جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

"خانه آزادی" بازوی ایدئولوژیک امپریالیسم


"خانه آزادی" بازوی ایدئولوژیک امپریالیسم
«هنگامی که در سال ۱۹۴۷، دولت آمریکا نام «وزارت جنگ» خود را به «وزارت دفاع» تغییر داد، اهل نظر دریافتند که واشنگتن از این پس در پوشش عنوان «دفاع»، به «جنگ تهاجمی» و کشورگشایی رو خواهد آورد. حال، انتخاب عنوان «خانه آزادی» برای یک نهاد مرموز از سوی دولتمردان این کشور، بلافاصله باید موجبات شک و تردید مردمی را که با مکانیسم هوچی گری و پروپاگاندای مدرن آشنا هستند، برانگیزد.» نوام چامسکی و ادوارد هرمن در کتاب «پس از آشوب» همانگونه که چامسکی و هرمن اشاره دارند، عنوان زیبای «خانه آزادی» متعلق به یک سازمان فوق العاده مرموز آمریکایی است. شواهد غیرقابل انکاری نیز در دست است که نشان می دهد «آزادی»، تنها مولفه ای است که در طول بیش از شش دهه فعالیت این نهاد، به عنوان یک هدف دنبال نشده است. اقداماتی چون آماده سازی افکار عمومی آمریکا برای ورود این کشور به جنگ جهانی دوم، حمایت از تشکیل سازمان پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو)، راه اندازی انقلاب های رنگی در کشورهای پیرامونی روسیه و روی کار آوردن عناصر دست نشانده آمریکا در کشورهایی چون اوکراین و گرجستان، و نیز ایجاد رعب و وحشت در میان مردم آمریکا و فراهم کردن شرایط ورود این کشور به جنگ عراق و افغانستان، این نهاد را در زمره سازمان هایی امنیتی چون سیا قرار داده است. شاید مأموریت ویژه «خانه آزادی» برای جهت دهی به افکار عمومی باعث شده است که منتقدان آن را «بازوی پروپاگاندای دولت آمریکا» بنامند. «خانه آزادی» برای جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگترین تهدید ایدئولوژیک ایالات متحده نیز برنامه ویژه ای دارد. این سازمان علاوه بر راه اندازی سایتی دو زبانه با عنوان «گذار» و سیاه نمایی وضعیت حقوق بشر در ایران، مأموریت اجرای پروژه ای با هدف تغییر نظام سیاسی ایران را نیز به عهده دارد. به دلیل نقش حساس این نهاد در پروژه جنگ نرم دولت آمریکا علیه حکومت های مخالف امپریالیسم به ویژه نظام اسلامی ایران، بررسی موشکافانه تاریخچه و سوابق، فعالیت ها، پرونده اعضا و سازمان های مرتبط با خانه آزادی، و نیز نحوه تعامل آن با برخی نهادها و جریان های داخلی امری ضروری به نظر می رسد.
ماشین پروپاگاندا امروزه جنگ برای دستیابی به قدرت جهانی، در سه حوزه اقتصادی، نظامی و ایدئولوژیک در جریان است. در میان این سه، نیروی برتر نظامی و قدرت بلامعارض اقتصادی، اگرچه دو اهرم استراتژیک به شمار می روند، اما در مقایسه با پشتوانه ایدئولوژیکی که ابرقدرت بنا دارد با تکیه بر آن، اعمال و رفتار نظامی، سیاسی و اقتصادی خود را توجیه کند، در درجه بسیار پائین تری قرار گرفته اند. به گواه تاریخ، هرگاه این پشتوانه عقیدتی، در افکار عمومی جهان، جایگاه خود را از دست داده، از تجهیزات فوق پیشرفته نظامی نیز برای حفظ و گسترش تسلط ابرقدرت کاری ساخته نبوده است. از این رو است که قطب های قدرت جهان، همواره در کنار تلاش برای تحصیل زر و زور، در پی ترویج و تبلیغ یک پشتوانه فکری و فلسفی و عقیدتی هستند تا تکیه گاه نظام اقتصادی و سیاسی آنها، و نیز، توجیه کننده وضعیتی باشد که در نتیجه حکمرانی ابرقدرت به وجود می آید. تردید نباید کرد که فروپاشی کمونیسم بود که شوروی بزرگ را از هم پاشید و آن را از میدان جنگ برای حکمرانی بر جهان به در کرد. سؤال اینجاست که پشتوانه ایدئولوژیک ابرقدرت امروز چیست؟ ابزارهای ترویج این ایدئولوژی در جهان کدامند؟ نقش آن در توجیه سیاست های اقتصادی و نظامی ابرقدرت و گسترش قلمرو نفوذ آن چیست؟ در بحبوحه دهه ۰۱۹۴ زمانی که «آدولف هیتلر» با تکیه بر ایدئولوژی نازیسم و با نماد مشهور «صلیب شکسته و رنگ های خون و خاک» سودای حکومت بر جهان را در سر داشت، حاکمان ایالات متحده نقشه دیگری کشیدند. هیتلر بر این باور بود که اولاً تنوع نژادی و زبانی سبب ضعف و بی ثباتی امپراتوری می شود و ثانیاً، جایگاه قدرت متعلق به نژاد آلمانی است. از این رو، او با سلاح نازیسم علیه کمونیسم- ایدئولوژی حاکم زمان- شوریده بود. در سال ۱۱۹۴ اما آمریکا نیز وارد این «کارزار ایده ها» شد و ضمن تاسیس بنیادی به نام «خانه آزادی» ( Freedom House) اشعار فریبنده ای چون «آزادی» و «حقوق بشر» و «دموکراسی» را برای دستیابی به اهداف خود برگزید. با مرگ هیتلر در سی ام آوریل سال ۵۱۹۴ عمر نازیسم نیز به پایان رسید و «دموکراسی آمریکایی» و «کمونیسم شوروی» در میدان «جنگ ایده ها» مقابل هم قرار گرفتند. خانه آزادی که برای فراهم کردن شرایط امپراتوری واشنگتن ماموریت ترویج ایدئولوژی آمریکایی را به دوش گرفته بود، خود را اینگونه معرفی کرد:«خانه آزادی یک سازمان مستقل است که ازگسترش آزادی در جهان حمایت می کند.
