سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

تنوع زیستی نیازمند حفاظت و یاری است/سرمایه هایی که از بین می روند


میراث لوسی (Lucyصs legacy) آخرین كتاب این رئیس سابق انجمن بین المللی نخستی شناسان و كارمند سازمان ملی سامان دهی ماداگاسكار است كه توسط انتشارات هاروارد در سال ۱۹۹۹ منتشر شده است.
در سرزمین او
باد موسمی تابستانی آواز فلوت را در فضا می پراكند
از میان كرم های شب تاب درخشان در بین خیزران های رقصان
صدای آبشارها به اصوات طبل های پیوسته می مانند
بانگ های ناگهانی گوزن های نر سامبار همچون شهناها
آوای زنبورها در سراشیبی های پر گل همچون بربط
تماشاگری شیفته اصوات غلغله مانند میمون های ماده
با حسرت آنها را تماشا می كند
طاووس نر در میان توده خیزران ها
پرتحرك و جولانگر
درست شبیه یك رقاص
جذابیتش را بر صحنه به نمایش گذاشته است.
این نوشته، ای میلی از یك دست اندركار حفاظت محیط زیست نیست كه بودجه اش از اداره شیك و
خوش آب و هوای وی در كیلومترها دورتر از جنگل های بارانی تامین شود. تصور هم نكنید كه نامه ملتمسانه یك دانشجوی تحصیلات تكمیلی است كه قصد دارد برای ارائه طرح اولیه پایان نامه اش به دیدن میمون های ماده در طبیعت برود. بلكه این نوشته ترانه ای است از یك زن ساكن در نواحی پست كه به شاهزاده ای كه در جنگل های كوهستانی زندگی می كند دل سپرده است. دو هزار سال پیش، كاپیلار (Kapilar) شاعر هندی این ترانه را سروده و این نوشته به صورت خط مجعد تامیلی به ما رسیده است. این قوم برای اولین بار نوشتن روی برگ خرما را بدون آن كه این برگ ها پاره شوند ابداع كرده بودند.
مدت های طولانی است كه درباره اهمیت «لحظه حاضر» بسیار چیزها گفته می شود معمولاً این كلمه «مدت طولانی» به اندازه عمر قضات دادگاه عالی ایالات متحده و یا عمر موسفیدانی كه بر بودجه های تامین اجتماعی فشار وارد می كنند تعبیر می شود. اما درباره پنج میلیون سال آینده چه می توان گفت؟ عشق به طبیعت وحشی در میان تمامی انسان ها وجود دارد و حتی در فرهنگ های قدیمی نظیر عصری كه كاپیلار می زیسته نیز به چشم می خورد. شاید حتی بتوان آن را غریزه انسانی فرض كرد. آیا ما این غریزه را ترك كرده ایم و آیا این وضعیت نه فقط برای نتایج ما بلكه برای گونه انسانی بعدی نیز وجود خواهد داشت؟
پنج میلیون سال پیش ما انسانریخت های درخت زی ای بودیم كه پیش از آن كه یكی از این شاخه های كوچك از درخت حیات به Homo sapiens تبدیل شود، همراه شش و یا یك دوجین گونه دیگر می زیستیم. آیا گونه انسانی كه پس از ما می آید حسرت جهانی را نمی خورد كه شمپانزه، بونوبو، گوریل، اورانگ اوتان و انسان می توانستند در آن در كنار یكدیگر تكامل یابند و آرزو نخواهد كرد كاش جای ما بود؟
نابودی تنوع زیستی كه امروزه شاهد آن هستیم با انقراض های عظیم گذشته های دور زمین شناختی برابری می كند. برای مبارزه با این موج نابودی نیازمند آن هستیم كه به دست اندركاران حفاظت حیات وحش بومی در كشورهای در حال توسعه كمك كنیم. آگاهی و میل برای حفاظت را نمی توان از خارج تحمیل كرد اما باید روی افرادی سرمایه گذاری كرد كه از حفظ حیات وحش كشورشان واقعاً شادمان می شوند. شواهد سنگواره ای نشان داده اند كه پس از انقراض عظیم كرتاسه، پنج تا ده میلیون سال طول كشید تا پستانداران و صخره های مرجانی و بیست وپنج میلیون سال پس از آن واقعه دیگر زیست مندان آبزی توانستند غنای گونه ای سابق خویش را بازیابند. پس از رخداد بسیار شدیدتر پرمین این دوره بهبودی و بازیابی، زمانی بسیار طولانی تر یعنی در حدود نود میلیون سال طول كشیده است. البته نباید این موضوع را فراموش كرد كه هر یك از ما به نوبه خود باید ممنون این انقراض های عظیم باشیم چرا كه نابودی دایناسورها امكان گونه زایی پستانداران را مهیا كرد تا در نتیجه این گونه زایی ها موجود رت مانند خزداری به ما (انسان ها) تبدیل شود.
