پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

سوپر مشاور نیازمندیم


سوپر مشاور نیازمندیم
هنوز خیلی زود است که در مورد سیاست‌های احتمالی هیلا‌ری کلینتون در وزارت امور خارجه آمریکا اظهارنظر کنیم. اما به هر حال او ردپای خاص خودش را در این پست به جا گذاشته و می‌توان از این طریق حدس‌هایی زد. او چند پست دیپلماتیک جدید ابداع کرده که می‌توانند گویای جهت‌گیری سیاست خارجی او در این اوضاع و احوال آشفته فعلی باشند. به نظرم این پست‌ها را می‌شود <سوپر مشاوری> یا چیزی شبیه آن نامید.
هیلا‌ری کلینتون سه تا سوپر مشاور برای خودش در نظر گرفته. جورج میچل سر وقت مناقشه اعراب و اسرائیل رفته، ریچارد ‌هالبروک قرار است درد مناسبات افغانستان و پاکستان را دوا کند و دنیس راس هم سرگرم تدوین سیاست مناسب در قبال ایران شده است. ظاهرا تیم باراک اوباما به این نتیجه رسیده‌اند که این سه معضل اهمیت زیادی دارند و وزیر امور خارجه آمریکا نمی‌تواند به اندازه لا‌زم به آنها توجه نشان دهد و برایشان وقت بگذارد. به همین جهت چند نفر باید منصوب شوند تا سر فرصت و با دقت بیشتر به این مسائل بپردازند. اما یک نکته را فراموش نکنید. این افراد باید وزنه‌های قابل اعتنایی در عرصه سیاست خارجی باشند و حرف‌شان بیشتر از مشاوران معمولی وزارت امور خارجه برو داشته باشد. آنها درواقع می‌توانند برخی موانع بوروکراتیک در کار خود را پشت سر بگذارند و به این ترتیب، مسائلی که وزیر امور خارجه باید به تنهایی به آنها رسیدگی می‌کرد این بار در کنترل چند سوپر مشاور قرار می‌گیرد.
بعضی از صاحب‌نظران می‌گویند در پیش گرفتن چنین رویکردی حاکی از ضعف و ناتوانی هیلا‌ری کلینتون در مدیریت وزارت خارجه است. اما من چنین نظری ندارم. هیلا‌ری کلینتون آدم کم‌تجربه‌ای نیست و حالا‌ هم با این تیم درجه یکی که دور خودش جمع کرده می‌تواند رویکردی موفق در عرصه سیاست خارجی آمریکا داشته باشد. واقعیت این است که اوضاع سیاست خارجی آمریکا آنقدر آشفته و بی‌نظم شده که شاید راه منطقی دیگری برای جمع و جور کردن آن وجود نداشته باشد.
اگر یادتان باشد، بعد از جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳ بود که هنری کیسینجر وزیر وقت امور خارجه آمریکا استانداردهایی طلا‌یی برای مذاکره و میانجیگری وضع کرد. او وارد مذاکره با اسرائیل و مصر و سوریه شد و شاید بتوان گفت توافقنامه‌های به دست آمده از این مذاکرات، اولین معاهدات صلحی بودند که بین طرف‌های درگیر به امضا رسیده بود. کیسینجر کار خودش را کرده بود. باید توافقنامه‌ای میان یک مصری (انور سادات)، یک نظامی (حافظ اسد) و یک نخست‌وزیر (گلدا مایر) به امضا می‌رسید. در آن زمان، این سه نفر قدرت و مشروعیت کافی در میان مردم داشتند و امضای توافقنامه میان آنها هم عملی بود. ‌
اما امروزه اوضاع خیلی فرق کرده است. طرف‌های مناقشات مهم فعلی دنیا دو دسته‌اند و هیچ‌کدام هم شباهتی به طرف‌های درگیر در زمان کیسینجر ندارند. امروز شاهدیم که افغانستان، پاکستان و فلسطین هر یک دچار درگیری‌های داخلی بر سر قدرت هستند و نمی‌توان هیچ قدرت مرکزی را برای آنها متصور شد. در سوی دیگر هم اسرائیل قرار دارد که حکومتش چند پاره و شاید حتی فلج شده است. مناقشات سیاسی در چنین جوامعی آنقدر پیچیده و درهم برهم است که اول باید از آنها سر درآورد و بعد به فکر راه چاره بود. در غیر ‌این صورت، اصلا‌ راهی برای رسیدن به توافق و امضای معاهده وجود ندارد. حالا‌ دیدید، تصمیم هیلا‌ری کلینتون برای انتصاب سوپر مشاورها اصلا‌ بی‌دلیل و منطق نیست.
