پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

معطوف به بیماری


معطوف به بیماری
درست همان دم كه احساس می كنیم همه چیز در سلامت است، صبحگاهی برمی خیزیم و بحران (بیماری) را در «تن» خود می جوییم. و این سر آغاز پیدایش كلكسیونی از قرص ها و پزشك های متعدد است. از پزشكی به پزشكی دیگر بر قفسه قرص های رنگی افزوده می شود و این تجربه اخیر من و نقطه شروع این نوشته است. پزشكان به ظاهر با صبوری می خواهند، مسئله را حل كنند. اما مسئله درست خود همین «مسئله» است: بیماری به معنای نقصان نیست و سلامتی امری پیشینی نیست. سلامتی همیشه و همه جا نیست. بلكه سلامتی در تقابل دوتایی بیماری حضور می یابد. هر چند كه این نوشته ممكن است از سوی روانكاوی به روان پریشی متهم شود.
۱- اغلب ما در گنجه خانه، صفی از داروها و قرص های رنگارنگ را چیده ایم. چه داروهایی كه از باقیمانده بیماری در گذشته به جا مانده و چه داروهایی كه جنبه پیش بینانه دارند تا بیماری در آینده را درمان كنند. اهل فن، بیماری را نقصان تعریف می كنند. از نظر آنها نقصان، مانع كمال یافتن آدمی می شود. عده ای دیگر از اهل فن، بیماری را از آن جهت سودمند می دانند «تا قدر عافیت» دانسته شود. بیماری تنها در «تن» سكنی می گزیند.
تاكید و اصرار هایدگر در به كارگیری (سكنی گزیدن، خانه كردن) بی جهت نیست. «تن» خانه بیماریست. بدون آن بیماری قادر نیست احضار شود. بیماری هایی كه علم روانشناسی مدعی است جنبه روحی- روانی دارند، در تن نمود فیزیكی می یابند. این بیماری چه به صورت آسیب به تن خود و چه به تن دیگری هستند.
اما آیا بیماری، مفهومی انتزاعی است؟ بیماری هم مانند بسیاری «چیزها» در تقابل با سلامتی قابل بیان است. اگر سلامتی برای همیشه و همه جا حضور دارد، پس دیگر دیده نمی شود حتی در «تن». بنابراین نمی توانیم بگوییم سلامتی در تن سكنی دارد. چون همه جا حضور دارد. ما نمی توانیم از تن نامتناهی سخن بگویم. «تن» متناهی است و بیماری وقتی در آن حضور می یابد، سلامتی برساخته می شود. اساساً در تقابل های دوتایی است كه «تعریف» شكل می گیرد. در این صورت آیا «چیزها» می توانند قائم به ذات باشند یا تنها در تقابل معنا می یابند؟ ما در ایده آلیسم می توانیم از «قائم به ذات» بودن «چیزها» سخن بگوییم.
من/ دیگری یا دوست/ دشمن در حضور یكی از جفت ها قابل تبیین است. و همین دوتایی ها هستند كه «تن» را می سازند. هر چند در همین «تن»، گاهی من معطوف به ایدئولوژی «من» («I»ideaology of the ) است (آرای ماكیاول و هابز) و گاه استعلا به سوی «دیگری» (لویناس). در تن، من یا دیگری در حال بنیان گذاری (founding) قانون خود هستند.
