یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

از تاریخ درس بگیریم


از تاریخ درس بگیریم
در شهریور ۱۳۲۰ دو ماه پس از حمله آلمان نازی به اتحاد شوروی نیروهای متفقین رضاشاه را از سلطنت خلع و پسرش را به جای او نشاندند. دلایل متفقین از خلع رضاشاه احساس خطر آنها از پیشروی سریع آلمانی‌ها در روسیه و شمال آفریقا و دوستی و اتحاد رضاخان با آلمانی‌ها قید گردیده. سه دولت آمریکا، شوروی و انگلیس که خواهان پیروزی در جنگ بودند در اداره ایران با هم همکاری داشتند. اما عمده مسوولیت اداره ایران متوجه انگلیس بود ولی در طول جنگ سرد و نگرانی‌های دول از ایمنی نفت خلیج فارس، ایران از جمله اهداف عمده سیاست خارجی آمریکا در منطقه شد. بعد از جنگ حضور آمریکا به‌طور چشمگیری در مجامع جهانی بسط یافت و این کشور سیاست استعماری خود را در میان ملل جهان سوم چنین تعریف نمود.
۱) گسترش اقتصاد مصرف انبوه، ابتدا در میان نخبگان شهری و بعدا در بخش‌های وسیع‌تری از مردم
۲) پشتیبانی نظامی و مالی از مبارزه داخلی و خارجی برای براندازی کمونیست‌ها
۳) جایگزین کردن دولت‌های دوست آمریکا؛
دولت‌هایی که بتوانند در راستای نیل به اهداف این کشور یعنی جلب حمایت بخش عمده‌ای از افکار عمومی به سمت این کشور نمایند. با سیری به تاریخ بعد از جنگ در ایران، سیاست‌های فوق در جامعه ایران به وضوح مشاهده می‌شود. گسترش اقتصاد مصرف انبوه و پشتیبانی برای براندازی کمونیست‌ها، اساسا یکی از نقاط اطمینان‌آور برای دولت ایران در این عصر برخورداری از حمایت آمریکا، در برابر خطر نفوذ کمونیست بود. حتی کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ نیز با خواست انگلیس و به بهانه نفوذ کمونیسم در ایران و با حمایت آمریکا صورت گرفت. سه کشور آمریکا، شوروی و انگلیس تا سال ۳۲ در ایران حضور داشتند ولی انگلستان به دلیل کنترل بر صنعت نفت و نفوذ در ایلات مهم‌ترین بازیگر خارجی موثر بر اقتصاد و سیاست ایران به حساب می‌آمد. از نقش شوروی به دلیل مشکلات اقتصادی با ایران کاسته شد در عوض به دلیل اهداف گسترده نقش آمریکا در صحنه جهانی و در ایران افزایش یافت. شاه هم با هدف جلوگیری از انقلاب‌های ضدسلطنت، حضور نیروهای آمریکایی و انگلیسی را ارج نهاد. با ورود به جنگ سرد ایران به عنوان یک ژاندارم در منطقه در صحنه جهانی نقش کلیدی یافت و مستعد تغییر و تحولات جدید شد، به دلیل بی‌ثباتی در حوزه سیاست داخلی پراکندگی و تقسیم قدرت وجود داشت. از شهریور ۱۳۲۰ تا بهمن ۱۳۲۴، ۹ کابینه ظرف چهار سال به دنبال هم روی کار آمده و سقوط کردند که اینها خود نشانگر بی‌ثباتی سیاسی و برخورد دیدگاه‌های داخلی و اساسا خارجی بود. در سطح بین‌المللی دخالت‌های دول استعماری کاملا موثر بود. انگلستان به واسطه شرکت نفت ایران و انگلیس سلطه خود را بر کشور حفظ کرده بود. شرکت نفت در سال ۱۳۲۸ بر پایه قرارداد منضم به امتیازنامه سال ۱۹۳۳ م، موسوم به قرارداد الحاقی خواستار انعقاد قرارداد جدیدی با افزایش چشمگیر بهره مالکانه به ایران بود. اما به‌رغم تعویق یک‌ساله این قرارداد در سال ۱۳۲۹ کمیسیون نفت، مجلس قرارداد را محکوم و تقاضای لغو امتیازنامه و ملی شدن شرکت نفت را مطرح نمود.