نورمن میرز (N.Myers) و اندرو نول (A.Knoll ) معتقدند كه انقراض عظیم كنونی دوره بازیابی طولانی تری را به دنبال خواهد داشت. آنها برای ادعای خود سه دلیل آورده اند: اول ما به روشی سازمان یافته در حال حذف و نابودی بزرگترین مهره داران هستیم. زیاگان درشت جثه ای (Megafauna) مانند فیل ها، ببرها و حتی خویشاوندان نزدیكمان یعنی انسانریخت های بزرگ _ گونه هایی كه بیشتر از سایرین مجذوب و شیفته آنها می شویم - جزء اولین دسته هایی هستند كه حذف می شوند و در واقع با این كار اكوسیستم ها هرس می شوند. از سوی دیگر قطعه قطعه شدن زیستگاه های طبیعی توسط ما باعث می شود كه فضای كافی برای تكامل حیوانات درشت جثه جدید وجود نداشته باشند.
دلیل دوم و مهمتر آنكه آنچه را كه باقی می ماند به طرز وحشتناكی همگن می سازیم. گنجشك های خانگی، موش های سیاه، علفخواران آفریقایی و از بین منسوبان نزدیك انسان، ماكاك دم دراز، همگی موجودات قابل احترامی هستند. آنها نیز همچون ما سرسخت و همه فن حریف اند و قادرند با آدمیان كنار بیایند و زندگی كنند. این گونه های هرز فرصت طلب از انقراض های عظیم پیشین جان سالم به در برده اند. وجود تولیدمثل سریع، جمعیت های بزرگ و پراكنده و نیز آشیان های بوم شناختی وسیع به معنای آن است كه این گونه ها آمادگی دارند تا از مزایای محیط های باز و آشفته جدید حداكثر بهره برداری را انجام دهند. اگر چه در حال حاضر نیز كلنی های این جانداران فرصت طلب همه جا مشاهده می شود و آدمی هر جا كه رفته آنها را نیز با خود برده است. اكنون این موجودات هرز موفق در همه جزایر و قاره ها پخش شده اند. در نتیجه این همگن سازی، ذخیره ژنی كل برای مانور و عمل تكامل روی آن كاهش یافته است.
سرانجام آنكه انسان قصد دارد به همه جا سرك بكشد. احتمالاً نمی خواهیم به این زودی ها از دایناسورها درس عبرت بگیریم. ما نیز گونه ای فرصت طلب هستیم و بسیار بیش از آنكه شبیه عموزادگان خود یعنی شمپانزه ها باشیم به رت ها شباهت داریم.
اندك گونه هایی كه با موفقیت در مقابل ما ایستادگی كرده اند، همان هایی هستند كه حیوانات خانگی نام دارند. البته می توان امیدوار بود كه در آشیان های بوم شناختی تهی جدید طغیانی نو از گونه زایی رخ دهد، به مانند تكامل ناگهانی پنج تا ده میلیون ساله پستانداران و پرندگان مدرن، اما تا زمانی كه آزادی عمل خود تكامل را از آن گرفته ایم چنین اتفاقی هرگز روی نخواهد داد.
