سه شنبه, ۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 28 May, 2024
مجله ویستا

نگرانی صهیونیست ها از تحولات سوریه


نگرانی صهیونیست ها از تحولات سوریه
اكنون كه نتایج یافته های دتلو مهلیس قاضی آلمانی و مسئول تحقیق درباره ترور رفیق حریری منتشر شده است، به خوبی می توان به صحت گفته های شارل حلو پی برد. تا چندی پیش صدای آن دسته از لبنانی ها كه خواستار روشن شدن حقیقت بودند و نیز آن دسته كه به دعوت حزب الله و به حمایت از سوریه راه مسجد محمدالامین _ مدفن حریری - را در پیش گرفته بودند و سرانجام رئیس جمهور، وزرای دولت و رهبران احزاب كه خواهان شناسایی و معرفی آمران و عاملان این ترور بودند، جملگی در گوش مهلیس طنین انداز شده بود. اكنون كه گزارش منتشر و مشخص شده كه نقشه اصلی ترور در دمشق طراحی و توسط عاملان لبنانی اجرا شده است واكنش به آن آرام و توام با احتیاط است. جانی عبدو رئیس اطلاعات لبنان گزارش مهلیس و ضمایم آن را - شامل گفته های شهود و نوارهای صوتی - یك زلزله می داند و با این وجود معتقد است كه مهلیس در نتیجه گیری از حقیقت دور افتاده است. مردم لبنان اما عقیده دیگری دارند و با دیدن گزارشی متشكل از اعتراف ۴۰۰ شاهد و فرد مطلع و نیز هزاران صفحه گزارش رسمی از قاضی آلمانی می خواهند كه نقش قاضی جزایی را نیز خود مهلیس برعهده گیرد، اگرچه چنین وظیفه ای خارج از صلاحیت مصوبه وی در قطعنامه ۱۵۹۵ شورای امنیت است. در قطعنامه مزبور آمده است كه وظیفه محققین بین المللی صرفاً یاری رساندن به نیروهای لبنانی برای دستیابی به نتیجه ای اطمینان بخش در روند تحقیق است. بنابر قطعنامه ۱۵۹۵ در صورت سرپیچی دولت لبنان از انجام وظیفه قانونی، خود قاضی مهلیس عهده دار اجرای مرحله اول تحقیق می شود و پس از آن باید منتظر تشكیل دادگاهی بین المللی در خارج از لبنان بود. معنی این سخن آن است كه گزارش مرحله اول مهلیس باید به ادله و شواهد غیرقابل انكاری دست یابد تا به واسطه آن از مرحله حدس و گمان عبور كند و پس از این مرحله است كه دادگاه بین المللی تشكیل خواهد شد. كمیته تحقیق اما از هم اكنون نسبت به پیشرفت مراحل نهایی تحقیق بدبین است، چرا كه دریافته است قانون در لبنان به حاشیه رانده شده است. دلیل اصلی در اثبات این مدعا آن است كه تمامی مسئولان و رهبران احزاب لبنانی به گونه ای با گزارش مهلیس برخورد می كنند كه گویی ذكر اسامی شاهدان و متهمان گزارش به مثابه حكم قطعی علیه این افراد است غافل از آنكه در مرحله دوم تحقیقات ضرورتاً از افرادی نام برده خواهد شد كه دلایل كاملاً محكم و قطعی علیه آنان در دست باشد و بدین ترتیب بسیاری از افراد به دلیل عدم وجود قرائن مادی و مدارك كافی تبرئه خواهند شد. آنچه باعث نادیده گرفتن این واقعیت از سوی برخی محافل لبنانی شده، پیش زمینه فكری تعطیلی قانون و عدالت طی ۲۹ سال گذشته لبنان است. در خلال سالیان گذشته لبنانی ها كه از جنگ ویرانگر داخلی خسته شده بودند، حاضر شدند كه برای حفظ امنیت و ثبات از ارزش های معنوی خود چشم پوشی كنند و طبیعی بود به سوریه اجازه داده شود براساس پیمان طائف هر جا كه قانون مداری در تعارض با حفظ امنیت و ثبات لبنان پس از جنگ قرار گرفت، قانون را قربانی حفظ امنیت كند. اینچنین بود كه تفسیر متن پیمان طائف - در فرازهایی كه در مورد حاكمیت لبنان بود - دستخوش تغییر شد و طی این سال ها حاكمیت این كشور به شدت نقض شد. در متن پیمان طائف آمده است: «بنا بر رابطه برادرانه ای كه لبنان را به سوریه مرتبط می كند، نیروهای سوریه برای تثبیت حاكمیت دولت لبنان، طی دوره زمانی حداكثر دوسال، نیروهای قانونی لبنان را یاری خواهند كرد. پس از امضای پیمان وفاق ملی، تشكیل حكومت وفاق ملی و اجرای اصلاحات مبتنی بر قانون اساسی، نیروهای سوریه به كار خود پایان خواهند داد.» زمانی كه دوره انتقالی دوساله سپری شد، دمشق از ترك لبنان سرباز زد. بهانه سوریه آن بود كه لبنان سیاست طایفه ای را كنار نگذاشته است و این به معنی عدم اجرای یكی از شروط اصلاحات قانونی مندرج در پیمان طائف است. سوریه به خوبی دریافته بود كه توقف طایفه گرایی سیاسی در لبنان نیازمند تغییرات ریشه ای در توازن قوا است و این امر موجب نارضایتی گروه های لبنانی و در نتیجه بروز جنگ داخلی می شود. این واقعیتی بود كه طبقه حاكم بر لبنان نیز بدان پی برده بود در نتیجه از سوریه خواست كه همچنان در لبنان حضور داشته باشد.