آزادی تنها در نظام های دموکراتیک ممکن است که د رآنها دولت ها در مقابل مردم پاسخگو هستند؛ حکم، حکم قانون است و آزادی بیان، ارتباط، اعتقاد و احترام به حقوق اقلیت ها و زنان تضمین شده است.» (۱) ظاهرا هیچ کدام از این واژه های استقلال، قانون، پاسخگویی، آزادی، حقوق اقلیت ها و ... نه تنها مشکلی نداشتند، که تحقق آنها آرزوی بسیاری از مردمان زمین بود. اما اگرچه خانه آزادی از ابتدای تاسیس، خود را نهادی مستقل و «صدایی شفاف برای دموکراسی وآزادی در جهان» خواند، هویت موسسان و گردانندگان آن، علامت سوال های فراوانی در برابر شعار «استقلال» این نهاد قرار داد. «الینور روزلوت» همسر رئیس جمهور وقت آمریکا، «وندل ویلکی»، «جرج فیلد» و جمعی دیگر از سران حکومت آمریکا اعضای برجسته هیئت موسس این نهاد بودند و همین امر موجب شد تا محققان درباره ماهیت این نهاد به کند و کاو پرداخته و آن را به عنوان یک نهاد مستقل غیردولتی که اشعار زیبا می سراید، نپذیرند. خانه آزادی که هم اکنون در بیش از ۰۲۱ کشور دفتر دارد، به وسیله یک هیئت امنا اداره می شود که خود این نهاد آن را متشکل از سران کارگری و تجار، مقامات برجسته دولتی، دانشمندان، نویسندگان و روزنامه نگاران معرفی می کند. صفحات کتاب تاریخ خانه آزادی نشان می دهد که اعضای اصلی آن همواره از نومحافظه کاران و وابستگان به وزارت خارجه آمریکا، شورای امنیت ملی (مانند جین کرک پاتریک)، سیا، آژانس اطلاعات آمریکا، کمیسیون سه جانبه (چون زبیگنیو برژینسکی)، مرکز مطالعات استراتژیک و بین الملل، کمیته بحران جاری و موسسه اینتر پرایز انتخاب شده اند. رئیس هیئت امنا هم اکنون پیتر آکرمن است که در سپتامبر ۵۰۲۰ این پست را از جیمز ولسی رئیس سابق سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) تحویل گرفت. مدیریت ولسی بر خانه آزادی باعث شد که تردیدها در مورد فعالیت های امنیتی این سازمان، و قرار داشتن آن در خدمت دولت آمریکا، به یقین تبدیل شود. هنگامی که ولسی از این مسند کنار گذاشته شد، هفته نامه آلمانی اشپیگل نوشت:«]ولسی[ از این مسئولیت کنار گذاشته شد.
شاید به این دلیل که مردی با این سابقه به چهره خانه آزادی به شدت ضربه می زد.» براساس اسناد منتشر شده از سوی خانه آزادی، تا قبل از سال ۷۹۱۹ بودجه دولت آمریکا به این نهاد تحت عنوان «مبالغ و قراردادهای دولتی» اختصاص می یافت قراردادهایی که به موجب آنها، خانه آزادی ماموریت اجرای پروژه هایی در کشورهای مختلف را به عهده می گرفت. اما پس از آن ، عنوان «هدیه» روی این مبالغ هنگفت گذاشته شد تا لفظ قرارداد، به ادعاهای خانه آزادی در مورد استقلال لطمه نزند. اما با این حال، دولت آمریکا مطمئن بود که با وجود نومحافظه کارانی چون کنت آدلمن ، دونالد رامسفلد (وزیر دفاع آمریکا در دوره جرج بوش دوم)، پل ولفوویتز(رئیس سابق بانک جهانی)، جین کرکپاتریک، ساموئل هانتیگتون و زبیگنیو برژینسکی (از مشاوران امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا) در هیئت امنا، خانه آزادی، خط ایدئولوژیک خود را تغییر نخواهد داد. (۲) براساس اسناد موجود، خانه آزادی هم اکنون ۰۸ درصد بودجه خود را از دولت آمریکا دریافت می کند، اما منابع دیگری چون بنیاد بردلی (Bradley Foundation)، بنیاد اسمیت ریچاردسون (Smith Richardson Foundation) و دولت هلند نیز مبالغ هنگفتی تحت عناوین مختلف به حساب این سازمان واریز می کنند. (۳) با بررسی دقیق عملکرد و تاریخچه خانه آزادی، می توان اهداف این سازمان را در چهار حوزه طبقه بندی کرد؛
۱) مفاهیمی چون دموکراسی، آزادی بیان، قانون، حق، جامعه باز و ... را به ارزش های غیرقابل تشکیک تبدیل کند؛
۲) تعاریف و استانداردهای خاصی برای این مفاهیم ارائه کرده و از طریق ابزارهای رسانه ای که غرب دراختیارش می گذارد، خود را به عنوان برترین و بی نقص ترین ماشین «دموکراسی سنجی» و «آزادی سنجی» جا زند؛
۳) پس از تحقق دو هدف اول، ارزیابی هایی از دموکراسی وآزادی در جهان ارائه کرده و باز، با استفاده از ابزارهای رسانه ای، کشورهایی را که در اصل از رقبای سیاسی واشنگتن، مخالفان جهان تک قطبی و یا تهدیدهای ایدئولوژیک برای کاخ سفید به شمار می روند، و در ظاهر «ارزش های مقدس» خانه آزادی را زیر پا گذاشته اند، به عنوان مستبد، جنایتکار و «غیرآزاد» معرفی کرده و آنها را در جامعه بین المللی محکوم کند؛
۴) و نهایتا، هرگونه اقدام، نرم یا سخت، علیه این دولت های مستبد، و جنایتکار را مشروع جلوه دهد. همچنین از طریق دفاتری که در این کشورهای «غیرآزاد» ایجاد کرده(!)، و یا حمایت مالی و تبلیغاتی از گروه ها و جریان های مخالف در جاهایی که نتوانسته پایگاه اختصاصی ایجاد کند، زمینه را برای تغییر حکومت سیاسی آن کشور، به طوری که حکومت جدید، تابع سیاست های واشنگتن باشد، فراهم کند.در ادامه مصادیق قابل توجهی از اقدامات خانه آزادی درهر کدام از این حوزه های هدف، ارائه خواهیم کرد. تغییر رژیم، راه دوم! درنخستین روزهای تاسیس خانه آزادی، تیم رهبری این نهاد پس از ارزیابی چالش های فراروی آمریکا در عرصه بین الملل، به این نتیجه رسید که «گسترش دموکراسی» بهترین ابزار برای مبارزه با نظام های سیاسی موجود در جهان به ویژه کمونیسم است. با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، خانه آزادی به منظور دستیابی به این هدف درکنار دیگر نهادهای دولتی آمریکا چون وزارت خارجه و سازمان سیا قرارگرفت و عملا وارد صحنه شد. هنگامی که شوروی به دنبال تسلط بر افغانستان بود، خانه آزادی مرکزی با عنوان «مرکز اطلاعات افغانستان» تاسیس کرد و به مقابله با شوروی پرداخت. این مرکز که بودجه آن توسط بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی تامین می شد، ماموریت تسلیح طالبان و القاعده در مقابل شوروی را برعهده گرفت. عکسی که پس از واقعه ۱۱ سپتامبر از «زبیگنیو برژینسکی» در کنار «اسامه بن لادن» منتشر شد، دقیقا متعلق به همین دوران است. نشریه Foreign Policy in Focus درشماره بیستم خود از اعطای ۲۰میلیون دلار از سوی دولت آمریکا به «مرکز اطلاعات افغانستان» برای حمایت از «گروه های ضدشوروی» و ارتباط آن با طالبان و القاعده پرده برداشت. (۴) واشنگتن درهمه نقاط و در برابر همه کشورها قدرت رویارویی نظامی را نداشت و اگر هم قدرتش را داشت، از یک سو در همه نقاط جغرافیایی شرایط برای مداخله نظامی با هدف تغییر رژیم سیاسی مساعد نبود و از سوی دیگر هزینه برخی مداخله های نظامی برای کاخ سفید غیر قابل تحمل بود. به همین دلیل، استراتژی خانه آزادی «راه دوم» نام دارد و آن تغییر قدرت از درون و تقویت جامعه مدنی با پشتیبانی های تدارکاتی است. «جنیفر ویدندستور» از اعضای برجسته خانه آزادی، شیوه این بنیاد برای براندازی مخالفان را بهتر از مداخله نظامی می داند:«همکاری های گسترده براساس بنیادهای مدنی از چشم انداز بیشتری برای رسیدن به نتایج دموکراتیک برخوردار هستند تا مداخله نظامی.
