سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

به امام(ره) بازگردیم


به امام(ره) بازگردیم
هدف این یادداشت طرح یك سؤال ساده و كوتاه است: آیا اصلاح طلبان به مبانی اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) بازگشته اند و آیا حاضرند بپذیرند این مبانی، به عنوان چارچوبی برای بررسی سابقه عمل و اندیشه آنها در نظر گرفته شود؟ این روزها علل سیاسی متعددی همچون ترس از نوعی فراموش شدگی سیاسی و تلاش برای متاثر ساختن انتخابات سال آینده مجلس خبرگان رهبری، جمعی از نیروهای سیاسی اصلاح طلب را بر آن داشته كه ناشیانه خود را به میانه معركه ای بیفكنند كه نهایتاً حاصلی جز افزودن تناقضی دیگر بر همه تناقضات پیشین موجود در رفتار و اندیشه سیاسی آنها به بار نخواهد آورد. سیبل اصلی حملات ماشین پروپاگاندای اصلاح طلبی این روزها آیت الله محمدتقی مصباح یزدی است و اینكه او- یا شاگردانش- درباره منشأ مشروعیت حكومت دینی و نقش و جایگاه رأی مردم در آن، آرائی دارند خلاف آنچه امام بدان قائل بوده است. برخورداری از ذكاوت فوق العاده ای لازم نیست تا آشكار شود تطابق یا عدم تطابق نظرات استاد مصباح با اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) در واقع یك دعوای فرعی است. با این وجود فضایی كه اصلاح طلبان خود را در آن قرار داده اند پرسش های مهمی پدید می آورد. این مقاله قصد ندارد نفیاً و اثباتاً درباره نسبتی كه میان آراء امام(ره) و اندیشه های استاد مصباح وجود دارد به مقایسه بپردازد اگرچه عقیده دارد نتیجه این نوع مقایسه- اگر با انصاف و دقت انجام شود- بدون تردید به آنچه اصلاح طلبان انتظار دارند، ختم نخواهد شد. صرف نظر از این بحث، اصلاح طلبانی كه این روزها به نحو رقت انگیزی در تلاشند تا استاد مصباح را در مقابل امام قرار دهند و در این میان نه حقانیت امام بلكه حقانیت خود را نتیجه بگیرند، آیا آمادگی دارند كه یك بار هم نسبت میان آنچه آنها در این سال ها گفتند و كردند با آنچه امام می اندیشید و می گفت و می پسندید، سنجیده شود؟ و اگر نتیجه این مقایسه دورافتادگی و فاصله كه سهل است بلكه -خدای نخواسته- به رنگ و بوی عناد آنها با مبانی مورد قبول و تأكید امام از آب درآمد، آیا حاضرند نادرستی رفتار خود را بپذیرند و قدمی در راه اصلاح آن بردارند؟
به عنوان یك نمونه -و فقط یك نمونه- می توان به آن آموزه ای بازگشت كه كانون نظریه سیاسی امام(ره) را تشكیل می دهد: ولایت فقیه. امام ولایت فقیه را چگونه می فهمید و تفسیر می كرد؟ اجازه بدهید كمی از امام(ره) بشنویم، اگرچه این سخنان آنچنان معروف و مكرر است كه بعضی آن را ازبر دارند:
«ولو به نظر من (قانون اساسی) یك مقداری ناقص است و روحانیت بیشتر از این در اسلام اختیارات دارند و آقایان برای اینكه با این روشنفكرها مخالفت نكنند، یك مقدار كوتاه آمدند. این كه در قانون اساسی است، این بعضی شئون ولایت فقیه است نه همه شئون آن... این را قرارش داده اند با آن همه قیودی كه همه اش قیود یك چیزی بوده است كه خب قرار داده اند ما هم تابعیم، لكن این مسئله نیست، مسئله بالاتر از این است» (صحیفه نور، ج۶، ص۵۱۹). «فقهای جامع الشرایط از طرف معصومین نیابت در تمام امور شرعی، سیاسی و اجتماعی دارند و تولی امور در غیبت كبیر موكول به آنان است» (صحیفه نور، ج۶، ص۲۳۷). «مفهوم رهبری دینی، رهبری علمای مذهبی است در همه شئون جامعه» (صحیفه نور، ج۴، ص۱۶۸). «حكومت شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله(ص) و یكی از احكام اولیه اسلام است» (صحیفه نور، ج۲۰، چاپ اول، ص۱۷۱). «این توهم كه اختیارات حكومتی رسول اكرم(ص) بیشتر از حضرت امیر(ع) بود یا اختیارات حكومتی حضرت امیر(ع) بیش از فقیه است، باطل و غلط است» (ولایت فقیه، ص۴۰).
