یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


داور یک جشنواره چه جور آدمی است


داور یک جشنواره چه جور آدمی است
۱) در باقی مانده فیلم ها هم چیز فوق العاده یی پیدا نکردیم. شب (صدرعاملی) و فرزند خاک (آهنگر) البته فیلم های بدی نیستند؛ شب با تمرکز بر یک موقعیت دراماتیک مشخص و با استفاده از سه بازیگری که کارشان را بلدند تا انتها پیش می رود و دیدنی است. مشکل ریتم دارد که البته مشکل بیشتر فیلم های ماست. پایان بندی فیلم هم می تواند خیلی زودتر از اینکه هست آغاز شود. فرزند خاک هم ایده و اجرای خوبی دارد و می تواند تنها فیلم قابل اعتنای سینمای جنگ در جشنواره امسال محسوب شود. بقیه فیلم ها هم چیزهای عجیب و غریبی بودند که بهتر است فعلاً درباره شان حرف نزنیم. به نظر می رسد بهترین فیلم این دوره، همان «تنها دو بار زندگی می کنیم» باشد که فیلم غیرمنتظره و متمایزی است. آواز گنجشک ها هم فیلم بدی است، حتی اگر امیر قادری سه بار دیگر این ستونش را در ستایش از فیلم پر کند.
۲) این هم از جشنواره بیست و ششم. تمام شد. جشنواره کسل کننده و خمیازه آوری بود و لابد اگر بگوییم بد ترین دوره جشنواره فجر را گذرانده ایم، می گویند هر سال همین است و در پایان هر دوره از جشنواره همه گفته اند که امسال بد ترین دوره بوده و انگار مهم نیست که هر سال به چنین نتیجه یی برسیم، انگار مهم نیست که جشنواره فجر هر سال درجا بزند یا پس برود. هیچ کس نگران نمی شود که تکرار هر ساله این حرف شاید به این معنا باشد که به گذراندن یک جشنواره سر به زیر عادت کرده ایم و حوصله و رمق نوآوری نداریم و جشنواره را کارمندی برگزار می کنیم تا تمام شود و برود پی کارش.
۳) مهم ترین حاشیه جنجالی دوره قبل جشنواره، اعتراض های پرآب و تاب به نحوه داوری و نتایج نهایی بود که شدت و لحن این اعتراض ها در تمامی ادوار جشنواره بی سابقه به حساب می آمد. در پی این اعتراض ها، عده یی شروع کردند به توضیح دادن اینکه داوری اساساً مقوله یی نیست که قابل اعتراض باشد، چون این فقط رای و نظر همین پنج نفر یا هفت نفری است که داور جشنواره شده اند و اگر گروه دیگری را بیاورید، می توانند نظرات کاملاً متفاوتی داشته باشند و هر پنج یا هفت «آدم» دیگر، چون «آدم»های دیگری هستند، عقاید دیگری دارند و بنابراین نیازی به این همه قیل و قال نیست. این استدلال آنقدر تکرار شد که حرف منطقی و معقولی فرض شد و مناقشه خاتمه یافت و دیگر کسی به اعتراض هایش ادامه نداد. با عرض شرمندگی بنده فکر می کنم این هم یکی دیگر از همان حرف های نامربوط و غیرمعقولی است که آنقدر تکرار می کنیم تا باورمان شود درست و موجه است. البته شکی نیست که نظر داوران یک جشنواره فقط نظر داوران یک جشنواره است و قرار نیست حجت باشد و همچنین شکی نیست که آن همه قیل و قال که پارسال به راه افتاد غیرمنطقی بود و قرار نیست که هر کس در جشنواره فیلم دارد، فریاد بکشد که چرا به من جایزه نمی دهید. اما از سوی دیگر اصلاً نمی شود پذیرفت که داوری در یک جشنواره متکی به نظر همان چند نفری است که داور شده اند و داورهای دیگر می توانند نظرات کاملاً متفاوتی داشته باشند؛ داور