پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

رابطه ساواک با موساد


رابطه ساواک با موساد
ارتباط و همکاری رژیم صهیونیستی با دولت و دربار شاهنشاهی ایران به حدی بود که اسرائیلی‌ها به طور گستاخانه و طلبکارانه برای خود این امتیاز را قایل بودند که هرگونه اوامری در سطوح مختلف به افراد ذی‌ربط در دولت ایران بدهند؛ این اوامر و سفارشات، حتی شخص محمدرضا پهلوی را نیز شامل می‌شد.
حمید‌ی‌فر با استناد به منابع تاریخی، به تعریف سیستم و سرویس امنیتی موساد و ساواک و نحوه شکل‌گیری آن و حمایت سازمان اطلاعات امریکا (سیا) پرداخته و نقش دستهای پنهان امریکا و اسرائیل را در این حمایت از موساد و ساواک خاطر نشان کرد. وی ساواک را به مدد موساد کارآمدترین دستگاه سرکوب توصیف کرد و افزود: ساواک با آموزش‌های امنیتی مختلفی که از جانب متخصصین اسرائیلی می‌دید روز به روز توانایی بیشتری می‌یافت، به گونه‌ای که حتی کشورهای خاورمیانه، نیروهای اطلاعاتی و امنیتی خود را برای آموزش به تهران اعزام می‌کردند؛ کلیه آموزشهای اطلاعاتی و امنیتی، عمدتاً زیر نظر سران موساد و سیا انجام می‌شد.
این محقق متذکر شد: آنچه مسلم است، این که استقرار متخصصین یهودی در ساواک نه تنها در چارچوب مصالح سیاسی و دیپلماتیک ملت و دولت ایران نبود بلکه در بسیاری اوقات، به ضرر رملت ایران تمام می‌شد.
وی افزود: زمانی که رؤسای ساواک احساس می‌کردند نیازهای آموزشی آنان توسط اسرائیلی‌ها برآورده می‌شود، افرادی را به منظور آموزش به اسرائیل اعزام می‌کردند و یا استادان و کارشناسان اسرائیلی به ایران آمده و در یک دوره فشرده و کوتاه مدت، برخی نکات را به شاگردان خود منتقل می‌کردند؛ موساد هم در همین راستا، از ساواک امتیازات فراوانی می‌گرفت و این امر منجر به پرداخت هزینه معنوی و مادی فراوانی از سوی ساواک به موساد و سران آن می‌شد.
این محقق در بخش دیگری از مقاله خود، نقش موساد در نواحی مرزی ایران و استقرار آنان در پایگاههای برون‌مرزی را مورد اشاره قرار داد و افزود: «همه آموزش‌های تکنیکی و تخصصی اطلاعاتی و تجهیز ساواک با نظارت و کنترل دائمی و مستقیم موساد انجام می‌شد و این وابستگی در تمامی ارکان حکومت پهلوی به چشم می‌خورد؛ طرف اسرائیلی تنها طرح و پیشنهاد به طرف ایرانی تحویل می‌داد و حکومت پهلوی نیز اجرا می‌کرد. به واسطه این فعالیت‌ها، اسرائیل به اقداماتی علیه برخی کشورهای اسلامی چون مصر، سوریه و لبنان دست می‌زد.
وی در پایان فرازهایی از فرمایشات معمار بزرگ انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) و روشنگری‌های ایشان در خصوص نفوذ بیگانگان، به ویژه اسرائیلی‌ها در دستگاه تبلیغات و حتی دربار ایران، ارتش، فرهنگ و سایر وزارتخانه‌ها مورد اشاره قرار داد.
محمد‌تقی تقی‌پور سخنران بعدی همایش سقوط به تشریح نقطه نظرات خود درباره سیطره صهیونیستها بر ارکان حکومت پهلوی پرداخت. وی که از پژوهشگران تاریخ معاصر ایران بوده و عمده فعالیتهای خود را در زمینه صهیونیسم و شناساندن افکار و اندیشه‌ها و جنایات آنان متمرکز کرده در سخنان خود پس از اشاره به چند مقاله روزنامه‌های چاپ اسرائیل که در آستانه پیروزی انقلاب خواستار کشتار مردم و جلوگیری از سقوط رژیم شاه شده بودند به برقراری یک پل هوائی بین ایران و اسرائیل توسط نظامیان صهیونیستی اشاره کرد و گفت:
این پل هوائی را اسرائیلی‌ها برای ارسال وسائل سرکوب برقرار کردند. از جمله این وسایل تفنگ‌های پخش کننده گاز بود که افراد رادچار نوعی سستی و رخوت می‌کرد و هرگونه قدرت حرکت و واکنش عصبی را دچار شوک و فلج می‌کرد.
تقی‌پور تأکید کرد: دولت اسراییل یک گروهان کماندوی ورزیده عملیات شهری به وسیله هواپیمای شرکت ا‌ل ـ آل به تهران اعزام داشت که تابع اطلاعات ارتش اسراییل بود. فرمانده این گروهان رحبعام زیبکی بود که در دهه ۱۹۶۰ فرمانده بخش میانه اسراییل و سپس مشاور نخست‌وزیر در مسایل مبارزه با تروریسم و کا ربرد مهمات مخصوص و تکنیک‌های مربوط به آن بود. در این گروهان تعداد زیادی یهودی ایرانی که فارسی را خوب می‌دانستند به چشم می‌‌خورد، اما همه افراد واحد، ملبس به اونیفورم نظامی ارتش ایران بودند.
این پژوهشگر تاریخ معاصر با اشاره به این که کارشناسان نظامی اسراییل و افرادی از تشکیلات پنهانی یهودیان ایران که به عنوان نظامی از اقلیت یهود تشکیل شده بود، در تهران به گروهان نظامی اسراییل ملحق شدند، گفت: اسراییل نیز همزمان گروهی از یهودیان ایران را به طور ناشناس علیه تظاهرات مردم بسیج کرد. پایگاه نظامی اسرائیل نزدیک آبادان و بندرعباس که از سوی اسراییل نیز اداره می‌شد، برای تمرین کادرهای ضد شورش شهری مورد استفاده قرار گرفت. اسراییل همچنین با استفاده از وسایل ارتباط جمعی و رسانه‌ها،‌جنگ روانی شدیدی علیه مردم ایران به راه انداخت و به دفاع از رژیم شاه برخاست.
وی گفت: کارشناسان، متخصصان و استراتژیست‌های کهنه کار صهیونی، رسانه‌های وابسته و مرتبط و نیز مراکز مطالعاتی، پژوهشی و اطلاعاتی، همه، وارد کارزار شدند و یکصدا توصیه کردند که باید در ایران حمام خون راه بیفتد تا اهداف مورد نظر آنها تأمین شود. آن‌ها، چنان از سقوط سلطنت در ایران وحشت داشتند که ناگزیر و بی‌محابا، نگرانی و پریشانی خود را اعلام می‌کردند و هیچ ابایی از افشای اضطراب و ترس خود نیز نداشتند.
تقی‌پور گفت هشدارها و رهنمودهای امام خمینی کلید و راهنمای اصلی برای افشاء توطئه صهیونیستها و نقشه‌های آنها بود.
«دستیابی به درآمدهای نفتی و تصرف بازار تقاضای ایران» عنوان مقاله بعدی بود که در همایش سقوط ارائه شد. دکتر محمد کهندل عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی نویسنده مقاله اظهار داشت:
نفت از دو طریق مورد توجه کشورهای استکباری قرار گرفت، در درجه اول،‌خود، کالایی ضروری و مورد نیاز برای ایجاد گرما، روشنایی و انرژی محرکه لازم برای بخش‌های مختلف اقتصادی است. در درجه دوم ثروتی است که می‌توان با به کارگیری آن به ایجاد فزاینده دارایی، سرمایه و اشتغال در فرآیند تولید دست یازید؛ همچنین تضمین کننده رشد بیشتر و صنعتی شدن را فراهم می‌کند.
کهندل با اشاره به این که قدرتهای جهانی درصدد تحول نظام سیاسی کشورهای نفت خیز برآمدند و در این راستا از سوی قدرتها رژیم پهلوی انتخاب شد، گفت: این رژیم تا به ‌آخر، به دلیل بی‌هویتی و عدم همراهی با مردم مسلمانش، سلطه را با ترس پذیرفت. همین موضوع زمینه سقوط حکومت پهلوی را از منظر اقتصادی و سیاسی موجب شد.
وی افزود: با ورود امریکا به چرخه نفت ایران در دوره مصدق وضعیت دولت و روند اقتصادی کشور تغییر کرد. بدین معنی که شرایط اقتصادی به صورتی ساماندهی و جهت داده شد که درآمدهای نفتی به واردات مواد غذایی و کالاهای استراتژیک انجامید و وابستگی اقتصادی تعمیق یافت.
کهندل گفت: این نکته باعث افزایش تقاضای سرانه شد و با ثابت ماندن شاخص تولید سرانه مواد غذایی، قیمت مواد غذایی افزایش یافت: گروه‌های کم درآمد به شدت تحت فشار افزایش قیمت‌ها قرار می‌گرفتند و بر این اساس و برای جلوگیری از مخاطرات اجتماعی، راهی جز افزایش واردات مواد غذایی برای دولت باقی نمی‌ماند.
کهندل افزود: نظر این بود که تا وقتی درآمد نفت، ارز خارجی را تأمین می‌کند، مواد غذایی لازم برای ارضای تقاضا، وارد شود، این واردات فشارهای موجود برای توسعه کشاورزی را کاهش می‌داد و این بخش به اندازه ارضای تقاضا رشد نمی‌کرد. به همین دلیل با افزایش تولید ناخالص ملی و جمعیت، تقاضا برای واردات مواد غذایی بیشتر، افزایش می‌یافت.
وی با بیان این که این موضوع صادرات نفت را برای تأمین ارز بیشتر، افزایش می‌داد تصریح کرد: رژیم همواره نگران موجودیت خود بعد از تمام شدن نفت بود.
براساس گزارش رسیده، در ساعات بعد از ظهر نیز همایش با سخنرانی آقای سید مرتضی نبوی پژوهشگر و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام به کار خود ادامه داد. آقای نبوی در سخنان خود گفت:
جهت‌گیری سیاست خارجی شاه موازنه مثبت بود. در این جهت او تنها به امریکا امتیازهای جذاب و چشم پر کن نداد، بلکه با استفاده از فرصت پدید آمده، به دلیل افزایش درآمدهای نفتی و تلاش ابرقدرتها برای پایان دادن به جنگ سرد، امتیازهای بزرگی به ابرقدرت شرق و دیگر قدرتها هم تقدیم کرد؛ به طوری که رادیو مسکو به تمجید اصلاحات شاهانه و تقبیح اقدامات انقلابیون ایران پرداخت. خرید بعضی تسلیحات جنگی از بلوک شرق، احداث ذوب‌آهن اصفهان توسط شوروی، فروش گاز ارزان به شوروی از جمله‌امتیازات اعطایی شاه به شرق است.
سیاست خاورمیانه‌ای شاه، اتحاد و همبستگی با دولتهای محافظه‌کار و هم پیمانان منطقه‌ای امریکا و تشکیل پیمانهای نظامی (سنتو) و اقتصادی (آرسی‌دی) و برقراری روابط محرمانه با اسرائیل و تأمین انرژی مورد نیاز این رژیم، پیشبرد سیاست امریکا در اوپک و مقابله با جنبشهای انقلابی در منطقه بود.
رئیس جمهور امریکا، کارتر دموکرات، تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران مرتب از ثبات رژیم شاه و حمایت بی‌قید و شرط از پهلوی دوم دم می‌زد و تنها در پایان کنفرانس گوادلوپ که در ۱۵ دی ۱۳۵۷ با شرکت جیمی کارتر، ژیسکاردستن، جیمز کالاهان و هلموت اشمیت برگزار شد و به دنبال گزارش‌هایی که سران سه کشور اروپایی به امریکا ارائه دادند، دانست که کار از کار گذشته و سقوط شاه حتمی است. کارتر پیش از آن، تصوری از پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط شاه نداشت.
آقای حجت‌الله غنیمی‌فرد سخنران بعدی همایش گفت:
توجه خاص انگلیس و سپس امریکا به تقویت صنعت نفت ایران در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم تا ملی شدن این صنعت و تحریم نفتی و سیاسی ایران در ۱۳۳۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سپس حضور سریع و وسیع امریکا در صنعت نفت ایران پس از کودتا، اجرای سیاستی استعماری در وجه اقتصادی کشور بود؛ سیاستی مبتنی بر توسعه یک قطبی در اقتصاد. این سیاست، باعث تحکیم حضور شرکت‌های بزرگ صنعتی و تجاری در کشورهای کمتر رشد یافته پس از جنگ جهانی دوم شد. همچنین به فراخور امکانات اقلیمی کشورهای فقیر، یک بخش از کل اقتصاد از جمله کشاورزی یا قسمتی از معادن در معرض سرمایه‌گذاری وسیع و آموزش و انتقال دانش فنی روز قرار گرفت و با سرعتی به مراتب بیش از سایر بخشهای اقتصادی رشد و توسعه ‌یافت. بخش سنتی اقتصاد یا به شکل اولیه خود باقی ‌ماند و یا با رشدی بطئی همراه بود. در مقابل، تک قطب اقتصادی توسعه یافت که عموماً برای حفظ و افزایش منافع سرمایه‌گذاران خارجی بود که با رشدی سریع، خود را به معیارهای جهانی نزدیک می‌کرد.
صنعت نفت ایران در دوران پهلوی دوم و بالاخص پس از کودتای ۱۳۳۲ نقطه توجه و هدف سیاست دوگانگی اقتصاد بود. صنعت نفت ایران که جلوه بارز این سیاست نو استعماری بود، علیرغم انتظار طراحان و مجریان این سیاست، پس از حدود بیست و پنج سال در مقابل واکنش مردمی مذهبی از درون به اهرمی برای موفقیت نیروهای خواهان انقلاب اسلامی و سقوط پهلوی دوم تبدیل شد.
همایش سقوط سپس با سخنرانی دکتر عبدالرحیم گواهی مشاور وزیر خارجه ادامه یافت.
گواهی در ابتدای سخنان خود به سخنان پرویز راجی آخرین سفیر رژیم شاهنشاهی در لندن اشاره کرد و گفت: وقوع انقلاب اسلامی ایران بدین خاطر نبود که بنابر گفته بی‌پایه راجی، ما کشوری بدوی و عقب افتاده هستیم، بلکه به خاطر عیاشی و هرزه‌گری خود این جناب آخرین سفیر شاه در لندن، و اربابه‌اش بود که تاآخرین لحظه دمی از شهوت و مشروب و قدرت غفلت نکردند و خاطرات چاپ شده هر دو نفرشان مشحون از این آلودگیها است. پیروزی انقلاب بدین جهت نبود که به قول اشرف انگلیسی‌ها و امریکایی‌ها بالاخره شاه را از کار انداختند بلکه به قول پارسونز در اثر اشتباهات خود شاه بود.
رییس مرکز پژوهش ادیان جهان افزود: سقوط شاه ـ به قول همین ‌آقای راجی ـ در اثر اولویت‌های عوضی‌اش، سیاست‌های اقتصادی فاجعه‌آمیزش، بلند پروازی‌های نظامی‌اش، عطش سیراب ناپذیرش به شنیدن تملق و بی‌توجهی حیرت‌انگیزش نسبت به احساسات ملتش، بود؛ به خاطر تکیه مطلقش بر ارتش و ساواک، به خاطر اینکه ـ به قول سولیوان ـ وی زمامداری نبود که توانایی و قابلیت رهبری کشوری در شرایط بحرانی را داشته باشد؛ به خاطر ژست الکی و آبکی قدرتمند بودن، به خود گرفتن و ادای دیکتاتورها را درآوردن بود؛ و بالاخره به خاطر این که وی، در تنهایی و بی‌کسی شاهانه خویش، هیچکس جز سفیر امریکا را نداشت که با او گپ بزند و درد دل کند! چنانچه خودش هم بالاخره به فساد و غیر مردمی بودن حکومتش پی برد و قول اصلاح و مردمی بودن داد، لیکن نوشدارو پس از مرگ سهراب.
وی با بیان این که در روزهای آخر سلطنت پهلوی سیر حوادث به قدری سریع بود و انقلاب ایران در چنان ابعادی گسترش می‌یافت که هیچ چیز نمی‌توانست جلودار آن باشد،‌گفت: سقوط شاه به امری اجتناب ناپذیر تبدیل شده بود، که این البته به دلیل قدرت و نفوذ بالای روحانیت بودکه به قول اشرف پهلوی تا آن زمان از طرف رژیم بسیار دست کم گرفته شده بود.
وی در پایان خاطرنشان کرد: با توجه به وابستگی سیاسی و به تبع آن استبداد داخلی، وابستگی اطلاعاتی ـ نظامی، وابستگی اقتصادی، و بالاخره وابستگی فرهنگی رژیم پهلوی بالاخص در دوران ۳۷ ساله حکومت محمد‌رضا می‌توان چنین نتیجه گرفت که سقوط محمد‌رضا و خاندان پهلوی بیشتر به دلیل رواج فساد، حکومت فردی و استبداد داخلی، قتل و حبس و شکنجه و تکیه مطلق بر قدرتهای خارجی بود.
