چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

چالش‌ها و آسیب‌های اندیشه ورزی


چالش‌ها و آسیب‌های اندیشه ورزی
از مهم‌ترین امتیازات انسان داشتن اندیشه است؛ در اهمیت اندیشه و نقش آن در تحولات فردی و اجتماعی بسیار سخن رفته است و در ارزش و اهمیت آن همین بس كه پیامبران الهی دعوت خود را از یك تحول فكری آغاز كردند، بدین صورت كه در آغاز تحولی ژرف در اندیشه انسانها پدید آوردند تا بر پایه اندیشه توحیدی تحولات عمیق و تمدن‌ساز را در جوامع بشری استوار سازند.
از مهم‌ترین استعدادهایی كه در بشر نهفته و به شدت نیازمند آزادی است« اندیشه ورزی و تفكر است، چرا كه آزادی در اندیشه ورزی شرط پیشرفت افكار و تحولات در انسان و تكامل است؛ ولی از آن جایی كه دنیا محل تثضاد و تزاحم است، تحقق این نعمت همواره با مزاحمت‌ها و موانع روبه رو بوده است كه اقتضای ظهور آزاداندیشی را می‌گیرد.
در اندیشه ورزی موانع بسیار وجود دارد كه با بودن آن موانع و آفتها اندیشه دچار ضعف شده، و اندیشه ورزی معنای درستی پیدا نمی كند؛ و چنان چه آنها شناخته نشوند، پیامدهای نامطلوبی هم چون جمود و تحجر را به دنبال دارد كه خود سبب گمراهی و پیروی از خواهش‌های نقس انسان می‌شود، لذا هر تبلیغی ولو مسموم، بر او اثر می‌گذارد. در این جا تنها به نمونه‌هایی از موانع اندیشه ورزی اشاره می‌شود تا با برطرف كردن آنها راه برای اندیشه ورزی فراهم آید:
۱ـ ضعف بصیرت
قرآن كریم، رسالت خود را هدایت انسان و تعالی در جسم و روان او می‌داند، و این مهم، جز بر پایه تعقل و تفكر به انجام نمی‌رسد؛ از این رو، به سلامت قوه تفكر و ارزیابی آن بها داده است و چون موانع بسیاری وجود دارند كه از توانایی قوه عاقله و ذهن فكور انسان كاسته و مانع بصیرت و بینش صحیح در انسان می‌گردد. كه در این جا بعضی از آنها مورد بررسی قرار می گیرد:
الف ـ بی‌توجهی: بی‌توجهی به نیروی تعقل و تفكر و استفاده نكردن از آن، به تضعیف این قوه در انسان می‌انجامد. كسانی كه این قوه را به كار نگرفته و یا خود را مستغنی پنداشته و نیازی را برای اندیشه ورزی احساس نمی كنند، و در نتیجه به دنبال برطرف كردن مشكلات و نیازهایشان بر پایه اندیشه حركت نمی كنند؛ در حقیقت اندیشه را در خود می‌میرانند. این بی‌توجهی به اندیشه ورزی نه تنها از نظر پزشكی موجب نابودی سلول‌‌های مغزی و در پایان آلزایمر می‌شود، بلكه انسان را از لحاظ وجود معنوی در حدی تخیل نگه می‌دارد و از عالم مثال به عالم عقل برون نمی‌برد.
به كارگیری اندیشه در امور دنیوی و مادی موجب می‌شود تا عقل كارآمدی خود را بازیابد و در عرصه‌های دیگر میدان برای او باز شود. چنان كه بی‌كاری و فرار از تهیه سست بنیاد و ضعیف گردد. بدین جهت امام صادق(ع) به یكی از یارانش كه به علت بی‌نیازی، كسب و تجارت را كنار گذاشته و اوقات خود را به بیكاری می‌گذراند فرمود: «تجارت و كار از سر بگیر كه بیكاری از عقل انسان می‌كاهد.»
