جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا
فنومنولوژی اخلاق و فرهنگ
یکی از مسائل مهم در حوزه فلسفه اخلاق، مسئله نسبت میان فرهنگ و اخلاق است که در این باره رویکردهای متفاوتی به وجود آمده است. در ابتدا بفرمایید که مراد از فرهنگ و اخلاق چیست.
دغدغههای فقهاللغوی در باب این دو مفهوم، جدی است.
میتوان یک سیر تاریخی را در نظر گرفت . اگر امروزه واژه را به کار میبریم چه معنایی در کاربرد دارد. اگر پیشینه فکری برای فرهنگ را مورد مداقه قرار دهیم با آنچه امروز مفهوم فرهنگ معنا میشود متفاوت است. بنابراین نقطه شروع ما میتواند نسبت فرهنگ و اخلاق باشد. امروزه فرهنگ موضوع مطالعات عینی است و قلمرویی از زندگی به حساب میآید. بخصوص با سنت جامعهشناسی که فرهنگ را در کنار چند نهاد اجتماعی دیگر قرار میدهد. یعنی موازی خانواده و اقتصاد و سیاست. به این معنا فرهنگ یکی از حوزههای زندگی میشود. از طرف دیگر تحولی که در واژگان اتفاق افتاده است نسبت اخلاق و فرهنگ را دچار تحول کرده است شاید بتوان گفت بین فرهنگ، اخلاق، منش (اگر جای moral قرار گیرد) و تمدن، نسبتی برقرار میشود که تعبیر کلاسیک متفاوت است. امروزه فرهنگ، شمولیت پیدا کرده است.
یعنی بحث ارزشها، شیوه زندگی و آداب و رسوم و حتی شیوه فکر کردن و روابط بین آدمها زیر مجموعه فرهنگ شده است. اگر چه اخیرا توجه مجددی در نگریستن به فرهنگ از منظر فلسفی رشد کرده است، یعنی نسبت میان فرهنگ و فلسفه و فلسفه فرهنگ به طور جدی مطرح میشود. شاید بتوان گفت از رنسانس به بعد در اروپا به تدریج جدایی فرهنگ شکل گرفته است. در قرون وسطی، فرهنگ تحتالشعاع دین بوده، ولی با شروع دوران مدرن، فرهنگ در کنار حوزههای دیگر به یک حوزه تبدیل میشود. به تدریج این حوزهها هرکدام شکل خاص خود را پیدا میکنند. بخصوص به شکلگیری شهرهای بزرگ و زندگی به شکل مدرن، تاثیر مهمی در رابطه مفهوم اخلاق و فرهنگ به وجود آمده است.
فکر نمیکنید Moral همیشه بوده اما ethic دیر به وجود میآید، یعنی قبل از اینکه فرد به وجود بیاید ethic نمیتواند مطرح باشد؟
این به عنوان پرسش برای خود من هم مطرح است به این معنا که زمانی که صحبت از ethic میکنیم آن را به عنوان مجموعهای از بایدها و نبایدها معنا میکنیم یا اینکه به صورت عینی یا پدیدار شناسانه به قضیه نگاه میکنیم، یعنی به عنوان شیوهای از زیستن. اخلاق ethic و فرهنگ میتوانند موضوع مطالعات پدیدار شناسانه باشند، اما زمانی که در مورد چیستی اینها از منظر فلسفی بحث میشود وضعیت متفاوت است. برای ارسطو حوزه خصوصی حوزه اقتصاد بوده و حوزه عمومی حوزه اخلاق است. ولی جامعه مدرن به تدریج بحث حوزه خصوصی صرفا به حوزه اقتصاد محدود نمیشود بلکه به حوزه اخلاقیات و منشهای فردی هم امتداد مییابد.
بنابراین با آن تعریف، اینها دو حوزه مرتبطند. ولی ضرورتا بحث جزء و کل یا اصل و فرع نیست. البته اخلاق هم میتواند هم در حوزه خصوصی و هم در حوزه عمومی وجود داشته باشد. آنجا که وجه عمومی پیدا میکند ethic میشود و آنجا که خصوصی میشود Moral است. آنجا که منش فردی است خصوصی میشود و آنجا که بایدها و نبایدهایی است که در زندگی جمعی مطرح است اخلاق میشود.
منبع : روزنامه رسالت
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات انتخابات مجلس انتخابات مجلس دوازدهم مجلس شورای اسلامی ایران ستاد انتخابات کشور مجلس رئیس جمهور سیدابراهیم رئیسی دولت سیزدهم دولت رئیسی
ترافیک شهرداری تهران سیل فضای مجازی تعطیلی مدارس پلیس تهران قتل ازدواج بارش باران آموزش و پرورش آتش سوزی
گاز قیمت خودرو خودرو قیمت طلا مالیات نفت نمایشگاه نفت قیمت دلار بانک مرکزی پالایش و پتروشیمی مسکن حقوق بازنشستگان
نمایشگاه کتاب رضا عطاران کتاب تلویزیون نمایشگاه کتاب تهران حضرت معصومه (س) سینما سینمای ایران سریال دفاع مقدس
فناوری دانشمندان
فلسطین رژیم صهیونیستی جنگ غزه آمریکا روسیه رفح اوکراین ولادیمیر پوتین ترکیه حمله به رفح مصر نوار غزه
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید لیگ برتر سردار آزمون لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ باشگاه پرسپولیس لیگ برتر ایران بازی باشگاه استقلال
مغز فیبرنوری اپل ناسا ایلان ماسک گوگل آب
تخم مرغ شیر توت فرنگی آسم هندوانه کبد چرب