بدین ترتیب روانشناسی تمایل دارد علمی وضع كند كه «تسلط بر تن» نام دارد. هر چند این مختص آن نیست بلكه بیشتر از آن سیاست بورژوازی نشأت می گیرد. و از دل همین سیاست، برنامه ریزی و مدیریت تن شكل می گیرد. از این رو سلامتی، امری قائم به ذات تعریف می شود. در چنین شرایطی سلامتی همه جا و همیشه حضور دارد؛ حتی بیرون از تن. شاید به همین دلیل است كه هگل می گوید عموماً آنچه كه آن قدر دیده می شود، دیگر دیده نمی شود. هر چیزی كه منتسب به ایده آلیسم شود، می خواهد فراگیر شود و همه جا حضور یابد. حال آنكه در تن است كه ایده ها، تحدید می شوند و شكل می یابند. هر چیزی كه آن قدر دیده شود، طبیعی است كه دیگر دیده نشود. تنها در حیطه و حد و مرز است كه می توانیم با گنجاندن یك تقابل دوتایی، چیزها را تعریف كنیم یا معنا دهیم اما آیا می توانیم از تقابل های دوتایی فراتر رویم؟
۲- در گنجه را می گشاییم و با داروها و قرص های رنگارنگ مواجه می شویم. داروها، لكه های ننگ بیماری را از تن می زدایند تا سلامتی احضار شود. از منظر اهل فن، سلامتی یعنی خوب خوردن، خوب كار كردن، خوب حركت كردن، خوب تفریح كردن و خوب فكر كردن. پس هر چیزی كه در این «خوب بودن»ها، اخلال ایجاد كند مضر است. اما اگر این «خوب بودن »ها، وانموده یك بیماری باشند، آن وقت چه ؟ سلامتی مثل یك «مُثل» بر فراز سر ما قرار گرفته است و آن قدر دیده می شود كه دیگر دیده نمی شود! اما اگر ما درون یك «تن بیمار» واقع شده باشیم و آن را سلامتی به ما وانمود كرده باشند، آن وقت این داروها چه جایگاهی دارند؟ (از فعل مجهول «وانمود كرده باشند» بهره بردم، آیا در دام ایده آلیسم افتاده ام؟)
۳- در علم پزشكی كه تن را موجودی بیولوژیك می بیند، داروها، ابزار مدیریت و برنامه ریزی هستند تا سوژه بیمار را به جامعه سالم بازگردانند. اما در همین جامعه سالم، شاهدیم كه هر روزه به گستره بیماری، افزوده می شود. رشته های تخصصی به ظرافت مویرگ ها می رویند و هر دم «تن» را مورد تهدید قرار می دهند. زیرا كه بیمار را با زیرمجموعه های پرشاخه از نام های لاتین هر چه بیشتر به هراس می اندازند: «نوع بیماری شما آسم است اما آسم از نوع فلان و بهمان. امروزه دارویی از نسل جدیدتر به بازار آمده كه مضرات گذشته را ندارد.» شما با این دارو به «زندگی بهتر» دست می یابید؛ چنان كه با «زانتیا» یا «توشیبا» زندگی بهتر و راحت تری خواهید داشت. بدین ترتیب پس از مصرف بازگشت شما را به جامعه سالم خوشامد می گویند. از جهتی دیگر پزشكان داروها و رشته های آكادمیك تخصصی تر كه قرار بود به «سلامتی» ما فكر كنند رو به بازار گیلاس ها را بالا می برند. پزشكان نیز كارگزاران «تن حاكم» هستند انواع و اقسام داروهای دیازپام برای آرامش بخشیدن به «تن بیمار» و هشت ساعت خواب راحت است. آنها با اسامی عجیب و غریب، «تن ها» را به وسواس و هراس می اندازند. هراس از اینكه یكی از این بیماری ها در بزنگاه زندگی او را بیمار كند. هراس از اینكه شبیه بیماری یكی از آشنایان نیز به سراغ ما آید. از این رو آینده ما به خطر خواهد افتاد. مدیریت و برنامه ریزی با تعریف سلامتی مُثُل گونه همیشه ما را در حیطه بیماری قرار می دهند. «سلامتی آنجا است تنها گامی با آن فاصله دارید.» و قرص های چند ویتامینی كه در بازار یافت می شوند، در راحت كردن شما از هم سبقت می جویند. «با این ویتامین ها تن شما آهنین می شود و بیماری ها را از شما دور می كنند.»