سید مصطفی تقوی مقدم سخنران بعدی همایش اظهار داشت: برای تبیین نقش گروه‌ها و شخصیت‌ها در رخداد سقوط پهلوی، در فاصله ۷ ـ ۱۳۵۶، باید آرایش سیاسی جریانها و احزاب و شخصیت‌های مخالف رژیم در دو سال یاد شده را مورد بحث و بررسی قرار داد.
وی تأکید کرد: مواضع و موقعیت و نفوذ جبهه ملی، نهضت آزادی، حزب توده، سازمانهای مجاهدین و فداییان خلق که در مجموع، جریان روشنفکری فعالی را نیز در بر می‌گیرند مراجع تقلید مهم،‌به عنوان مهم‌ترین جریان‌ها و شخصیت‌های تأثیرگذار بر بینش و کنش جامعه نشان می‌دهد که مجموعه جریانها و شخصیتهای فوق به چند دسته تقسیم می‌شوند.
تقوی مقدم ادامه داد: برخی صرفنظر از اینکه اعتبار اجتماعی یا توانایی عملی برای رهبری جامعه راداشته یا نداشته‌اند، اصولاً به سقوط پهلوی و تغییر سلطنت معتقد نبوده، به رفرم نظام موجود و تغییر آن از سلطنت استبدادی به سلطنت مشروطه و سهیم شدن در قدرت قانع بوده و همین را به عنوان غایت مطالبات خود پی‌گیری می‌کردند.
وی افزود: برخی مانند سازمان‌های چریکی معتقد به سقوط پهلوی بودند، اما آنها در مقطع تاریخی مورد بحث، عملاً متلاشی و مضمحل شده بودند و در صورت عدم تلاش و اضمحلال نیز، از یکسو وجاهت لازم برای جلب اعتماد عمومی و کسب جایگاه رهبری نداشتند و از سوی دیگر، رویکرد آنها یعنی مشی مسلحانه با توجه به تعارض عقیدتی آنها با بدنه جامعه، امکان توفیق نداشت.
این پژوهشگر تاریخ معاصر خاطر نشان ساخت: برخی دیگر نیز علاقمند به سقوط پهلوی بودند و بالقوه امکان رهبری جامعه برای اسقاط پهلوی را داشتند اما اینان به دلیل ویژگی‌های شخصیتی و نوع تلقی از رابطه دین و سیاست، چنین موضعی اتخاذ نکردند.
تقوی مقدم ضمن تشریح مواضع مجموعه گروه‌ها و شخصیت‌های فوق و جریان‌های مدعی رهبری جامعه نتیجه‌گیری کرد که اگر رهبری جامعه در مقطع تاریخی مورد بحث در اختیار یک فرد و یا مجموعه این گروه‌ها و شخصیت‌ها می‌بود، رخداد سقوط سلطنت پهلوی، دست کم در مقطع زمانی بهمن ۵۷، رخ نمی‌داد، زیرا طرح سقوط پهلوی از سوی هیچکدام از آنها به جامعه ارائه نگردید.
این پژوهشگر تاریخ معاصر در پایان با تشریح و تبیین مواضع حضرت امام خمینی (ره) از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷، ویژگی‌های شخصیتی و تاکتیکها و تدابیر ایشان، تأکید کرد: امام به عنوان طراح ضرورت سقوط پهلوی با اتخاذ تدابیر لازم، دسیسه‌های بین‌المللی و شگردهای گوناگون رژیم را خنثی کرده، ضرورت سقوط آن را مورد پذیرش افکار عمومی قرار داده و همه گروه‌ها و شخصیت‌های فوق را به انفعال و پذیرش این ضرورت واداشته و توانست همه زمینه‌ها و عوامل نارضایتی را ساماندهی کرده و برای تحقق سقوط سلطنت پهلوی و تغییر نظام شاهنشاهی بسیج کند.
آقای عمید زنجانی رئیس دانشگاه تهران آخرین سخنران همایش «سقوط» بود. وی با اشاره به تفاوت‌های انقلاب اسلامی با مشروطه خاطر نشان کرد: هر کدام از این دو انقلاب دارای ویژگی‌های خاص خود هستند و این که کسانی انقلاب اسلامی را یک حادثه بزرگ و علمی قلمداد می‌کنند و آن را مشابه سایر انقلاب‌ها می‌دانند باید دقت داشته باشند که دچار تحریف تاریخ نشوند.
عمید زنجانی با ابراز تأسف از این که این تحریف زمانی صورت می‌گیرد که برخی به بهانه علمی نشان دادن تحلیل‌های خود، انقلاب اسلامی را بادیگر انقلاب‌ها مقایسه می‌کنند، تأکید کرد: دودمان پهلوی درصدد فرهنگ‌سازی و ساختن هویت جدید برای ایران بود که با هویت اصلی ملت ایران تفات اساسی داشت.
رئیس دانشگاه تهران با بیان اینکه راه انتخاب شده برای ایجاد هویت جدید توسط دودمان پهلوی دین‌زدایی بود تصریح کرد: در دوره پهلوی دوم ابزارهای مدرن به خدمت محمد‌رضا شاه درآمد تا در روند دین‌زدائی، تسریع شود. حتی از استادان دانشگاهها برای فرهنگ‌سازی و هویت‌سازی و مسخ دین بهره گرفتند. وی اشتباه رژیم پهلوی را بریدن از مردم و وابستگی به غرب دانست و گفت: خوی نظامی و سربازی رضاخان در نهایت باعث شد که از انگلستان دست بردارد و به آلمان‌ها روی بیاورد که همان نیز باعث سقوطش شد.
عمید زنجانی اتخاذ سیاست دین‌زدایی و وابستگی به غرب را از عوامل شتاب دهنده اضمحلال رژیم پهلوی برشمرد و ابراز داشت: محمد‌رضا برای ماندن، خود را به تمام قدرت‌های دنیا وابسته کرد،‌اما این وابستگی کامل باعث قطع ارتباط او با مردم شد.
دومین همایش «سقوط» با برگزاری میزگردی با حضور آقایان صادق زیبا کلام، عباس سلیمی‌نمین، عبدالرضا هوشنگ مهدوی و روح‌‌الله حسینیان به کار خود پایان داد.
● پیمان ساواک با موساد
شماری از تاریخ نگاران، آگاهان و کارشناسان علوم سیاسی از حضور و نفوذ عمیق و همه جانبه بنی اسرائیل در ایران عصر پهلوی، با عنوان سیطره بی‌بدیل صهیونیسم در این کشور یاد کرده‌اند. سلطنت پهلوی علاوه بر ارتباط گسترده سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی با اسراییل فضای مناسب و مطلوبی برای فعالیت یهودی‌ها و کانون‌ها و مجامع صهیونی در کشور فراهم آورده بود؛ به گونه‌ای که این جماعت در جغرافیایی به پهنة ایران از همه گونه آزادی عمل برخوردار بودند.
موقعیت جغرافیایی و ژئوپولتیکی، همجواری با شماری از کشورهای اسلامی و عربی منطقه، هویت فرهنگی و دینی مردم، وابستگی و پیوستگی دستگاه حاکمه پهلوی به اردوگاه نظام سلطه جهانی، سابقه و حضور یهودی‌های در ایرن سرزمین و ...، دلیل و شاخص عمده و اساسی انتخاب کشور ایران از سوی سازمان جهانی صهیونیسم بود.
یان بلک و بنی موریس در کتاب «جنگ‌های نهانی اسرائیل» با یادآوری موقعیت سوق الجیشی و منطقه، هویت اسلامی و بعضی دیگر ویژگی‌های ایران، از این سرزمین با عنوان «گوهر تابناک» برای سران و رهبران صهیونی،‌در مسیر استراتژی صهیونیسم یاد کرده است.
در اسناد و گزارش‌های به کلی سرّی بر جای مانده از دوران پهلوی چنین یادآوری و تصریح شده است:
واضح و روشن است که «برای اسرائیل» فعالیت از کشور ثالث که ضمن همجواری با کشورهای عربی، دارای روابط حسنه با آنها بوده و از نظر مذهبی نیز دارای علایق با اعراب هستند، مثمر ثمرتر خواهد بود.
کارشناسان ذی‌ربط ساواک در گزارش‌های و تحلیل‌های طبقه بندی شده و درون سازمانی خود، وجود بعضی ابزارها، امکانات و زمینه‌ها را، موقعیتی ممتاز و بستری ایده‌آل و مطلوب برای تکاپوی صهیونیست‌ها،‌به ویژه سرویس اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل در ایران ارزیابی کرده‌اند:
امکانات کشور هدف به منظور انجام فعالیت‌های اطلاعاتی:
● وجود بیش از چهل هزار اقلیت یهودی در ایران.
ـ وجود تعداد زیادی از کلیمیان کشورهای عربی به ویژه عراق که در اثر عدم پذیرش جوامع مذکور به ایران مهاجرت کرده و به تدریج به تابعیت دولت شاهنشاهی ایران در آمده‌اند. طبق سوابق موجود عده‌ای از این افراد قبلا در کشورهای عربی به نفع اسرائیل همکاری داشته و در کشور شاهنشاهی ایران نیز ارتباط خود را با اعضای سرویس زیتون «اسرائیل» و همچنین سایر اعضای نمایندگی اسرائیل حفظ و فعالیت‌های اطلاعاتی نیز بعضا از آنها مشاهده شده است.
ـ وجود دموکراسی و آزادی مذهب در کشور شاهنشاهی ایران به بهترین وجه برای کلیه اقلیت‌های مذهبی به ویژه اقلیت کلیمی.
ـ اتکا به ریشه‌های سیاسی و اقتصادی و مالی که جامعه یهود در طی سالیان دراز در اغلب کشورهای جهان به وجود آورده‌اند و استفاده و تغذیه کامل از کلیه این امکانات.
ـ استفاده از ایدئولوژی صهیونیسم در بین اقلیت کلیمی ایران.
ـ داشتن سازمانهای وسیع فرهنگی و مذهبی و تبلیغات در کلیه کشورهای جهان به ویژه کشورهای اروپایی و آمریکایی و تغذیه موثر از این مؤسسات چه از نظر اقتصادی و سیاسی و مالی و تبلیغاتی.
دور از واقعیت نیست که در ساختار قدرت و نمودار تشکیلاتی حکومت پهلوی، اهرمی که می‌توانست حضور و موقعیت صهیونیست‌ها را در ایران تثبیت و تحکیم کند و به علاوه پوشش امنیتی آنها را نیز تضمین نماید، «ساواک» بود.
به طور مسلم حضور فعال و وسیع یهودی‌ها در حوزه‌های مختلف اقتصادی، تلاش گسترده اشخاص و محافل وابسته و مرتبط با صهیونیسم در زمینه جمع آوری کمک‌های مالی برای خزانه جنگی اسرائیل و به علاوه تحریک و تشویق و انتقال یهودی‌ها به فلسطین اشغالی، تنها بخشی از نفوذ و حضور اسرائیلی‌ها در این کشور و نشانگر گوشه‌ای از همکاری‌های سلطنت پهلوی با دولت سارائیل در ایران آن عصر بود.
داده‌های اطلاعاتی پنهان و اسناد طقه بندی شده حکایت از آن دارند که حضور صهیونیست‌ها در هیچ کدام از حوزه‌های قدرت سیاستگذاری، تصمیم‌گیری و اجرایی، به اندازه نفوذ آنها در تشکیلات ساواک نبود. این موضوع از آن جهت برای راهبران و سران اسرائیل ارزشمند و با اهمیت بود که آنها ساواک را ابزار سلطه بر تمامی ارکان قدرت در حکومت پهلوی می‌دانستند. لذا دستیابی به این موقعیت و فرصت را مغتنم شمرده، آن را به معنی تسلط بر همة اجزا و ارکان حکومت شاهنشاهی ارزیابی می‌کردند.
بر اساس این دیدگاه که ایران شاهنشاهی جزیره ثبات وامنیت منطقه از یک سو و پایگاه مستحکم نظام سلطه در خاورمیانه و در میان کشورهای اسلامی از سوی دیگر است، سازمان جهانی صهونیسم ما، موریتی را که پیشتر به عهده سازمان‌های سیا (آمریکا) و ام.آی، شش (انگلستان) بود به سرویس اطلاعاتی اسرائیل تفویض کرد.
گزارش‌ها و اسناد موجود گواهی می‌دهند که اسرائیلی‌ها در راستای برنامه‌ها و اهداف تعیین شده، سلسله فعالیت‌های اطلاعاتی خود را در ایران و در میان کشورهای اسلامی منطقه با پوشش ساواک به آسانی تعقیب می‌کردند. صرف نظر از بهره‌برداری سرویس اطلاعاتی اسرائیل از حضور و موقعیت یهود ایران در جهت برنامه‌ها و اهداف جاسوسی،‌همکاری اطلاعاتی پیچیده دو رژیم پهلوی و اسرائیل به گونه‌ای بود که بعضی تحلیل‌گران و کارشناسان سیاسی منطقه و جهان، ساواک را زاییده دستگاه اطلاعاتی اسرائیل و ایران شاهنشاهی را پایگاه اول صهیونیسم، پس از فلسطین اشغالی در خاورمیانه می‌دانستند.
پروتکل ویژه همکاری اطلعاتی دو رژیم، با نام کریستال یا بلور در واقع پوششی بود که ساواک برای دستگاه اطلاعاتی اسرائیل و جاسوسان آن فراهم آورده بود. این پوشش نه فقط جغرافیای ایران، که بسیاری از کشورهای اسلامی و عربی،‌از عراق تا مصر، اردن، سوریه، لبنان، عربستان سعودی، کویت، امیر نشین‌های حاشیه خلیج فارسی و ... را شامل می‌شد. این پروتکل اطلاعاتی دو جانبه، (طرح کریستال) با ایجاد بستری مناسب و حاشیه‌ای امن، عملیات نشان کردن، جذب و استخدام مزدور اطلاعاتی و جاسوس از میان عرب‌ها، شامل مسافران، دیپلمات‌ها، مستشارها، دانشجوها، بازرگانان و ...، از سوی سرویس اطلاعاتی اسرائیل در این کشور آسان و هموار می‌نمود؛ افزون بر آن امکان استتار جاسوسان یهودی و اسرائیلی را در کشورهای مزبور فراهم می‌کرد.
به هر روی، آشنایی با چگونگی و ابعاد همکاری دو سرویس ساواک و موساد و میزان حضور اعضای دستگاه اطلاعاتی اسرائیل در این تشکیلات، بخش‌های مهم، حساس و پنهان تکاپوی صهیونیستی در ایران آن دوره و شماری از کشورهای اسلامی خاورمیانه را برای مخاطب امروز تبیین می‌کند، به علاوه موجب خواهد شد که دیدگاه او، در باره شأن ظهور و بروز و نیز ماهیت بسیاری از رویدادهای عمده تاریخ معاصر ایران و منطقه دگرگون گردد.

● تأسیس ساواک
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شرایط و موقعیت برای گسترش و تعمیق حضور، حاکمیت و بلکه سیطره آمریکا در ایرن کاملاً مساعد گردید. جابه جایی قدرت در حوزة سیاستگذاری و تصمیم‌گیری نظام سلطه جهانی پس از جنگ جهانی دوم که که از نتایج و دستاوردهای این جنگ بود از یک سو و نقش مستقیم و اساسی ایالات متحده در کودتای ۱۳۳۲ و بازگرداندن محمد رضا به تخت سلطنت ایران، از سوی دیگر، در مجموع دستیابی آمریکا را به موقعیت و شرایط مزبور کاملا فراهم نمود.
آمریکاییها برای تثبیت، تحکیم و حفظ این موقعیت ناگزیر به ایجاد و سازماندهی نظام اطلاعاتی و امنیتی کشور بودند، تا از این طریق برای حفظ مهره دست نشانده خود در مقابل دست اندازهای خارجی و نیز تحریکات داخلی مردم مسلمان ایران، از توانایی لازم برخوردار باشند. رتشبد سابق حسین فردوست در این باره چنین گفته است:
«پس از ۲۸ مرداد ۳۲، که آمریکایی‌ها با قدرت تمام وارد صحنه شدند و تصمیم گرفتند که ایران را به عنوان پایگاه اصلی خود در منطقه حفظ کنند، در درجه اول به ایجاد دستگاه ضد اطلاعات ارتش و تقویت آن و در درجه دوم به تأسیس سازمان امنیت کشور (ساواک) پرداختند. طبیعی بود که اگر ایران می‌بایست پایگاه اصلی آمریکا در منطقه باشد، به یک سیستم اطلاعاتی و امنیتی قوی نیاز داشت. مضافا اینکه در شمال آن رقیب اصلی آمریکا، یعنی شوروی کمونیستی، با حضور خود این پایگاه غرب را تهدید می‌کرد. به علاوه تدسیس دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران، توسط آمریکا به او این امکان را می‌داد تا تسلط کامل خود را تأمین کند و نفوذ خود را در ایران عمق بخشد.»
