پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

هدایت بازار


هدایت بازار
شاید اولین چیز برای گفتن در باره تاخیر در به روز کردن وبلاگ دلایلی باشد که بیشتر فرافکنی است. کاری که اکثر ما در زندگی خود در مواجهه با مشکلات و اشتباهاتمان انجام می دهیم . بجای اینکه به خود و سیستم خود بنگریم بدنبال کسی یا چیزی می گردیم که تقصیر را گردن او بیاندازیم داشتن میهمان در اخر هفته و یک ماموریت خارج از کشور به سرزمین چکمه ای دو دلیل این تاخیر بود . به روز کردن سایت را من فقط در روز پنجشنبه عصر یا جمعه انجام می دهم و اگر بهر دلیل گرفتار شوم اینکار انجام نمی شود . یعنی دیگر فرصتش پیش نمی اید . هیچگاه در اروپا چنین هوای گرمی را تجربه نکرده بودم. دما و رطوبت بالا . جلسات و بازدیدهای پی در پی از صبح تا شب حتی بعد از ساعات اداری روزانه با شرکتهای خارجی طرف گفتگو. دو شهر کوچک و قدیمی در نزدیکی بولونیا . افزایش قیمت سوخت تاثیر مشهودی بر زندگی مردم داشته است . خیابانهای خلوت و مردمی که اکثرا با دوچرخه تردد می کنند . خانه های تاریک که فقط روشنی صفحه تلویزیون نشان می دهد که افرادی در انجا زندگی می کنند . من فکر می کنم این اسرافی که ما در مصرف سوخت داریم بالاخره مثل ارث پدری که بی حساب خرج می شود روزی به انتها میرسد و ما نیز گرفتار این کمبود خواهیم شد . در یکی از خطوط تولید سرپرست یکی از خطوط که یک خانم بود با جدیت بصورت راندوم کار انجام شده توسط اپراتور تحت نظرش را کنترل کرد و با مشاهده خطا به تذکر داد . تفاوت جدی که در این منظر در این کشورها با کشور ما وجود دارد اینستکه در اینجا کارگر و سرپرست و…. همه می دانند و باور دارند که اگر محصول بد از کارخانه خارج شود به سودآوری شرکت لطمه می خورد و امکان از دست دادن کار برای آنها وجود دارد . پس همگی در انجام کارهایشان جدی هستند .
سرپرست بفکر کسب محبوبیت نیست .تذکرش به کارگر خود شیرینی محسوب نمی شود.پرسنل ما اغلب این همبستگی را با شرکت حس نمیکنند .اگر سازمان دولتی باشد که وضعیت بدتر است فکر می کنند شرکت پشتش به کوه است و هر چه بشود حقوق آنها را می دهند . بخش خصوصی هم باشد فکر می کنند کار کنند که چه بشود جیب فلانی پر شود. در اینجا بودجه سالیانه باید محقق شود فقط با تولید و همه در مورد آن مسئولیت دارند اینگونه نیست که مدیر عامل میزان تولیدی را تصویب کند و هر کدام از بخشهای شرکت چیزی دیگر را بگویند مثلا فروش بگوید من نمی توانم این میزان فروش را داشته باشم تولید باید با نصف ظرفیت کار کند . هیچکس نمی خواهد وارد چالش شود هر کس بدنبال یک حاشیه امنیت برای خود است .
سرپرست یکی از خطوط که خانمی میانسال بود همه اش در حال فعالیت و حرکت در بین خطوط بود .تقریبا می دوید و کارهای مختلف را انجام میداد . سرپرست باید در خطوط تولید حاضر باشد و از نزدیک مسائل را ببیند و مشکلات را رفع کند نه اینکه بیشتر وقت خود را در دفتر و پشت میز بگذراند . بجای اینکه سازش کند و در مواجهه با مشکلات فرافکنی نماید باید بدنبال رفع مشکل و پذیرش مسئولیت باشد . نگوید من برخورد قاطع نمی کنم چون در قسمتهای دیگر با اینگونه مسائل برخوردی نمی شود و ما نباید خیلی سختگیری کنیم .
