شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

می‌ترسم مثل تو شوم


می‌ترسم مثل تو شوم
روزی مرد ثروتمندی با لباسی پاکیزه و گران‌قیمت نزد رسول خدا(ص) آمد و نشست. لحظاتی بعد نیز مرد فقیری با لباس مندرس آمد و در کنار آن مرد ثروتمند نشست. در این هنگام مرد ثروتمند با حالتی متکبرانه و تحقیرآمیز نسبت به مرد فقیر، لباس خود را جمع کرد تا با لباس کهنه و کم‌قیمت مرد فقیر تماس نداشته باشد.
پیامبر اکرم(ص) که از این صحنه ناراحت شده بود، با تعجب از مرد ثروتمند پرسید: آیا ترسیدی که از فقر او چیزی به تو برسد؟!
مرد ثروتمند که از اقدام ناشایست خود شرمگین و پشیمان شده بود، سرش را پایین انداخته و گفت: خیر یا رسول‌الله. سپس رسول اکرم(ص) فرمود: پس چه چیزی باعث شد که دست به این اقدام نادرست بزنی؟! مرد ثروتمند لب به اعتراف گشود و گفت: ای رسول خدا هوای نفس مرا به این کار زشت وا داشت. اکنون حاضرم برای جبران این خطا، نیمی از ثروت خود را به این مرد فقیر ببخشم!
سپس پیامبر اکرم(ص) رو به مرد فقیر کرده و فرمود: آیا می‌پذیری؟ مرد فقیر پاسخ داد: خیر! مرد ثروتمند با تعجب پرسید: چرا؟! مرد فقیر گفت: می‌ترسم آن حالتی که در شما پدید آمد در من هم به وجود بیاید.
آیه ۱۸ سوره لقمان: و لا تصعر خدک للناس و لاتمش فی الارض مرحاً ان الله لایحب کل مختالٍ فخورٍ
و هرگز به تکبر و ناز از مردم رخ متاب و در زمین با غرور و تکبر قدم برمدار که خدا هرگز مردم متکبر خودستا را دوست نمی‌دارد.

برگرفته از کتاب اندرزها و حکایات
منبع : روزنامه اطلاعات