در کتاب خاطرات دو سفیر در این خصوص چنین می‌خوانیم:
«در سال ۱۹۵۷ سازمان سیا طرح و چارچوب تشکیلاتی یک سازمان جدید اطلاعاتی را به شاه داد و خود در تأسیس و سازمان دادن آن مشارکت کرد.این تشکیلات که به نام سازمان اطلاعات و امنیت کشور نامیده می‌‌شد به زودی به نام مخفف آن یعنی ساواک شهرت یافت.»
ویلیام شوکراس نویسنده کتاب آخرین سفر شاه در این باره نوشته است:
«ساواک، سازمان اطلاعات و امنیت کشور در سال ۱۹۵۷ به منظور حفظ امنیت و جلوگیری از هر گونه توطئه زبان آور علیه منافع عمومی تأسیس شد. به اصطلاح آمریکایی، قرار بود ساواک آمیزه‌ای از سیا و اف.بی.آی و سازمان امنیت ملی باشد.»
در منابع دیگر آمده است:
«نخستین هدف شاه از تأسیس ساواک ایجاد دستگاه اطلاعات امروزی کارآمدی بود که قادر باشد تهدید‌های داخلی و خارجی علیه سلطه او را شناسایی و با آنها نبرد کند و از رقابت‌های خرد و ریز لختی دیوانسالارانه‌ای که واحدهای اطلاعاتی موجود (مثلا واحدهای ارتش، ژاندارمری و شهربانی) گرفتار آن بودند رها باشد.»
مجلس شورای ملی در اسفند ماه سال ۱۳۳۵ ش، مفاد طرح و قانون تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) را به تصویب رساند. در مادة اول این مصوبه در باره هدف و جایگاه سازمان مزبور آمده است:
«برای حفظ امنیت کشور و جلوگیری از هر گونه توطئه که مضر به مصلاح عمومی است سازمانی به نام اطلاعات و امنیت کشور وابسته به نخست وزیری تشکیل می شود و رئیس سازمان، سمت معاونت نخست وزیر را داشته و به فرمان اعلی حضرت همایونی شاهنشاهی منصوب خواهد شد.»
در مادة دوم مصوبه مزبور، درباره وظایف و مأموریت‌های سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) آمده است:
«سازمان اطلاعات و امنیت کشور دارای وظایف زیر است:
الف) تحصیل و جمع‌آوری اطلاعات لازم برای حفظ امنیت کشور.
ب) تعقیب اعمالی که متضمن قسمتی از اقسام جاسوسی است وعملیات عناصری که بر ضد استقلال و تمامیت کشور و یا به نفع اجنبی اقدام کند.
ج) جلوگیری از فعالیت جمعیت‌هایی که تشکیل واداره کردن آن غیر قانونی اعلام شده و یا بشود و همچنین ممانعت از تشکیل جمعیت‌هایی که مرام و یا رویه آنها مخالف قانون اساسی باشد.
د) جلوگیری از توطئه و اسباب چینی بر ضد امنیت کشور.
ه‍( بازرسی و کشف تحقیقات و ...»
به هر روی وظیفه و مأموریت ساواک را دو بخش اطلاعاتی (خارجی) و امنیتی (داخلی) و تلفیقی از دو سازمان سیا و اف.بی.آی دانسته‌اند.
اما به نوشته برخی منابع خارجی، تعلیم نیروهای اطلاعاتی ایران از سوی سازمان سیا، بلافاصله پس از پیروزی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آغاز شد:
«سیا تعلیم نیروهای اطلاعاتی ایران را نیز آغاز کرد. در سپتامبر ۱۹۵۳ [شهریور ۱۳۳۲] یک سرهنگ ارتش آمریکا که سال‌ها برای سیا در خاورمیانه کار کرده بود و پیش زمینة وسیعی در کار پلیس وکاراگاهی داشت در پوشش وابسته نظامی به ایران اعزام شد. مأموریت او سازمان دادن و فرماندهی یک واحد جدید اطلاعاتی بود که در آن زمان زیر نظر فرمانداری نظامی تهران تدسیس شد که در دسامبر ۱۹۵۳ زیر فرماندهی سرتیپ بختیار قرار گرفته بود. سرهنگ که همکاری نزدیکی با بختیار و زیردستانش داشت، این واحد را فرماندهی می‌کرد و به اعضای آن فنون پایه‌ای اطلاعات از قبیل روش‌های مراقبت و بازجویی، عملیات شبکه‌های اطلاعاتی و امنیت سازمانی را یاد می‌داد. واحد اطلاعات بختیار نخستین سازمان اطلاعاتی امروزی و کارآمد بود که در ایران عمل می‌کرد.»
صرف نظر از ساختار و نمودار تشکیلاتی ساواک که شرح آن از حوصله این نوشتار خارج است، فعالیت ساواک شامل چند دوره تاریخی است.
ارتشبد سابق حسین فردوست این دوره‌ها را چنین تقسیم بندی کرده است:
«اگر قرار باشد تاریخ ساواک از آغاز تا پایان نوشته شود باید چهار دوره در آن مشخص گردد: نخستین دوره ساواک، دوره ایجاد و تأسیس این سازمان توسط مستشاران آمریکای است.
... در این دوره ساواک در واقع فاقد هر گونه سازمانی است. ... این دوره از تأسیس رسمی ساواک در اسفند ۱۳۳۵ تا بر کناری تیمور بختیار در اسفند ۱۳۳۹ است.
دومین دوره ساواک با ریاست پاکروان و در واقع با ورود من [فردوست] به ساواک آغاز می‌شود.
... در این دوره ... هیئت مستشاری آمریکا، که نقش ریاست واقعی ساواک را بازی می‌کرد، محترمانه از ساواک مرخص می‌شود و به جای آن مربیان و اساتید اسرائیلی با علاقه وارد صحنه می‌شوند. ... لذا این دوره را که تا فروردین ۱۳۵۰ ادامه دارد، باید دوره سازماندهی و آموزش ساواک نامید.
سومین دوره ساواک با خروج من و مقدم در فروردین ۱۳۵۰ از ساواک آغاز می‌شود. ... این دوره، دوره هجوم و قدرت ساواک است.
... چهارمین دوره ساواک، ماه‌های آخر سلطنت محمد رضا را در بر می‌گیرد. ...
و سرانجام با انقلاب ۲۲ بهمن حیات حدود ۲۲ ساله این سازمان پایان می‌یابد!»[۱]
بر این اساس دومین دوره فعالیت‌ ساواک که همراه با ریاست پاکروان و ورود فردوست به ساواک است، دوره‌ای است که کارشناسان اسرائیلی جایگزین آمریکایی‌ها می‌شونند و کار سازماندهی و آموزش در ساواک را به عهده می‌گیرند:
فردوست در این باره نوشته است:
«در سال ۱۳۴۰ از سوی محمد رضا مأمور جدید سازمان و راه‌آندازی «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» (ساواک) شدم وتا ۲۰ فروردین ۱۳۵۰، ... به عنوان قائم مقام ساواک فعالیت کردم. آغاز فعالیت من در ساواک مصادف با ریاست سرلشگر حسین پاکروان بود و پس از سال ۱۳۴۳ نعمت الله نصیری در رأس این سازمان قرار گرفت.»[۲]
گفتنی است در این دوره انگلیسی‌ها نیز بیکار ننشتند و میدان را کاملاً برای آمریکاییها خالی نکردند:
«انگلیسی‌ها نیز نمی‌توانستند از همة امکانات خود درایران صرف نظر کنند و آن را دربست در اختیار آمریکایی‌ها قرار دهند و در سازمان جدید اطلاعاتی و امنیتی ایران سهم و نقش می‌خواستند. لذا به دنبال تمهیداتی موافقت محمد رضا را در سفر اردیبهشت ۱۳۳۸ او به لندن جلب کردند و به دنبال آن من [فردوست] با مأموریت تدسیس «دفتر ویژه اطلاعات» به انگلستان رفتم. در انگلستان من با سازمان اطلاعات کشور فوق آشنا شدم و مقرر شد که مطابق همان سیستم دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران را سازماندهی کنم.»
● اسرائیلی‌ها در ساواک
به دنبال حضور و نفوذ آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها در سازمان اطلاعات و امنیت کشور،‌تمهیدات رمز آلود و دست‌های پنهان، نقش و مأموریت آنها را به دستگاه اطلاعاتی اسرائیل واگذار کرد. به طور قطع این تمهیدات و تحرکات ازمنابعی سرچشمه می‌گرفتند که قدرت آن فرارت از اقتدار «سیا» و یا «ام آی ۶» اریابی شده است. این بود که هم آمریکایی‌ها و هم انگلیسی‌ها و هم دستگاه سلطنت پهلوی بدون هیچ‌گونه عکس‌العمل و مانع تراشی به پذیرش این جایگزین تن دادند. این قدرت مرموز همان سرویس اطلاعاتی سازمان جهانی صهیونیسم بود که نفوذ و حضور همه جانبه و جایگاه مهم مأموران و مستشاران آن در دستگاه اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا و انگلیس نیز غیر قابل تردید است.
به این ترتیب،‌ با زمینه‌سازی‌های لازم، دستگاه اطلاعاتی اسرائیل جایگزین سیا و اینتلیجنس سرویس در ایران شد و نقش و مأموریت‌آنها را به عهده گرفت. دقیق‌ترین تعابیر و درست‌ترین ارزیابی درباره جایگاه و میزان اهمیت سرویس اطلاعاتی صهیونیسم، در یکی از منابع تاریخی، چنین آمده است:
«این سازمان به غایت سری بین المللی، در سراسر جهان در پوشش نهادهایی به فعالیت خود ادامه داده و می‌دهد. از جمله در دهه ۱۹۷۰ در وین در پوشش سازمانی به نام «مرکز اطلاعات مستند» فعالیت داشته است. «سرویس اطلاعاتی صهیونیست‌ها» همان قدر با موساد متفاوت است که صهیونیسم جهانی با دولت اسرائیل.
در واقع باید « سرویس اطلاعاتی صهیونیست‌ها» را شبکه‌ای جهانی ونامرئی دانست که بر فراز و در قلب معظم‌ترین سرویس‌های جاسوسی غرب (به ویژه آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان) شبکه‌های خود را تنیده و مستقل از این سرویس‌ها خط مشی صهیونیسم جهانی را دنبال می‌کند.»
اسناد و مدارک و منابع موجود در مجموع نشان می‌دهند که تقریبا از سال ۱۳۳۹ ش / ۱۹۶۰ م، رابطة نزدیک و مستقیم بین ساواک و موساد برقرار شده بود.ساواک در اوایل [دهه] ۱۹۶۰ م رابطه بسیار نزدیکی با موساد برقرار کرد.»
در یکی از اسناد ساواک نیز در این باره چنین آمده است:
«در تاریخ ۲۴ ـ ۲۵ مرداد ۱۳۳۹ (مطابق با ۱۵ ـ ۱۷ اوت ۱۹۶۰) کمیته اطلاعاتی مشترک ایران و اسرائیل مرکب از آقایان آلموگ، رابکین بابایی از طرف اسرائیل و انصاری، عظیمی، کاوه، علیخانی از طرف ایران تشکیل شد.
... کمیته مشترک به اتفاق آرا تصمیم گرفت پیشنهادت زیر را برای تصویب به رؤسای سرویس‌های اطلاعاتی دو کشور تسلیم نماید.
... سرویس اسرائیل حاضر است برای تعلیم مأمورین سرویس ایران (به طور نظری و عملی) در صورت لزوم به نقاط دیگر جهان نیز کارشناسانی بفرستند.»
ناگفته نماند در آن زمان مأموران اطلاعاتی اسرائیل بی‌ارتباط با ساواک نبودند. به طوری که فردوست نوشته است:
« در آن زمان ایران اسرائیل را به صورت مدو فاکتو» به رسمیت شناخته بود و اسرائیل یک سفارتخانه غیر رسمی در ایران داشت و مسئول اطلاعات آن سرهنگ دوم یعقوب نیمرودی بود که با تأیید محمدرضا با ساواک رابطه فعال داشت. اطلاع داشتم که تشکیلات اطلاعاتی اسرائیل بسیار قوی است، زیرا برخی افراد یهودی در کشورهای اروپا و آمریکای شمالی در مشاغل حساس اطلاعاتی شاغل بوده‌اند و این افراد پس از تشکیل کشور [دولت] اسرائیل سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی آن را تشکیل داده‌اند. لذا به کمک نیمرودی آموزش ساواک را سازمان دادم که منجر به تأسیس اداره کل آموزش شد و سرتیپ کیوانی ریاست آن را به عهده گرفت.»
● یادآوری این نکته ضروری است که طبق باور بعضی اندیشه‌مندان و تاریخ نگاران:
«عدم تمایل سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس به آموزش بیشتر ساواک، برنامه‌ریزی هماهنگ سیا و ام.آی.۶ برای سوق دادن به سوی اسرائیل و نفوذ گام به گام صهیونیست‌ها در ایران و تبدیل رژیم پهلوی به نزدیک‌ترین متحد اسرائیل در منطقه بوده است. باید توجه داشت که رسوخ عناصر یهودی صهیونیست در سطوح عالی سرویس‌های اطلاعاتی غرب بسیار زیاد است، تا حدی که می‌توان صهیونیسم جهانی را عامل هماهنگ کنندة این سرویس‌ها دانست.»
● تعلیمات اطلاعاتی
آموزش کادرها و مأموران ساواک از سوی کارشناسان اسرائیلی از برجسته‌‌ترین همکاری دستگاه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی با ساواک به حساب می‌آید. از یک سو گروه‌های عملیاتی ادرات کل ساواک با هدف فراگیری تعلیمات ویژه اطلاعاتی آموزشی یک ساله و دو ساله به فلسطین اشغالی اعزام می‌شدند و از سوی دیگر متخصصان و کارشناسان برجسته اسرائیلی در بخش‌های مختلف «امنیتی (ضد براندازی)»، «خط شناسی»، «تحقیق»، «باز جویی» به تهران می‌آمدند و به آموزش کادرهای ساواک در این حوزه‌ها اقدام می‌کردند. اسرائیلی‌ها معتقد بودند هر چه کادرهای ساواک ورزیده و مجرب و کارآزموده‌تر باشند، بیشتر در تأمین اهداف و منافع آنها مؤثر خواهند بود؛ لذا در تعقیب مطامع خود در این باره، سعی وافر در جلب رضایت سران و رهبران دستگاه پهلوی داشتند. ارتشبد سابق حسین فردوست در این باره با ارزیابی عملکرد متخصصان و کارشناسان اسرائیلی در آموزش نیروهای ساواک، نوشته است:
در آغاز ۲ یا ۳ تیم و هر تیم مرکب از حدود ۱۰ نفر از ادارات کل عملیاتی (دوم و سوم و هشتم) برای آموزش به اسرائیل اعزام شدند. مدت آموزش هر تیم بین ۱ تا ۲ سال و نتیجه آموزش عالی بود. این نشان می‌داد که اسرائیلی‌ها برای دوستی با محمد رضا، بهای زیادی قائلند و روی نقش ساواک در آینده منطقه حساب جدی باز کرده‌اند. پس ترجیح دادم استادان اسرائیلی را به تهران بیاورم. بهتدریج وارد مورد نیاز را از شخص نیمرودی می‌خواستم و او نیز به سرعت استاد مربوطه را به تهران دعوت می‌کرد ...»
این قبیل آموزش‌ها نه فقط ابعاد مختف داشت؛ بلکه شامل رده‌های گوناگون در تشکیلات ساواک می‌شد. گزارش ساواک درباره دوره آموزشی ضد اطلاعات تحت عنوان «سمینار قفل» که از سوی کارشناسان و متخصصان اسرائیلی در تهران برگزار شده بود چنین است:
«به عرض می‌رساند در تاریخ ۲/۳/۳۵ [= ۱۳۵۵] با آقای ماهان رابط سرویس اسرائیل ملاقات و نکات زیر مطرح گردید:
... در مورد سمینار قفل که در حال حاضر در باشگاه تجریش برگزار می‌شود، مایل است یک بار دیگر با آقای شای iza کارشناس قفل اسرائیل در محل برگزاری سمینار ملاقات و گفتگو کند.»
گزارش دیگر ساواک در این باره چنین می‌گوید:
▪ «موضوع: دوره بررسی ضد اطلاعات
▪ استاد: زوری مارتین (نماینده سرویس زیتون [اسرائیل])
▪ مدت: دو الی سه هفته
▪ تاریخ شروع: ۲۷/۴/۵۰
▪ شرکت کنندگان: از اداره کل هشتم چهار نفر افراد نامبرده زیر که در رده رئیس بخش و رئیس دایره هستند در دورة مزبور شرکت خواهند کرد. ...»
از دید مقامات دستگاه پهلوی و مسئولان و رؤسای بلند پایه و درجة اول ساواک، اسرائیلی‌ها برای آموزش کادرها و مأموران ساواک و ارتقای سطح آموزشی نیروهای سازمان اطلاعات و امنیت کشور سنگ تمام گذاشتند.