در همان سال‌ها تقاضاها و اعتراضات ایران، متمرکز بر فروش نفت در داخل کشور به دولت و دیگران مبنی بر تقاضای ۲۰ درصد از سود سهام توزیع شده و سهیم شدن در فرمول پنجاه پنجاه بر اساس الگوی ونزوئلا و هر ۱۵ سال یک‌بار تجدید در قرارداد بود. شاه تلاش کرد با حمایت آمریکا مناسبات مالی خود با شرکت نفت ایران و انگلیس را جرح و تعدیل نماید و بدین صورت بهره مالکانه بیشتری بگیرد. دخالت آمریکا و ترغیب دولت انگلیس برای ارائه کمک بیشتر به ایران از سوی شرکت نفت و در نهایت اعلام معامله پنجاه پنجاه عربستان سعودی با شرکت‌های نفتی آمریکایی آرامکو سبب شد که دولت از پشتیبانی قرارداد الحاقی با انگلستان دست بردارد و اهداف خود را متوجه آمریکا نماید. در این میان نقش مصدق و مردم و نمایندگان مجلس کاملا روشن بود، همزمان با تقاضای مجلس مبنی بر لغو قرارداد الحاقی و ملی شدن صنعت نفت در سطح بین‌المللی بین کره جنوبی و شمالی جنگی در گرفت که باعث اهمیت نفت ایران گردید. زیرا در این زمان ۴۰ درصد کل تولید نفت خاورمیانه را تشکیل می‌داد. در سال ۱۳۲۹ ایران ۶۶۶ هزار بشکه نفت در روز تولید می‌کرد. کل تولید نفت جهان از ۹/۱۰ میلیون بشکه در روز در ۱۹۵۰-۱۳۲۹ به ۱۳ میلیون در ۱۹۵۲ رسید و این افزایش، سه برابر بیشتر از کل تولید نفت ایران در ۱۹۵۰ بود. در همان سال گس نماینده شرکت نفت مسوول امضای قرارداد جدید با ایران در تهران بود که در ۲۶ تیر با گلشائیان وزیر دارایی به توافق رسید و قرارداد امضا شد، در همان اثناء ساعد نخست‌وزیر وقت، جای خود را به منصور داد و او نتوانست تصویب قرارداد الحاقی را از مجلس بگیرد.
بعد از منصور رزم‌آرا که نخست‌وزیر شد به رغم ادعاهای بزرگ در مطرح ساختن قرارداد الحاقی در مجلس دست به دست می‌کرد، بعد از چهارماه که قرارداد را به مجلس ارائه کرد مصدق در ۲۱ آبان خواستار لغو قرارداد و ملی کردن صنعت نفت شد. در ۲۴ اسفند مجلس قانون ملی شدن نفت را تصویب و در ۲۹ همان ماه سنا آن را تصویب نمود. دولت انگلیس در آن سال‌ها، با کسری تراز بازرگانی ناشی از جنگ جهانی دوم مواجه بود و مسئله نفت ایران برای این کشور بسیار بااهمیت بود. از این‌رو در مقابل این عمل دولت ایران دست به اقدامات چندگانه از جمله تهدید نظامی و دیپلماتیک و تقویت مخالفان دولت مصدق زد. در ۳۱ خرداد به دیوان دادگستری بین‌المللی شکایت برد و ایران صلاحیت دیوان را نپذیرفت. بعد از این اقدام آن کشور اجرای طرح (y) یعنی مداخله نظامی در ایران به ویژه در تصرف میدان‌های نفت‌خیز جنوب خصوصا آبادان بود. آمریکا اورل هریمن سفیر خود در مسکو و لندن و نماینده آمریکا در اروپا را در ارتباط با طرح مارشال برای مذاکره به ایران فرستاد ولیکن وی در ملاقات با مصدق ناکام ماند. مصدق دارای اهداف سیاسی چون اخراج بیگانگان از کشور به ویژه انگلیسی‌ها بود و سیاست خارجی او بر موازنه منفی یعنی ندادن امتیاز به رقبای قدرتمند و همسایگان و بی‌طرفی مثبت یعنی عدم‌تعهد در برابر قدرت‌ها بود و درک هریمن از موضع سیاسی مصدق مطابق با واقع بود. حل نشدن اختلافات نفتی پیامدهای ناگواری برای ایران داشت.