ب ـ تخیلات و تشویش: گرفتاری‌ها و اشتغالات قوه تفكر به تخیل از دیگر موانعی است كه انسان را از اندیشیدن باز می‌دارد و به دام خیالات می اندازد.آن‌گاه كه فكر انسان در اشتغل تخیلات و كارهای مختلف قرار دارد و فرصت رسیدگی به همه آنها را ندارد، علاوه بر پایین آمدن كیفیت عمل، اندیشه اش را نیز به تحلیل می‌برد، اشتغالات فكری فراوان، جز تشویق و پراكندگی ذهن چیزی را به ارمغان نخواهد آورد.
ج ـ زیستن رویاگونه: در مكتب اسلام، آروز، نه تنهایی مورد نكوهش نیست چرا كه بدون آرزو، زندگی معنا و مفهومی ندارد، ولی آنچه مورد نكوهش قرار گرفته، آرزوهای بی‌پایان و دور از دسترس و امیدهای واهی است. حضرت علی (ع) در این خصوص می‌فرماید: بدانید كه آرزوی دراز فكر را از فعالیت بازداشته و یاد خدا را به فراموشی می‌سپارد.»
بی‌توجهی به واقعیات موجود و دل بستن به آرزوهای دور، قوه تفكر را ضعیف می‌كند و از رشد آن می‌كاهد. اوهام و خیالات به جای تفكر و تعقل نشسته و معادن فكری را اشغال می‌كند در نتیجه او را از رشد بازداشته و به رخوت دچار می‌سازد و سبب كورشدن چشم بصیرت انسان می‌شود.
دـ همنشینی با نادانان: همانطور كه معاشرت با صاحبان عقل و اندیشه، بر فكر انسان می‌افزاید؛ معاشرت با نادانان و كسانی كه غرق در دنیا هستند، از رشد فكری و عقلانی انسان می‌كاهد. چه بسیار از ضلالت‌ها كه معلول این همنیشینی و تاثیر پذیریها است.
منظور از عدم معاشرت با نادانانی، گفت و گو به قصد هدایت نیست چرا كه گفت و گو به قصد ارشاد و هدایت نه تنها از عقل انسان نمی‌كاهد، بلكه باعث افزایش قوه تعقل و سبب رسیدن به ثواب است.
۲ـ تنگ نظری
انسان اگر گرفتاری مطلق اندیشی و جزم گرایی غیر برهانی گردد دچار تنگ نظری نیز می‌شود و اجازه رشد و تكامل و نیز نواندیش به خود و جامعه نمی دهد.
اندیشه زندانی شده در دیوارهای محدودیت‌های ناهنجار، هرگز نمی‌تواند از جهان‌بینی كامل و جامعی برخوردار باشد. آن عقیده و مسلكی كامل و جامع و بی‌نقص است كه قدرت برخورد با همه مكاتب و مذاهب و افكار گوناگون را داشته باشد و در بهره گیری از اندیشه، میدان دار مبارزه باشد؛ انسانی كه فكرش در حصاری محدود گشته است، از اندیشه‌ای ژرف، جامع و كامل برخوردار نخواهد بود؛ چرا كه اندیشه در فضای آزاد و مواجه شدن با دیگر اندیشه‌ها است كه به كمال خود نایل می‌گردد. بر مبنای همین اصل است كه قرآن كریم، چنین فضایی را با بشارت و وعده پاداش به كسانی كه تحمل عقیده‌های مخالف را داشته باشند و نیكوترین آن‌ها را انتخاب نمایند، ایجاد می كند و از تنگ نظری بر حذر می دارد. اینك به برخی از پیامدهای محدودیت‌های ذهنی پرداخته می‌شود؛
الف . ركود استعدادها: در سایه تفكر و رشد فكری، ابتكارها به وجود می‌آید و در پرتو اندیشه ورزی است كه استعدادها به فعلیت می‌رسد. بی‌گمان با وجود هر گونه محدودیت در راه آزاداندیشی استعدادهای نهفته از قوه به فعل درنخواهد آمد. در محیط بسته، رشد نیروی تفكر در بسیار ی از زمینه‌ها، مسدود گشته، و استعدادهای فراوان به مسیر انحراف كشیده می‌شود در نیتجه نیروهای زیادی به تباهی كشانده شده و جامعه بشریت از فواید آن محروم می‌گردد.