از این نظر، نه فقط ساواک در بخش آموزش وتربیت کادرهای متخصص و مجرب به خودکفایی رسید، بلکه از این حیث به موقعیت و جایگاه ممتاز در میان کشورهای منطقه دست یافت. به گونه‌ای که متخصصان و کارشان ساواک دست‌پروردة صهیونیست‌ها، بعدها مأموریت آموزش کادرهای اطلاعاتی بعضی ممالک در منطقه خاورمیانه را عهده دار شدند. البته، فردوست این وضعیت و موقعیت جدید را مرهون زحمات و برنامه‌ها وطرح‌های خود قلمداد کرده و چنین نوشته است:
«در نتیجه، در سال ۱۳۴۹ توسط من چنان سازمانی ایجاد شد که تعدادی از کشورهای خاورمیانه پرسنل اطلاعاتی و امنیتی خود را برای آموزش به تهران اعزام می‌داشتند.»
● در یکی از گزارش‌های ساواک نیز در این باره چنین می‌خوانیم:
«رابط سرویس اسرائیل سحرگاه امروز ۱۷/۹/۳۵ [= ۱۳۵۵] مطالب زیر را اظهار داشت:
سرویس اسرائیلی ترتیبی داده که تعدادی از عناصر مهم وابسته به سومالی که اکنون در خارج از این کشور زندگی می‌کنند طی ماه ژانویه آینده در اسرائیل تحت تعلیمات نظامی و اطلاعاتی قرار گیرند. رئیس سرویس اسرائیل از حضور تیمسار ریاست ساواک درخواست دارد که چند نفر از مقامات ساواک را جهت ملاقات و گفتگو با این عده و نیز نظارت بر امر آموزش آنان در ژانویه آینده به اسرائیل اعزام دارند.»
اقدام بعدی ساواک در این باره، در گزارش تکمیلی دیگر چنین است:
▪ «منظور: استحضار تیمسار ریاست ساواک و صدور اوامر
طبق تصویب قبلی قرار است آقای بهمن کاشی کارمند اداره کل هفتم از تاریخ چهارشنبه ۲۹ دی ماه ۳۵ [= ۱۳۵۵] به منظور انجام مأموریتی همراه با یک هیئت از وزارت امور خارجه به کشور اسرائیل اعزام گردد. ضمناً قبلاً تصویب فرموده بودند که آقای کاشی به منظور ملاقات با گروه دوم مقامات و اتباع سومالی که در اسرائیل آموزش نظامی فرا می‌گیرند ملاقات و مذاکره نمایند.
رابط سرویس اسرائیل در تاریخ ۲۵/۱۰/۳۵ [= ۱۳۵۵] اظهار داشت در صورتی که تیمسار ریاست ساواک تصویب بفرمایند:
الف) آقای کاشی بعد از خاتمه مأموریت خود ملاقاتی نیز با کارشناسان بررسی سرویس اسرائیل به عمل بیاورد تا کارشناسان مذکور وی را پیرامون آخرین تحولات منطقه توجیه نمایند.
ب) هر گاه در مدتی که آقای کاشی در اسرائیل است تاریخ ملاقات او با مقامات سومالی معلوم گردد و این تاریخ حداکثر دو روز با مأموریت آقای کاشی اختلاف داشته باشد، [و ] نامبرده کماکان در اسرائیل باقی بماند تا بتواند مأموریت دوم خود را نیز انجام دهد ...»
همکاری اسرائیلی‌ها با ساواک در بخش آموزش نیروها و کادرهای سازمان اطلاعات و امنیت کشور از شیوه‌ها و شگردهای خاص برخوردار بود و مراحل و سیر ویژه خود را داشت.
اسرائیلی‌ها با توجه به اشراف، اطلاعات و آگاهی نسبت به توان، دانش، موقعیت و امکانات ساواک و کادرهای آن، از طرق مختلف نیازها، کاستی‌ها و نقاط قوت و ضعف تشکیلات مزبور را شناسایی و پس از این، در جهت تطمیع رؤسای ساواک اقدام می‌کردند.
کارشناسان و متخصصان اسرائیل طبق نقشه و برنامه از پیش طراحی شدة خود، ضمن اعلام آمادگی کامل برای همکاری در بخش آموزش نیروهای ساواک ـ چه در ایران و چه در فلسطین اشغالی به طور معمول به گونه‌ای عمل می‌کردند که در همه اداور آموزش و در همه سطوح، نکاتی را مبهم باقی می‌گذاشتند و به این ترتیب عطش نیاز نیروهای تحت آموزش و نیز رؤسا و مسئولان ساواک را برای فراگیری آنها تشدید می‌کردند. عطش و شور و اشتیاقی را که کارشناسان اسرائیلی در این زمینه دامن می‌زدند، موجب می‌شد، تا علاوه بر کسب امتیازات بیشتر از سران و مقامات ساواک، میزان وابستگی این تشکیلات به دستگاه اطلاعاتی اسرائیل را بیش از پیش تقویت و تشدید کنند.
نمونه بارز این شگرد اطلاعاتی اسرائیلی‌ها، وعده فریبنده ژنرال ضمیر یکی از مسئولان بلند پایه دستگاه اطلاعاتی اسرائیل به مقامات ساواک است:
«در تاریخ ۱۴/۱/۳۴ [= ۱۳۵۴] به استحضار تیمسار ریاست ساواک رسید که کشتی‌های شوروی حامل محمولات مختلف نظامی به عراق مرتبا به بندر بصره رفت و آمد داشته و اداره کل دوم امکاناتی برای تخریب و خرابکاری در کشتی‌های مذکور از طریق عوامل مربوطه دارد و به همین علت در سال ۲۵۳۲ [۱۳۵۲] که ژنرال ضمیر به تهران مسافرت نموده بود، به فرموده با ایشان در این زمینه مذاکره و ژنرال ضمیر پاسخ داد که با وسایل کوچکی که حجم آن حتی از یک قلم خودنویس تجاوز نخواهد کرد می‌توان منظور فوق را عملی نمود و به دنبال این مذاکره دوستان زیتون [اسرائیل] پیشنهاد کردند که یک یا دو نفر از کارمندان ساواک جهت آموزش و آشنایی با وسایل مذکور به اسرائیل مسافرت کنند.»
مقامات ساواک پس از اعتماد به وعده ژنرال ضمیر، برنامه آموزش مأموران خود از سوی کارشناسان اسرائیلی را در دستور کار قرار دادند:
«از حضور تیمسار ریاست ساواک استدعا شد با توجه به عادی شدن روابط ایران و عراق چنانچه انجام عملیات مورد نظر مورد تصویب است مقرر فرمایند آقای رفیع‌زاده رئیس اداره برون مرزی و استوار حسین‌زاده که از نظر عملیاتی و فنی واجد شرایط لازم می‌باشند، به مدت یک هفته به اسرائیل مسافرت و ضمن آموزش از وسائل مذکور بازدید نمایند. تیمسار ریاست ساواک پی نوشت فرموده‌اند «اصولا دیدن این این آموزشها لازم است ولی با وضعیت فعلی نه برای عراق بلکه زمانی که لازم باشد برای هدف مورد نظر روز». متعاقب این جریان با ادارات کل سوم و چهارم نیز تماس گرفته شد و چون ادارات کل مزبور تشخیص دادند که اعزام کارمندانی از طرف آنان نیز مفید خواهد بود علیهذا دو نفر از کارمندان خود را جهت اعزام به این مأموریت معرفی نمودند.»
به این ترتیب تعدادی از نیروهای ساواک برای فراگیری آموزش‌های لازم به اسرائیل اعزام شدند:
همان طوری که [تیمسار ریاست ساواک] استحضار دارند در تاریخ ۱۴/۱/۵۴ گزارش [...] در مورد اعزام دو نفر از کارمندان ساواک جهت آموزش و آشنایی به وسائل تخریبی به اسرائیل از عرض گذشت و پیشنهاد گردید که آقای مجید رفیع زاده رئیس اداره برون‌مرزی و استوار حسین زاده به همین منظور به اسرائیل اعزام گردند ... .
متعاقبا در این مورد با ادارات کل سوم و چهارم مذاکره و ادارت کل مذکور نیز دو نفر از کارمندان خود را جهت اعزام بهاین مأموریت معرفی نمودند:
۱) آقای منصور گلزاری کارمند اداره کل سوم
۲) آقای محمود شیرازی کارمند اداره کل چهارم
علیهذا با عطف توجه به مراتب فوق مستدعی است اوامر عالی را در مورد عزیمت چهار نفر کارمندان فوق الذکر به اسرائیل برای مدت یک هفته جهت بازدید از وسائل تخریبی و نحوه استفاده از وسائل مذکور ابلاغ فرمایند.»
پس از اعزام مأموران ساواک و طی دوره‌های آموزشی مورد نظر معلوم شد که وعده ژنرال ضمیر فریبی بیش نبوده است:
«توضیحاً به استحضار می‌رساند که متخصصین اسرائیلی اظهار داشتند که در حال حاضر وسائل کوچکی نظیر قلم خودنویس که قادر باشد مثلا در یک کشتی تخریب ایجاد نماید وجود ندارد و برای انفجارات بزرگ باید مقدار ماده منفجره بیشتری به کار برد.»
بدین ترتیب مأموران و حتی مقامات ساواک که عطش آنها برای کسب مهارت‌ها و دسترسی به فنون و وسایل مورد نیاز دو چندان شده بود، بیش از پیش به دست و پای اسرائیلی‌ها می‌افتند:
« در اجرای اوامر صادره در ساعت ۱۰:۳۰ روز ۷/۱۰/۳۵ [=۱۳۵۵] ملاقاتی با نماینده دوستان زیتون به شرح زیر انجام [شد] که جهت صدور هر گونه اوامر مقتضی از عرض می‌گذرد.
الف) منظور: ایجاد تماس بین دو نفر متخصصین تخریب ساواک با نماینده دوستان زیتون در مورد نیازمندیهای وسایل تخریب الکترونیکی.
ب) شرکت کنندگان در ملاقات عبارت بودند از آقایان
۱) اردیبهشت
۲) حسین زاده
۳) باقریان
۴) و ماهان نماینده دوستان زیتون.
پ) پیشینه: همان طوری که استحضار دارند [در] اجرای اوامر صادره افراد منتخب ساواک در تاریخ ۲۱/۶/۳۵ به کشور اسرائیل اعزام و به مدت شش روز اقامت در آن کشور با وسایل جدید که تروریست‌ها علیه آن کشور به کار می‌برند آشنایی حاصل نمودند و پس از مراجعت طی گزارشی به عرض رسیده بود منظور اصلی اعزام هیئت ایرانی به اسرائیل پیشنهاد ژنرال ضمیر بود که نامبرده اظهار نموده بود وسائلی در اسرائیل وجود است به اندازه یک قلم خودنویس که می‌تواند یک کشتی را منفجر نماید. لیکن پس از اعزام به آن کشور متخصصین تخریب کشور اسرائیل در این مورد اظهار بی‌اطلاعی نمودند و گفتند یک چنین وسیله‌ای وجود ندارد. نتیجتاً منظور اصلی هیئت اعزامی تأمین نگردید. از سوی دیگر به علت زمان کم (پنج روز بازدید آموزشی در اسرائیل) وسائل تخریب الکترونیکی به مدت ۲ ساعت مورد بازدید و تشریح قرار گرفت که آموزش فراگرفتن آنها را در مدت ۲ ساعت تشریح کافی نبود و [در] گزارش کار مراجعت از مأموریت پیشنهاد شده بود: برای فراگرفتن این سوائل [تخریب با وسائل الکترونیکی) حداقل ۱۵ روز آموزش کار عملی با گروه تخریب کشور مزبور لازماست.
(پیوست الف) لذا از حضور تیمسار ریاست ساواک با دعوت متخصصین اسرائیل موافقت فرمودند که در این مورد از نماینده دوستان زیتون آقای ماهان دعوت و مقرر گردیده بود در تاریخ ۷/۱۰/۳۵ [=۱۳۵۵] در ساختمان D ملاقاتی در این زمینه انجام گیرد.»
اقدامات بعدی ساواک در این باره چنین است:
«در اجرای اوامر تیمسار مدیریت کل ملاقات مورد نظر در ساعت ۱۰:۳۰ روز ۷/۱۰/۳۵ [=۱۳۵۵] با شرکت چهار نفر فوق الذکر انجام و با توجه به اینکه آقای ماهان از جریان خواسته‌های ساواک در مورد وسایل تخریب الکترونیکی اظهار بی‌اطلاعی نمودند. معهذا مرتب خواسته‌های ساواک به ایشان گفته شد و ایشان گفتند هر چه مورد نظر شما می‌باشد طی نامه‌ای نیازمندیهای خود را به انگلیسی برای ما بنویسید تا اینکه، بدانیم، نیازمندیهای شما کدامند و با توجه به اینکه متخصصین کار با وسایل تخریب الکترونیکی ارتشی می‌باشند در مورد اعزام آنها به ایران اقدام نماییم.
● توضیح:
با عرض مراتب یاد شده همان طوری که قبلا به عرض رسیده است (پیوست الف) نیازمندیهای آموزشی این اداره کل در حال حاضر به شرح زیر از عرض می‌گذر تا در صورت تصویب اجازه فرمایند به زبان انگلیسی ترجمه و در اختیار نماینده دوستان زیتون قرار دهند تا از آن طریق در مورد اعزام متخصصین کشور مزبور اقدام گردد.
۱) نحوة آماده نمودن پاکات انفجاری و خنثی نمودن چاشنی آنها (به طور عملی).
۲) آشنایی و ساختن انواع قلم‌ها انفجاری با انواع دستگاههای الکترونیکی تخریب از راه دور و نزدیک (انواع مختلفی که در دسترس متخصصین دوستان زیتون می‌باشد.)(به طور عملی).
۳) آشنایی عملی با نحوة کار دستگاه اشعه X
بخش مستقل عملیات ویژه»
به این ترتیب حوزه ریاست ساواک به اداره کل دوم ابلاغ می‌کند که مطابق خواست اسرائیلی‌ها اقدام کند:
«خواهشمند است دستور فرمایید نکات مورد نیازی که در آن اداره کل در نظر دارد در دوره یاد شده مورد بحث و گفتگو قرار گیرد به زبان انگلیسی تهیه [کنند] و به این حوزه ارسال دارند تا پس از تصویب در اختیار سرویس مربوطه گذاره شود.»
اداره کل دوم ساواک طبق دستور حوزه ریاست، دقیقاً مطابق پیشنهاد مقامات اسرائیلی عمل می‌کند و نیازمندیهای خود را در پنج بند به شرح ذیل به زبان انگلیسی به نمایندگان دستگاه اطالاعات رژیم صهیونیستی ارائه می‌دهد:
۱) شناسایی انواع منفجره‌ها که در خرابکاری‌های ابتکاری از سال ۱۹۷۰ [۱۳۴۹] تا کنون در اختیار خرابکاران قرار داشته است (در حدود امکانات).
۲) نحوة مسلح کردن و آزاد کردن ماسوره‌های کوچک که در پاکات پستی (منفجر شونده) به کار می‌رود ضمن شناسایی مواد منفجره مربوطه داخل پاکات.
۳) نحوة خرابکاری در کشتی‌ها ( از داخل آب با وسایل غواصی).
۴) شناسایی و بازدید انواع وسایل و مواد منفجره که دارای حجم کم و قدرت انفجار فوق العاده است (مکانیزم و نحوة عمل).
۵) شناسایی و بازدید انواع وسایلی که از طریق راه دور منفجر می‌گردد (صوتی).
نکته قابل توجه در این باره، ترفند مقامات اطلاعاتی رژیم صهیونیستی است که پس از تطمیع مسئولان ساواک و به دنبال آن طرح بهانه‌های ابنی اسرائیلی به طور پی در پی، باز هم مسئولان ساواک را به بازی می‌گیرند. نامه حوزه ریاست ساواک خطاب به اداره کل دوم در این خصوص چنین حکایت می‌کند:
«بازگشت به ۱۵۰۹/۲۰۱ مورخ ۵/۲/۳۵ [=۱۳۵۵]
رابط سرویس اسرائیل در تاریخ ۱۰/۳/۵۳ [= ۱۳۵۵] اعلام داشت که بند چهار نیازمندیهای فنی اعلام شده برای سرویس متبوعه وی روشن نیست و لازم است محل انجام این گونه اقدامات برای کارشناسان سرویس روشن باشد تا بتوانند در این مورد بحث نمایند.»
تأمین وسایل و تجهیزات ساواک از سوی اسرائیل
از همان ابتدای همکاری‌های همه جانبه ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، اسرائیلی‌ها بخش عمده‌ای از وسایل و تجهیزات مورد نیاز سازمان اطلاعات و امنیت کشور را تأمین می‌کردند. به گونه‌ای که نه فقط ساواک، بلکه دیگر مراکز و نهادهای کشوری و لشگری به تدریج در ردیف مشتریان ثابت و عمده اسرائیل در آمدند.
