یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

پزشکی در دوره اسلامی


پزشکی در دوره اسلامی
علم پزشکی باعث اصلی و اساسی توجه مسلمانان به علوم عقلی گردید. بدین معنی که احتیاج خلفای عباسی و امیرانی که در بغداد گرد آمده و اغلب ایرانی بوده اند، موجب شد که پزشکان گندیشاپور، یعنی بزرگترین مرکز علم پزشکی ایران در اواخر دوره ساسانی و اوایل دوره اسلامی به پایتخت اسلامی خوانده و به کار گمارده شوند. این پزشکان، که اغلب حوزه‌ی تدریسی در گندیشاپور داشتند، بعد از انتقال به بغداد حوزه‌ی درسی خود را نیز به آن شهر منتقل ‌کردند و از این راه به پایتخت حکومت اسلامی یک نوع مرکزیت علمی ‌بخشیدند.
از نخستین معلمان و مؤلفان علم پزشکی در پایتخت حکومت اسلامی جورجیس بن بختیشوع و یوحنا ماسویه گندیشاپوری و بعضی دیگر از همشهریان آنان هستند که طب را بنا بر روش گندیشاپور تدریس و تعلیم می کردند و بعد از این دسته دور تعلیم و ترجمه و تألیف به افرادی مانند حنین بن اسحق رسید که تربیت اصلیش در اسکندریه یعنی مرکز علوم یونانی و طب بقراطی و جالینوسی بود. از حنین بن اسحق العبادانی ( متوفی ۲۶۴ هجری قمری ) علاوه بر ترجمه‌های متعدد معروف، دو کتاب پزشکی به نام کتاب العین (در تشریح و معالجات چشم) و کتاب المسائل در مطالب عمومی پزشکی باقی است.
● ستون‌های پزشکی اسلامی
تا اوایل قرن سوم هجری کار عمده‌ای که به طور مستقیم بوسیله مسلمانان ایرانی در پزشکی صورت گرفته باشد، مشهود نبود. در این اوان نخستین پزشک بزرگ ایرانی که نخستین رکن از ارکان چهارگانه علم پزشکی را تألیف کرده است، ظهور نمود و او ابوالحسن علی بن سهل بن ربن طبری است؛ پدرش سهل از ریاضی دانان بزرگ ایرانی بود که در مرکز معروف علمی مشرق ایران ( که از اواخر دوره ساسانی به بعد معروفیت داشت )، یعنی مرو، تربیت یافته بود و ترجمه بعضی از کتاب‌های ریاضی را به عربی به او نسبت می دهند.
علی بن ربن مدتی در مازندران سمت دبیری مازیار بن قارن ( متوفی ۲۲۴ هجری ) را داشت و بعد از اسارت و قتل او به بغداد رفت و سمت دبیری المعتصم را یافت و به تألیف کتاب‌هایی مبادرت نمود که مهم‌تر از همه‌ی آن‌ها کتاب فردوس الحکمه است که به سال ۱۹۲۸ میلادی چاپ شده است. ابن ربن در تألیف کتاب خود از اطلاعات ایرانیان و هندوان و یونانیان در مسائل مختلف استفاده کرد و به جمیع مباحث علم پزشکی و داروشناسی در آن توجه نمود و به همین سبب کتاب او نخستین کتاب جامع پزشکی شمرده شده که به زبان عربی در تمدن اسلامی و به وسیله مسلمانان تألیف گردیده است.
بعد از ابن ربن نوبت تألیف و تعلیم در علم طب به چند تن از پزشکان بزرگ و سرانجام به محمد بن زکریای رازی پزشک و فیلسوف بزرگ ایران ( متولد ۲۵۰ و متوفی ۳۱۱ هجری قمری ) رسید. ارزش کار محمد بن زکریا در آن‌ است که با روش تجربی خود، که همه جا بکار می برد، توانست راه‌های جدیدی دردرمان بجوید و بیماری‌ها و داروهای تازه‌ایی را کشف کند یا مورد آزمایش قرار دهد. به عبارت دیگر مطالب تازه و سودمندی بر اطلاعات پزشکان بزرگ قدیم بیفزاید یا بعضی از اشتباهات آنان را جبران کند.
