دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا
آدرس بهشت
دیگه بچه ها دست گرفته بودند. هر وقت علی را گریان می دیدند، می گفتند: بازم رسیدی به ایاك نعبد؟!
در نماز دیگر برای ما عادت شده بود به محض این كه حاجی واعظی می رسید، ایاك نعبد و ایاك نستعین، صدای گریه بچه های گردان یاسین فضای مسجد را پر می كرد. سردسته گریه كننده ها هم همیشه علی تشكری بود!
نی زارهای جزیره مجنون اگر زبان داشتند، برایمان می گفتند كه وقتی علی قایق را تنهایی برمی داشت و به میان نی ها می رفت چه كار می كرد! اگرچه بچه های غواص او را دیده بودند، البته یواشكی. همه شان موقع تعریف كردن حالت عادی خودشان را از دست می دادند. علی چه حالی داشت، نمی دانم، یعنی نمی فهمم!
محمد كه آمد، دویدم جلو. محمد! علی تشكری كو؟ با هم بودین دیگه؟ مگه نه؟ حرفش كمرم را خم كرد. وقتی تركش نارنجك به قلبش می خورد، بلند فریاد می زند: یا مهدی(عج). محمد سرش را بلند می كند كه بگذارد روی پایش. علی با خنده می گوید: سرم را ول كن، بگذار آقا سرم را بغل بگیرد. و با لبخندی دیگر و نگاهی دوخته شده به افق و چشمانی سرشار از محبت و شوق، علی هم پرواز كرد.
برگرفته از زندگینامه شهید علی تشكری
فائزه السادات رضوی
منبع : مطالب ارسال شده
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران اسرائیل آمریکا مجلس شورای اسلامی مجلس شورای نگهبان حجاب دولت دولت سیزدهم افغانستان جمهوری اسلامی ایران گشت ارشاد
سلامت هواشناسی شورای شهر تهران شورای شهر تهران شهرداری تهران پلیس قتل فضای مجازی سیل وزارت بهداشت کنکور
قیمت خودرو دلار مالیات قیمت دلار خودرو بانک مرکزی بازار خودرو قیمت طلا مسکن تورم ایران خودرو سایپا
تئاتر تلویزیون سریال سینمای ایران سینما فیلم موسیقی بازیگر قرآن کریم
سازمان سنجش خورشید
غزه فلسطین رژیم صهیونیستی جنگ غزه روسیه نتانیاهو اوکراین حماس نوار غزه ترکیه عراق ایالات متحده آمریکا
فوتبال استقلال پرسپولیس فوتسال تیم ملی فوتسال ایران بازی سپاهان باشگاه پرسپولیس لیگ برتر انگلیس آلومینیوم اراک تراکتور وحید شمسایی
هوش مصنوعی اپل آیفون تبلیغات گوگل فناوری ناسا نخبگان مریخ
خواب بارداری دندانپزشکی آلزایمر ویروس روغن حیوانی