یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مادر امام زمان (علیه السلام)


مادر امام زمان (علیه السلام)
مادر امام زمان (علیه السلام) نرجس خاتون دختر یوشعا پسر قیصر روم از نسل شمعون یکی از حواریین حضرت عیسی (علیه السلام) است که به دنبال یک سلسله وقایع معجزه آسا از روم به سامرّا می آید و سپس به افتخار همسری امام عسکری (علیه السلام) نایل می گردد.
● خلاصه سرگذشت ایشان از زبان خودشان بدین شرح است:
جدّ من قیصر می خواست مرا در سن سیزده سالگی برای برادر زاده خود تزویج کند وقتی مجلس عقد برپا شد و قیصر برادرزاده خود را روی تخت مخصوص نشاند ... ناگهان صلیب ها فرو ریخت، پایه های تخت شکست و پسر عمویم با حالت بی هوشی از بالای تخت بر روی زمین افتاد و مجلس به هم خورد ولی باز دستور دادند تا مجلس را از نو سامان دهند تا این مراسم به اجرا درآید ولی همان حادثه دوباره تکرار شد ... همه پراکنده شدند.
همان شب من در خواب دیدم که حضرت عیسی و شمعون وصی او و گروهی از حواریین در قصر جدّم اجتماع کرده اند و منبری از نور در آنجا قرار داده شده است، طولی نکشید پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) و داماد و جانشینان آنحضرت وارد شدند; حضرت عیسی (علیه السلام) به استقبال ایشان شتافتند، حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند (خطاب به حضرت عیسی (علیه السلام)) یا روح الله من به خواستگاری دختر وصی شما شمعون برای فرزندم آمده ام و در این هنگام اشاره به امام حسن عسکری (علیه السلام) کردند که او نیز موافقت کرد ... آنگاه حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) بالای منبر رفته و خطبه ای خواندند و مرا به تزویج فرزندشان امام عسکری (علیه السلام) در آوردند ... از خواب بیدار شدم و از ترس، آن واقعه را به کسی نقل نکردم ولی محبت به امام عسکری (علیه السلام)باعث شد که کم کم رنجور گردم و از خوردن و آشامیدن باز مانم و ... بالاخره مریض شدم ... چهارده شب بعد باز در خواب واقعه عجیب دیگری دیدم و آن اینکه دیدم دختر پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) به همراهی حضرت مریم و ... به عیادت من آمدند و من از اینکه حضرت عسکری (علیه السلام) به دیدن من نمی آیند گله و شکایت کردم حضرت فاطمه (علیه السلام) فرمودند: اگر می خواهی خداوند، عیسی و مریم از تو خشنود باشند و میل داری فرزندم به دیدنت بیاید شهادت به یگانگی خدا و نبوّت پدرم پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) بده و من آنچه که او فرمودند تکرار کردم; آنگاه حضرت فاطمه(علیهم السلام)مرا در آغوش گرفتند و این کار باعث بهبودی من شد آنگاه فرمودند: اکنون به انتظار فرزندم عسکری (علیه السلام)باش که او را نزد تو خواهم فرستاد ...
وقتی از خواب بیدار شدم شعف و خوشحالی عجیبی تمام وجود من را فرا گرفته بود تا اینکه از شب بعد امام را پیوسته در خواب می دیدم تا اینکه یکی از شب ها حضرت فرمودند: فلان روز جدّت قیصر لشکری را به جنگ مسلمانان می فرستد تو می توانی به طور ناشناس در لباس خدمتگزاران همراه با عده ای از کنیزان که از فلان راه می روند به آنها ملحق شوی و من هم چنین کردم و در نهایت جزو اسیران جنگی به اسارت مسلمانان در آمدم و بالاخره به بغداد آورده شدم و در آنجا بود که توسط نماینده امام علی النقی (علیه السلام) یعنی بشر بن سلیمان خریداری شده به خدمت آنحضرت رسیدم و آنحضرت هم مرا به خواهرشان حکیمه خاتون سپردند، او آموزشهای به من دادند ... پس از آموزش فرایض دینی و تعلیمات اسلامی به همسری امام عسکری(علیه السلام) در آمدم ...
و در سال ۲۵۵ هجری روز ۱۵ شعبان در سامرّا حضرت مهدی (علیه السلام) از این بانوی بزرگوار متولد شد.
منبع : ارجان نت


همچنین مشاهده کنید