بعلاوه این راه به مراتب هزینه کمتری دارد.» این استراتژی خانه آزادی درکشورهای پیرامون روسیه، بیش از هر نقطه دیگری نمود علنی داشته است. اگر چه شوروی و ایدئولوژی کمونیسم در اوایل دهه ۱۹۹۰ فروپاشید. اما جنگ واشنگتن علیه بلوک شرق پایان نپذیرفت. راه اندازی انقلاب های رنگی درکشورهای پیرامونی روسیه، فاز بعدی پروژه خانه آزادی بود که با هدف جذب این کشورها به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی و قراردادن آنها در مقابل روسیه ای که سودای بازیابی قدرت را در سرداشت به اجرا گذاشته شد. این پروژه درگرجستان با نام «انقلاب گل سرخ». دراوکراین با عنوان «انقلاب نارنجی» و در قرقیزستان با نام «انقلاب لاله ای» حکومت های قانونی اما طرفدار مسکو را سرنگون کرده و عروسک های کوکی واشنگتن را که بدون اجازه کاخ سفید قدرت آب خوردن نداشتند، جایگزین آنها کرد. ۲۶ نوامبر سال ۲۰۰۴ روزنامه انگلیسی گاردین دست به افشاگری زد و نوشت که بنیادهای NED USAID (۵) و خانه آزادی مستقیما دراین انقلاب های رنگی دست داشتند. (۶) واشنگتن پست و نیویورک تایمز نیز از برخی طرح های غربی در اطراف مرزهای روسیه پرده برداشتند. «استفان یانگ» سفیر آمریکا در بیشکک، درجریان انقلاب رنگی قرقیزستان، مکررا دخالت کشورش درامور داخلی بیشکک را رد می کرد. اما وقتی خبرگزاری های غربی شعارهای تظاهرکنندگان مخالف «عسگر آقایف» مبنی براینکه «ما می خواهیم ایالت پنجاه و یکم آمریکا شویم» را منتشر کردند. حرف های یانگ دیگر خریداری نداشت. یانگ اما اعتراف کرد که قرقیزستان بزرگترین دریافت کننده کمک های آمریکا در آسیای میانه است. به کشوری که کمتر از پنج میلیون نفر جمعیت دارد. فقط درسال ۲۰۰۴ تحت عنوان حمایت از آزادی، ۳۱ میلیون دلار کمک شد. نتیجه این شد که سازمان های غیر دولتی طرفدار آمریکا مانند قارچ دراین کشور رشد کردند.
و نهایتا دولت آقایف را از طریق نافرمانی مدنی سرنگون ساختند. و البته که بسیاری از دریافت کنندگان کمک های آمریکا، از رو کردن دست خود ابایی نداشتند. «ادیل بایسالوف» رهبر ائتلاف «دموکراسی و جامعه مدنی»، درگفت وگو با روزنامه نیویورک تایمز اعتراف کرد که «بدون کمک آمریکا سرنگونی آقایف کاملا غیر ممکن بود.» در زمان ریاست جیمز ولسی رئیس سابق سیا بر خانه آزادی، این نهاد حامی اصلی انقلاب نارنجی اوکراین بود و موفق شد در سال ۸۳ دولت ویکتور یانوکویچ را از طریق راه اندازی تظاهرات خیابانی سرنگون کرده و ویکتور یوشچنکو سرسپرده کاخ سفید را به جای او بنشاند. بعدها رسانه ها افشا کردند که کسانی که علیه یانوکویچ به خیابان ها ریخته بودند، برای حضوردر تظاهرات مبالغی به عنوان حق الزحمه دریافت کرده بودند! پس از موفقیت پروژه انقلاب های رنگی در اوکراین، قرقیزستان و گرجستان، و افشاگری هایی که در مورد فعالیت های براندازانه خانه آزادی صورت گرفت، قربانی بعدی بلافاصله خود را از دام صیاد رهانید. اسفند ماه ۴۸ بود که دادگاه شهر تاشکند پایتخت ازبکستان، با صدور حکمی فعالیت خانه آزادی در این کشور را متوقف کرد. یکی از حقوقدانان ازبک به پایگاه اینترنتی «وستی اوز» گفت که این سازمان اردیبهشت ۳۸ در شهر سمرقند درصدد راه اندازی تظاهرات برای وقوع «انقلاب رنگی» در ازبکستان بود. «اولگا کراسنوا» فعالیت خانه آزادی را مشکوک خواند و گفت: «کمک بلاعوض این سازمان آمریکایی در ازبکستان به طور غیرشفاف تقسیم و تنها برخی گروه های محدود را شامل شده است.» (۷) چند ماه بعد، هنگامی که طرح کودتای مخملی در ازبکستان کاملا زمین گیر شد، «تولیب یعقوبف» از رهبران کودتا در این کشور از سمرقند گریخت. اگرچه یعقوبف از ازبکستان به فرانسه گریخت، اما رد پایش در برخی نشریات اصلاح طلب ایرانی جا ماند تا پرده از چهره همکاران خانه آزادی در جمهوری اسلامی ایران نیز کنار رود.
