش در کشور خود نفاق انداخت و دوران تصدی خود را به پایان برد. اگر هند هم به پاکستان که همدست جنایات بمبئی علیه بشریت نبود و فقط عناصر مقصر را در خود جای داده که هم اکنون دارند شادمانی می کنند، حمله کند، درست مثل همان اشتباه خواهد بود.
هند و پاکستان در به راه نینداختن جنگی جدید منافع حیاتی دارند.
اما به راه افتادن جنگی جدید میان این دو کشور دقیقا همان چیزی بود که تروریستها به خاطرش آدم کشتند و کشته شدند.
اگر چنین جنگی به راه بیفتد، آن تروریستها پیروز شده و وارد تاریخ تروریستهای انقلابی شده و نامشان در کنار پرنسیپ و عاملان ۱۱ سپتامبر قرار خواهد گرفت.
پاتریک بیوکنن
ترجمه: الهام غفارزاده خسروشاهی
*(کارل فون کلازویتس [۱۷۸۰-۱۸۳۱] از افسران ارتش پروس و تئوریسین نظامی بود که دکترین جنگ همه جانبه را پیشنهاد کرد و اینکه جنگ ابزاری برای اجرای سیاست است. مقاله او به نام “در باره جنگ” پس از مرگش و در سال ۱۸۳۳ منتشر شد. - م)
منبع : روزنامه رسالت