در بخشی از گزارش کمیته اطلاعاتی مشترک ایران و اسرائیل به تاریخ ۱۳۳۹ چنین آمده است:
«سرویس اسرائیل برای تکمیل وسایل ارتباطی مأمورین سرویس ایران حاضر است هر گونه وسایل از قبیل بی‌سیم، مرکب نامرئی، وسایل عکاسی، مخفی کردن پیام و غیره در اختیار سرویس ایران بگذارد و طرز به کار بردن آنها را نیز تعلیم دهد. سرویس ایران صورت نیازمندی‌های خود را تهیه [خواهد کرد] و به سرویس اسرائیل خواهد داد.»
ساواک صرف نظر از تأمین نیازهای خود، احتیاجات دیگر دستگاه‌ها را نیز به اطلاع اسرائیلی‌ها می‌رساند و لوازم و تجهیزات مورد نیاز آنها را از این طریق تأمین می‌کرد:
«در نظر است پنج دستگاه اشعه ایکس X ثابت با قدرت ۱۶۰ کیلووات با ملحقات مربوطه (طبق نمونه‌ای که قبلا در استادیوم آریا مهر تحویل شد) از طریق دوستان زیتون [اسرائیل] تهیه گردد.
خواهشمند است دستور فرمایید از آن طریق به رابط دوستان مذکور ابلاغ نمایند در مورد تهیه و تحویل دستگاه‌های منظور اقدام [کنند] و نتیجه را اعلام دارند.
«دستگاه‌های اشعه ایکس مورد نظر سفارش نیروهای هوایی شاهنشاهی بوده که دو نمونه آن عینا در ساواک موجود و مورد بهره برداری عملیاتی قرار می‌گیرد ...»
اسرائیلی‌ها در بخش تأمین وسایل و تجهیزات نیز با شگردها و ترفندهای خاص خود عمل می‌کردند. آنها وسایل سفارشی و خریداری شده از سوی ساواک را به طور ناقص تحویل می‌دادند تا طرف ایرانی همواره نیازمند کارشناسان و متخصصان اسرائیلی باشد.
گزارش ساواک درباره عدم تحویل برخی قطعات تکمیلی دستگاه اشعه ایکس از سوی اسرائیل چنین است:
«به عرض می‌رساند در تاریخ ۳/۳/۳۵ [=۱۳۵۵] با آقای ماهان رابط سرویس اسرائیل ملاقات و نکات زیر مطرح گردید:
به اطلاع رابط رسانیده شد که ساواک به هنگام برگزاری بازی‌های آسیایی [سال ۱۳۵۳، یعنی دو سال قبل] دو دستگاه اشعه ایکس از اسرائیل خریداری نمود که پس از تحویل دستگاه‌ها، سرویس اسرائیل موافقت نموده بود که دستگاه‌های اندازه‌گیری اشعه ایکس را تهیه و تحویل دهد که هنوز در این مورد اقدامی به عمل نیامده و دستگاه‌های مورد بحث نیاز ساواک است.»
یکی دیگر از گزارش‌های ساواک، به نمونه مشابه دیگر چنین اشاره کرده است:
«در مورد ضبط صوت‌های ادی‌بوی گفته شد که چون بنا به اظهار ادارة کل پنجم ضبط صوت‌های مورد بحث کار نمی‌کنند جلسه ملاقاتی بین نمایندگان ادارات کل پنجم و ششم از یک طرف و نماینده سرویس اسرائیل در هفته آینده تشکیل و موضوع مورد مذاکره قرار گیرد.»
در هر صورت تأمین این قبیل نیازهای ساواک موجب وابستگی بیش از پیش این تشکیلات به اسرائیل می شد. از سوی دیگر ساواک ناگزیر بود برای استفاده و بهره‌برداری از تجهیزات مورد نظر، میزان حضور و نفوذ متخصصان اسرائیلی را در آن سازمان افزایش دهد و از سوی دیگر مأموران و نیروهای دیگری را برای فراگیری برخی مهارت‌ها و فنون و چگونگی استفاده از تجهیزات اسرائیلی به سرزمین‌های اشغال یاعزام کند و تحت تعلیمات صهیونیست‌ها قرار دهد که این موضوع صرف نظر از همه پیامدهایی که داشت، موجب افزایش حضور نیروهای مزدور و مزد بگیر اسرائیلی‌ها در داخل تشکیلات ساواک می شد. و این روندی بود که مطابق نقشه و برنامه اسرائیلی‌ها طراحی و اجرا می‌شد.
سند به جا مانده از ساواک در تأیید این واقعیت چنین می‌گوید:
«رابط سرویس اسرائیل در ملاقات روز ۳۰/۱۰/۵۴ اظهار داشت:
... در مورد دستگاه‌های اشعه ایکس پیشنهاد می‌شود متخصصین اسرائیلی همراه دستگاه‌های خریداری شده به تهران آمده و حضوراً نحوة کار آنها و همچنین تعمیرات لازم را شرح دهند.»
رؤسا و مقامات ساواک نیز در این ارتباط ناگزیر به عدول از نظرها و پیشنهادهای خود و بلکه پیروی از نقشه‌های اسرائیلی بودند.
نامه مدیر کل اداره پنجم ساواک در این باره چنین است:
«پیرو شماره ۱۰۴۴۱/۵۰۱ ـ ۲۰/۱۰/۵۴ در اجرای اوامر صادره نحوه ارسال و نصب و آزمایش و همچنین آموزش دستگاه‌های اشعه ایکس سفارش شده جهت نیروی هوایی شاهنشاهی در کمیسیون با حضور نمایندگان ادارت کل سوم و ششم و نماینده نیروی هوایی شاهنشاهی مورد بررسی قرار گرفت ودر نتیجه برابر صورت‌جلسه‌ای که در این مورد تنظیم شد، پیشنهاد گردید که دستگاه‌های مورد نظر توسط متخصصین کارخانه سازنده به تهران حمل و پس از نصب و آزمایش آنها نسبت به طرز کار و بهره‌برداری سرویس و رفع‌گیرهای اولیه آنها آموزش لازم به افراد ذیصلاح داده شود. بنابراین خواهشمند است دستور فرمایید:
۱) از نظر تأمین هزینه رفت و اقامت متخصصین اعزامی از کشور اسرائیل به تهران به نحو مقتضی اقدام لازم معمول دارند.
۲) … نسبت به شرکت ۲ نفر از تکنسین‌های نیروی هوایی شاهنشاهی هم که متعاقباً معرفی خواهند اقدام لازم معمول و نتیجه را اعلام دارند.»
● همکاری دو جانبه
برخی منابع خارجی، شروع برقراری ارتباط بین ساواک و دستگاه اطلاعاتی را سال‌ها پیش از سال ۱۳۳۹ شمسی ـ که بعضی منابع داخلی بر آن تأکید داشته‌اند ـ دانسته‌اند.
منابع مزبور درباره اولین ملاقات رئیس وقت ساواک با مقامات اطلاعاتی و سیاسی اسرائیل چنین روایت کرده‌اند:
در سپتامبر ۱۹۷۵ [۱۳۳۶ ش] تیمسار تیمور بختیار نخستین رئیس سازمان اطلاعاتی تازه تشکیل یافته ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) در پاریس با کاروز که در مقام «رایزن سیاسی» در سفارت اسرائیل خدمت می‌کرد، دیدار به عمل آورد.»
این دیدار برای مقامات اسرائیلی بسیار قابل توجه و از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود.
«این گشایشی حیاتی در این زمینه بود. کازور بعدها گفت: ایسر [هارل، رئیس موساد] موضوع را مستقیماً نزد گلدا [مایر، وزیر امور خارجه] برد. این نخستین باری بود که یک کشور مسلمان به ما اظهار علاقه می‌کرد.»
عمق و ابعاد ارتباط پنهان بین ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، در آن سال‌ها به گونه‌ای بود که موجب ایجاد «روابط دوستانة شخصی» و بسیار نزدیک میان ایسرهارل رئیس موساد وتیمور بختیار رئیس ساواک شده بود.
در سال ۱۳۳۹ جلسه بسیار مهمی بین مقامات بلندپایه دو سازمان ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل برگزار شد که تصمیمات با اهمیتی در آن اتخاذ گردید. در این جلسه که روز دوشنبه ۲۴ مرداد ماه سال ۱۳۳۹ شمسی با عنوان جلسه کمیته هماهنگی رؤسای سازمان اطلاعات ایران و اسرائیل برگزار شد، سپهبد تیمور بختیار، سرتیپ پاکروان وسرتیپ علوی‌کیا از طرف ایران و ایسرهارل و یعاکف کاروز از طرف اسرائیل حضور داشتند.
در این جلسه ایسر هارل رئیس موساد با اشاره به موقعیت حساس ایران و اسرائیل، ضرورت ایجاد هماهنگی بین طرفین در حوزه سیاست خارجی و فعالیت‌های بین المللی و تبادل نظر و توافق در صحنه‌تلاش‌های منطقه‌ای و جهانی را خواستار شد.
نامبرده حفظ منافع ایران شاهنشاهی را برای اسرائیل حیاتی دانست و پشتیبانی رژیم صهیونیستی از سلطنت پهلوی را یادآور شد و آن را قدمی به نفع خود اسرائیل برشمرد.
مذاکرات وتصمیمات این جلسه که بیشتر متضمن منافع و اهداف رژیم صهیونیستی بود، شامل چند محور عمده، یعنی «اهداف کلی» همکاری دو جانبه، «نحوه و ابعاد همکاری» و نیز «طرح‌ها و پیشنهادها برای اقدامات اولیه» بود. در بخشی از گزارش ساواک درباره محتوای مذاکرات جلسه مزبور چنین آمده است:
«رؤسای سازمانهای اطلاعات ایران و اسرائیل با حضور سپهبد بختیار ـ‌ آقایان هارل ـ کاروز ـ سرتیپ پاکروان ـ سرتیپ علوی کیا منعقد شد…
۱) هدفهای کلی:
آقای هارل متذکر شد که هدفهای کلی در مرحله حاضر عبارت است از:
ـ جلوگیری از هر گونه افزایش قدرت ناصر.
ـ دفع حمله تبلیغاتی که جمال عبد الناصر با تشریک مساعی روسها علیه ایران آغاز کرده است. در این خصوص اقدام عمومی در فاش کردن ماهیت حقیقی عبد الناصر و سیاست او لازم است.
ـ تقویت ایران از نقطه نظر سیاسی و اقتصادی تا مبانی ثبات و پایداری ایران مستحکم‌تر شود.
دولت اسرائیل حاضر است که تمام امکانات خود را بدون هیچ‌گونه قید و شرط و با تمام قدرت و با رعایت تمام شرایطی که فعلا باید دولت ایران ملاحظه نماید در اختیار ایران بگذارد.
۲) نحوه همکاری:
همکاری می‌‌تواند در حیطه‌های زیر به طور موثر صورت گیرد:
۱) حیطه سیاسی
۲) حیطه تبلیغاتی
۳) حیطه اجتماعی
در حیطه سیاسی: چنانچه در کشورهای مهم دنیا بین نمایندگان سیاسی دو کشور طبق دستورات مرکز تبادل نظر و مشورت به عمل آید و برای حل مسائل جاری راه مشترکی آغاز شود، زودتر و مؤثرتر به منظور خود نائل خواهیم شد و شاید بعضی مسائل که به تنهایی قابل حل نبودند به آسانی راه حل پیدا کنند. نمایندگیهای دولت اسرائیل تمام تجربیات و معلومات خود را در اختیار نمایندگان ایران خواهند گذاشت. «لوبی»های موجود را به کار خواهیم برد و به نمایندگان ایرانی در اداره عمل «لوبی» راهنمایی خواهیم کرد. شرط موفقیت این است که نمایندگیهای خارجی ایران که به طور کلی ضعیف می‌باشند به طور شایسته‌ای تقویت شوند و باید به طور قطع برای اینمنظور در سفارتخانه‌های مهم تعداد کارمندان ورزیده و شایسته افزایش یابد؛ زیرا در وضع حاضر امکانات اغلب سفارتخانه‌ها به قدری محدود است که قادر به انجام وظایف محوله نمی‌باشند.
▪ در حیطه تبلیغاتی: با در نظر گرفتن حمله تبلیغاتی بی سابقه‌ای که علیه ایران جریان دارد، باید تمام وسایل را بکار برد تا از شدت این حمله کاسته شود. برای این منظور باید آشنایی کامل با محیط مطبوعاتی کشورهای مختلف داشت و با شخصیت‌های متنفذ این محافل تماس نزدیکی برقرار شود. و در محیط هر کشور طبق مختصات روانی آن کشور عمل نمود تا به نتیجه برسیم. نمایندگان دولت اسرائیل در خارج در این خصوص معلومات خیلی وسیعی دارند که تماماً در اختیار نمایندگان ایرانی گذاشته خواهد شد. …»
رئیس موساد در این مذاکرات، با بزرگنمایی میزان توانایی‌ها، نفوذ و امکانات اسرائیل از یک سو و نیازها و منافع ایران از سوی دیگر، به شکل‌های فراوان سعی در تطمیع رؤسا و مقامات ساواک نمود. در حالی که در تمام محورها، این منافع رژیم صهیونیستی بود که مد نظر قرار گرفته و تعقیب شده بود.
از آنجا که همکاری دو جانبه ساواک و موساد و نشست‌های کمیته اطلاعاتی مشترک دست آورد ذیقیمتی برای اسرائیل داشت، مقامات موساد همواره در تقویت و استمرار فعالیت آن می‌کوشیدند. زیرا اسرائیلی‌ها با بهره‌گیری از پوشش ساواک و دولت شاهنشاهی مطامع خود را در کشورهای اسلامی تعقیب می‌کردند. و به علاوه نتایج دست‌آوردهای عمده این همکاری و حتی عملیات مشترک به نفع رژیم اسرائیل منتهی می‌شود.
گزارش مستند و گویای ساواک درباره یکی از نشست‌های کمیته اطلاعاتی مشترک ایران و اسرائیل در این باره خواندنی و قابل توجه است. این گزارش تلاش و اقدامات مرموزانه موساد علیه برخی کشورهای اسلامی چون مصر، سوریه، لبنان را به وضوح آشکار می‌سازد و به علاوه مأموریت ساواک را در تأمین پوشش جاسوسان و مأموران موساد و حتی تهیه اسناد و اوراق هویت ایرانی برای جاسوسان صهیونیست به خوبی نشان می‌دهد. استخدام و تربیت مأمور، تحت نام و پوشش ایران، اما در خدمت برنامه‌ها و اهداف سرویس اسرائیل کاملاً میزان سرسپردگی ساواک را آشکار می‌سازد.
«به شرف عرض رسید و مورد تصویب واقع شد. ترتیب لازم برای همکاری دو کشور داده خواهد شد.
در قسمت دوم مذاکرات ترتیبات همکاری بین مأموران دو سرویس مورد مطالعه واقع شد و عملیاتی که تا به حال انجام گرفته مرور شد و اصلاحات لازم برای پیشرفت کار مطرح گردید.»
در گزارش ساواک دربارة نشست اعضای بلند پایه کمیتة اطلاعاتی مشترک میان ایران و اسرائیل و شروع عملیات ویژه اطلاعاتی علیه بعضی کشورهای عربی آمده است:
«در تاریخ ۲۴ ـ ۲۵ و ۲۶ مرداد ۱۳۳۹ (مطابق با ۱۵ ـ ۱۶ و ۱۷ اوت ۱۹۶۰) کمیته اطلاعاتی مشترک ایران و اسرائیل مرکب از آقایان آلموگ ـ رابکین ـ بابایی به نمایندگی از طرف اسرائیل و انصاری ـ عظیما ـ کاوه ـ عالیخانی از طرف ایران تشکیل شد.
دستور کمیته به شرح زیر بود:
۱) فعالیت‌های علیه سوریه و مصر از لبنان.
۲) فعالیت‌های علیه سوریه و مصر از کشورهای بی‌طرف دیگر.
۳) استخدام مأمورین ویژه تحت پوششهای مختلف و آموزش آنها.
۴) تأمین وسایل ارتباطی برای مأمورین موجود و بهبود وضعیت ارتباطی آن‌ها.
۵) شروع عملیات مخصوص.
۶) تهیه اسناد ایرانی برای مأمورین ویژه سرویس اسرائیل.
۷) کسب اخبار از منابعی که من غیر عمد اطلاعاتی را افشا می‌کنند (منابع ناآگاه).
کمیته مشترک به اتفاق آرا تصمیم گرفت پیشنهادات زیرا را برای تصویب به رؤسای سرویسهای اطلاعاتی دوکشور تسلیم نماید.
۱) فعالیتهای علیه سوریه و مصر از لبنان:
الف) سرویس ایران یک نفر با پوشش مناسب در سفارت ایران در بیروت مستقر سازد. این شخص ممکن است به وسیله سرویس اسرائیل تعلیم داده شده و با محیط خدمتی خود آشنا گردد. از طرف سرویس اسرائیل وسائل ارتباط لازم در اختیار او گذارده خواهد شد.