یکی از نشریات مطرح اصلاح طلب، در اقدامی که نشان از ناراحتی از این گریز داشت، مرثیه گویی برای یعقوبف و مدیحه سرایی برای خانه آزادی را همزمان در دستور کار خود قرار داد تا رهبران کودتاهای رنگی و حامیان آن در خانه آزادی را در افکار عمومی ملت ایران تطهیر کند. روزنامه دوم خردادی اعتماد ملی درباره یعقوبف نوشت: «تولیت یعقوبف یکی از مشهورترین فعالان حقوق بشر در ازبکستان است. جایی که انجام فعالیت های حقوق بشری در آن بسیار محدود و مشکل است... شرایط سخت این کشور برای فعالیت های حقوق بشری، یعقوبف را بر آن داشت تا با هدف حاکمیت قانون و برقراری حقوق بشر، به طور غیرقانونی از مرز ازبک- قزاقستان عبور کرده و خود را در «آلماآتا» در قزاقستان برساند. سفارت فرانسه بلافاصله پس از این اتفاق، برای او ویزا و بلیط هواپیما با تاریخ باز تهیه کرد.» (۸) سروده این روزنامه مدعی اصلاحات در مدح خانه آزادی که در کنار ستون مرثیه برای یعقوبف چاپ شد نیز، کاملا بی نظیر بود. به گونه ای که در هیچ رسانه دیگری تمجیدی به این زیبایی از خانه آزادی منتشر نشده است: «خانه آزادی. این نام نهادی مستقل وغیردولتی است که چنانکه از نامش برمی آید، برای گسترش آزادی در جهان فعالیت می کند... تشکیل این سازمان فعال بین المللی به ۰۶ سال پیش باز می گردد. زمانی که الینور روزولت، وندل ویکلی و چندین تن از شخصیت های آمریکایی که خود را در برابر تهدید صلح، آزادی و دموکراسی مسئول می دیدند، تاسیس شد. آنها اهداف خانه آزادی را اشاعه ارزش های دموکراتیک و مبارزه با دیکتاتوری چه از سوی راست افراطی و چه ازجانب چپ افراطی تعریف کردند. آنها با چنین هدفی خانه آزادی را تاسیس کردند و از آن زمان با دیکتاتوری در آمریکای لاتین، تبعیض نژادی در آفریای جنوبی، کمونیسم و تمامیت گرایی در شرق و مرکز اروپا مبارزه کردند. در سوی دیگر، خانه آزادی از دموکراسی های نوپا در جهان هم حمایت می کند. این مرکز همچنین با شاهنشاهی موروثی، دیکتاتوری و سرکوب مبارزه می کند. به همین دلیل آنها فعالیت های آموزشی برای ارتقای سطح حقوق بشر را فعال کرده اند تا به دموکراسی، اقتصاد بازار آزاد، حاکمیت قانون و استقلال رسانه ها کمک کنند. آموزش های حقوق بشری «خانه آزادی» وسیع و متنوع است. به این معنا که علاوه بر تشکیل کلاس و یا آموزش حضوری، انتشارات بین المللی خود را نیز فعال کرده اند و با انتشار آثاری در زمینه آزادی در جهان، آزادی در رسانه ها، مخالفت با دیکتاتوری، شکنجه، سوءاستفاده و امثال آن توجه جهان را به مقوله آزادی جلب کنند.» (۹) نقشه آزادی یکی از مهم ترین فعالیت های خانه آزادی، ارائه گزارشی سالیانه درباره وضعیت حقوق بشر و آزادی در جهان است. در این گزارش ها که از سال ۲۷۹۱ به این سو منتشر می شوند، کشورها و محدوده های مهم جهانی از درجه یک تا هفت رتبه بندی می شوند. درجه یک متعلق به کشورهای «بسیار آزاد» و درجه هفت از آن کشورهای «کاملا غیرآزاد» است. این گزارش ها از طریق ابزار رسانه ای قدرتمندی که حامیان و بانیان خانه آزادی در اختیار دارند، به کرات مورد استناد قرار گرفته و طبعا کشورهای «کاملا غیرآزاد» در تحلیل های رسانه ای سرکوب می شوند.
خانه آزادی نقشه ای نیز برای آزادی تهیه کرده و در آن کشورها را با سه رنگ بنفش، زرد و سبز مشخص می کند. کشورهای الگو یعنی خود آمریکا و اروپای غربی با رنگ سبز مشخص شده اند. کشورهای «بد» که خانه آزادی آنها را ناقض حقوق بشر و دموکراسی و آزادی و جامعه باز می داند، به رنگ بنفش هستند. کشورهایی هم که در آستانه رسیدن به دموکراسی قرار دارند و یا وضعیت متزلزلی دارند، زرد رنگ هستند. جالب ترین نکته در مورد این نقشه ها این است که گویی برای دسته بندی جهان به همراهان و مخالفان واشنگتن طراحی شده است. البته طبیعت هر مکری اقتضا می کند که در دروغ پردازی، اندکی به حفظ ظاهر پرداخته شود. خانه آزادی نیز ناچارا و البته با هدف باج گیری، برخی کشورها را که از متحدان آمریکا به شمار می روند، بنفش رنگ کرده است. اما آنچه که سران خانه آزادی علاقه چندانی به بحث در مورد آن را ندارند، نحوه تهیه این گزارش ها و نقشه هاست. «ک.الف.بولن» دانشمند جامعه شناس، متدولوژی مورد استفاده خانه آزادی در تهیه این گزارش ها را به دلیل جهت دار بودن آنها به نفع کشورهای حامی آمریکا، به چالش کشیده است. «نظرسنجی» هنگامی به «نظرسازی» تبدیل می شود که سیستم نظرسنجی، تنها سراغ نظراتی برود که دلخواه نظرسنج باشد. در علم تکنولوژی اطلاع رسانی و آمار، اینگونه نظرسنجی را حاوی خطایی به نام Systematic Measurement Error یا خطای اندازه گیری سیستماتیک می نامند. به عقیده بولن تکیه خانه آزادی بر «داوران»، «کارشناسان» و اطلاعات دستچین شده، نشان از وجود این خطا (SME) در تهیه گزارش های «آزادی در جهان» دارد. (۱۰) با این همه اما، اگرچه رسانه های همکار خانه آزادی، گزارش های این سازمان را مورد استناد قرار می دهند، مراکز دانشگاهی و علمی با احتیاط تمام کیفیت این گزارش ها را بررسی کرده و بعضا مهر «غیردقیق» روی آنها زده اند. به عنوان مثال، در حالی که روزنامه واشنگتن پست، با استناد به گزارش خانه آزادی، برای حمله دولت جرج بوش به عراق بهانه تراشی کرد، «مارک روزنبام» و «آیدین صالحیان» پژوهشگران علوم سیاسی در مقاله ای که در Journal of Peace Research منتشر کردند، نوشتند که در تحلیل ها و تحقیقات خود از اطلاعات خانه آزادی به هیچ وجه استفاده نمی کنند، چون «گزارش های خانه آزادی در جهت منافع سیاست خارجی واشنگتن تنظیم می شود.» یکی از این نویسندگان در پاسخ به سؤال کتبی «کیهان» درباره ماهیت خانه آزادی نوشت: «من اطلاعی درباره ماهیت خانه آزادی ندارم، اما بررسی های علمی ما نشان داد که گزارش های این نهاد جهت گیری دارد و بنابراین من از آنها استفاده نمی کنم.» «جاستین ریموندو» سردبیر مشهور سایت «آنتی وار» درباره گزارش های خانه آزادی می نویسد: «خانه آزادی که توسط دولت آمریکا بنیان گذاری شده است، ]در ابتدای سال ۶۰۰۲[ به دولت ولادیمیر پوتین در روسیه هدیه کریسمس جالبی داده است.