مصدق سیاست عدم تعهد را در پیش گرفت اما این سیاست برای غرب طور دیگری جلوه نمود و آنها نیاز به اطاعت محض ایران داشتند... در این شرایط دولت مصدق از حمایت موثر بین‌المللی در مبارزه با انگلستان محروم ماند و از سوی دیگر منابع دیپلماتیک آمریکا نیز علیه آن بسیج شدند. دولت وقت انگلستان یعنی دولت محافظه‌کار به جای یافتن راه‌حلی، برای یک کودتا علیه مصدق تلاش نمودند. شوروی هم که از سال ۱۳۲۵ به بعد نقش سیاسی‌اش در ایران کم‌رنگ شده بود به خاطر عدم مداخله در امور دولت‌ها از دولت مصدق حمایت اقتصادی و سیاسی نکرد و چون در اکتبر ۱۹۵۱ (۱۳۳۰) به جای دولت کارگری بریتانیا دولت محافظه‌کار جدید به ریاست وینستون چرچیل سر کار آمد.
با روی کار آمدن این دولت میان لندن و واشنگتن بر سر مسائل ایران اختلاف نظر حاصل شد. آمریکایی‌ها به علت ترس از نفوذ کمونیست‌ها معتقد به همکاری با دولت مصدق بودند اما انگلیس‌ها خواستار آمدن دولت دیگری به جای او بودند. آمریکایی‌ها در راه رسیدن به اهداف درازمدت خود بر اساس ماده چهارم قانون کمک اقتصادی خارجی آمریکا که به نام اصل چهار ترومن معروف شد در راستای عمل به این طرح، اداره اصل چهار ترومن برنامه‌های خود را در دادن کمک و رهنمودهای اقتصادی در ایران پیگیری نمود و تا موقعی که صدور نفت آغاز نشده بود آمریکا بر پایه مقاصد خویش کمک‌های نقدی را در ارقام چند میلیون و گاهی چند میلیون دلاری به ایران ادامه داد.
همچنین کمک‌های نظامی و فنی آمریکا نیز در ایران افزایش یافت. دکتر ریموند میلر، اقتصاددان معروف آمریکایی در مقاله‌ای به نام سیاست اقتصادی ما در آسیا می‌گوید اولین عمل که برای جلوگیری از کمونیسم در شرق باید انجام داد این است که حتی‌المقدور می‌بایست در بهبود کشاورزی و امور روستایی کوشید. آمریکایی‌ها با سیاست‌های چندگانه در نهایت علیه مصدق عمل می‌کردند. در سال ۱۳۳۱، سازمان تازه‌تاسیس سیا از برنامه بدامن (نام برنامه سیا معروف به سیاست و تبلیغات در ایران بود) علیه مصدق و جبهه ملی استفاده می‌کردند. هدف آنها ایجاد شکاف میان جبهه ملی و طبق دکترین ترومن سد کردن راه جنبش‌های انقلابی جهان سوم من‌جمله ایران بود. در نهایت دو کشور آمریکا و انگلیس طرح سرنگونی مصدق را تصویب و بر اساس این طرح عملیات آژاکس (Ajax) یعنی کنترل عملیات کودتا در محل به مامور سیا و اداره ضد اطلاعات انگلیس (MIG) سپرده شد.
جمیله روح‌زنده‌شبستری
منبع : روزنامه کارگزاران