از مهم‌ترین آثار او نخست کتاب الحاوی از قرن چهارم به بعد همواره از مهم‌ترین کتاب‌های پزشکی شمرده شده است. این کتاب حکم دایره المعارف بسیار مفصلی از علم پزشکی عصر خود را دارد که به سبب تفصیل بسیار تمام جلدهای سی گانه‌ی آن موجود نیست؛ بدین معنی که از ترجمه لاتین آن ۲۵ جلد و از متن عربی آن حدود نیمی از کتاب موجود است. این کتاب را شاگردان رازی بعد از او از روی یادداشت‌های وی مرتب و از مسوده خارج کردند. الحاوی کامل‌ترین و جامع‌ترین اطلاعات علم پزشکی را تا عهد مؤلف در برداشت و به همین جهت دومین رکن از ارکان چهارگانه علم طب در تمدن اسلامی شمرده شد.
دیگر از کتاب‌های مشهور رازی در علم پزشکی کتاب المنصوری یا طب المنصوری در ده جزو است که در قرون وسطی چند بار به زبان لاتین نقل و بعد بارها چاپ شده است. چند کتاب دیگر هم از رازی در علم پزشکی موجود است که معروف‌تر از همه کتاب الشکوک در ذکر ایراداتی بر جالینوس و دیگر کتاب من لایحضره الطبیب بوده است حاوی دستورهای ساده‌ای برای درمان و دیگر کتاب برءالساعه شامل درمان سریع برای بیماری‌ها.
بعد از محمد بن زکریای رازی از میان بزرگ‌ترین پزشکان قرن چهارم هجری باید نام علی بن عباس مجوسی اهوازی طبیب عضدالدوله دیلمی را ذکر کرد. وی شاگرد پزشک بزرگ ایرانی ابوماهر قمی بوده است. وفات اهوازی به سال ۳۸۴ هجری اتفاق افتاد و چون بردین زرتشتی باقی مانده بود، او را مجوسی گفته اند. از کتاب مشهور او کامل الصناعه معروف به الطب الملکی یا کناش عضدی نسخه‌های بسیار در دست است و چند بار به چاپ رسیده است. این کتاب بیست مقاله دارد که در تمام باب‌های علم پزشکی به تفصیل نوشته شده و پیش از قانون کامل‌ترین کتاب در پزشکی شمرده می شد و بعد از تألیف کتاب قانون هم همواره جزو کتاب‌های مهم مورد مطالعه و استفاده اهل فن بود. این کتاب به لاتین ترجمه شده و آن ترجمه چند بار به چاپ رسیده است.
از پزشکان بزرگی که در قرن چهارم شهرت عمده ای در مشرق ایران داشته ابوسهل مسیحی جرجانی ( عیسی بن یحیی ) معاصر و دوست و به قولی یکی از استادان بوعلی در طب بود و در دربار آل مأمون در خوارزم زندگی می کرده است و حدود سال ۴۰۳ هنگامی که به همراه ابن سینا از بیم سلطان محمود غزنوی از بیابان خوارزم به طرف خراسان می‌رفته در آن بیابان در گذشت. کتاب مشهور او المائه فی الصناعه الطبیه کتابی است بزرگ حاوی تمام باب‌های پزشکی در صد فصل و از او غیر از این کتاب‌ها و رساله‌هایی در پزشکی و حکمت باقی مانده است.
آخرین پزشک بزرگ قرن چهارم و آغاز قرن پنجم هجری که بدون شک یکی از پزشکان بزرگ جهان شمرده می شود، ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا ( ۳۷۰- ۴۲۸ هجری قمری ) است. آغاز زندگانی او در بخارا گذشت و سپس به خوارزم رفت و در سال ۴۰۳ از بیم سلطان محمود غزنوی به خراسان و گرگان گریخت و از آن‌جا به ری و اصفهان مسافرت کرد. در همدان وزارت شمس الدوله‌ی دیلمی یافت و آخر کار به اصفهان وزیر علاءالدوله‌ی کاکویه ( متوفی ۴۳۳ ) شد و سرانجام در یکی از سفرهای خود به همدان در گذشت و در همان شهر مدفون شد و اینک مقبره باشکوه وی که به یاد بود هزاره تولد او از طرف انجمن آثار ملی در سال ۱۳۳۲ شمسی ساخته شده هم آن‌جاست.