کشور او یک درجه پایین تر آمده و از وضعیت «نسبتا آزاد» به «غیر آزاد» تغییر عنوان یافته است. البته اسرائیل، علی رغم اینکه با ساکنان عرب فلسطین، برخوردی کاملا وحشیانه دارد، کاملا آزاد معرفی شده است. پوتین یک دموکرات ناب نیست، اما ملتی را محاصره و زندانی نکرده و قصد نسل کشی آنها را ندارد. استانداردهای خانه آزادی به شدت تابع دیکته های سیاست خارجی آمریکاست.» از نظر پایگاه اینترنتی مشهور MRzine نیز، «گزارش ها و مطالعات «تولیدی» خانه آزادی و نهادهای وابسته به آن که به طور پیوسته از سوی مطبوعات مورد استناد قرار می گیرد، در پی ترویج ایدئولوژی نومحافظه کار هیئت امنا و سازمان های حامی آن است.» خانه آزادی اما توصیف دیگری از این گزارش ها دارد: «گزارش ها و تحلیل های خانه آزادی از هرگونه تاثیر حکومتی عاری است و یک جو تحقیقی و دانشمندی بر آنها حاکم است. در سال های اخیر، خانه آزادی از سوی آژانس بین المللی توسعه، و وزارت خارجه آمریکا به دلیل پروژه های گوناگون، جوایز متعددی دریافت کرده است.» اسلام، ایران و پروژه گذار امروز همگان در این باور شریکند که امپریالیسم جهانی هم اکنون اسلام را بزرگترین تهدید در برابر خود می داند و تمامی ابزارهای خود را برای «اسلام زدایی» و «اسلام هراسی» در جهان به کار گرفته است. «خانه آزادی» این ماموریت را نیز از جانب تشنگان حکومت بر جهان به عهده گرفته است. سال ۶۸۹۱ مرکزی به عنوان «مرکز آزادی های مذهبی» در خانه آزادی راه اندازی شد تا این ماموریت را به انجام برساند. سایت رسمی خانه آزادی در اوایل قرن ۱۲ ماموریت این مرکز را اینگونه توصیف کرد: «این مرکز اصرار دارد که سیاست خارجی آمریکا باید از مسیحیان و یهودیان، مسلمانان مخالف(!) و دیگر اقلیت های مذهبی در کشورهایی چون اندونزی، پاکستان، نیجریه، ایران و سودان حمایت کند. این مرکز علیه جایگزینی قانون خشن اسلام در عراق و افغانستان جدید فعالیت کرده و با قانون الحاد در کشورهای اسلامی که تولرانس و افکار حامی آمریکا را سرکوب می کند، مخالف است.» پس از واقعه مشکوک ۱۱ سپتامبر، فرو ریختن برج های تجارت جهانی نیویورک، و برافراشته شدن پرچم «مبارزه با تروریسم» از سوی جرج بوش رئیس جمهور آمریکا، خانه آزادی بخش اعظم انرژی خود را صرف پروژه تبلیغ «اسلام رادیکال» و «مسلمانان تروریست» کرده و به طور ویژه اقدامات جرج بوش در حمله به افغانستان و عراق حمایت کرد. گزارش خانه آزادی در سال ۳۰۰۲ با نام «گزارشی در مورد جنگ عراق» به کلی نگرش افکار عمومی دنیا نسبت به کشورهای اسلامی را دگرگون کرد. این گزارش دیدگاه های بوش را تائید می کرد و معتقد بود که جنگ عراق می تواند باعث ایجاد یک خاورمیانه دموکراتیک شود: «ساختن یک عراق دموکراتیک به یک حرکت جدی و بلند مدت نیاز دارد و مقدار زیادی زمان و هزینه باید صرف آن شود.» خانه آزادی در این برهه نیز برای تبلیغ دیدگاه های دولت ایالات متحده نقش خود را به خوبی ایفا کرد و موفق شد تا از طریق آماده سازی افکار عمومی ملت ها، دیگر دولت ها را در جنگ عراق با آمریکا همراه کند. بوش نیز به پاس زحمات خانه آزادی طی یک سخنرانی در مارس ۶۰۰۲ در مرکز این سازمان از فعالیت های آن در کشورهای اسلامی تقدیر کرد و گفته: «خانه آزادی سال ۵۰۰۲ را موفق ترین سال برای آزادی در ۰۳سال گذشته نامیده است. از کابل تا بغداد تا بیروت و آن سوتر موج آزادی در حال حرکت است و ما تا زمانی که آزادی به تمام مردم و کشورها نرسد، نباید آرام باشیم. در تاریخ ما، دموکراتیک ترین فرآیند پس از از یک دوره جنگ حاصل شده است. پس از شکست متفقین در جنگ جهانی دوم و فروپاشی کمونیسم در جنگ سرد، ملت های زیادی حاکمان خودکامه را بیرون رانده و آزادی و دموکراسی را بنا نهاده اند. در قرن جدید، گسترش آزادی مولفه حیاتی استراتژی ما باید حمایت از مردم آمریکا، و حفاظت از صلح برای نسل های آینده است. ما در حال مبارزه با تروریسم در سرتاسر جهان هستیم چرا که می دانیم اگر با دشمن در خانه اش نجنگیم، مجبور خواهیم شد تا با او در خاک آمریکا بجنگیم.» روزنامه انگلیسی فایننشال تایمز گزارش ویژه ای درباره این سخنرانی بوش منتشر کرد که می شد از لابه لای آن پروژه ای را که خانه آزادی برای جمهوری اسلامی ایران تدارک دیده بود نیز استخراج کرد. این روزنامه خبر داد که «خانه آزادی» برای انجام فعالیت های «مرموز» در خاک ایران نیز از دولت آمریکا بودجه ویژه ای را دریافت کرده است. فایننشال تایمز افشا کرد که «خانه آزادی یکی از چندین مؤسسه ای است که از سوی وزارت خارجه آمریکا برای دریافت بودجه هایی در ارتباط با اجرای پروژه های مرموز در داخل ایران انتخاب شده است.» این افشاگری در مورد فعالیت های مخفیانه خانه آزادی در ایران، به فایننشال تایمز محدود نشده است.