می گویند كه ملانصرالدین به استثنای میخ در خانه اش تمام املاك خود را فروخت و هر روز به بهانه سركشی به میخ مزاحم صاحبخانه می شد. مخالفان پیمان طائف نیز شرط انجام اصلاحات سیاسی و لغو طایفه گرایی سیاسی در لبنان را «میخ ملانصرالدینی» می دانند كه سوریه از آن برای حضور گسترده در لبنان استفاده می كرد. تحلیلگران سیاسی معتقدند كه آمریكا با نادیده گرفتن حضور سوریه در لبنان از آن به عنوان مشوقی برای كاستن از خطرات دمشق و تامین منافع خود استفاده كرده است. آمریكا در مرحله اول (۱۹۹۰-۱۹۷۶) با تكیه بر سیاست ماكیاول گونه «هدف وسیله را توجیه می كند» نه تنها با حضور سوریه در لبنان مخالفت نكرد بلكه برای توقف جنگ داخلی لبنان و مهار فلسطینی ها توسط سوریه از آن حمایت نیز كرد. در مرحله دوم جیمز بیكر در كتاب خاطرات خود با عنوان «سیاست دیپلماتیك» از نیاز ایالات متحده به مشاركت سوریه در جنگ دوم خلیج فارس و استفاده از نفوذ منطقه ای این كشور در معادلات منطقه ای سخن گفت. طی این ۲۹ سال و در سایه شرایط فوق الذكر رهبران و شخصیت های لبنانی یكی پس از دیگری ترور و بازداشت می شدند، ترورهایی كه اگر نگوییم با موافقت ایالات متحده دست كم با سكوت این كشور رخ می داد. ترور رفیق حریری اما در شرایطی صورت گرفت كه آمران و عاملان آن از شرایط جدید و تحول به وجود آمده در موضع ایالات متحده در قبال سوریه درك درستی نداشتند، همچنان كه نمی دانستند كه شرایط منطقه ای، دیگر سیاست سكوت ایالات متحده را برنمی تابد و اینچنین بود كه بررسی ترور حریری بلافاصله به عنوان بخشی از پرونده مبارزه با تروریسم روی میز رئیس جمهور آمریكا قرار گرفت و مانند ترور وكیل لهستانی در ورشو كه خیلی زود به قیام مردمی لهستانی ها تبدیل شد و لهیب آتش آن به مسكو رسید، آتش شعله حوادث لبنان دامن دمشق را گرفت.
یك هفته قبل از اعلام گزارش مهلیس رسانه های گروهی سوریه با برشمردن برگ برنده های سوریه (حمایت ایران، نفوذ در فلسطین و عراق) جنگ پیشگیرانه ای را آغاز كردند و از شورای امنیت خواستند كه هرچه زودتر به روند تحقیقات پایان دهند زیرا «این برداشت به وجود آمده است كه سوریه هر آن كسی را كه مخالف او باشد از میان بر می دارد». در همین راستا بشار اسد به دفعات دخالت سوریه در ترور حریری را رد كرده و در مصاحبه با شبكه سی ان ان ترور حریری را خیانتی بزرگ دانسته است. هدف اصلی اسد از این سخنان بهبود چهره سوریه و كاستن از تبعات منفی گزارش مهلیس است چنان كه در مصاحبه با كریستین امانپور گفته است: «روش برخورد من با دیگران اینگونه نیست به ویژه در مورد حریری كه دوست و همراه من بود.» این مصاحبه كه تاكنون هفت بار پخش شده - بر خلاف انتظار سوریه - موفق به تغییر دیدگاه رسانه های غربی نشده است. رسانه های غربی معتقدند كه ایالات متحده باید همان كاری را كه با لیبی بر سر حادثه لاكربی انجام داد با سوریه نیز انجام دهد و این كشور را وادار به تسلیم در برابر خواسته های خود كند. در این راستا بیشتر سرمقاله های مطبوعات غرب به نظام حاكم بر سوریه هشدار داده اند كه اگر عاقلانه رفتار نكند به وسیله تناقض های خود فرو می پاشد. خلاصه حرف مطبوعات بریتانیا نیز این است كه به فرض قبول سخنان اسد مبنی بر عدم اطلاعش از عملكرد نیروهای امنیتی، جهان با سیاستمدار ضعیفی مواجه است كه نیروهای تحت امرش بدون اطلاع او دست به اقدامات خودسرانه می زنند. روزنامه تایمز نیز در مقام تاكید ضعف اسد و عدم نفوذ او بر نیروهای تحت فرمانش می نویسد: «سوریه كشوری دیكتاتوری است كه دیكتاتور ندارد!»به دنبال اعلام گزارش مهلیس سوریه برای مواجهه با حملاتی كه متوجه این كشور شده، تمام تلاش های خود را به كار گرفته است.برای مثال درخواست قاضی بین المللی برای انجام گفت وگو با پنج مقام عالی رتبه سوری را «سیاسی كاری» معرفی و چنین القا می كند كه دلیل احضار این سه تن رابطه نزدیك آنان با مقاومت فلسطین بوده است. این بهانه ها تاكنون نتوانسته است فشار و انتقاد سازمان ملل را كاهش دهد و بدین ترتیب سوریه تاكنون طرفی از گل آلود كردن آب نبسته و كار به جایی رسیده است كه روزنامه الاهرام می نویسد: «سوریه باید برخورد مناسبی با این بحران جدید داشته باشد و در وهله اول در پی اقناع منطقی جهان عرب باشد. سوریه دست كم باید بپذیرد كه سیاسی كاری نامیدن تحقیقات مهلیس و اینكه آمریكا و فرانسه به خاطر نقش محوری سوریه علیه این كشور توطئه كرده اند و... مشكلی را حل نمی كند.»