ابوعلی بن سینا در انواع فنون حکمت و شاخه‌های آن دست داشت و تألیف‌هایی در غالب آن‌ها پدید آورد. اهمیت او در علم پزشکی در آن است که پزشکی اسلامی را به منتهای کمال رسانید و به آن نظم منطقی و جنبه علمی کامل داد. از او رساله‌ها وکتاب‌های متعدد در علم طب باقی مانده که از همه مهمتر کتاب القانون فی الطب است در پنج قسمت که در آن همه‌ی مسائل علم پزشکی و تشریح و داروسازی و داروشناسی را مطرح کرده است و از آن به تمامی یا اجزا، ترجمه‌های متعددی به لاتین و دیگر زبان‌ها شده که چندین بار به چاپ رسیده است و به سبب اهمیتی که در میان مسلمانان یافته بود شرح‌های متعددی بر آن نگاشته و تلخیص‌هایی از آن ترتیب داده اند.
● پزشکی به زبان فارسی
از ابن سینا رساله‌ی معروفی در کیفیت شناختن نبض به نام رساله نبضیه یا رگشناسی به زبان فارسی باقی مانده است و تحریر رساله‌های دیگری را در پزشکی به فارسی به نام جودیه و تشریح و معرفت سموم بوی نسبت داده اند.
یکی از پزشکان نیمه دوم قرن چهارم به نام ابوبکر یا ابوحکیم الجوینی بخاری که شاگرد ابوالقاسم مقانعی و او شاگرد محمد بن زکریای رازی بود کتابی در پزشکی به نام هدایه المتعلمین فی الطب دارد که نسخه‌ای از آن در دست است. این همان کتابی است که نظامی عروضی در چهار مقاله خود آن را از کتاب‌های وسط یعنی متوسط در علم پزشکی شمرده و در شمار کتاب‌هایی آورده است که بعد از مجلملات خوانده می شد.
ازاین پس تألیف کتاب‌هایی در طب و داروشناسی به زبان فارسی معمول گشت و ایرانیان علاوه بر آن که کتاب‌های معتبری در پزشکی به زبان عربی می‌نوشتند سعی می‌کردند تألیف کتاب‌هایی را نیز در این فن به زبان فارسی برعهده گیرند.
از جمله کتاب‌هایی که در اواخر قرن چهارم یا اوایل قرن پنجم نوشته شده، الابنیه عن حقایق الادویه تألیف ابومنصور موفق بن علی الهروی در ذکر ادویه مفرده به ترتیب حروف معجم است. نسخه‌ی منحصر این کتاب در کتابخانه وین موجود و به خط اسدی طوسی شاعر بزرگ قرن پنجم است که در سال ۴۴۷ استنساخ کتاب را با تمام رسانیده است.
مهم‌ترین کتاب‌های فارسی طب در آغاز قرن ششم به دست سید اسمعیل جرجانی بزرگ‌ترین پزشک آن عهد نوشته شده است. ولادت این دانشمند در ۴۳۴ در گرگان و وفاتش به سال ۵۳۱ در مرو اتفاق افتاده است. اهمیت او در علم پزشکی از دو جهت است: اول آن که او بعد از ابن سینا نخستین کسی است که در آثار خود همه مباحث علم پزشکی را چنان که پیشینیان می‌اندیشیده اند، با پژوهش و مطالعه‌ی جدید مورد مطالعه قرار داده است؛ دیگر از آن باب که مهم‌ترین کتاب پزشکی را در زبان فارسی پدید آورده وهمه‌ی مباحث مربوط به علم پزشکی را در آن کتاب مورد بحث و تحقیق قرار داده و بسیاری از اصطلاحات پارسی را در این علم، که تا آن عهد وجود داشت، در کتاب‌های خویش گرد آورده است. کتاب او ذخیره‌ی خوارزمشاهی است که از رکن‌های پزشکی شمرده می شد و مفصل ترین و جامع ترین کتاب پزشکی به زبان فارسی است. این کتاب در دوازده جلد است که هر کتاب خود به چند باب و فصل تقسیم می‌شود و همه باب‌های پزشکی و تشریح و ادویه مفرده و مرکبه را شامل است.
از کتاب‌های دیگر سید اسماعیل خفی علایی در دو جلد و الاغراض الطیبه ملخص از ذخیره کتاب یادگار است که همه در شمار بهترین کتاب‌های پزشکی به زبان فارسی شمرده شده است.
