یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


باتنای خط لوله صلح


باتنای خط لوله صلح
از زمان مطرح شدن صدور گازطبیعی ایران به هند و پاكستان از طریق خط لوله ای موسوم به خط لوله صلح، سال ها می گذرد. گروه های كارشناسی و سیاسی سه كشور ، وقت و انرژی فراوانی صرف كردند تا برای موانع امنیتی، مشكلات تامین مالی و مهندسی این خط لوله چاره ای قابل قبول بیندیشند.
اما كار مذاكرات بر سر تعیین قیمت به نتیجه مطلوب نرسید تا این كه سه طرف توافق كردند قیمت گاز طبیعی در بازار «ال ان جی» ژاپن را مبنای محاسبه قیمت قرار دهند؛ به این ترتیب كه هزینه مایع سازی و حمل گاز طبیعی به ژاپن را از قیمت آن كسر كنند و هزینه انتقال گاز ایران از طریق خط لوله به پاكستان و هند را بر آن بیفزایند.
محاسبه هزینه های یاد شده به یك مشاور خارجی مورد اعتماد هر سه كشور واگذار شد. حال كه نتیجه نهایی محاسبات این مشاور اعلام شده است، هند نه تنها از پذیرفتن مبنای محاسبه قیمت طفره می رود كه با زیركی خود را به كوچه علی چپ زده و چنان وانمود كرده كه گویی با قیمت پیشنهادی ایران مخالفت كرده است. برخی از رسانه های داخلی نیز در تله خبری هند افتاده و این خبر را چنان بازتاب نداده اند كه معلوم شود هند به توافق قبلی خود وفادار نمانده است.
مذاكره كنند گان هند و پاكستان همواره در تعیین قیمت گازطبیعی، دست پایین را می گیرند، به گونه ای كه عبارت «مفت خواهی» در توصیف آن پربیراه نیست. پنچ ماه پیش نیز قیمتی چنان اندك را برای گاز ایران پیشنهاد كردند كه رئیس هیئت مذاكره كننده ایران را به واكنش شدید واداشت و اعلام كرد كه ایران حاضر نیست یارانه گاز هند و پاكستان را بپردازد.
این مقدمه طولانی را برای شرح و بسط «باتنای» طرفین خط لوله صلح لازم دیدم. «BATNA» واژه ای است كه از سرواژه های (Best Alternative To a Negotiated Agreement) به معنای «بهترین بدیل توافق مطلوب در مذاكره»، ساخته شده است. باتنا تنها معیاری است كه طرفین مذاكره را از پذیرش توافق نامطلوب یا رد توافق مطلوب باز می دارد. در واقع هر توافقی در مذاكره باید با محك باتنا سنجیده شود. اگر توافق حاصل شده بهتر از باتنا باشد باید آن را پذیرفت در غیر این صورت باید آن قدر به مذاكره ادامه داد كه یا به توافقی رسید كه دست كم به اندازه باتنا مطلوبیت داشته باشد و یا از مذاكره كنار كشید. از این رو، نه تنها دانستن باتناهای خود در هر مذاكره ای ضروری است بلكه آگاهی داشتن از باتناهای طرف مقابل نیز برای پیشبرد درست و موفقیت آمیز مذاكره لازم است.
حال با اندكی درنگ در تشخیص باتناهای ایران و هند می توان دریافت كه موضوع در دست مذاكره به چه سمت و سویی گرایش خواهد یافت. نخست ببینیم كه هند برای نپذیرفتن مبنای قیمت گذاری تازه، چه انتخاب های دیگری دارد. اول این كه شاید هند مبنای تازه را گران پنداشته و ذخایر تازه كشف شده گازطبیعی خود را برای تامین نیاز آینده خود كافی دانسته است و ترجیح می دهد با توسعه ذخایر خود، رشد شتابان مصرف انرژی كشورش را تامین كند. البته این احتمال دور از ذهن است. چون ذخایرگازطبیعی هند به هیچ رو كفاف رشد روز افزونش را نمی دهد.
انتخاب دیگر هند این است كه گاز مورد نیاز خود را به بهایی كمتر، از قطر تامین كند، هرچند كه گاهی می كوشد تا با تنور بی هیمه تركمنستان نیز بازارگرمی كند. شاید قطر مایل باشد برای به دست آوردن بازار هند، به منابع طبیعی خود چوب حراج بزند اما، نباید از ایران نیز انتظار داشت كه در چنین مسابقه خانمانسوزی كه تنها برنده آن هند است، شركت كند. زمام داران صنعت نفت ایران، متولیان امین و درستكاری هستند كه در زیركی و حساب و كتاب نیز كم نظیرند، لذا نه می توان آنها را در حساب و كتاب فریب داد و نه می توان آنها را به خیانت به موكلانشان ترغیب كرد. پس هندی ها باید حساب كار دستشان باشد و بیهوده با پافشاری بر مواضع غیرمنطقی مذاكرات را كش دار نكنند.