سیاست شرکتهای ما در حال حاضر باید حضور در بازارهای جهانی باشد .پیشتاز شدن در صنایعی که قابلیت رقابت را داریم . برای اینکار باید بازار را رهبری کنیم پیرو انفعالی بازار نباشیم . نخواهیم در حاشیه امنیت و اسایش حرکت کنیم .باید در بازار نیاز ایجاد کنیم .بازار را باید آموزش دهیم .بازار را باید هدایت کنیم . اگر می خواستیم بدون چون و چرا تابع آنچه در بازار است باشیم الان هنوز با اسب و الاغ رفت و آمد می کردیم . هنوز دوغ را از فروشندگان دوره گرد که مشک را بر الاغ حمل می کردند می خریدیم.ماشینهایی سوار می شدیم که هنوز مکعب مستطیلی و قوطی کبریتی بودند و…. مشتری مداری تابع بی چون و چرای مشتری بودن نیست .در یکی از خطوط تولید سرپرست یکی از خطوط که یک خانم بود با جدیت بصورت راندوم کار انجام شده توسط اپراتور تحت نظرش را کنترل کرد و با مشاهده خطا به تذکر داد . تفاوت جدی که در این منظر در این کشورها با کشور ما وجود دارد اینستکه در اینجا کارگر و سرپرست و…. همه می دانند و باور دارند که اگر محصول بد از کارخانه خارج شود به سودآوری شرکت لطمه می خورد و امکان از دست دادن کار برای آنها وجود دارد . پس همگی در انجام کارهایشان جدی هستند .سرپرست بفکر کسب محبوبیت نیست .تذکرش به کارگر خود شیرینی محسوب نمی شود.پرسنل ما اغلب این همبستگی را با شرکت حس نمیکنند .اگر سازمان دولتی باشد که وضعیت بدتر است فکر می کنند شرکت پشتش به کوه است و هر چه بشود حقوق آنها را می دهند . بخش خصوصی هم باشد فکر می کنند کار کنند که چه بشود جیب فلانی پر شود. در اینجا بودجه سالیانه باید محقق شود فقط با تولید و همه در مورد آن مسئولیت دارند اینگونه نیست که مدیر عامل میزان تولیدی را تصویب کند و هر کدام از بخشهای شرکت چیزی دیگر را بگویند مثلا فروش بگوید من نمی توانم این میزان فروش را داشته باشم تولید باید با نصف ظرفیت کار کند . هیچکس نمی خواهد وارد چالش شود هر کس بدنبال یک حاشیه امنیت برای خود است . سرپرست یکی از خطوط که خانمی میانسال بود همه اش در حال فعالیت و حرکت در بین خطوط بود .تقریبا می دوید و کارهای مختلف را انجام میداد . سرپرست باید در خطوط تولید حاضر باشد و از نزدیک مسائل را ببیند و مشکلات را رفع کند نه اینکه بیشتر وقت خود را در دفتر و پشت میز بگذراند . بجای اینکه سازش کند و در مواجهه با مشکلات فرافکنی نماید باید بدنبال رفع مشکل و پذیرش مسئولیت باشد . نگوید من برخورد قاطع نمی کنم چون در قسمتهای دیگر با اینگونه مسائل برخوردی نمی شود و ما نباید خیلی سختگیری کنیم .سیاست شرکتهای ما در حال حاضر باید حضور در بازارهای جهانی باشد .پیشتاز شدن در صنایعی که قابلیت رقابت را داریم . برای اینکار باید بازار را رهبری کنیم پیرو انفعالی بازار نباشیم . نخواهیم در حاشیه امنیت و اسایش حرکت کنیم .باید در بازار نیاز ایجاد کنیم .بازار را باید آموزش دهیم .بازار را باید هدایت کنیم . اگر می خواستیم بدون چون و چرا تابع آنچه در بازار است باشیم الان هنوز با اسب و الاغ رفت و آمد می کردیم . هنوز دوغ را از فروشندگان دوره گرد که مشک را بر الاغ حمل می کردند می خریدیم.ماشینهایی سوار می شدیم که هنوز مکعب مستطیلی و قوطی کبریتی بودند و…. مشتری مداری تابع بی چون و چرای مشتری بودن نیست .
منبع : خاطرات یک مدیر