پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


مرکانتالیسم و توسعه اقتصادی


مرکانتالیسم و توسعه اقتصادی
دیرپایی است اقتصاد در کشورهای صنعتی و توسعه یافته از سیکل نظارت و کنترل دولتی خارج شده و در فضایی آزاد رقابت های درون کشوری و بین المللی را به انجام می رساند. در بازارهای رقابتی و بین المللی نمی توان کمیت را در اولویت قرار داد و بازار را اشباع و اقناع ساخت. در این بازارها چون رقابت تنگاتنگ وجود دارد کمیت در مرحله دوم قرار می گیرد و کیفیت در اولویت قرار دارد. آنگاه که کیفیت کالا و محصول توانست بر رقابت بازار چیره شود کمیت را به دنبال خود بر بازار عرضه و تحمیل خواهد کرد.
نظارت و کنترل دولت بر اقتصاد یک کشور باعث خواهد شد اقتصاد یک صاحب و مالک داشته باشد. وقتی در یک بازار فقط یک نفر یا یک سیستم تمامی کالا و محصولات را ارائه دهد و شخص یا نهادی را به عنوان رقیب در برابر خود نپذیرد اقتصاد غیررقابتی خواهد بود و کمیت در اولویت قرار خواهد گرفت. این گونه اقتصادها در صحنه بین الملل جایی نخواهند داشت و در برخورد با اقتصادهای پویای بین المللی محکوم به شکست خواهند بود. اقتصاد غیررقابتی هرگز نخواهد توانست محصول و کالایی طراز اول و قابل پذیرش با استانداردهای بالای بین المللی ارائه دهد.
در اقتصادهای بسته و دولتی چون «تراز برد» و «تراز باخت» و دغدغه یی برای از دست دادن بازار وجود ندارد کیفیت ارتقا نمی یابد و فقط کمیت در اوج است. این گونه اقتصادها و بازارها فقط می توانند در حصار مرزهای یک کشور فعالیت داشته باشند. کشورهای قدرتمند صنعتی و توسعه یافته با خارج ساختن اقتصاد از سیطره دولت، اقتصاد رقابتی را مدنظر قرار دادند و با صادرات محصولات کیفی به بازارهای بین المللی گام های بلندی به سمت تبدیل شدن به کشورهای قدرتمند اقتصادی و در نتیجه کشورهای قدرتمند سیاسی برداشتند. این کشورهای قدرتمند با صادرات کالا و محصولات کیفی به بازارهای بین المللی زمینه را برای سلطه کمی محصولات و اقتصاد خود مهیا ساختند. کشوری که از لحاظ اقتصادی قدرتمند باشد در صحنه بین الملل و بازی های سیاسی بین المللی مهره کارآمدی به شمار می رود و نقش و حضوری قوی در عرصه جهانی خواهد داشت.
اقتصاد آزاد دارای این خاصیت است که از درون یک کشور دولت را محدود می سازد اما در صحنه جهانی به آن دولت قدرتی چشمگیر و نقشی مهم می بخشد.یکی از ویژگی های اقتصادهای باز گام برداشتن در مسیر سبک و سیاق اقتصادی «مرکانتالیسم» است. این نظریه اقتصادی واضع این عقیده است که «یک ملت زمانی می تواند از لحاظ اقتصادی قوی باشد که صادراتش بر وارداتش فزونی داشته باشد.» پس با پیروی از این «ایسم» اقتصادی باید اقتصاد از سلطه دولت خارج و به بخش خصوصی تحویل داده شود. دولت در این روش اقتصادی که به شکوفایی یک کشور منتهی می شود، نقشی بسزا بر عهده خواهد داشت. دولت در این نقش دیگر بر اقتصاد سلطه نخواهد داشت بلکه نقش یاریگر اصلی اقتصاد مرکانتالیسم را برعهده خواهد گرفت. در این نقش دولت با حمایت قاطع و تسهیل صادرات کشور را به سمت و سوی قدرتی اقتصادی هدایت و رهبری می کند.مهمترین عاملی که باعث زمینگیر شدن یک اقتصاد می شود و آن را از حرکت سالم بازمی دارد و به آن حالتی مریض و کج و معوج می دهد بوروکراسی فاسد و چنبره زده بر اقتصادهای بسته است. پس برای رهایی از این بوروکراسی مخوف و فلج کننده و رفتن به سمت یک اقتصاد قوی و تبدیل شدن به یک قطب اقتصادی، دولت موظف است کاغذبازی های اداری به خصوص در بخش اقتصادی را به حداقل تقلیل دهد. البته باید توجه داشت، حداقل یک حداقل گول زننده نباشد، چون بسیاری از دولت ها بوروکراسی های نابودکننده و خفقان آور خود را سلسله مراتب منظم اداری می نامند و نمی پذیرند این کاغذبازی های دست وپا گیر باعث فلج شدن اقتصاد شده است.
کشورهای قدرتمند اقتصادی مانند آلمان، ایالات متحده، ژاپن و در پی آنها دیگر کشورهای اروپای غربی با پیروی از این مکتب اقتصاد سیاسی دهه ها است صاحبان اقتصادهای قدرتمند جهانی هستند و همچنان بر اقتصاد جهان سلطه دارند. قدرت اقتصادی به آنها این امکان را داده است تا در سطح بین الملل قدرت های اول سیاسی به شمار آیند و نقش های بزرگ جهانی را در اختیار خود درآورند. در پی این کشورها چین یکی دو دهه است این روش اقتصادی را معیار اقتصاد خود قرار داده است و توانسته با پیروی از این سبک به یک قدرت بزرگ اقتصادی بدل شود و عنوان غول اقتصادی را به خود اختصاص دهد. چین می تواند نمونه بارزی از این الگوی موفق و در کل اقتصاد موفق غیردولتی باشد. کشور چین دهه ها در بند اقتصاد سوسیال و دولتی بود، اما با یک چرخش و پشت کردن به اقتصاد بسته و دولتی و رویکرد به اقتصاد باز و غیردولتی در مدت زمانی اندک جهشی فوق العاده داشت و توانست از یک اقتصاد ضعیف به یک اقتصاد قوی و از یک اقتصاد قوی به یک ابرقدرت اقتصادی تبدیل شود و بر اقتصاد جهان و به نوعی بر خود جهان سلطه یابد.
اقتصاد قدرتمند چین به این کشور در سطح جهانی جایگاهی مهم از لحاظ سیاسی اعطا کرده است و کشورهای قدرتمند سنتی سیاسی اقتصادی برخلاف میل باطنی به چین جایگاهی مهم داده اند.توسعه اقتصادی و رفاه عمومی نتیجه مسلم مرکانتالیسم خواهد بود. وقتی که اقتصاد و اقتصاد سیاسی توانست به این صورت قدرتمند ظاهر شود که نیاز درون یک جامعه را برطرف سازد و بتواند صادرات را بر واردات مسلط و غالب گرداند، به وضوح مشخص است که رفاه عمومی نتیجه این سیاست و این اقتصاد خواهد بود.
قیصر کللی
منبع : روزنامه اعتماد