اگر بخواهیم خوشبینانه تر بنگریم، می توان فرض كرد كه آنها در سنجش باتنای خود خطا نكرده اند، اما، در شناخت باتنای ایران به خطا افتاده اند. شاید هندی ها با نگاهی به قیمت های پایین گاز در بازار داخلی ایران، گمان برده اند كه اگر ایران در مذاكره خط لوله صلح به نتیجه نرسد، مجبور است گاز طبیعی را به قیمت یك بیستم بازار ژاپن، به شهروندان خود بفروشد. البته بهای گازطبیعی در بازار داخلی پایین است اما، منطق محاسباتی هند از منظری دیگر اشكال جدی دارد. فرض محال اینكه هیچ بازار دیگری برای گاز ایران وجود ندارد، در این صورت برای بیشینه سازی منافع خود وادار می شویم با شدت و حدت بیشتری سیاست جانشین سازی گازطبیعی با فرآورده های نفتی را دنبال كنیم. در این حالت اگرچه از هموطنان بهای كمی بابت گاز مصرفی مطالبه می كنیم، در عوض فرآورده های نفتی آزاد شده را به آسانی فراوان و به قیمتی چند برابر بهای گاز، در بازارهای جهانی به فروش می رسانیم. در نتیجه منافع حاصل از این جانشین سازی بیشتر از صدور گازطبیعی به هند است. مگر اینكه هند مایل و قادر باشد گاز ایران را به قیمتی خریداری كند كه برای ایران به صرفه نباشد این سیاست را پیش گیرد.
البته فرض بی بازار بودن گاز ایران بسیار دور از واقعیت است. بانگاهی به چشم انداز عرضه و تقاضای گازطبیعی، در می یابیم كه بازارهای «ال ان جی» چنان رو به رشد و پررونق خواهد شد كه به زودی گازطبیعی به سهولت نفت در بازارهای جهانی قابل معامله می شود. برای نمونه آمریكا، به عنوان بزرگترین مصرف كننده انرژی جهان، در حال حاضر كمتر از سالانه ۱۳ میلیون تن «ال ان جی» وارد می كند اما، با برنامه های در دست بررسی و اجرا، تا سال ۲۰۱۵ واردات «ال ان جی» خود را به ۶۱ میلیون تن در سال خواهد رساند. رشد تقاضای دیگر مصرف كنندگان بزرگ انرژی نیز كم و بیش مشابه رشد آمریكا است. به گونه ای كه واردات «ال ان جی» هشت كشور بزرگ وارد كننده عمده از ۱۱۵ میلیون تن در سال ۲۰۰۵ به ۲۶۵ میلیون تن در سال ۲۰۱۵ خواهد رسید.
شواهد و قراین موجود نشان می دهد كه بازارهای آینده ایران به مراتب بهتر از بازار هند و پاكستان است. هند طوری رفتار می كند كه گویی در بازار انحصار خریدار قرار دارد و هیچ خریدار دیگری برای گاز ایران وجود ندارد. تفاهم نامه های صدور گاز ایران به بازار پررونق اروپا چشم انداز امیدوار كننده ای در پیش روی ما قرار می دهد كه هند آن را نادیده گرفته است.
از قرار معلوم هندی ها یا باتناهای خود را درست ارزیابی نكرده اند و یا باتناهای ایران را دست كم گرفته اند و در سنجش آن دچار خطا شده اند. شاید هم با كش دار كردن مذاكرات خود با ایران، برای قطری ها بازار گرمی می كنند. به هر تقدیر ایران برای صدور گاز خود شتابان عمل نخواهد كرد. می تواند گازش را اصلا صادر نكند و یا به بازارهایی صادر كند كه هم مایلند گاز ایران را در اختیار داشته باشند و هم قادرند بهای مناسب و منطقی برای آن بپردازند. ایران مشتریان پابه جاتر و متمول تر از هند نیز دارد. خوشبختانه بازار گاز به سرعت از بازار انحصار خریدار دور و به بازار انحصار فروشنده نزدیك می شود. در این صورت باید دید هندی كه امروز گاز ایران را با دست پس می زند و با پا پیش می كشد، آیا قادر است در میان انبوه خریداران رقیب در بازار انحصار فروشنده، گاز مورد نیاز خود را تامین كند؟
سعید خوشرو
منبع : شبکه اطلاع رسانی شانا