ب) باید از وجود ایرانیهای مقیم لبنان ـ لبنانیها و سوریهای مخالف ناصر مقیم لبنان (که شناخته نشده‌اند) برای ایجاد شبکه اطلاعاتی به منظور کسب اطلاع از سوریه استفاده نمود. سرویس اسرائیل حاضر است فهرست تعدادی اشخاص نشان شده را در اختیار سرویس ایران گذارده و حتی المقدور راجع به تحقیق در اطراف نشان شده‌ها و استخدام اشخاص مناسب به سرویس ایران کمک نماید.
ج) تحقیق درباره نمایندگیهای مختلف لبنان که در سوریه مستقر می‌باشند (از قبیل نمایندگی تجارتی ـ بانکی ـ بیمه ـ حمل و نقل و غیره) و بررسی درباره امکان استفاده اطلاعاتی از طریق این نمایندگیها.
۲) فعالیت علیه سوریه و مصر از کشورهای بی طرف دیگر:
الف) بررسی امکان عملیاتی علیه مصر از طریق کشورهای لیبی ـ سودان ـ عربستان سعودی.
ب) بررسی امکان استفاده از سودانیهایی که در مصر کارمند ادارات دولتی هستند و به آنها از طرف دولت مصر به منظور مستعفی کردن آنها فشار آورده می شود و بالنتیجه این اشخاص از دستگاه ناراضی هستند.
ج) در هر نقطه از جهان که دو کشور ایران و ج.م.ع نمایندگی سیاسی دارند مأمورین سرویس ایران اشخاص مناسبی را در بین کارمندان نمایندگی سیاسی ج.م.ع نشان کرده و به تدریج در مورد استخدام آنان مطالعه می‌نمایند سرویس اسرائیل در مورد استخدام این قبیل نشان شده‌ها کمک خواهد کرد.
۳) استخدام مأمور ویژه:
دو سرویس ایران و اسرائیل فعالیت مشترک فعلی خود را به منظور استخدام و تربیت مأمور توسعه خواهند داد. سرویس اسرائیل حاضر است برای تعلیم مأمورین سرویس ایرانی (به طور نظری و عملی) در صورت لزوم به نقاط دیگر جهان نیز کارشناسانی بفرستند.
۴) وسایل ارتباط:
سرویس اسرائیل برای تکمیل وسایل ارتباط مأمورین سرویس ایران حاضر است هر گونه وسیله از قبیل بی‌سیم ـ مرکب نامرئی ـ وسایل عکاسی ـ مخفی کردن پیام و غیره در اختیار سرویس ایران بگذارد و طرز به کار بردن آنها را نیز تعلیم دهد. سرویس ایران صورت نیازمندیهای خود را تهیه و به سرویس اسرائیل خواهد داد.
۵ ) شروع عملیات مخصوص:
عملیات مخصوص دو سرویس باید با توجه به دو اصل صورت گیرد:
(یکم) ـ بررسی فعالیتهای اطلاعاتی و تخریبی ناصر درخاورمیانه و مقابله با آنها. در این مورد لازم است نحوه نفوذ در سازمان اطلاعاتی مصر و سوریه، روش رسوخ در میان عوامل ناصر و پایگاههای وی در خاورمیانه و کشورهای دوست دیگر مورد مطالعه قرار گیرد.
(دوم) ـ نقطه ضعف ناصر در سوریه است. بنابراین باید نهایت کوشش را برای کسب اطلاع از وضع سوریه به کار برد و درباره شرایط فعلی محافل و طبعات مختلف این کشور دقیقا تحقیق کرد و با توجه به آنها برای وارد آوردن ضربه مهلک به ناصر در سوریه از وضعیت مناسب استفاده نمود.
با توج به نکافت فوق توصیه‌های زیر می‌شود:
الف) اقدام به عملیات ویه مشترک در کشورهای عرب با توجه به امکانات ارتباطی ایران ( استفاده از محافل اقتصادی سوریه که از ناصر بیزار هستند و همچنین بررسی امکان به کار بردن اعضای حز ب منحله بعث). هدف این عملیات کشف فعالیت محافل مصری و طرفدار مصر و پیدا نمودن طرق مقابله با آنهاست.
ب) بررسی روابط فعلی ایران و سوریه پس از قطع رواط سیاسی با ج.م.ع؛ در این مورد باید امکان استفاده از تجار سوری مقیم ایران ـ پرواز هواپیماهای ایرانی از فراز سوریه و رفت و آمد کشتیهای ایرانی را در بنادر ج.م.ع مورد نظر قرار داد.
ج) کسب اطلاع از مدارکی که محتملا در سفارت ج.م.ع در ایران موجود است.
۶ ) تهیه اسناد برای مأمورین ویژه:
سرویس ایرانی حاضر است مدارک هویت لازم (شناسنامه و گذرنامه) جهت مأمورین اسرائیلی که به صورت یک نفر ایرانی به کشور عربی اعزام می‌شوند تهیه نماید.۷) تحقیق از منابع آگاه:
باید به مأمورین اطلاعاتی دو سرویس اهمیت استفاده از منابع ناآگاه توضیح و تعلیمات کافی داده شود. منابع ناآگاه در صورتی که به نحو زیرکانه و صحیحی مورد استفاده قرار گیرند یکی از مفیدترین و سرشارترین منابع اطلاعاتی می‌باشند. دو سرویس باید مرتبا فهرستی از مطالبی که می‌توان درباره آنها اطلاعاتی از منابع ناآگاه تهیه کرد در اختیار مأمورین خود بگذارند.
ـ به منظور تسهیل امکان اجرای برنامه فوق سرویس ایرانی یک مدمور برای ارتباط با سرویس اسرائیل معرفی خواهد کرد.
ـ به منظور بررسی نتیجه فعالیتهای محوله در مورد پیشنهادات بالا و تشخیص معایب و نواقص و طرق مرتفع ساختن آنها کمیته اطلاعاتی مشترک دو سرویس سه ماه دیگر از این تاریخ [آبان ۱۳۳۹] در اسرائیل تشکیل جلسه خواهد داد.»
● طرح کریستال یا بلور
طرح رمز الود «کریستال یا بلور» اوج همکاری سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) با سازمان اطلاعات و جاسوسی اسرائیل و تماماً متضمن مطامع و منافع صهیونیست‌ها بود.
طرح کریستال نشان می‌دهد که چگونه اداره کل دوم و هشتم ساواک عملا در خدمت برنامه‌ها و اهداف اسرائیل در ایران و دیگر شورها، به ویژه ممالک اسلامی از هیچ تلاش و کوشش فروگذار نمی‌کردند. شناسایی، استخدام، آموزش و اعزام جاسوس به کشورهای اسلامی در قالب طرح کریستال به طور کامل تحت نام و پوشش ساواک اما با هدایت وکنترل و نقشه اسرائیلی‌ها اجرا و عملی شد.
یکی از اسناد به جا مانده از ساواک در این باره اطلاعات مفیدی ارائه می‌دهد:
CEVIZ = تهران
I = عراق
زیتون = اسرائیل
کلنل = سرهنگ کارون
و اما متن سند:
در باره عملیات اطلاعات مثبت که از شهر «سویز» [تهران] هدایت می‌گردد.
۱) این گزارش خلاصه مذاکرات قبل در مورد موضوع بالا و ادامه تصمیمات دو رئیس سرویس در شهر زیتون [اسرائیل] در ژانویه ۱۹۶۶ [۱۳۴۵] می‌باشد.
۲) هدف از پیشنهاداتی که در این گزارش قید می‌گردد استخدام منابع جدید و با ارزش در شهر سویز است که بتوانند اطلاعاتی درباره مقاصد مقامات عالیرتبه نظامی و سویل دشمن بدهند و با این ترتیب نیازمندیهای اطلاعاتی تعیین کنندگان خط مشی سیاسی و شمتریان اطلاعاتی را برآورده کنند.
امکانات موجود در شهر سویز
۳) تعاد قابل توجهی از اتباع [عراق] در شهر سویز زندگی می‌کنند. از سایر کشورهای هدف نیز افرادی برای مقاصد مختلفی به سویز می‌آیند. این موضوع می‌تواند وسیله‌ای برای استخدام منابع با ارزش جدید بوده و اطلاعاتی در مورد کشورهای هدف تهیه کند.
مأموریت
۴) برای اینکه بتوان از امکانات بالا حداکثر استفاده را نمود باید یک برنامه عملیاتی کافی را مورد مداقه قرار داد و به مرحلة اجرا گذاشت.
۵) برای اینکه این مأموریت به مرحله اجرا گذاشته شود پیشنهاد می‌گرد یک هیئت اجرایی از افراد زیر تشکیل شود:
الف) نماینده‌ای از اداره دوم
ب) نماینده‌ای از اداره هشتم
ج) نماینده ما سرهنگ د ـ ک
۶) ادارت دوم و هشتم خواهند توانست اطلاعات عملیاتی با ارزشی را که دارند در اختیار هیئت اجرایی قرار دهند.
۷) این هیئت که در آن ادرات مربوط به عملیات شرکت دارند واحدهای مربوطه خود را تقویت می‌کنند تا مطالب اطلاعاتی مورد لزوم را در مورد کاندیدا تهیه نمایند و سپس در مورد طرز عملی که باید انجام گیرد تصمیم خواهند گرفت.
۸ ) ما حاضر هستیم که یک افسر عملیاتی در اختیار هیئت اجرایی بگذاریم که سوژه را نشان کرده اطلاعات عملیاتی در مورد او جمع‌آوری کنند. این افسر عملیات، طبق دستوراتی که هیئت اجرایی به او می‌دهد رفتار خواهد کرد.
۹) در این مورد عقاید شخصی مدیر کل اداره هشتم شایان کمال توجه است.
۱۰) البته تأکید می‌شود که در ابتدا عملیات این سنگر قدری کند است و تخمین زده می‌شود که در طی سال اول عملیات نباید بیش از سه یا پنج مأمور استخدام گردد که این مأمورین باید از مأمورین سطح بالا باشند که بتوانند جواب‌گوی نیازمندیهای بخصوص ما گردند.
۱۱) موضوع مالی در اداره ما مورد بحث قرار گرفته و سرویس ما [اسراییل] حار است هزینه‌های عملیاتی را در این مورد مرتفع سازد.
● نتیجه:
۱۲) برای هر گونه توضیح دیگری که بخواهید ما در اختیار شما هستیم و پیشنهاد می‌کنیم این هیئت اجرایی هر چه زودتر تشکیل گردد.»
موضوع بسیارجالب توجه، نوع ادبیات و محتوای این سند است؛ به گونه‌ای که نشان می‌دهد طرف اسرائیلی به عنوان متکلم وحده، طرح و پیشنهاد می‌دهد و دیکته می‌کند و طرف ایرانی فقط مخاطب است.
گزارش دیگر در این باره اعتراف اداره کل دوم ساواک است که کاملا نشان می‌دهد چگونه اسرائیلی‌ها ساواک را الت دست و امیال خود قرار داده و در جه طرح‌ها و اهداف خود از آن استفاده می‌کردند. به علاوه گزارش مورد نظر گویای این واقعیت است که طرح اسرائیلی‌ها در زمینه استخدام جاسوسی، هم به لحاظ سیاسی و هم اقتصادی و مهمتر از همه اطلاعاتی و امنیتی، مطابق موقعیت، مصلحت و منافع و برنامه‌های ساواک نبود. به علاوه ضمن تشدید سطح وابستگی ساواک به موساد، میزان نفوذ و رخنه اسرائیلی‌ها را در ادارات مختلف این سازمان افزایش می‌داد.این موضوع در لابلای اسناد به جا مانده از ساواک کاملا خودنمایی می‌کند:
«در اجرای پی نوشت تیمسار ریاست سازمان اطلاعات خارجی در گزارش واصله از دوستان زیتون ضمن تقدیم دو برگه ترجمه و عین گزارش مذکور نتیجه بررسیهای معموله در این زمینه را به عرض می‌رساند:
۱) به طور کل یمنابعی که در بند ۳ گزارش پیوست ذکر شده واز وجود آنان در شهر CEWIZ [تهران] می‌توان استفاده نمود به شرح ذیل می‌باشد.
الف) اتباع کشور شاهنشاهی که قبلا تابعیت یکی از کشورهای عربی را داشته و ترک تابعیت نموده ولی اینک اقوام و نزدیکانی در آن کشور دارند.
ب) افرادی که تبعه کشور شاهنشاهی بوده ولی دارای بستگانی در کشورهای هدف مورد بحث بوده و به علل مختلف به کشورهای مذکور مسافرت نمایند.
ج) اتباع کشورهای هدف که به مناسبتی به کشور شاهنشاهی وارد می‌شوند مانند مأمورین رسمی، بازدیدها و مسافرتهای رسمی، زیارت وغیره).
۲ ) اجرای طرح‌پیشنهادی دوستان زیتون اشکالات عدیده‌ای در موارد زیر ایجاد می‌نماید که موجب رکود فعالیتهای فعلی دستگاه نیز خواهد شد.
الف) وظایف ادارات کل سوم و هشتم و دوم تداخل نموده و در نتیجه موجبات شناخته شدن عواملی را که در ادارات مذکور با توجه به طرح پیشنهادی دوستان زیتون معرفی می‌نمایند فراهم می‌گردد.
ب) برای انجام طرح مذکور کادر ورزیده برای هر سه اداره کل مخصوصا اداره کل دوم مورد نیاز است که با توجه به کثرت کار و قلت کارمند، درگیری جهت اجرای این طرح برای اداره کل دوم مقدور نیست.
ج) در نتیجه دخالت و تماس دوستان زیتون با عوامل عملیاتی ساواک که مسئول اجرای موارد مختلف طرح هستند نفوذ آنان در دستگاه زیادتر شده و این امر مغایر با اصول حفاظت است.
د) در اثر کنترلی که مقامات ضد جاسوسی از سفارتخانه‌ها و سایر ادارات و قسمت‌های خارجیان به عمل می‌اورند افراد مورد نظر در طرح که برابر دستور و تعلیمات داده شده بایستی به این اماکن آمد و رفت نمایند، مورد سوء ظن قرار گرفته و در نتیجه اداره کل دوم برای حفظ منابع اجبارا بایستی با دادن هویت و مشخصات عوامل مربوطه اقرار به همکاری با منبع بنماید که این امر باعث شناخته شدن مأمورین شده و در نتیجه مغایر با حیطه بندی حفاظتی است.
ه‍ ( با امکانات وسیعی که دوستان زیتون از نظر رهبران عملیات ورزیده و کادر تعلیم یافته و بودجه کافی و سایر موارد در اختیار دارند این امکان نیز وجود دارد که پس از ورود عوامل و مأمورین استخدام شده به کشور هدف دوستان زیتون مأمور مورد نظر را در اختیار گرفته و بدون همکاری با ساواک از او استفاده نمایند. خصوصا در کشورهایی که همجوار کشور زیتون بوده و عوامل با ساواک از اواستفاده نمایند. خصوصا در کشورهایی که همجوار کشور زیتون بوده و عوامل دیگر ساواک هم در این مورد قادر به کنترل عملیات آنان نمی‌باشد.
و) به نظر می‌رسد دوستان زیتون بدین وسیله از کشور شاهنشاهی به عنوان پایگاه خود استفاده خواهند نمود خصوصا اینکه کشور پایگاه کشوری است که از طریق آن و بدون جلب توجه مقامات امنیتی آن کشور عملیات پنهانی و جمع‌آوری خبر از کشور شاهنشاهی به عنوان کشور پایگاه استفاده نموده از پشتیبانی ساواک در اجرای طرح پیشنهادی خویش نیز بهره‌مند شده ودر مواقع خطر نیز که مأمورین و عوامل مربوطه در کشور هدف گرفتار شوند کشور شاهنشاهی مسئول شناخته شده و نامی از کشور زیتون برده نخواهد شد.
● اداره کل دوم»
نکته بسیار درخور توجه و تأمل در اسناد گزارش‌های ساواک، اعلام نظر منفی و مخالف کارشناسان و مدیران کل هشتم و دوم ساواکدرباره طرح کریستال یا بلور است. کارشناسان و مدیران کل مورد اشاره از همه لحاظ و جنبه‌ها، طرح مزبور را مغایر برنامه‌ها، اهداف و منافع ایران و ساواک ارزیابی کرده و نظر مخالف کارشناسی خود را نسبت به آنها اعلام کرده بودند. لیکن آن گونه که مدارک ساواک نشان می‌دهد، دست‌های مخفی و مرموز وارد صحنه شدند و به ساواک چنین توصیه کردند:
«پیشنهادات آنان [اسرائیلی‌ها]‌با نظر مثبت ارزیابی شود.»
و به این ترتیب بود که ابتدا، جلسه‌ای در سات ۵۵/۷ الی ۵/۹ روز ۱۹/۳/۱۳۴۵ در محل باشگاه ساواک در تهران با حضور افراد ذیل برگزار شد:
«نمایندگان ساواک:
۱) آقای هاشمی مدیر کل اداره هشتم.
۲) آقای نگهبانی مدیر کل اداره دوم.
۳) آقای فرازیان رئیس اداره برون مرزی اداره کل دوم.