به تازگی فیصل مقداد نماینده سوریه در سازمان ملل در واكنش به گزارش مهلیس گفته است: «اهمال و كم كاری نیروهای اطلاعاتی آمریكایی در جلوگیری از كشته و زخمی شدن شهروندان انگلیس و اسپانیایی به دست تروریست ها و عدم معرفی عاملان آن صلاحیت این كشور در پیگیری ترور حریری را زیر سئوال می برد؟» این منطق فیصل مقداد به حدی برای سفرای سوریه در خارج از كشور جالب آمده كه بسیاری از آنان منجمله دكتر سامی الخیمی سفیر سوریه در لندن نیز آن را به كار برده است، غافل از اینكه انگلیس و اسپانیا خود با پیگیری دقیق، عوامل انفجار را شناسایی و معرفی كردند. حال آنكه سوریه با وجود نفوذی كه در لبنان داشت با كمیته تحقیق همكاری نكرد زیرا بنابر گزارش مهلیس خود برنامه ریز این ترور بوده است. به هر صورت اكنون بوش خواستار تحت فشار گذاشتن سوریه به سبب حمایت از تروریسم و ایجاد بی ثباتی در لبنان است و سوریه هنوز برای حل دیپلماتیك بحران فرصت دارد. مارتین اندیك سفیر پیشین ایالات متحده چندی پیش طی مقاله ای در روزنامه «فایننشال تایمز» نوشت كه ایالات متحده به شیوه حل بحران لیبی در ماجرای لاكربی هیاتی را به دمشق فرستاده است تا از این كشور بخواهند متهمان پرونده حریری را تحویل دادگاه بین المللی دهد. اندیك تاكنون سه سفر به دمشق داشته است و به نظر می رسد خود او سرپرستی این هیات را برعهده داشته است، دمشق اما این ادعای اندیك را رد می كند و آن را اقدامی سیاسی برای تحت فشار گذاشتن خود می داند. از نظر دولت آمریكا، سوریه دو راه بیشتر ندارد: یا با كمیته بین الملل تحقیق، همكاری كند و متهمان پرونده حریری را تحویل دادگاه بین المللی دهد و یا اینكه با عدم همكاری، دشمنی خود با ایالات متحده و اروپا را اعلام كند. در راه حل اول بشار اسد می تواند همچون پدر خود عمل كند - كه در ماجرای برادرش رفعت مانع از ایجاد بحران میان طیف های مختلف حزب و افراد خانواده اش شد - و بدین ترتیب بازی باخته را دست كم به تساوی بكشاند، اما در روش دوم سوریه با محاصره اقتصادی و انزوای سیاسی روبه رو می شود امری كه بی شك آینده نامباركی را برای این كشور رقم خواهد زد. ریاض داوودی مشاور وزارت خارجه سوریه می گوید كه كشورش آماده همكاری با كمیته تحقیق است. طبیعی است كه ایالات متحده از این اعلام همكاری و اجرایی شدن آن خرسند خواهد شد زیرا پیشتر اسرائیلی ها نگرانی خود را از فروپاشی سوریه به گوش آنها رسانده اند. اسرائیل معتقد است كه سقوط اسد راه را برای گروه های تندرو به ویژه اخوان المسلمین هموار می كند و در این هنگام در مسیر « بغداد - دمشق » همان اتفاقاتی می افتد كه مورد علاقه اسرائیل نیست. از نظر اسرائیلی ها نیازی به استفاده از اهرم خارجی نیست، زیرا سوری ها نشان داده اند كه «دل و جگر» قربانی كردن متهمان را دارند همچنان كه «غازی كنعان خود قال قضیه را كند».
سلیم نصار
ترجمه: سعیدآقاعلیخانی
منبع : روزنامه شرق