۴- تنها با گفتن اینكه بیماری نقصان است و در كمین شما، سلامتی را به خطر می اندازد، «تن» به وسواس و هراس می افتد. هر روز بحران تازه ای در «تن» شیوع می یابد. انواع ویروس ها همچون عناصر جدول تناوبی تكثیر می شوند. «تن» صبحگاه از خواب بیدار می شود و بحرانی در خود می یابد، وسواس یافتن یك بحران به صورت بیماری سراسر «تن» را اشغال می كند. روبه روی آینه می ایستد و به عنوان وجودی مستقل (به گفته لكان) می خواهد كه بیماری حضور یابد. همه این وسواس و هراس ها از این ناشی می شود كه سلامتی همه جا و همیشه هست جز در «تن من»؛ سلامتی كه «تن حاكم» نوید دهنده آن است و بدین ترتیب كارگزاران به جنب و جوش می افتند.
شاید در دوره ای هراس و وسواس وارد عرصه نمادین زبان نشده بودند، در آن صورت اگر «تن» دچار سرطان هم می شد، به سادگی می مرد، بی آنكه حواشی آن هراس و وسواس را علاوه بر آن بار «تن» كنند.
اینكه هر روزه ما در گوشه - كنار «تن» خود با بحران های تازه تری مواجه می شویم نشان از وخیم بودن «تن» و دور افتادن آن از سلامتی نیست چه در حیطه بیولوژیك و چه در عرصه اجتماعی- سیاسی جامعه بلكه مسئله همان چیزی است كه همه جا و همیشه دیده نمی شود. وخامت وضعیت این است كه آنچه باید دیده شود دیده نمی شود مسئله این است كه سلامتی «آنجا» نیست تا به آن دست یابیم بلكه سلامتی درون تن و در تقابل های دوتایی یافت می شود و این چیزی است كه علم پزشكی نمی تواند آن را ببیند. برای علم پزشكی، سلامتی، وضعیتی استعلایی است كه باید به آن دست یافت. ابزار دست یافتن (یا بهتر مدیریت و نظارت) داروست. دارو زمانی «ابطال پذیر» است كه نافی كاركرد خود باشد. بنابراین «تن» باید از دارویی به دارویی دیگر به دنبال سلامتی برود. این «تن حاكم» است كه منظورش از سلامتی، هشت ساعت خواب راحت، هشت ساعت كار و هشت ساعت فراغت است. «تن ها» متقاعد شده اند و بنابراین «وخامت» را درنمی یابند جز به صورت بیماری در تن خود ( چه تن بیولوژیك و چه تن جامعه). مسئله این است كه سلامتی تنها یك ایده است كه در تقابل بیماری حضور می یابد.
سلامتی «آنجا» نیست. به عبارتی «زندگی بهتر» آنجا نیست. اینها «وانموده ای» از «آنچه دیده نمی شود» هستند.
۵- مسئله این نیست كه بگوییم سلامتی وجود ندارد و موضوع پایان یافته تلقی شود. سلامتی امری پیشینی (a prior) نیست كه با دارو و درمان به آن نائل آییم. برعكس، سلامتی در پیش رو است (health to come) (به تعبیر دریدایی). می توان این جمله را از ذهن ایده آلیستی كه «آنچه آن قدر دیده شود دیگر دیده نمی شود» سوء استفاده كرد و گفت سلامتی آن قدر دیده می شود كه دیگر دیده نمی شود. در واقع «تن حاكم» است كه این گونه القا می كند: همه جا سلامتی است سلامتی، امر پیشینی است. تنها، «تن های» بیمار شما باید به آن برسند؛ بازاری بر روی شما گشوده شده است كه با آخرین داروها زودتر به سلامتی خود دست می یابید.
۶- هر روز از خواب بیدار می شویم و تن های ما روبه روی آینه، به كشف بیماری می پردازند.
بحران در بیماری درون تن ما نیست. بحران در این است كه «سلامتی همه جا و همیشه» به ما القا می شود.
شاید روانكاوی و علم پزشكی «تن نویسنده» را بیمار تلقی كنند كه با چند قرص رنگی مداوا می شود. آنها از بازگشت به زندگی و سلامتی می گویند. اما سلامتی امری از پیش موجود یافته نیست. سلامتی باید در پیش رو باشد؛ با اعتراف به اینكه بیماری، نقصان نیست.
امیرهوشنگ افتخاری راد
منبع : روزنامه شرق