میزان تغییری كه انسان باعث و بانی ایجاد آن است به بالاترین میزان پاسخگویی و مسئولیت پذیری نیاز دارد. همگی كم وبیش از اتفاقاتی كه به وقوع پیوسته اند آگاهی داریم اما مسئله اصلی تمایز بین اعتقاد و خواست است. (در واقع بین اعتقاد به چیزی و عمل به آن و خواست انجام آن تفاوت هست. م) آیا واقعاً گونه جهان گستر ما نگران بقای سایرین هست؟
اكنون قصد دارم دوباره فقط به یك گروه از میان همه بازیگران این عرصه بپردازم: زیست شناسان صحرایی كشورهای در حال توسعه. این افراد جالب توجه بر سر سه راهی گیج كننده ای مانده اند. اگر آنها مشعوف طبیعت هیجان انگیز نبودند هرگز زیست شناس صحرایی نمی شدند. در واقع به تعبیر جك لندن، این افراد ماجراجویان كوچكی هستند كه به ماجراجویی بزرگ مبادرت كرده اند. با این همه موضوع اجتماع فكری ایشان پیرامون علم در مقیاس جهانی است، علمی كه به بررسی و طبقه بندی گونه ها و نیز تلاش در راه حفاظت می پردازد. آنها نیز مانند همه دانشمندان دیگر می خواهند در مجلات بین المللی مقاله چاپ كنند. اما از طرفی به خاطر زندگی در كشورهای فقیر، از دریافت كمك های مالی از سرمایه صندوق تحقیقات بین المللی نومید هستند. (حقوق ماهیانه یك استاد تمام در ماداگاسكار فقط صد دلار است) این افراد بیش از همه پژوهشگران و دانشگاهیان جهان سرمایه داری نیازمند شركت در كنگره های بین المللی و ارتباطات مشخصی هستند، اما چه فایده كه معمولاً برای تهیه بلیت هواپیما هم ناتوان هستند. اما سومین مسئله بحث فرهنگی قضیه است. از نظر مردمان این مناطق اعم از مردم عادی و سیاستمداران، اخلاقیات حفاظت از محیط زیست غربی نوعی امپریالیسم اقتصادی است كه بر لجنزار ریاكاری غربی بنا شده است.
تقریباً مشابه چنین وضعیتی برای امیلیا یاموموتو (E.Yamomoto) در ناحیه ناتال كشور برزیل
پیش آمده است. مارموزت های معمولی
(Common Marmoset) با گوش های كاكل مانند، دم باریك و بلند و چهره ای كه بی شباهت به سگ كوچك پاگی نیست به درخت های آوركادو و میوه خوشمزه آن دستبرد می زنند. اخیراً یك نر بالغ زیرك از این جانوران نظر او را به خود جلب كرده كه از سگ های آن اطراف هراسی به دل راه نمی دهد. در این ایستگاه صحرایی كه وی به پژوهش در مورد این گونه ها مشغول است، اغلب باغداران خیلی صبور نیستند اما برخی دیگر شكیبایی بیشتری نشان می دهند. این باغداران به او گفته اند كه هم میوه ها و هم میمون های كوچك هدیه های خداوند هستند.
هانتانیرینا راسامیمانانا (H.Rasamimanana) كه در سال ۱۹۹۸ برنامه علمی كنگره بین المللی نخستی شناسان را در آنتاناناریووی ماداگاسكار سازماندهی كرده هم عقیده با مورد قبلی ای میلی با این مضمون فرستاده است: «سنت های قدیمی مالاگاسی به طبیعت وحشی به عنوان ثروتی كه از سوی خدا به آنها اعطا شده است، می نگرند.
بنابراین هر قدر كه بخواهند از این ثروت الهی بهره برداری می كنند و جالب اینكه خود را ملزم به استفاده از این امكانات برای رفاه خود می دانند. آنها غذا، دارو، پوشاك و تقریباً تمامی اقلام مورد نیاز خود را از طبیعت تهیه می كنند. بدبختانه تنها چیزی كه ابداً از آن آگاهی ندارند چگونگی بهره برداری از این ثروت بی پایان است. چون بومیان این منبع را هدیه الهی می پندارند، معتقدند كه هرگز به پایان نمی رسد. ما حفاظت این منابع را به آنها آموزش می دهیم و تا زمانی كه آنجا هستیم، گوش می دهند و به آنها عمل می كنند، اما به محض اینكه چشم شما را دور ببینند به عادت قبلی خود باز می گردند.»
اما در كشورهای غنی دیدگاه های متفاوتی در این زمینه وجود دارد، طبیعت چه به عنوان محلی مجزا كه از آن استفاده و در آن زندگی می كنند و چه فقط به عنوان منبعی برای استفاده در هر حال قابل احترام است. حداقل فریاد علم و نیاز به حفاظت در كشورهای شمالی بلند شده و به نسبت از منابع مالی نسبتاً خوبی برخوردار است. حتی اكنون در برزیل هم این فریاد شنیده می شود و منطقه ای در میان جنگل های آمازون كه تحت عنوان «برزیل پیشرفته» نامیده می شود از غارت منابع خود به فریاد آمده است. این فریاد از ماداگاسكار هم به گوش می رسد و همگی اینها نشان دهنده آن است كه تنوع زیستی پرشكوه كشورهای ضعیف و فقیر دست یاری به سوی كمك های بین المللی بلند كرده است. ما خواستار شنیدن خبرهای خوب از گوریل های روآندا، بونوبوهای كنگو و اورانگ اوتان های جنگل های اندونزی هستیم. برای دست اندركاران حفاظت و دانشمندان در این كشورها كاركردن مشقت بار و غیرقابل تحمل بوده و كاری بدون اجر می نماید.