گزارش روزنامه ان.آر.سی هلند در مورد این پروژه نیز، آنقدر طولانی نیست که نتوانیم آن را در اینجا بیاوریم: «وزارت امور خارجه هلند به یک سازمان نومحافظه کار آمریکایی یارانه داده است تا از طریق برنامه ای، جابجایی صلح آمیز قدرت را در ایران عملی سازد. ایالات متحده نیز ۵۷میلیون دلار برای «آوردن دموکراسی به ایران» اختصاص داده است... سازمان خانه آزادی که در سال ۳۰۰۲ از حمله آمریکا به عراق جانبداری می کرد، امسال (سال۶۰۰۲) حدود ۶۳۰هزار یورو از دولت هلند دریافت داشت. مدیر این سازمان این موضوع را تائید کرده است. پول هلند به منظور ایجاد همایشگاهی اینترنتی برای شخصیت های مخالف ایرانی هزینه می شود که نامش «گذار» است. در وب سایت خانه آزادی آمده است که این سازمان مطلقا مخالف دیکتاتوری های مذهبی مانند ایران است. هلند و آمریکا تنها کشورهای جهان هستند که آشکارا بودجه ای را برای ترویج دگرگونی سیاسی در ایران فراهم ساخته اند.» (۱۱) آنچه از این جملات برمی آید این است که ظاهرا در ایران یک «حکومت دیکتاتوری» بر سر کار است که آمریکا می خواهد آن را با یک «نظام دموکراتیک» جایگزین کند. همین جا باید این نکته را مجددا متذکر شد که ارزش هایی که خانه آزادی ظاهرا دغدغه تحقق آنها را دارد، استانداردهایی هستند که فقط کارشناسان ویژه خانه آزادی اجازه قضاوت درباره آنها را دارند. چه بسا که ملتی ایده آل ترین نوع مشارکت در حکومت را به نمایش گذاشته، اما به دلیل روی کار آمدن شخصیت های مخالف واشنگتن در نتیجه این مشارکت، خانه آزادی سرنگونی آن حکومت را به بهانه «فقدان دموکراسی» کاملا مشروع دانسته است. فی المثل، دولت حماس در غزه حکومتی کاملا قانونی و دموکراتیک بود که مورد پسند واشنگتن واقع نشد و تلاش ها برای سرنگونی آن آغاز شد. «فرید ذکریا» سردبیر نسخه بین المللی هفته نامه «نیوزویک» عقاید جالبی در مورد برگزاری انتخابات آزاد دارد: «اگر شما در کشورهایی که به تازگی قدم در راه دموکراسی گذاشته اند، انتخابات برگزار کنید، مردم با توجه به هویت مذهبی، فرهنگی، و ملی خود رأی خواهند داد و این اتفاق، ایجاد یک سیستم لیبرال دموکراتیک ناب را دچار مخاطره خواهد کرد.» این است که از دید محافل غربی، فقط حکومت دموکراتیک محسوب می شود که در سیستم حکومتی آن اثری از هویت ملی، فرهنگی و مذهبی مردم نباشد. لذا راهکار این است که دولت هایی که نشانی از هویت ملی، دینی و فرهنگی دارند، همچنان برچسب «غیردموکراتیک» بخورند و تلاش هایی انسان دوستانه(!) برای جا انداختن نبود آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و امثال اینها، در افکار عمومی کشور هدف صورت گرفته، و سپس بودجه های کلانی برای «آوردن دموکراسی» به آنجا، کنار گذاشته شود.
از این، نباید انتظار این را داشت که یک نظام اسلامی از سوی محافلی نظیر خانه آزادی به کسب عنوان «دموکراتیک » نائل شود. با این اوصاف، دور از انتظار نیز نباید باشد که خانه آزادی در گزارش های سالیانه خود، همواره جمهوری اسلامی ایران را کشوری «غیرآزاد» معرفی کرده و در نقشه آزادی نیز رنگ بنفش را به ملت ایران هدیه کند. اگر چه ظاهراً پروژه های خانه آزادی برای ایران مرموز و زیرزمینی است، اما با بررسی اهداف این سازمان و جستجوی آنها در قول و عمل پیاده نظامی که خانه آزادی در داخل ایران برای خود استخدام کرده است، و نیز موشکافی اقدامات خانه آزادی در حمایت از این پیاده نظام، می توان محل دقیق صرف «بودجه ویژه ایران خانه آزادی» را مشخص کرد. پیشتر اشاره کردیم که اولین و مهم ترین هدف خانه آزادی جهت دهی افکار عمومی به منظور پیشبرد سیاست های آمریکا و نیز «تبدیل مفاهیمی چون دموکراسی، آزادی بیان، قانون، حق، جامعه باز و... به ارزش های غیر قابل تشکیک) است. عملی شدن این هدف، زمینه را برای اجرای برنامه های بعدی و در نتیجه براندازی حکومت های مخالف واشنگتن فراهم می کند. از آنجا که جهت دهی به افکار عمومی از طریق رسانه انجام می گیرد، لذا ایجاد و حمایت از رسانه های زنجیره ای، یکی از مهم ترین حربه های خانه آزادی برای دستیابی به اهداف خود بوده است. به عنوان مثال، در نوامبر سال ۴۰۰۲ این نهاد چاپخانه ای عظیم با قابلیت انتشار بیش از ۰۶ عنوان روزنامه در بیشکک راه اندازی کرد که ریاست آن را جان مک کین نامزد حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۰۰۲ آمریکا به عهده داشت. اینگونه بود که توانست افکار عمومی مردم قرقیزستان را به تسخیر خود درآورده و زمینه را برای سرنگونی «عسگر آقایف» فراهم کند. خانه آزادی بدون در نظر گرفتن مشارکت سیاسی مردم یا برگزاری انتخابات در حکومت جمهوری اسلامی، همه ساله طبق روال خود، و طبعا به دلیل اسلامی بودن حکومت ایران، آن را در زمره کشورهای غیر آزاد قرار داده و به بهانه فقدان حقوق بشر و دموکراسی محکومش می کند. و این در حالی است که بررسی ها نشان می دهد، ارزش سازی و دفاع از استانداردهای غربی با تعاریف خاص آنها، به طور ویژه در دستور کار برخی شخصیت ها و رسانه های داخلی قرار گرفته است. (۱۲) اینجاست که نمی توان رابطه این جریان ها با خانه آزادی و سازمان های مانند آن را منکر شد. جریان هایی که سنگ استانداردهای غربی را به سینه می زنند و آرزوی تحقق آنها را در سر می پرورانند، نه تنها نسبتی با ملت ایران ندارند، که، بعضا به اعتراف خودشان، از سوی دشمنان ایران اسلامی برای تحقق اهداف آنها در ایران، حق الزحمه های قابل توجهی دریافت داشته اند. خانه آزادی در شهریور ماه ۵۸۳۱ وب سایتی را نیز با عنوان گذار راه اندازی کرد که آن را «ویژه دموکراسی و حقوق بشر در ایران» خواند. این وب سایت ماموریت خود را اینچنین عنوان می کند: «گذار می کوشد تا پلی برای ارتباط بین فعالان آزادی و دموکراسی در داخل و خارج از ایران راهشگای گفت وگو و تبادل نظر درباره گذار ایران به جامعه آزاد باشد.» این سازمان به مناسبت راه اندازی وب سایت گذار، بیانیه ای صادر کرد که در لابه لای سطور آن، نکات قابل تاملی وجود دارد و می توان آن را سند محکم دیگری مبنی بر پشتیبانی بی حد و حصر این نهاد از برخی جریان های داخلی دانست. به این جملات دقت کنید: «راه های بیان نظرات انتقادی دگراندیشان سد شده است... اکنون، پس از تعطیلی بیش از صد نشریه اصلاح طلب و ایجاد محدودیت شدید در فضای مطبوعاتی ایران، ایرانیان آزادیخواه، فعالیت ها و مبارزات خویش را با بیان دیدگاه ها و طرح مباحث خود در چارچوب گروه های بحث و نشریات اینترنتی، نظیر «گذار» پیش می برند.» (۱۳) آنچه از این جملات بر می آید این است که دگراندیشان و اصلاح طلبانی که دیگر نمی توانند به راحتی مقدس ترین ارزش های اسلامی و باورهای والای ملت ایران را مورد اهانت قرار دهند، از این پس می توانند فعالیت های خود را در سایت «گذار» دنبال کنند.