ب. طغیان و انفجار: اگر فكر در مسیر هدایت قرار نگیرد و با امر و نهی‌های بی‌مورد از پرواز به فضای اندیشیدن باز نگهداشته شود، این محدودیت‌های ناگهان به حالت انفجار درآمده و فرد یا جامعه را به مرحله خطرناكی می‌كشاند. سركوبی آن نیز زیان بار است. مخالف كلیسا با اندیشه ورزی و طغیان عمومی جامعه نمونه‌ای از این دست است كه پس از رهایی از بند نظام‌ كلیسایی ریشه مذهب و گرایش‌های مذهبی را زیر سئوال برد تا بدانجا كه هنوز دنیای مسیحیت نتوانسته به مهار كردن آن توفیق یابد.ج. تسلیم پذیری و جمود گرایی: از دیگر پیامدهای تنگ نطری، پیدا شدن حالتی جمود و تحجر و تقلید گرایانه و از بین رفتن روحیه استقلال اندیشی است. آن گاه كه حق اندیشه ورزی و آزادی اندیشه از شخص گرفته شد روی یكسو نگر گردید، بتدریج حالت ركود و جمود در افكارش حاكم می‌گردد، و لذا شخص تسلیم ناپذیر، تقلید گر و آسیب پذیر می‌شود.
۳. سطحی نگری
سطحی نگری، ترك تدبر و شتابزدگی چنان بر درك بعضی افراد سایه می‌افكند كه بدی را نیكی و بدبختی را خوشبختی و بیراهه را، راه مستقیم می‌پندارد. قرآن در این باره می‌فرماید: انسان همان گونه كه خیر را فرا می‌خواند، پیشامد بد را می‌خواند و انسان همواره شتابزده است».
منظور از این كه فرمود: «انسان همواره شتابزده است»‌ این است كه او وقتی چیزی را طلب می‌كند، صبر و حوصله به خرج نمی‌دهد و در جهات صلاح و فساد خود نمی‌اندیشد تا در آنچه می‌طلبد راه خیر برایش مشخص گردد و از آن راه اقدام كند. بلكه به محض این كه چیزی را مطابق میلش دید با عجله و شتابزدگی و سطحی نگری به سویش می‌رود و در نتیجه گاهی آن امر، شری است كه مایه خسارت و زحمت او می‌شود، و گاهی هم خبری است كه از آن نفع می‌برد.
پس جنس بشر شتابزده است و به خاطر همین شتابزدگی، میان خیر و شر، فرق نمی‌گذارد، بلكه هر چه برایش پیش آمد، همان را می‌خواهد و در طلب آن برمی خیزد، بدون این كه خیر و شر را از هم جدا نموده و حق را از باطل تشخیص دهد، در نتیجه به همان شیوه‌ای كه مشتاق خیر است، شر را نیز به همان وجه طلب می‌كند.
درست است كه اعمال خیر و شر، همه به اذن خدا در عالم وجود تحقق می‌یابند و همه آن‌ها با قدرتی كه خدا به انسان داده است برای او مقدور است ولیكن این معنا باعث نمی‌شود كه اعمال خیر و شر، هر دو برای آدمی جایز شوند، و انسان هر چه را كه هوس كرد با سطحی نگری، و سراسیمه بدون تعقل و تفكر دنبال نماید، و بدون هیچ احساس مسئولیتی مرتكب هر عملی بشود و همان‌طور كه اطاعت خدا آزاد است معصیت خدا را هم آزادانه مرتكب شود؛ بلكه واجب است اعمال شر را مانند شب تاری كننده دانسته و نزدیكش نشود و عمل خیر را مانند روز بینا كننده دانسته، انجامش دهد و با انجام آن فضل پروردگار خود را جست و جو نماید.