درواقع کاری که جورج میچل قرار است انجام دهد این است که اوضاع داخلی فلسطین را بررسی کند و در عین حال برای رسیدن اسرائیلی‌ها به یک موضع مشخص در قبال فلسطین تلا‌ش کند تا طرفین به شرایطی برسند که حداقل امکان امضای توافقنامه بین آنها وجود داشته باشد. ریچارد‌ هالبروک هم لا‌بد باید دو دولت پاکستان و افغانستان را به راهی بکشاند که بالا‌خره امکان تشکیل جبهه واحد آنها در مقابل طالبان و القاعده به وجود بیاید. اظهر من الشمس است که دنیس راس نیز ماموریت اصلی‌اش تنظیم مواضع جهانی در قبال برنامه هسته‌ای ایران خواهد بود.
در زمان جنگ سرد، دنیا به دو قطب شرق و غرب تقسیم شده بود و اتحاد شوروی آنقدر قوی بود که بتواند کشورهای ضعیف بلوک شرق را مورد حمایت لا‌زم قرار بدهد. اما امروز اوضاع به‌گونه‌ای دیگر است. دنیا به مناطق <نسبتا منظم> و <کاملا‌ بی‌نظم> تقسیم شده است. مناطق <کاملا‌ بی‌نظم> هم بسیار زیاد و پهناورند و هم سطح بی‌نظمی‌شان چنان بالا‌ است که هر کدام حداقل به یک سوپر مشاور نیاز دارند که بتواند اوضاع را جمع‌وجور کند!
ژنرال جیم جونز مشاور امنیت ملی باراک اوباما در این خصوص می‌گوید: <اگر دنیای امروز را از دید منطقه‌ها- و نه کشورها- بنگریم، بهتر می‌توانیم اوضاع را درک کنیم.> واقعیت این است که با بالا‌ گرفتن بحران اقتصادی احتمال دارد که مناطق <کاملا‌ بی‌نظم> دنیا افزایش هم پیدا کنند و همین اهمیت رویکرد منطقه‌ای را در شرایط فعلی روشن می‌کند.
یان برمر، کارشناسی که درباره بزرگ‌ترین چالش‌های امروز دنیا کتاب هم نوشته، در این خصوص می‌گوید: <به سال ۲۰۰۹ توجه کنید. همه چیز بدتر از قبل شده. شاید فقط بتوان در مورد عراق استثنا قائل شد. اما اوضاع پاکستان یا افغانستان یا روسیه بدتر شده. اوضاع بازارهای نوظهور دنیا بدتر شده. همه چیز به اندازه کافی بد بود و حالا‌ بحران اقتصادی به وخامت اوضاع هم انجامیده.>
برمر معتقد است که توفانی ژئوپلیتیکی در انتظار جهان است و هنوز مانده تا اوضاع به مرحله وخامت کامل برسد! ظاهرا او حق هم دارد. به بیانیه اخیر وزارت امور خارجه آمریکا در مورد سفر اتباع آمریکایی به مکزیک توجه کنید. هشدارهایی جدی درخصوص سفر به مکزیک در این بیانیه مطرح شده و این خیلی خطرناک است. مگر نه اینکه مکزیک بغل گوش آمریکا است؟ پس وخامت اوضاع منحصر به پاکستان و افغانستان و بقیه جاها نیست. در همین مکزیک هم با خطر شبکه‌های جنایتکار مواد مخدر مواجه‌ایم.
دیوید راتکف که کتابی در مورد شورای امنیت ملی آمریکا نوشته در این خصوص می‌گوید: <بحران اقتصادی به تدریج باعث می‌شود که کشورهای معقول به کشورهای ضعیف تبدیل شوند و کشورهای ضعیف کاملا‌ رو به قهقرا بروند. همین مساله به بروز مناقشات ژئوپلیتیکی جدیدی منجر خواهد شد. هر کدام از این ماجراها خودشان به توجه زیادی نیاز دارند و این برای دولتی مثل آمریکا که ظرفیت توجه‌اش تمام شده، خطرناک است.>
با این حساب، خانم کلینتون خوب کاری کرد که سه سوپر مشاور را بر سر کار آورد. تازه باید بیشتر هم می‌آورد!
منبع: نیویورک‌تایمز
توماس فریدمن
ترجمه: فرزانه سالمی
منبع : روزنامه اعتماد ملی