یک جشنواره کسی است که سینما می فهمد و معیارهای تشخیص یک اثر ممتاز را بلد است. داور جشنواره یک «آدم» نیست به همان معنا که سبزی فروش سر کوچه هم یک «آدم» است، بلکه کارشناس این حوزه است و تجربه و تخصص دارد. بنابراین قابل قبول نیست که انتخاب های پرت و ناموجه انجام بدهد. اگر چنین کاری بکند یا بی سواد است، یا از جانب کسی تحت فشار قرار گرفته یا دارد پارتی بازی می کند و به خاطر مناسبات شخصی اش جایزه می دهد. اگر مجموعه آدم های صاحب نظر در حوزه سینما بیایند و فیلم های یک جشنواره را ارزیابی کنند و هم نظر شوند که سه فیلم برتر کدام فیلم ها هستند، می شود پذیرفت که هیات داوری جشنواره به فیلم اول آنها جایزه ندهد و مثلاً به فیلم دوم یا سوم جایزه بدهد و بگوید سلیقه من این است. اما اگر جایزه اول را به فیلمی بدهد که اصلاً در مجموعه انتخاب های عمومی قرار ندارد و علناً فیلم پرت و بی ربطی است، آن وقت است که یک جای کار می لنگد و نمی شود قبول کرد که بیایند و بگویند این فقط نظر ما بوده و نظر شما می تواند چیز دیگری باشد. سینما اینقدر بی در و پیکر و بدون معیار نیست. به همین دلیل است که بنده فکر می کنم نتیجه ارزیابی هیات انتخاب و هیات داوران این دوره از جشنواره حیرت انگیز است. این دوستان باید بتوانند توضیح دهند که چرا «تنها دو بار زندگی می کنیم» اساساً در بخش مسابقه سینمای ایران پذیرفته نشده است و چرا فیلم باد در علفزار می پیچد در رشته های متعددی نامزد دریافت جایزه شده است. دلیل این اتفاق می تواند عضویت آقای جعفری جوزانی در هیات داوران باشد، چرا که طبیعی است ایشان نتواند نسبت به محصولی از جوزان فیلم بی اعتنا باشد، اما بهتر است که بعداً نگوییم این فقط نظر یک نفر بود، چون این یک نظر سینمایی نیست؛ مبنا و خاستگاه دیگری دارد. اگر نامزدی های متعدد باد در علفزار می پیچد بر مبنای زیبایی شناسی سینمایی صورت گرفته، پس یک نفر لطف کند و توضیح دهد که نقاط قوت کارگردانی و فیلمنامه نویسی و بازیگری در کجای این فیلم پنهان شده بود که به چشم ما نیامد.
در جلسه مطبوعاتی از سرکار خانم شاکردوست پرسیده شد در شرایطی که شما نقش یک دختر روستایی شمالی را بازی می کنید، چرا لهجه شمالی ندارید، ایشان فرمودند به نظرم رسید (دقت کنید؛ به نظرم رسید) تماشاگر امروز مرا به عنوان یک دختر تهرانی پذیرفته و اگر لهجه غلیظ داشته باشم به باور تماشاگر لطمه وارد می شود. آن وقت هیات محترم داوران ایشان را یکی از سه بازیگر برتر این دوره تشخیص داده است، نامزد شدن محمدعلی طالبی از این هم حیرت انگیز تر است؛ بحث درباره جزئیات به کنار، او حتی نتوانسته جلوی گلشیفته فراهانی را بگیرد تا اینقدر اغراق نکند و بالا و پایین نشود و روی اعصاب تماشاگر راه نرود، آن وقت هم خودش و هم بازیگرش نامزد شده اند. دیده اید نیوشا ضیغمی را هم به خاطر «حس پنهان» نامزد کرده اند؟ به نظرم مکث کردن روی نحوه داوری این دوره از جشنواره اتفاقاً محمل خوبی برای روشن کردن خیلی از قضایاست و نباید به سادگی از آن گذشت. این بحث را ادامه می دهیم.
حسین معززی نیا
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید