یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

روزه به عنوان یک متن


روزه به عنوان یک متن
یکی از کلمات قصار عارفان الهی که می‌توان آن را بیت الغزل تمام عارفان عرفان هم قلمداد کرد، گزاره‌ای است که از زبان مولانا نقل شده است که «احوال آدمی چنان است که پر فرشته را آورده باشند و بر دم خر بسته باشند تا باشد در پرتو مصاحبت با فرشته، خر فرشته گردد».
هرچه درباره‌ این عبارات گفته و نوشته شود، باز هم نیاز به تفسیر و تامل بیشتری دارد، چرا که عصاره‌ تمام ادیان الهی در همین عبارت نهفته است که چه کنیم فرشته وجودی ما پس از هبوط از ساحت فرشتگی دوباره به همان ساحت بازگردد و در گذر ایام روح عزیز و دردانه الهی به دلیل مجاورت با تن هم‌چنان عزیز بماند.
تمام دستورالعمل‌های ادیان الهی و فلسفه آمدن انبیا در همین عبارت تحذیری و تشویقی قابل جمع است و اگر دین توصیه به اعمالی می‌کند در این چارچوب قابل خوانش و تفسیر است و اگر از اعمالی بازمی‌دارد باز هم در همین فضا تنظیم و تشریع شده است. در این میان برخی از دستورالعمل‌ها مربوط به زمان خاصی نیست و به عبارتی انفصالی در آن وجود ندارد.
مگر در موارد استثنا که نماز چنین ساحتی دارد. اما برخی از اعمال اگرچه مربوط به عصر و زمان خاصی است و انقطاع در آن است، اما به دلیل پاره‌ای از ویژگی‌ها از سایر دستورالعمل‌ها متمایز است. بر این اساس حدیثی از معصوم نقل شده است که «ان لربکم فی ایام دهرکم نفخات، الا لاتعرضوا عنها، فلا تعرضوا» که بیشتر درباره نوع اخیر صادق است (در برخی از زمان‌ها برای شما نفخاتی می‌رسد هان به هوش باشد که ...)
به نظر نگارنده روزه در این فضا و ظرف قرار می‌گیرد که از میان سیصد و شصت و اندی روز فقط ۳۰ روز از برخی اعمال - که چه بسا به صورت عادت درآمده - باید پرهیز کنند. در این فضا عارفی چون مولانا هشدار می‌دهد که مواظب باشید از این نفخه که می‌آید و لاجرم می‌رود (مربوط به زمان خاص است) بی بهره نمانید.
گفت پیغمبر که نفخت‌های حق
اندرین ایام می‌آرد سبق
گوش هش دارید این نفخات را
در ربایید این چنین اوقات را
نفخه آمد مر شما را دید و رفت
هرکه را می‌خواست جان بخشید و رفت
نفخه دیگر رسید آگاه باش
تا از این هم وانمانی خواجه باش
با این توجه این ایام (روزه‌داری) آن هم پس از سیصد و شصت روز رها بودن یک نفخه است؛ نفخه‌ای که آمدنی و رفتنی است و کسی که در معرض آن قرار نگیرد، لاجرم در همان عادت خویش خواهد ماند؛ عادتی که عارف بزرگی چون مولانا از آن تعبیر به گل‌خواری می‌کند.
او می‌گوید: چون انسان به گِل‌خواری عادت کرده است، شامه او بوی گُل را استشمام نمی‌کند و لاجرم ترک عادت موجب عنا و بلکه مصیبت است.
چون مزاج آدمی گل‌خوار شد
زشت و بدرنگ و سقیم و خوار شد
چون مزاج زشت او تغییر یافت
رفت زشتی از رخش چون شمع یافت
شرط تبدیل مزاج است این بدان
از مزاج بد بود مرگ بدان
هرچه بر هر دم عنا و شدت است
این یقین دان کز خلاف عادت است
روز‌ه در یک نگاه عادت‌ستیزی انسان رها و گرفتاری است که به دلیل خو گرفتن به گِل، مزاج او تغییر یافته و از فرشتگی فاصله گرفته است.
البته رمضان و روزه به عنوان یک متن و کتاب هستی هر یک از ما، بسته به نوع نگاه هر شخص و با توجه به احوالات درونی او به اینکه در مقام فرشتگی است یا در مقام دیگر به چند و بلکه به تعداد هر انسانی گونه‌های مختلفی است. به عبارتی رمضان و روزه‌ هر انسان، مختص همان شخص است. اگر عارفان ما بر آن بودند که خدا و رب هر کسی مختص همان شخص است و با توجه به نوع نگاه هر انسان به ربش، خدایی وجود دارد و بر حذر داشته‌اند که تصور خود از خدا را با خدای واحد سرمد و ازلی و ابدی یکسان نگیرید، این برداشت درباره‌ رمضان و روزه‌داری هم صادق است.