۴) آقای وحدانی کارمند اداره کل هشتم.
نمایندگان زیتون [اسرائیل]:
۱) سرهنگ وردی، رئیس اداره جمع آوری سازمان اطلاعات خارجی.
۲) یاگیل، نماینده زیتون [اسرائیل] در مرکز [تهران].
۳) سرهنگ کارون، نماینده زیتون [اسرائیل] در مرکز [تهران].»
در این جلسه کلیات تشکیل کمیته یا سازمان اجرایی، چگونگی جذب و استخدام منبع یا جاسوس از میان اتباع کشورهای عربی مقیم ایران، به خصوص عراقی‌ها، تشکیل صندوق مشترک برای این طرح، تعیین کشورهای هدف، آن گونه که مد نظر مقامات دستگاه اطلاعاتی اسرائیل بود به تصویب رسید.
در این جلسه، عمده پیشنهادهای طرف اسرائیلی مورد موافقت مدیران کل ساواک قرار گرفت. از جمله این پیشنهادها، طرح اسرائیلی‌ها مبنی بر شناسایی و جذب جاسوس از میان کشورهای عربی، آن هم در سطوح بسیار عالی بود. به طوری که سرهنگ وردی (طرف اسرائیلی) نمونه‌ای از این نوع جاسوسان استخدام شده از سوی ساواک و اسرائیل را به نام «عبد الوهاب» با شماره رمز «۹۵» که از اتباع مصر بود نام می‌برد و در این خصوص به طور ویژه تأکید می‌کند.
مطالعه بخشی از سند ساواک در این باره خالی از فایده نیست:
«آقای وردی: ... نظر تیمسار سرلشگر معتضد داشتن اطلاعات عالی سیاسی و استخدام منابع سیاسی رد رده‌های عالی‌تر [است] و ایشان گفتند که منابعی مثل ۹۵ اداره کل دوم باید بیشتر داشته باشیم که به نفع دو سرویس است.
... برای بهتر انتخاب کردن و استخدام منابع ما باید اطلاعات عملیاتی خوب داشته باشیم و گروهی که تشکیل می‌شود این اطلاعات را بررسی می‌کنند و مسائل عملیاتی مثل چه شخص آجودان رئیس جمهوری است. کی منشی اوست و غیره ...
این امر تمرکز اطلاعات عملیاتی است و وقتی این اطلاعات جمع شد ما می‌گوییم کی باید این عملیات را ادامه دهد و چه اشخاصی باید استخدام شوند . ... بهترین نمونه و مثال این امر عملیات مشترکی در مورد آن تبعه مصری عبد الوهاب است که خیلی خوب استفاده کردیم و اطلاعات خوب و مثبت و عملیاتی [را] بازجویان ما گرفتند و کلیه عملیات مثال خوبی برای این امر مشترک بود و خیلی موضوع دقیق و حساسی بود. خیلی از جناب سرهنگ هامی و مذاکراتی که نمودیم و بخصوص در مورد کار مشترک عبد الوهاب تشکر می‌کنم بخصوص این امر زیر نظر مستقیم ایشان انجام گرفت.»
سرهنگ هاشمی مدیر کل اداره هشتم ساواک در پاسخ به طرف اسرائیلی چنین پاسخ می‌گوید:
«ما به طوری که بتوانیم عراقی‌ها یا کویتی‌ها که در ایران هستند مشخصات آنها را به شما بدهیم و به کمیته هر سؤالی دارد بگوید و ما بر اساس درخواست کمیته اطلاعات بیشتری تحقیق کرده و به کمیته می‌دهیم و بدین ترتیب کار را شروع می‌کنیم.»
سرهنگ وردی (طرف اسرائیلی) که روند و ما حصل مذاکرات را مطابق طرح و برنامه خود و دوستانش ارزیابی می‌کند، فورا به گونه‌ای سعی دارد جلسه را مختومه اعلام کند؛ لذا در پاسخ به طرف ایرانی می‌گوید:
موافق هستم. نظر دیگری ندارم. تصور می‌کنم این ملاقات دو جانبه به نتیجه رسید و به حدود وظایف و شروع اقدامات رسیده‌ایم و تصور می‌کنم این نظرات باید به تصویب رؤسای ما برسد.»
اسرائیلی‌ها به گونه‌ای برنامه‌ریزی کرده بودند که بلافاصله پس از ختم جلسه مدیران کل، نشست رؤسا و مقامات بلندپایه دو طرف شروع شد.
این جلسه نیز در ساعت ۴۵/۹ روز ۱۹/۳/۱۳۴۵ در همان محل باشگاه ساواک با شرکت افراد ذیل برگزار شد:
«از طرف ساواک:
▪ تیمسار سپهبد نصیری، رئیس ساواک.
▪ تیمسار سرلشکر معتضد رئیس سازمان اطلاعات خارجی.
▪ هاشمی مدیر کل اداره هشتم.
▪ نگهبانی، مدیر کل اداره دوم.
▪ فرازیان، رئیس اداره برون مرزی اداره کل دوم.
از طرف سرویس اطلاعات اسرائیل:
▪ ژنرال امیت، رئیس سویس اطلاعات خارجی
▪ عیدان، معاونت سرویس اطلاعات خارجی
▪ سرهنگ وردی، رئیس اداره جمع‌آوری سازمان اطلاعات خارجی
▪ یاگیل، نماینده سرویس اطلاعاتی اسرائیل در تهران
▪ سرهنگ کارون، نماینده سرویس اطلاعاتی اسرائیل در تهران»
ژنرال امیت، رئیس سرویس اطلاعات خارجی اسرائیل ضمن ابراز رضایت از حسن همکاری ساواک با دستگاه اطلاعاتی اسرائیل به طور تلویحی خواستار متابعت بی‌چون و چرای ساواک از برنامه‌های آنهاست:
«در حدود شش ماه پیش در این مورد مذاکره شد و اینک پیشرفت عملیات اطلاعات مشترک نتیجه خود را می‌دهد و این امر باید اضافه شود که نیازندیهای اطلاعات ما ار نظر نیروهای زمینی ـ دریایی ـ زرهی ـ سپاهی و غیره تأمین شده و اطلاعاتی در این مورد جمع آوری شده است واگر در آتیه این همکاری ادامه یابد ما کم و بیش‌راضی خواهیم بود و در تمام رده‌ها رضایت کامل برقرار خواهد بود و همکاری عالی بوده است و هیچ گونه نارحتی و تذکری از ناحیه ما در این مورد نیست.»
به این ترتیب، این بخش از همکاری ساواک با دستگاه اطلاعات اسرائیل تحت عنوان طرح بلور یا کریستال با فشار و اصرار طرف اسرائیلی به طور جدی در دستور فعالیت تشکیلات دو طرف قرار گرفت.
اگر چه، شماری از مدیران و کارشناسان ساواک این طرح را مغایر منافع، موقعیت و مصلحت طرف ایرانی ارزیابی کرده بودند. در این باره و نیز چگونگی و مراحل شکل‌گیری طرح بلور گزارش اداره کل دوم ساواک خطاب به نصیری رئیس این تشکیلات خواندنی است:
«به عرض می‌رساند، به طوری که استحضار دارند در تاریخ ۱۰/۳/۴۵ دوستان زیتون ضمن تقدیم یادداشتی به حضور ریاست سازمان اطلاعات خارجی پیشنهاداتی در مورد شروع عملیات مشترک برای استخدام منابع در کشورهای هدف در ایران نمودند که مراتب جهت بررسی و اعلام نظر باین اداره کل ارجاع گردید.
در اجرای اوامر صادره در این مورد بررسیهای لازم معمول و مراتب طی گزارشات مورخه ۱۶ و ۱۷/۳/۴۵ ضمن تشریح مشکلات حاصله از این همکاری وعدم امکان اجرای نظرات دوستان به عرض رسید که مقرر فرمودند با اداره کل هشتم مجددا بررسی و اعلام نظر گردد واین اداره کل ضمن بررسی با مدیریت اداره کل هشتم به این نتیجه رسید که چنانچه به دوستان گفته بشود به علل عدم بررسی قبلی در مورد پیشنهادات آنان این امر به تعویق افتد شاید با گذشت زمان مطلب منتفی شده تلقی گردد ولی در تاریخ ۱۸/۳/۴۵ مقرر گردید که:
«پیشنهادات آنان با نظر مثبت بررسی شود» لذا در اجرای اوامر صادره در تاریخ ۱۹/۳/۴۵ کمیسیونی با حضور سه نفر نمایندگان دوستان و اینجانب و مدیریت کل اداره هشتم و رئیس اداره برون‌مرزی و آقای وحدانی کارمند اداره کل هشتم در باشگاه تشکیل و با توجه به بررسیهای قبلی که وسیله این اداره کل با مدیریتکل اداره هشتم شده بود در مورد پیشنهادات واصله از دوستان به شرح زیر اظهار نظر گردید. (به متن مذاکرات معموله پیوست الف مراجعه فرمایند) که مورد موافقت دوستان زیتون قرار گرفت.
۱) بدواً باید کشورهای هدف برای دو سرویس تعیین شود که بر اساس آن طرح نیازمندی و جمع آوری اطلاعات مشترک تهیه و سپس به مبنای آن طرح‌ها نسبت به استخدام منابع اقدام گردد.
ـ استخدام منابع و شرائط آن:
الف) ایرانی نباشد.
ب) تبعه کشورهای هدف باشند.
ج) از کارمندان نمایندگیهای سیاسی و کارمندان محلی تبعه کشور هدف در مؤسسات فوق نباشند.
۲) ‌اجرا
۳) مسائل مالی و اداری
[...]
۴) آغاز کار
[...]
ج) چون در نظر است بر اساس مذاکرات معمولی برای شروع کار کشورهای هدف فقط عراق و مصر منظور گردد که بر اساس آن طرح جمع آوری جهت نفوذ و استخدام منابع تهیه بشود، مستدعی است چنانچه مورد تصویب است، ابلاغ فرمایند. اداره کل دوم»
گزیده طرح همکاری مشترک ایران و اسرائیل که از سوی اداره کل دوم ساواک تدوین شده بود به شرح ذیل است:
«به منظور اجرای مراحل مقدماتی طرح همکاری مشترک بین ساواک و دوستان زیتون با اسفتاده از تجارب همکاری‌های گذشته‌یک سلسله بررسی‌های لازم توسط این اداره کل و اداره کل هشتم معمول و موافقت نامه‌های همکاری‌های مشترکی در یک برگ و روش جاری شامل (هدف‌ها ـ وظایف ـ امور عملیاتی و استخدامی ـ امور مالی و حدود اختیارات کمیته اجرایی) ...
به پبیوست تقدیم [می‌گردد] و از عرض می‌گذارند ... .
● صورت اسامی رمز طرح بلور
▪ ایران = جویز
▪ اسرائیل = زیتون
▪ اداره کل دوم = سالار
▪ اداره کل هشتم = شهاب
▪ عراق = یاسمن
▪ مصر = شمعدانی سوریه = بنفشه
▪ جبهه تحریر خوزستان = جبهه شبنم
▪ دفتر انور السادات = دفتر سرخ
موافقت‌نامه همکاری مشترک بین (جویز و زیتون)
الف) استخدام منابع در رده‌های بالا در کشورهای هدف با تصویب طرفین انجام خواهد گرفت... .
ز) طرح مشترک همکاری به نام (بلور) شناخته می شود [...] .
روش جاری طرح همکاری مشترک (جویز و زیتون).
الف) هدف‌ها
۱) یاسمن
۲) شمعدانی
۳) بنفشه [...] .
ب) کمیته اجرایی
۱) کمیته اجرایی متشکل از نمایندگان (خودی) ادارات کل هشتم و نمایندگان زیتون خواهد بود. [...] .
ج) امور عملیاتی و استخدام
۱) استخدام منابع از کشورهای هدف از مقامات عالیه کشور هدف در رده‌های بالا صورت می‌گیرد.»
از دیگر موارد خواندنی و جذاب طرح مزبور، بند «د» تحت عنوان «مراحل استخدام» منبع یا جاسوس از کشورهای اسلامی و عربی از سوی کمیته مشترک ساواک و سازمان اطلاعاتی اسرائیل است که به شرح ذیل تدوین شده است:
«۱) اداره کل هشتم مشخصات و وضعیت اتباع کشورهای هدف مقیم جویز را با تشریح وضعیت هر یک از آنان در اختیار کمیته قرار می‌دهند.
۲) کمیته پس از دریافت مشخصات و اطلاعات موجود نسبت به شخص و یا اشخاص بررسیهای لازم را نسبت به او معمول و چنانچه شخص مورد نظر واجد کلیه شرایط لازم بخصوص با توجه به هدف‌های موجود باشد ترتیب تماس و مذاکره با وی در کمیته اجرایی اتخاذ و اقدام لازم برای استخدام او خواهد نمود.
۳) اداره دوم با همکاری زیتون شخص انتخاب و استخدام شده را طبق روش جاری به کشور هدف جهت شروع به کار اعزام خواهد داشت.
۴) زیتون در آغاز به کار کلیه اطلاعات عملیاتی و وسایل فنی عملیاتی مورد نیاز را که در ضرورت آن تشخیص داده شده است تحویل خواهد داد.
۵) بهره‌برداری از گزارشات (خبری ـ عملیاتی ـ کتب یا شفاهی مدمورین یا به طور فیلم یا اخبار مأمور مجهز به بی‌سیم و غیره) و از کلیه اطلاعات واصله به طور مساوی هر دو سرویس استفاده خواهند نمود ولی در هر صورت کلیه اقدامات عملیاتی و فنی در موارد مختلف من جمله ظهور و چاپ فیلم ـ فتوکپی اسناد و غیره وسیله جویز در مرکز انجام می‌شود و اصل مدارک در بایگانی جویز حفظ و نگهدار خواهد شد... .»
موضوع جالب توجه دیگر، اسامی مراکز، نهادها، ادارات و مؤسساتی در کشورهای عربی و اسلامی است که در طرح کریستال یا بلور به عنوان «نقاط نفوذ» از آنها یاد شده است. برای نمونه در پیوست طرح کریستال یا بلور در این باره چنین آمده است:
نقاط نفوذی در عراق:
۱) دفتر ریاست جمهوری
۲) دفتر نخست وزیری
۳) وزارت دفاع ملی ادارت طرح وعملیات
۴) ستاد کل
۵) اداره عملیات ستاد کل
۶) اداره آموزش کل
۷) سازمان امنیت (قسمت مربوط به رسیدگی امور کشورهای همجوار و اقدامات اطلاعاتی در آنها)
۸) بخش سری و سیاسی وزارت کشور
۹) وزارت امور خارجه (قسمت‌های رسیدگی به امور خاورمیانه و کشورهای همجوار و دفتر محرمانه)
۱۰) رکن دوم ستاد ارتش
۱۱) نیروهای زمینی به ویژه واحدهای زرهی
۱۲) ستاد کل نیروهای دریایی (اداره عملیات)
۱۳) ستاد کل نیروهای هوایی (اداره عملیات)
۱۴) شهربانی کل و اداره اطلاعات
۱۵) امور مربوط به مسائل نفتی
۱۶) جبهه تحریر خوزستان
نقاط نفوذی در مصر:
۱) دفتر محرمانه مخصوص جمال عبد الناصر ریاست جمهور
۲) دفتر انور السادات (دفتری که با عملیات خرابکارانه در خارج همکاری می‌کنند).
۳) ستاد کل
۴) اداره عملیات ستاد کل
نقاط نفوذی در سوریه:
۱) ادارات امنیتی ـ شهربانی ـ سازمان امنیت
۲) ستاد کل ارتش
۳) رکن دوم ستاد ارتش
۴) اداره عملیات ستاد کل
۵) وزارت خارجه اداره روابط کشورهای خارجی
متن و فرم قرار داد به شکل «بکلی سری» تهیه و به هر دو سازمان اطلاعاتی ایران واسرائیل جهت بررسی و امضا آن ارسال شد:
▪ ۱۱ سپتامبر ۱۹۶۶ [۱۳۴۵] بازگشت به ۴۰۳
▪ به . سویز [ایران] ـ سالار [اداره کل دوم]
▪ از . زیتون [اسرائیل] ـ جان
▪ موضوع ـ عملیات کریستال
سازمان مربوطه به اینجانب اختیار داده است که از طرف آن سازمان قرار داد عملی که به پیوست نامه مورخه ۱۴ .......... شماره .................. ارسال گردیده بود بپذیرم.
به عقیده اینجانب قرارداد یاد شده اکنون معتبر و می‌توان عملیات را آغاز کرد.
رونوشت به ـ آقای کوشان [نمایندة اسرائیل در ایران]»
یادآوری این نکته خالی از فایده نیست که در یکی از گزارش‌های ساواک، مربوط به هزنیه طرح کریستال یا بلور، از تاریخ اسفند ۱۳۴۶ تا مهر ۱۳۴۷، به حقوق ۴۶ نفر مأمور مشترک طرح اشاره شده است. بر اساس مفاد مندرج در طرح کریستال یا بلور کلیه هزینه‌های این طرح به طور مشترک و مساوی بر عهده ساواک و سازمان اطلاعاتی اسرائیل بود؛ لیکن اسرائیلی‌ها در مقاطع مختلف، با ارائه ارقام جعلی و بعضاً تا چند برابر، به طور آشکار از ساواک اخاذی می‌کردند. در بعضی گزارش‌ها، کارشناسان و مدیران کل ساواک با اطلاع از این موضوع و خطاب به مقامات مافوق خود نسبت به این شیوه اقدام اسرائیلی‌ها ابراز نارضایتی کرده‌اند.