تنها امید این افراد پشتیبانی جوامع علمی آن سوی مرزهای كشورهایشان است.
اخیراً یاموموتو تعدادی از مقالات ارسال شده از سوی آمریكای لاتینی ها در موضوع نخستی شناسی (Primatology) به ژورنال های بین المللی را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داده است. او نتیجه گرفته است كه میزان تولید آن دسته از دانشمندانی كه از رسمیت بین المللی برخوردار نیستند در آمریكای لاتین بسیار بیشتر از فرانسه یا بریتانیای كبیر است. اگرچه تعداد دانشمندانی كه به این سطح می رسند خیلی كم است.
از طرفی حتی به مقالات این دانشمندان زحمت كشی كه به خوبی كار كرده اند نیز بسیار كم ارجاع می شود اما مشخص نیست كه آیا این وضعیت به خاطر كیفیت پایین این مقاله ها است یا این كه چون برچسب جهان سوم خورده اند در مورد آنها پیش داوری می شود؟
راسل تاتل (R.Tuttle) سردبیر ژورنال بین المللی نخستی شناسی هم به نتیجه مشابهی دست یافته است. شنیدن فریادهای برزیلیان و ماداگاسكاری ها توسط مراكز قدرت غربی بسیار دشوارتر شده و بنابراین اگر فریادی از خارجی ها برخیزد كاری از پیش نمی برد. بنابراین چنین به نظر می رسد كه صدای این همه افراد فقط در كشورهای خودشان شنیده شده و قادر به تغییر دیدگاه ها باشد. این مسئله ربطی به علم ندارد. علم چیستی گونه و نیز نرخ رشد جمعیت و تولید مثل و عوامل تهدیدكننده بقای آنها را به ما می آموزد این كه فكر كنیم مشكل از علم ناشی می شود احساسی خام و غیر منصفانه ای بیش نیست.
كنگره سال ۲۰۰۱ انجمن نخستی شناسان بین الملل در آدلاید استرالیا برگزار شد. رئیس خوش برخورد این كنگره توشیداسا نیشیدا (T.Nishida) از دانشگاه كیوتو بود كه توانست طرح معرفی انسانریخت های بزرگ به عنوان گونه های میراث جهانی مطرح و ترویج كند. درسی فراگاشی (D.Fragaszy) از دانشگاه جورجیا به عنوان رئیس بعدی انجمن كمیته ای با ریاست نیشیدا به همراه كارمندهایی از انجمن و اعضایی را از كشورهایی كه انسانرخیت های بزرگ جزء زیاگان آنها است مامور پیگیری این جریان كرد.
باید توجه داشته باشیم كه یك اسم دیوان سالارانه (Bureaucratic) به خودی خود نخواهد توانست باعث حفظ حتی یك شمپانزه از شكارشدن شود. اما در نهایت تلاش برای حفاظت نزدیكترین خویشاوندان باید توسط افرادی كه نگران این موضوع هستند آغاز شود، چه این افراد از كشورهای محل زیست انسانریخت ها باشند یا افرادی كه در محل تقاطع جهان علم و نیازهای محلی قرار دارند.
طی سال های بین ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۰ گزارشی مبنی بر از بین رفتن یك نخستی نیز نداشته ایم. اما اكنون در شروع هزاره جدید جان دتس (J.Dates) از كالج هانتر در نیویورك و همكارش مایكل آبدی _ لارتی
M.Abedi-larty عضو گروه حیات وحش غنا خبر داده اند كه هیچ نشانه ای از بقای میمون مشكی و قرمز شكوهمندی كه كولوبوس قرمز خانم والدرون (Miss Waldrons Red Colobus) نامیده می شود وجود ندارد. دست اندركاران حفاظت غنا هنوز امیدوارند كه این جانور از بین نرفته باشد چرا كه اگر آنها اولین جایی باشند كه یك نخستی پیشرفته را از دست داده باشند این موضوع همچون یك توهین برای كشورشان محسوب می شود. چقدر خوب می شد اگر این غرور ملی در غنا، اندونزی، برزیل، ماداگاسكار و نیز كشورهای قدرتمند شمال نیز بیدار می شد. &
منبع : باشگاه اندیشه