دو قدم فاصله

من از دل تنگت دو قدم فاصله دارم
آیینه من، سایه من، ابر بهارم
دنیای غزل‌های غم‌انگیز تو تلخ است
تصویرگر ثانیه‌های شب تارم
همزاد غزل قصه تو اشک دلم بود
بگذار که بر روی لبت خنده بکارم
تقدیر من این بود تو را دیدن و ماندن
من زایر چشمان توام خانه‌ ندارم
گفتم به تو این معجزه عشق چها کرد
گفتی که به این معجزه‌ها دل نسپارم
یونس شده‌ام ماهی من ثانیه‌هایند
من شاعر آواره درگیر حصارم
این دخترک فال‌فروشی که غریبه است
این سایه منم در به در سابقه دارم
دیشب زده‌ام باز تفال به غزل‌ها
گفتند تو می‌آیی و من لحظه شمارم
پروانه شدن خواهش چشمان ترم بود
در پیله خود باغم و حسرت نگذارم
برخیز بیا باز کن این پنجره‌ها را
من از دل تنگت دو قدم فاصله دارم

مرضیه فراهتی

منبع : روزنامه رسالت