تبلیغات رسانه ای خانه آزادی علیه مبانی جمهوری اسلامی ایران، تنها به داخل کشور و تلاش برای ارزش زدایی از مفاهیم اسلامی و ارزش سازی از استانداردهای غربی محدود نمی شود. اعضای خانه آزادی ماموریت دارند تا در رسانه های مختلف دنیا ایران را متهم به زیرپا گذاشتن ارزش های غربی کنند. به عنوان نمونه، مریم معمار صادقی، مدیر ارشد برنامه خاورمیانه و آفریقای شمالی خانه آزادی، در تاریخ ۴۲.۲۱.۵۰۰۲ مقاله ای در روزنامه «گلوب اند میل» کانادا در دفاع از یکی از چهره های معاند نظام اسلامی که ارتکاب جرایم متعددی را در پرونده خود دارد، نوشت و ضمن مقایسه وی با گاندی! تاکید کرد: «صدای ]...[ صدای زندگی صلح آمیز، مدارا با دیگران، عشق به انسانیت، خودگذشتگی برای رفاه مردم، حقیقت، آزادی، دموکراسی و احترام به مخالفین و... و رد خشونت است... جامعه بین المللی به طور توجیه پذیر از یاوه گویی های رسمی که این روزها از تهران بیرون می آید مضطرب شده است. با استفاده از عداوت های فاشیستی و تمرکز بر روی اسرائیل به عنوان «دشمن مشترک»، آقای احمدی نژاد و امثال او در حل مبارزه برای ابقای نقششان در مواجهه با خواسته های رو به افزایش ایرانی ها برای آزادی هستند... بزرگترین تهدید آقای احمدی نژاد صرفا اسرائیل و ایالات متحده نیست، بلکه دوستداران آزادی در ایران است.» یک وبلاگ نویس خارج نشین درباره نوشته های معمار صادقی نوشته بود: «اسرائیل با در دست داشتن زرادخانه ای که مجهز به سلاح های اتمی است، مکررا ایران را به حمله نظامی تهدید می کند در حالی که ایران تنها سخن از دفاع از خاک خودش می زند. آیا در مقابل حمله نیروهای بیگانه کار دیگری هم می شود کرد؟» حکایت اسلام و دشمنانش همچنان حکایت «و لن ترضی عنک الیهود و لاالنصاری حتی تتبع ملتهم» است؛ اینها هیچ گاه از حکومت ایران اسلامی راضی نخواهند شد و آن را آزاد و دموکراتیک نخواهند خواند، مگر زمانی که خدای ناکرده به اسلام پشت کرده و به طور کامل تسلیم خواسته های آنان شود. اما دستور خداوند صریح و قاطع است که «قل ان هدی الله هوالهدی» (بگو: هدایت الهی، تنها هدایت ]واقعی[ است). و البته که عاقبت تسلیم در برابر معاندان اسلام و پیروی از افکار کوتاه آنان نیز روشن است: « و لئن اتبعت اهوائهم بعدالذی جاءک من العلم ما لک من الله من ولی و لانصیر»؛ که اگر از هوی و هوس های آنان پیروی کنی، بعد از آنکه آگاه شده ای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود.(بقره. ۰۲۱). NGO یا سازمان جاسوسی؟! در سال ۵۹۹۱ خانه آزادی براندازی دولت قانونی کوبا به رهبری فیدل کاسترو را در دستور کار خود قرار داد و برنامه ای تحت عنوان «کمک به جامعه مدنی کوبا» را با حمایت وزارت خارجه آمریکا و USAID آغاز کرد. هدف این برنامه «آگاهی بخشی به مخاطبان بین المللی درباره نیاز به گذار و انتقال قدرت در کوبا به شکل صلح آمیز» اعلام شد. از سال ۵۹۹۱ تا ۷۹۹۱ «فرانک کالزون» مدیریت این برنامه را برعهده داشت. «روبرت کنت» جاسوس آمریکایی که به همین اتهام در سال ۹۹۹۱ از کوبا اخراج شد، به روزنامه نیویورک تایمز گفت که هزینه حدود ۰۱ سفرش به کوبا از سوی خانه آزادی تأمین شده و هنگام برشمردن نام افرادی که در هاوانا با آنها دیدار داشته، نام کالزون مأمور ویژه خانه آزادی را لو داد. ۱۱ می سال ۱۰۰۲ نماینده دائم کوبا در سازمان ملل متحد، از خانه آزادی به دلیل تلاش برای براندازی دولت کشورش شکایت کرد. وی در توضیح علت شکایت کشورش از این سازمان آزادی بخش! گفت: «این نهاد یک ماشین برانداز بوده و به یک سازمان جاسوسی شباهت بیشتری دارد تا یک NGO. براساس اسنادی که به دست آمده، گروه های غیرقانونی از این سازمان پول دریافت کرده و به عملیات براندازانه دست زده اند. برنامه کنونی خانه آزادی در کوبا شامل عضوگیری و تعلیم روزنامه نگارانی در شرق اروپا و اعزام آنها به کوبا برای انجام اقدامات براندازانه است.» بعدها «والتر لیپمن» روزنامه نگار مشهور آمریکایی فاش کرد که خانه آزادی برای انجام عملیات براندازی دولت کوبا، فقط در سال ۶۰۰۲ مبلغ ۱.۲ میلیون دلار از دولت آمریکا دریافت کرد. وزارت خارجه آمریکا و خانه آزادی، ونزوئلا و هائیتی را نیز برای تغییر رژیم هدف قرار داده اند.