● خدمات پزشکی ایرانیان
یورش مغول و تاتار که از سال ۶۱۶ هجری آغاز شد و همه‌ی فلات ایران را به قتل و غارت و ویرانی و بدبختی دچار ساخت، پایه های تمدن ایرانی را متزلزل کرد و بر اثر این تزلزل در اساس دانش‌ها و علوم ایرانی و به طبع در همه‌ی سرزمین‌های اسلامی، که همواره از محصول کوشش‌های ایرانیان در مسائل علمی و عقلی استفاده می‌کردند، انحطاط بسیار آغاز شد . با این حال در ایران بعد از مغول آموزش علم پزشکی ادامه داشت و به خصوص توجه به کتاب قانون و نوشتن شرحهایی بر آن و خلاصه‌نویسی‌ از آن و باز شرح آن خلاصه‌ها رواج داشت.
روی هم، باید دانست که خدمات ایرانیان به پیشرفت پزشکی در عالم قابل توجه و شایان ستایش است، عظمت این خدمت بیشتر در حوزه‌ی علمی گندیشاپور مشهود است و با آن که دیگرملت‌های مسلمان اغالب حق پیشگامی علمی ایرانیان دوره‌ی ساسانی و اوایل عهد اسلامی را در مسائل علمی فراموش کرده و یا مورد غفلت قرار داده اند، گفتار القفطی در اخبارالحکماء بهترین جواب برای آنان است که می‌گوید: « اطبای گندیشاپور قوانین علاج را به مقتضای امزجه بلاد خود مرتب و مدون می‌کردند تا آن‌جا که در علوم شهرت یافتند و بعضی علاج آنان را بر یونانیان و هندوان برتری می دادند، زیرا ایشان فضایل هر فرقه را گرفتند و بر آنچه قبلا" استخراج شده بود چیزی افزودند و دستورها و قوانین برای آن‌ها که حاوی مطالب تازه و نیکو بود پدید آوردند تا آن‌جا که در سال بیستم ازپادشاهی انوشیروان (۵۵۰ میلادی) پزشکان گندیشاپور بامر شاه گرد آمدند و بین آنان پرسش‌ها و پاسخهایی جریان یافت که ثبت شد و این امری مشهور است».
همینکوشش‌ها را درباره‌ی یافتن کیفیت شناختن بیماری‌ها و راه‌های جدید درمان جسمانی یا نفسانی و پیدا کردن داروهای جدید از راه تجربه و آزمایش و مانند این کارها را پزشکان دوره‌ی اسلامی ایران هم ادامه دادند. عده‌ایی از بیماری‌های مختلف جسمانی را هم ایرانیان کشف کرده و یا بیش‌تر از پزشکان قدیم شناخته‌اند، مانند سرخک و آبله و کوفت ( سیفلیس ) یا بعضی از بیماری‌های چشم و سیاه سرفه و همچنین بسیاری از راه‌های درمان بیماری‌ها و عمل جراحی درباره‌ی بعضی از آن‌ها نیز از نوآوری‌های آنان است.
امری که به ایرانیان فرصت مطالعه عمیق و تجارب ممتد در مسائل پزشکی داد، وجود بیمارستان‌ها در ایران دوره‌ی ساسانی و به تقلید از آن در ایران دوره اسلامی، مانند بیمارستان گندیشاپور و بیمارستان ری و بیمارستان عضدی بغداد و امثال آن‌هاست. این بیمارستان‌ها علاوه بر آن که مرکز درمان بیماران بود محل تعلیم پزشکی و تجربه و آزمایش دانشجویان پزشکی نیز بوده است.
بیمارستان‌های ایرانی در دوره‌های اخیر جای خود را به دارالشفاها داد که در آن‌ها علاوه بر معالجه‌ی بیماران برای آموزش پزشکی نیز استفاده می‌شده است. مغذلک کلمه «بیمارستان» در لغت عرب به همان معنی استعمال شد.
● داروشناسی
از شاخه‌های بسیار مهم پزشکی، علم داروشناسی بود که آن را به عربی « الصیدله » می گفتند. در داروشناسی هم سهم اساسی و واقعی در تمدن اسلامی با ایرانیان بوده است. از جمله قدیمی‌ترین داروشناسان تمدن اسلامی که اطلاعات مرکزی علمی گندیشاپور را به بغداد انتقال داد، شاپور بن سهل گندیشاپوری ( متوفی به سال ۲۵۵ هجری ) بود که به قول ابن الندیم در الفهرست، صاحب بیمارستان گندیشاپوربوده است.
وی کتاب مشهور خود را به عربی به نام کتاب القراباذین در بیست و دو باب نوشت. این کتاب در بیمارستان‌ها و دکان‌های عطاران و داروفروشان مورد استقبال بود و در اواخر قرن سوم و تمام قرن چهارم و پنجم و قسمتی از قرن ششم از آن در دکان‌های داروفروشی و بیمارستان‌های بغداد و ایران استفاده می‌کردند تا قراباذین ابن التلمیذ ( متوفی به سال ۵۶۰ هجریس) جای آن را گرفت.