برای تشخیص شر و خیر می‌توان گفت: خداوند عقل و قوه تعقل را به انسان عطا نمود تا او را راهنمایی كرده و راه كمال را از راه‌های انحراف تشخیص بدهد. وضع بشر نشان می دهد كه بشر گاهی به حكم عقل، راه صحیح را طی می كند و گاهی با جهالت و هواپرستی و دوری از اندیشه‌ورزی، راه انحراف را می‌پیماید.
پس باید انسان عقل را پیشوای خود قرار دهد یعنی در كارها شتابزدگی و سطحی نگری نكند بلكه تا قضیه برای او به كمك عقل روشن نشده اظهار نظر ننماید. پس باید بیندیشد و به دور از شتابزدگی و با دقت نظر بدهد.
۴. خواهش‌های نفسانی
انسانی كه بخواهد از نیروی اندیشه و عقل خود یاری گیرد، باید خود را از همه عبودیت‌ها و بندگی‌های نفسانی برهاند. حكومت‌ خواهش‌های نفسانی، گاه آن چنان پیش می‌رود كه بر نیروی اندیشه ورزی انسان غلبه كرد و او را بی‌اختیار از مسیر صحیح خود منحرف می‌سازد، تا جایی كه دیده‌اش را بر واقعیت‌های بسته، و او را برده‌وار در مسیر شهوات و خواسته‌های درونی گسیل می‌دارد.
تاریخ نشان داده كه چه بسیار از قدرت‌خواهی‌ها و مقام طلبی‌ها و مال اندوزی‌ها، مردان بزرگ را به زبونی كشانده تا جایی كه دیدگان خود را به حق فروبسته و در برابر آن ایستاده‌اند.
در آیاتی كه از قرآن كریم این مساله مهم تعقیب شده و می‌فرماید: «پس آیا دیدی كسی را كه هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانید و بر گوش او و دلش مهر زده و بر دیده‌اش پرده نهاده است؟ آیا پس از خدا چه كسی او را هدایت خواهد كرد آیا پند نمی‌گیرید؟»
این آیه از كسانی سخن می‌گوید كه هوای نفس را به عنوان معبود خود برگزیده و هر چه دارند در پای این معبود قربانی كرده‌اند، چرا كه در اثر هواپرستی چشم دل آن‌ها كور شده است، و چون خدا می داند چنین كسانی شایسته هدایت نیستد، گمراهشان ساخته، بر قلب و گوش آن‌ها مهر نهاده و بر چشمانشان پرده افكنده است و مسلم چنین كسانی شایسته هدایت نیستند.
بنابراین، انسانی كه دوست دارد در اندیشه به خطا نرود باید به دور از حكومت‌ هوا و هوس به تفكر بنشیند، تا مبادا اندیشه‌های باطل خود را در لوای حق گرایی مستور ساخته و در باطن، نیروهای هوا و هوس بر او فرمان براند. حضرت علی (ع) حالت این بیماردلان كج اندیش را چنین به تصویر می‌كشد: هر كس از هوس خود پیروی كند، هوس او را كور و كر و خوار و گمراه می‌سازد.» مراد از كور گردانیدن «كوری »‌از دیدن حقی است كه بر خلاف خواهش او باشد و همچنین كر گردیدن از شنیدن چنین حقی است؛ و چنین است كه كشش‌های نفسانی و شهوت‌ها چنان عقل انسان را به خود مشغول می‌دارد كه به چیزی جز برآوردن خواسته‌های دوینی نیندیشیده و جز خواسته‌ هوس را حق نمی‌پندارد. لذا از جاده اصلی منحرف شده و به بی‌ضابطگی در اندیشه می‌گراید.
بنابراین كسی كه می‌خواهد اندیشه‌ورزی نماید، یكی از كارهایی كه باید انجام دهد این است كه موانع و آفت‌هایی را كه سبب ضعف آن می‌گردد، برطرف نماید.

محمود كاشفی زاده
منبع : بنياد انديشه اسلامي