این سازمان زمانی که کودتای ناموفق سال ۲۰۰۲ علیه دولت قانونی «هوگو چاوز» به وقوع پیوست، در وب سایت خود اعتراف کرد که «در ونزوئلا، خانه آزادی با کسانی که می خواستند قدرت را از دست دولت چاوز خارج کنند، همکاری کرد.» اما با این وجود، «آماندا آبرامز» مسئول روابط عمومی خانه آزادی ادعا می کند که سازمان مطبوعش فقط از سال ۴۰۰۲ به بعد، از گروه های اپوزیسیون در ونزوئلا حمایت کرده و منابع مالی این اقدامات از سوی بخش «گذار» بنیاد USAID تأمین شده است! ۷۱ مارس ۴۰۰۲، چند روز پس از کودتای نظامی علیه «جین برتراند آریستید» رئیس جمهور هائیتی، روزنامه واشنگتن پست سرمقاله ای را با عنوان «سقوط یک دموکراسی قلابی» به قلم «آدریان کارانتیکی» سخنگوی خانه آزادی، منتشر ساخت و سقوط آریستید را توجیه کرد. نویسنده، دولت های ونزوئلا و هائیتی را دموکراسی های قلابی خواند تا براندازی دولت هایی را که از طریق نظام های انتخاباتی دموکراتیک روی کار آمده بودند، مشروع جلوه دهد. این ترفند پیشتر توسط دکتر «جنیفر مک کوی» عضو ارشد موسسه «کارتر» به کار گرفته شده بود. او ۵۱ مارس ۰۰۰۲ خطاب به یک کمیته آمریکایی گفت که دولت چاوز نمونه ای «جدید از دولت های خودکامه و مستبدی است که از طریق انتخابات روی کار آمده است.» مک کوی واژه «دموکراسی دوگانه» را ابداع کرد تا دولت های منتخبی را که خلاف میل واشنگتن سرکار آمده اند، دموکراتیک مستبد توصیف کند. در مقاله «سقوط یک دموکراسی قلابی» کارانتیکی آریستید را متهم کرد که «با تقلب در نتیجه انتخابات، ترساندن اپوزیسیون، و چشم پوشی از فساد گسترده در حکومت توانست به پیروزی برسد.» اگر حتی یکی از این اتهامات وارد بود- اگرچه هیچ سندی مبنی بر صحت آنها ارائه نشد- کارانتیکی، به عنوان سخنگوی سازمانی که ادعا دارد مأموریت گسترش صلح و دموکراسی درجهان را برعهده دارد، باید می بایست که راه تغییر یک حکومت، نه کودتای نظامی، که انتخابات است. خانه آزادی در حالی روزنامه مشهور واشنگتن پست را ابزار حمایت از کودتاگران در هائیتی کرد که رهبران کودتا از ناقضان مشهور حقوق بشر بودند. بعد از کودتا، کودتاگران حمام خون عظیمی در هائیتی به راه انداختند و ضمن قتل عام مردم بی گناه، طرفداران دولت منتخب آریستید را بدون تفهیم اتهام راهی زندان کردند. براساس اسناد منتشرشده در نشریه پزشکی Lanccet در زمان تصدی حکومت توسط دولت موقتی که در نتیجه کودتا روی کار آمد، ۰۰۰۸ نفر به قتل رسیدند و ۵۳ هزار زن و کودک مورد تجاوز قرارگرفتند، با این همه اما، کودتاگران نه تنها از سوی «مروجان صلح و آزادی و دموکراسی» محکوم نشدند، که به دلیل براندازی یک دموکراسی قلابی، مورد حمایت و تقدیر خانه آزادی قرارگرفتند.
بازنده، اما شریک! از آخرین اقدامات خانه آزادی که منجر به سرنگونی تقریبی یک دولت ضدآمریکایی و سهیم شدن یک عنصر دست نشانده واشنگتن در قدرت شد، می توان به شورش های زیمبابوه اشاره کرد. پنجم فوریه سال ۲۰۰۶ سایت اینترنتی doublestandargsorg افشا کرد که دولت زامبیا، «مورگان چانگرای» رهبر حزب جنبش تغییرات دموکراتیک (MDC)زیمبابوه و تیم هشت نفره وی را به دلیل برگزاری نشستی محرمانه با اعضای «خانه آزادی» دراین کشور، از خاک خود اخراج کرد. هدف این نشست، طراحی نقشه ای برای راه اندازی شورش های خیابانی و درنتیجه سرنگونی دولت «رابرت موگابه» بود. سرانجام با حمایت مالی خانه آزادی، اواخر سال ۶۱۳۸ و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری زیمبابوه، این طرح به اجرا گذاشته شد و شورش های خیابانی در هراره پایتخت زیمبابوه و دیگر شهرهای بزرگ این کشور به وقوع پیوست. به دنبال برگزاری انتخابات در اوایل سال ۷۱۳۸ و شکست چانگرای در دور سوم، شورش ها به اوج خود رسید، موج محکومیت بین المللی موگابه آغاز شد و رسانه های غربی و وابستگان آن در اقصی نقاط جهان (از جمله ایران) با تیترهای درشتی چون «کوروکودیل ها نیز از موگابه مهربان ترند» (۱۴) و «موگابه، دیکتاتور زیمبابوه». جریان حذف موگابه از قدرت را تقویت کردند. نتیجه اینکه مورگان چانگرای موفق شد بیست و دوم شهریور ۷۱۳۸ توافقنامه ای با موگابه به امضاء برساند و دقیقا به اندازه رئیس جمهور قانونی زیمبابوه، درقدت سهیم شود. دخالت خانه آوادی در امور داخلی زیمبابوه البته مبسوق به سابق نیز هست. درسال ۹۱۹۷ این سازمان نظارت انتخابات رودزیا (زیمبابوه سابق) را برعهده گرفت و علی رغم پیروزی «یان اسمیت»، دست نشانده انگلیس، آن را مطلوب (Fair) خواند. اما دوسال بعد درسال ۰۱۹۸ وقتی آرای مردم به نفع «رابرت موگابه» چهره استکبارستیز این کشور رقم خورد، بر انتخابات مهر مشکوک (Dubious) زد. این است نقش «ناظران بین المللی»! در جریان انتخابات کشورهای مختلف.
سیدیاسر جبرائیلی
پانوشت ها:
۱ wwwfreedomhouseorg
۲ wwwmrzinemonthlyrevieworg
۳ ۲۰۰۶ Freedom House Annual Report
۴ Jim Lobe and Abid Aslan زAfghanistan Foreign Policy in Focus ۲۰ november ۲۰۰۳ ۵. بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی (NED) و آژانس آمریکایی برای توسعه بین المللی (USAID) دو سازمانی هستند که ماموریت تامین منابع مالی پروژه های براندازی نرم برای سرنگونی مخالفان آمریکا را برعهده دارند. بودجه NED از سوی کنگره آمریکا، و بودجه USAID از سوی وزارت خارجه این کشور تامین می شود.
۶ Ian Traynor زUS Campaign be hind the turmoil in Kiev The Guardian November ۲۶ ۲۰۰۴ ۷-خبرگزاری جمهوری اسلامی، به نقل از پایگاه اینترنتی «وستی اوز»، سوم اسفند ۴۸۳۱
۸ روزنامه اعتماد ملی، دوم شهریور ۱۳۸۵
۹ همان
۱۰ Bollen KA ۱۹۹۲ Political Rights and Political Liberties in Nations: An evaluation of Human Rights Measures ۱۹۵۰ to ۱۹۸۴
۱۱ Guy Dinmore زBush enters debate on freedom in Iran Finantial Times March ۳۰۲۰۰۶ ۱۲-روزنامه هلندی ان آر سی ۶۱سپتامبر ۶۰۰۲ (متن انگلیسی گزارش در پایگاه اینترنتی webgardian۱۳ -درخصوص سیاست برخی جریان های داخلی در تقدیس استانداردهای غربی از جمله حقوق بشر، لیبرال دموکراسی و... نمونه های فراوانی وجود دارد. خواننده می تواند در آرشیو «ستون پرسه در مطبوعات» کیهان مصادیق برخی از این اقدامات را ملاحظه کند.
۱۴ اطلاعیه مطبوعاتی خانه آزادی، وب سایت اینترنتی گذار
۱۵ روزنامه اعتماد، ۵.۴.۷۸۳۱. نمونه ای دیگر از اقدامات جریان مدعی اصلاحات در همراهی با سیاست های بنگاه های تبلیغاتی امپریالیسم علیه ملت های مستضعف جهان.
منبع : روزنامه کیهان