بر این جملات می توان همینطور صفحه ها از پی یكدیگر افزود. آیا اصلاح طلبان آماده اند این اصول كه اصالت و وضوح آنها بی نیاز از هرگونه توضیح اضافه است، مبنایی برای ارزیابی اندیشه سیاسی آنها قرار بگیرد؟ و بر مبنای این ارزیابی قرب و بعد آنها با آنچه امام در نظر داشت، محاسبه شود؟
برای اصولگرایان هیچ چیز خوشایندتر و خواستنی تر از این نیست كه رفتار و اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) فصل الخطاب همه مجادلات سیاسی و بالاتر از آن مجادلات تئوریك مطرح در عرصه جامعه تلقی شود و وزن و جایگاه همه اقوال و افعال با ارجاع به امام معین گردد. اندیشه امام خمینی(ره) نیز هم ظرفیت و هم غنای كافی برای برعهده گرفتن چنین نقشی را دارد. اما اصلاح طلبان با توجه به سابقه آراء خود، بدون تردید باید از اینكه كسی امام(ره) را معیار سنجش آنها قرار دهد، بیمناك باشند. بنیادهای اندیشه سیاسی و حتی فراتر از آن هستی شناسی و جهان بینی امام بزرگوار(ره) از اساس با آنچه برخی اصلاح طلبان نورسیده از لابلای متون مدرنیست ها آموخته و دربست پذیرفته اند، متفاوت است و لذا تلاش برای ارائه یك قرائت لیبرالی از آراء امام(ره) جز به پریشان گویی و به هم بافتن سخنان بی سر و ته، ره به جایی نخواهد برد. اصلاح طلبان هم بهتر است پیش از اینكه پرونده عملكردهای ۸ سال گذشته آنان در هدم اندیشه ها- و حتی یاد و خاطره- امام(ره) گشوده و خوانده شود، این بحث را خاتمه دهند و برای حل مشكل سیاسی خود در انتخابات سال آینده خبرگان رهبری راهی دیگر بجویند.
اصل قضیه بسیار ساده است: اصلاح طلبان می دانند كه به ۲ دلیل در انتخابات خبرگان رهبری از هم اكنون سرنوشت چندان خوشی در انتظار آنها نیست. اول- اصلاح طلبان كاندیدای كافی كه شروط علمی و عملی لازم برای حضور در این انتخابات را دارا باشد، در اختیار ندارند و دوم- هیچ نشانه ای در دست نیست -و بلكه نشانه های خلاف آن با قوت وجود دارد- كه نشان دهد روند رویگردانی مردم از مدعیان بی عمل اصلاح طلبی كه در ۳ انتخابات گذشته جریان داشته، در انتخابات سال آینده تداوم نخواهد یافت. كاملاً قابل درك است كه اصلاح طلبان در مواجهه با انتخاباتی كه اولاً توان و ظرفیت حضور گسترده در آن را ندارند و ثانیاً ولو به طور گسترده در آن حاضر شوند خود به خوبی می دانند نتیجه ای جز ناكامی انتظار آنها را نمی كشد، ناامید و مأیوس شده به فكر افتاده باشند حالا كه به پیروزی خودشان چندان امیدی نیست، لااقل ضربه ای به حریف بزنند.
دولت اصولگرا را باید تحسین كرد كه با جدیت به كار اصلی خود یعنی خدمت رسانی به ملت بزرگ ایران مشغول است و از افتادن در ورطه این بازی های ساختگی پرهیز می كند. نیروهای سیاسی اصولگرا را نیز زنهار باید داد كه گرمابخشیدن به این بازار كه نتیجه آن ایجاد سوءتفاهمات و سپس دلخوری ها و مرزبندی های غیرضروری و فرساینده است، نفعی به حال آینده جریان اصولگرایی نخواهد داشت اگر به سود دشمن تمام نشود.
مهدی محمدی
منبع : سایت نقطه