اگر عارفان ما توحید و اعتقاد بدان را به انواع مختلف چون، توحید عوامانه و سطحی، توحید فقیهانه و فراتر از سطح و توحید عارفانه و... تقسیم می‌کردند، اعتقاد و عمل به روزه‌داری هم به انواع مختلف قابل تفکیک است که بخشی از این نوع طبقه‌بندی در احادیث و روایات نیز منقول است:
«الصوم ثلثه: صوم العام و صوم الخاص و صوم الاخص، فصوم العام ترک الا کل و الشرب و صوم الخاص محافظه جوارح و الاعضا و صوم الاخص ترک ما سوی الله.
به نظر می‌رسد رمضان و روزه‌داری دارای شرایطی خاص با توجه به ساحت هر انسان و مقام او باشد و شرط لازم (البته نه کمال) درک آن این است که از چه بابی و صفحه کتاب آن شروع کنیم و بخوانیم و در نهایت خود رمضان و روزه‌ ما را بخواند.
● روزه در ساحت عارفان
پیش از ورود به اصل موضوع لازم است به ساحت‌های دیگر انسان‌هایی که روزه را نه به عنوان یک متن اصلی که حواشی متن (چون پیشگفتار، آن هم نه پیشگفتار و مقدمه مولف کتاب که صفحات آغازین و فهرست مندرجات ) می‌خوانند اشارتی کوتاه شود. در ساحت‌های ابتدایی که تنها به شرایط صحت و لازم (نه کمال و کافی) روزه‌داشتن توجه می‌شود تنها دغدغه شخص در این است که براساس روایت، آیا دارنده روزه هست یا خیر (شرایط صحت روزه). در این ساحت است که در زبان شاعران غیرعارف (البته به زبان طنز) روزه داری چنین ترسیم می‌شود:
آمد رمضان رنگ رخ ما را برد
از آمدنش نه صاف دیدیم و نه درد
در خانه ما ز خوردنی چیزی نیست
ای روزه برو ور نه تو را خواهم خورد
یا
روزه می‌گیریم و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است
اما روزه در ساحت عرفان توجه به یک متن عظیمی است که باب اول آن شکیبایی و صبوری از یک التذاذ و لذت ورزیدن حتی حلال است و باب پایانی این متن پس از عبور از شب قدر، باب الوصال و ترک ماسوی الله است. نویسنده این متن (خداوند) که در مقام داعی (دعوت کننده) نیز است بدون هیچ غرض و سود، قل تعالوا سر می‌دهد و عارفان را به سرخوان نعمت خاص خود ضیافت می‌دهد. در این مقام که معامله و تعامل خداوند با انسان است (برخلاف معاملات انسانی) بدون هیچ علتی، چشمه فیض الهی، جوشان است:
آن که بدهد بی امید سودها
آن خدایست آن خدایست آن خدا
در این مقام است که عارف بزرگی چون مولانا، حیات واقعی انسان‌ها را موقوف همین پرهیز و گذر از لذایذ و نعمات می‌داند:
از فطام خون غذایش شیر شد
از فطام لقمه لقمه گیر شد
از فطام لقمه لقمانی شود
طالب آشکار پنهانی شود
پس حیات ماست موقوف فطام
اندک اندک جهت کن تم الکلام
با این توجه جوع و خلاء البطن در نگاه عارفان باید با توجه به مقدمات متذکر تفسیر شود و اینکه چرا روزه و جوع، ‌جوهر حقیقی عبودیت در کنار شب زنده‌داری قرآن خواندن، تضرع وقت صبح و گریه از ترس خدا قرار گرفته است:
«العبودیه خمسه اشیاء، خلاء البطن، قیام اللیل، قرأه القرآن، تضرع عندالصبح، ابکاء من خشیه الله»
و اینکه چرا از احوالات برخی از عرفا (هرچند کرامات ساختگی هم باشد) آمده که چهل سال تمام در معده او در شب طعام نخفت (رساله سپهسالار، در وصف مولوی) و اینکه در مجموعه ماه رمضان (در مدت سی روز) فقط یک بار افطار می‌کرد و در وقت افطار به غایت مبالغه کردی به ده لقمه نکشیدی»
یک دهان بستی دهانی باز شد
تا خورنده لقمه‌های راز شد
لب فرو بند از طعام و از شراب
سوی لقمه‌ی آسمانی کن شتاب
گر تو این انبان ز نان خالی کن
پر ز گوهرهای اجلالی کن
طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن
چند خوردی چرب و شیرین از طعام
آزمون کن چند روزی در صیام
چند شب‌ها خواب را گشتی اسیر
یک شبی بیدار شو دولت بگیر
دکتر مصطفی گرجی
منبع : سازمان تبلیغات اسلامی