در همین اوان کتاب‌های مشهور دیگری هم بوسیله پزشکان بزرگی که پیش‌تر نام آنان را برده‌ایم، درباره ادویه مختلف یا بعضی داروها یا خاصیت داروهای معین به‌صورت رساله‌های مستقل تألیف می‌شد و علاوه بر این هر یک از پزشکان بزرگ که کتاب‌های مفصلی درپزشکی به وجود می‌آوردند فصلی از کتاب خود را به ادویه مفرده و مرکبه تخصیص می‌داده‌اند.
تألیف کتاب‌هایی در داروشناسی به زبان فارسی هم در این عصر در ایران معمول شد و از جمله مهم‌ترین آن‌ها کتاب الانبیه عن حقایق الادویه است که ابومنصور موفق بن علی هروی در قرن چهارم یا پنجم تألیف کرد و نام ۵۸۵ دارو را در آن آورده که در فوق ذکر آن شد.
آخرین کتاب بسیار معتبر در داروشناسی کتاب تحفه حکیم مؤمن، تألیف محمد مؤمن حسینی پزشک شاه سلیمان صفوی است.
داروهایی که در کتاب‌های داروشناسی قدیم و جدید ایرانی یاد شده از مجموعه اطلاعات یونانیان و ایرانیان و هندوان فراهم آمده و بعدها به‌تدریج اسامی و اطلاعات جدیدی بر آن‌ها افزوده شده است. این داروها به نباتی، حیوانی و معدنی تقسیم می شده و خواص و منافع هر یک معلوم بوده است. بعضی از داروهای شیمیایی را هم کسانی مانند رازی، که در علم کیمیا راه تجربه و کشف چیزهایی مانند الکل و زیت الزاج و سفیداب سرب را پیموده بود، متداول کردند.
● شاخه‌های دیگر
در پایان نیز باید گفت که ایرانیان در دام‌پزشکی(بیطاری) هم معلوماتی داشته اند. این علم را به زبان پهلوی «ستور پزشکی» می‌نامیدند و کتاب‌هایی در این باب به زبان پهلوی وجود داشت که در دوره‌ی اسلامی به عربی ترجمه شد و ابن الندیم در الفهرست به آن‌ها اشاره کرده است.
در اینجا موقع نیست که خدمات ایرانیان را در علم پزشکی در تشریح و کحالی (چشم پزشکی) و داروشناسی و بیطاری به تفصیل مورد بحث و مطالعه قرار داد و فقط باید گفت که خدمات ایرانیان درتمام این شاخه‌ها به عالم انسانیت در کتاب‌های مفصل مذکور و قابل تقدیر و ستایش است.
● اهمیت آموزش تاریخ پزشکی
افزودن این نکته در اینجا لازم است که غالب کتاب‌های پزشکی ایرانی و اسلامی که ارزش و اهمیت آن‌ها در میان مسلمین محرز گردیده بود بوسیله مترجمان بزرگ لاتین مانند ژراردوس کرموننسیس ( Gerardus Chremonensis ) و نظایر او یک یا چند به لاتین نقل و بعد از شیوع چاپ طبع شده و مورد استفاده پزشکان و دانشجویان این فن در اروپا ( در قرون وسطی ) قرار گرفته بود تا با تکامل فن پزشکی و ظهور روش‌های جدید از آن‌ها استغنا حاصل گردید.
با نفوذ وشیوع روش اروپاییان درفن پزشکی که از اواخر قرن سیزدهم هجری در ایران صورت گرفت اشتغال به کتاب‌های پزشکی قدیم عربی یا فارسی متروک ماند و اینک کمتر از پزشکان ایرانی هستند که از این سرمایه‌ی پرارزش قدیم خود در درمان استفاده کنند و در دانشگاه‌های تهران و شیراز و مشهد و اصفهان و تبریز علم پزشکی به روش سرزمین‌های غرب و با توجه به کتاب‌های مؤلفان اروپا یا ترجمه‌های آن‌ها تعلیم می‌شود و اطلاع از پزشکی قدیم ایرانی و اسلامی جز از راه آموزش تاریخ پزشکی برای دانشجویان حاصل نمی‌گردد.
jazirehdanesh.com
دکتر ذبیح الله صفا
منبع : کلوب