طرح کریستال هر از چند گاهی، آن هم بنا به صلاحدید طرف اسرائیل دستخوش تغییرات و تحولاتی می‌شد و حتی فعالیت کمیته مشترک بعضا برای دوره‌های چند ماهه تعطیل و سپس با پیشنهاد خود اسرائیلی‌ها، مجدداً فعالیت‌آن از سر گرفته می‌شد. در این قبیل موارد، ساواک معمولا تابع مصلحت اندیشی و تاکتیک اسرائیلی‌ها بود. موضوع دیگر گستره استخدام جاسوس بود که از چارچوب شاخص‌های تعیین شده در قرار داد‌های اولیه طرح فراتر می‌رفت و حتی مسافران عرب، دانشجویان عرب، دیپلمات‌های عرب مقیم ایران، مسافران، بازرگانان عرب، که برای مقطعی کوتاه در ایران مسافر بودند و نیز افراد وخانوارهای معمولی عرب را شامل می‌شد.
از جاسوسان و مأموران استخدام شده مورد نظر عمدتا در کشورهایی بهره برداری می‌شد که رژیم صهیونیستی نیازمند کسب اطلاعات از آن بود.
اسرائیلی‌ها از طریق طرح کریستال با نشان کردن، جذب و استخدام دانشجویان عرب، از آنها به عنوان مأموران نفوذی در داخل نهضت‌ها و گروه‌های مبارز بیشترین بهره‌برداری را می‌کردند و از این طریق نه فقط مبارزان ضد اسرائیلی را در میان اعراب شناسایی که به اطلاعات ذیقیمتی از طریق این منابع دسترسی پیدا می‌کردند. از سوی دیگر، عمده افرادی که به عنوان منبع یا جاسوس جذب و استخدام می‌شدند، در ابتدا اسرائیلی‌ها آنها را نشان و معرفی می‌کردند. این بدان معنی بود که اسرائیلی‌ها در این مرحله نیزحرف اصلی می‌زدند و به بیان دیگر نقش کلیدی دست آنها بود.
از سوی دیگر، اگر چه در طرح کریستال یا بلور تصریح و تأکید شده بود که منابع و جاسوسان مورد نظر از اتباع کشورهای عربی انتخاب شوند؛ اما اسرائیلی‌ها در این باره نیز بنا به تشخیص و مصلحت خود ولو بر خلاف مفاد طرح مزبور عمل می‌کردند. نمونه بارز در این زمینه معرفی و نشان یک نفر تبعة هندی مقیم ایران به نام «نارش ماتور» از سوی مأموران دستگاه اطلاعاتی اسرائیلی در تهران بود که اداره کل دوم ساواک در گزارشی در این خصوص خطاب به اداره کل هشتم نوشته است:
● پیشنهاد سرویس اسرائیل
پیرو شماره ۵۸۰۳۵ / ۲۴۳ ـ ۳/۷/۳۵ [=۱۳۵۵]
بدینوسیله مشخصات یک نفر نشان شده توسط عملیات دوستان زیتون که در مسافرت اخیر خود در تهران نشان و معرفی نموده است به پیوست ایفا می‌گردد. با توجه به اینکه رهبر عملیات مزبور اظهار نموده است که نامبرده برای همکاری آماده می‌باشد خواهشمند است دستور فرمایید چنانچه بهره‌برداری از نشان شده مورد نظر در هر یک از محل‌هایی که کار می‌کند جهت آن اداره کل مفید به نظر می‌رسد اقدام لازم معمول دارند.
▪ مدیر اداره کل دوم ـ فرازیان
▪ نام کامل: نارش ماتور NARESH – MATUR
▪ متولدک دهلی، سی ساله، مجرد، ملیت: هندی
▪ ساعات کار و شماره‌های تلفن:
الف) هتل ویکتوریا بین ۱۵ تا ۲۳ ـ شماره تلفن ۵۶ ـ ۸۹۰۰۵۱
ب) سفارت هندوستان بین ۸ تا ۱۴ ـ شماره تلفن ۸۹۸۸۱۴
ج) منزل (تهران ـ آدرس کامل وی معلوم نیست [تلفن] ۷۶۲۱۵۱
زبان‌هایی که می‌داند: انگلیسی بسیار سلیس، فارسی و اردو ...»
چند نمونه دیگر نشان شده از سوی اسرائیلی‌ها، یک نفر عراقی اهل ترکیب و یک نفر لبنانی است که گزارش ساواک در این باره چنین می‌گوید:
«احتراماً به استحضار می‌رساند:
۱) آقای عبد الرزاق رئوف صالح تکریتی تبعه عراق شغل تعمیر کار ماشین تحریر در پایگاه الرشید از سال ۱۹۶۴ [۱۳۴۳] توسط سرویس دوستان زیتون استخدام، و آغاز به یک سلسله همکاری‌هایی با دستگاه مزبور نموده است ودر مورخه ۱۷/۱/۱۳۴۷ آقای کوشان نماینده سرویس زیتون نامبرده را برای استفاده در طرح کریستال به صورت مشترک معرفی و در نتیجه مسافرتی به کشور شاهنشاهی انجام و ضمن آن افرادی را برای همکاری معرفی نموده است.
نتیجه کار این شخص خوب بوده و کار رابط نامبرده در دست اقدام است.
۲) در اوایل بهمن ماه ۱۳۴۶ یکی از اتباع دولت لبنان به نام فؤاد شغل بازرگان شخصا به سفارت زیتون در تهران مراجعه و آمادگی خود را جهت همکاری‌های اطلاعاتی اعلام می‌دارد. نامبرده در مورخ ۲۱/۱۱/۴۶ از طرف دوستان زیتون برای استفاده در طرح کریستال معرفی و پس از انجام مذاکرات و آموزش‌های مقدماتی در تهران مشار الیه برای نشان کردن و آماده‌گری و استخدام افراد واجد شرایط به کشورهای مصر، سوریه و لبنان اعزامگردید. شخص موردنظر در تاریخ ۴/۲/۴۷ به تهران مراجعت و یک نفر سرگرد مصری به نام سرگرد نحله شوهر خواهر خود را معرفی ... و اخیرا نیز شخصی را در یکی از شیخ نشینهای خلیج فارس معرفی و برای مذاکرات بدان صوب عزیمت اما تا کنون مراجعت ننموده است.
۳) اخیرا آقای کوشان، حسین ابو الحسن حاجی حسین را که از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۶ [۱۳۴۲ تا ۱۳۴۵ ش] در دانشگاه مصری اسکندریه در مصر دانشجو بوده و از سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۸ [۱۳۴۵ تا ۱۳۴۷ ش] در کاخ امیر کویت خدمت می‌کرده معرفی کرده‌است.
۴) در تیر ماه ۱۳۴۵ نماینده سرویس دوستان [اسرائیل] در مرکز شخصی را به نام آلبرت دانوسر مترجم رئیس ستاد و وزارت دفاع عراق را که از مدت‌ها پیش با سرویس مزبور همکاری داشته به عنوان مأمور مشترک در طرح کریستال معرفی نموده‌اند که از بدو همکاری‌تا کنون نسبت به ارسال اطلاعات بسیار ارزنده و عالی و مفید نظامی و سیاسی و اقتصادی اقدام نموده است.
۵) ضمناً سرویس مذکور اشخاصی را جهت همکاری در طرح کریستال معرفی [... کرده است].»
موضوع قابل توجه در این میان، نوع شگردهای اطلاعاتی اسرائیلی‌ها در نشان کردن، جذب، استخدام و حتی کنترل، هدایت و بهره‌برداری از مزدوران اطلاعاتی بود. اسرائیلی‌ها در این ارتباط به گونه‌ای عمل می‌کردند که ساواک صرفاً پوشش و آلت دست وعامل آنها در این طرح بود.
این موضوع را خود مدیران و کارشناسان ساواک نیز به خوبی دریافته بودند. پیشنهاد یکی از ادارات برون مرزی ساواک در بخش پایانی یک گزارش به وضوح به این مطلب اشاره دارد:
● پیشنهادات:
الف) در هنگام حضور این قبیل افراد در مرکز شخصی که به زبان عربی آشنایی کامل داشته و به امور عملیاتی نیز وارد باشد [...] پیشنهاد می‌گردد یک نفر کارمند که به زبان عربی و احیاناً انگلیسی آشنا و به امور عملیاتی نیز وارد باشد در اختیار این اداره قرار گیرد تا در مواقع لزوم بتوان از وجود مشار الیه استفاده لازم معمول گردد.
ب) در هنگام ورود مأمورین طرح کریستال به تهران چون از طرف ساواک آدرسی در اختیار آنان گذاشته نمی‌شود و سعی می‌گردد در پوشش دوستان زیتون با آنها ملاقات و استفاده‌های لازم معمول گردد، علیهذا پیشنهاد می‌شود شماره‌تلفنی در اختیار هر یک از مأمورین گذاشته شود تا به محض ورود و پیش از اینکه دوستان زیتون با آنان ملاقات نمایند، ورود خود را اعلام تا اقدامات لازم صورت پذیرد. چه در غیر این صورت ممکن است قبلا دوستان زیتون آنان را در مسیر هدفهای مورد نظر خود هدایت و دلالت نمایند.
پ) چون توجیه نامه‌های لازم جهت هر یک از عوامل طرح کریستال از طرف دوستان تهیه و موافقت‌نامه‌هایی چه از نظر مالی و عملیاتی بدون جلب نظر ساواک می‌نمایند. علیهذا اجازه فرمایند به نامبردگان تذکر داده شود که پیش از اقدام به تهیه توجیه نامه‌ها و هر گونه موافقتی مراتب را در میان بگذارند تا پس از موافقت با خواسته‌های آنان در مورد تهیه توجه نامه اقدام نمایند.
● اداره برون مرزی رفیع زاده»
نکته قابل تأمل دیگر در طرح کریستال، عدم تمایل بعضی مأموران و جاسوسان نشان شده عراقی برای همکاری با سرویس اطلاعاتی اسرائیل و یا اعضای منتسب به این سرویس بود که در چنین مواردی، ساواک بهعنوان پوشش عمل می‌کرد؛ یعنی اعضای سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی با هویت و مدارک ایرانی و تحت نام و عنوان ساواک ایران با مأموران و منابع نشان شده ارتباط برقرار می‌کردند.
گزیده یکی از گزارش‌های اداره کل دوم ساواک، مورخ ۷/۴/۴۸، خطاب به مافوق در این باره چنین است:
«با آمدن سرلشگر عبد الغنی الراوی و عبدالرزاق نائف و سایر شخصیت‌های عراقی به ایران برای تشکیل حکومت عراق آزاد و استقرار در منطقه شمال عراق به منظور شروع فعالیت‌های مورد نظر خواه ناخواه ارتباطی مابین این شخصیت‌ها و عناصر مخالف حکومت فعلی در عراق به طور پنهانی برقرار خواهد شد... .
ضمناً با عطف توجه به اینکه به فرموده مقررات عملیات فوق از نظر امکانات مادی و معنوی دوستان زیتون با همکاری مشترک آنان مانند عملیات فعلی بارزانی در شمال انجام گردد؛ لذا دوستان زیتون [اسرائیلی‌ها] پیشنهاد می‌نمایند که طرح‌ریزی همکاری‌مشترک برای بهره‌برداری اطلاعاتی از این عناصر از هم اکنون مورد مطالعه واقدام قرار گیرد.
● نظریه و پیشنهاد:
... با عطف توجه به اینکه به علت تعصبات مذهبی وافکار ناسیونالیستی طبعا تعداد از این عناصر تمایلی نخواهند داشت که به هر نحوی باشد با مقامات و اتباع زیتون [اسرائیل] همکاری نمایند، لذا در مواردی که چنین مشکلی احساس شود، در عملیات مشترک دوستان زیتون با توجه به اینکه برخی از آنان عربی خوب تکلم می‌کنند با پوشش ایرانی در تماس‌ها و ملاقات‌ها برای همکاری‌های مشترک و بهره‌برداری‌های اطلاعاتی حضور خواهند یافت. این امر در حال حاضر در برخی عملیات مشترک که ایجاب می‌نماید رهبران عملیات در ملاقات‌ها با پوشش ایرانی ... شرکت کنند به مورد اجرا گذارده می‌شود.»
شگرد پیچیده و مرموز دیگر اسرائیلی‌ها در اجرای طرح کریستال، این گونه بود که آنها افرادی را که نشان واستخدام می‌کردند، تماماً در مسیر اهداف و برنامه‌های اسرائیل بود و منافع ساواک و ایران را اصلا مد نظر قرار نمی‌دادند، به علاوه اعضای سرویس اطلاعاتی اسرائیل در طرح کریستال یا بلور، مأموران وجاسوسان استخدام شده را به گونه‌ای هدایت می‌کردند که عمدتا از سوی سرویس اسرائیل تخلیه اطلاعاتی می‌شدند و این عده جز در موارد معدود و استثنایی، اخبار و اطلاعات قابل توجهی در اختیار مأموران ساواک قرار نمی‌دادند و با اطلاعاتی که برای ساواک مفید و قابل توجه بود تهیه و جمع آوری نمی‌کردند. این واقعیت‌ها در لابلای گزارش‌های مدیران ساواک به طرز شگفت انگیزی جلب توجه می‌کند. در گزارش زیر که ظاهرا در سال ۱۳۴۹ تهیه شده، به وضعیت و موقعیت تعدادی از مأموران عرب که در طرح کریستال جذب و استخدام شده‌اند، اشاره دارد که در بخشی از آن چنین آمده است:
«... سهیل ابوزینه توسط سرویس زیتون [اسرائیل] معرفی شده است، یک «خبر فروش» حرفه‌ای است که اخباری از سوریه و لبنان جمع‌آوری و به طریق میکرودات و با استفاده از آدرس واسطه ارسال می‌دارد. در حالی که نامبرده از نظر اهداف دوستان، مورد توجه آنهاست ولی از نظر ساواک با توجه به هدف‌های مورد نظر عنصری مفید نمی‌باشد ... .
هشت نفر دیگر توسط دوستان زیتون برای خدمت در این طرح معرفی شده بودند که هیچ یک عملا کار خود را آغاز نکردند.»● نشان شده‌ها در طرح کریستال
عمده افرادی که در چارچوب طرح کریستال نشان و سپس جذب و استخدام می‌شدند:
۱) اکثرا عراقی‌های مقیم ایران وتعدادی نیز مقیم عراق و برخی نیز مقیم دیگر کشورهای عربی مثل سوریه، مصر، لبنان، اردن، کویت، ترکیه، و ... بودند.
۲) بخش قابل توجهی از این منابع و جاسوسان، شاغل نظامی داشتند، مثل افسران و درجه‌داران و کادرهای نسبتاً رده بالای ارتش در نیروهای هوایی، زمینی و دریایی. شماری نیز نظامیان اخراجی یا بازنشسته بودند.
۳) شماری از مأموران و جاسوسان جذب شده عراقی طرح کریستال وابسته‌های نظامی عراق در دیگر کشورها، و برخی نیز دارای مشاغل مهم و حساسی در وزارت امور خارجه و حتی منشی مقامات بلندپایه، مثل وزیر امور خارجه آن کشور بودند.
۴) منابع و مأموران دیگر جذب شده در چارچوب طرح کریستال‌از اتباع دیگرکشورها، از هند تا مصر، سوریه، کویت، لبنان، کشورهای حاشیه خلیج فارس و ... بودند.
۵) بعضی از بازرگانان و نیز دیپلمات‌ها و نمایندگان سیاسی مستقر در تهران از دیگر طعمه‌هایی بودند که از سوی اسرائیل تحت پوشش طرح کریستال یا بلور نشان می‌شدند که البته، جذب این گروه بر خلاف مفاد مندرج در طرح کریستال بود.
۶) بیشترین سهم در میان مأموران و جاسوسان طرح کریستال از میان دانشجویان عرب بود که شکار و قربانی نیروهای اطلاعاتی کمیته مشترک طرح مزبور، به خصوص اسرائیلی‌ها می‌شدند.
این دانشجویان دو دسته بودند. بیشتر آنها مقیم ایران بودند و در دانشگاه‌های داخل کشور درس می‌خواندند. تعداد دیگری نیز دانشجویان عرب مقیم دیگر کشورها؛ از پاکستان و لبنان و مصر گرفته تا ممالک اروپایی بودند. از آنجا که دانشجویان به لحاظ مالی و معیشتی در مضیقه بودند، کمیته مشترک طرح کریستال آنها را طعمه مناسبی برای به دام انداختن ارزیابی کرده بود. یادآوری این نکته ضروری است، اگر چه بیشتر این دانشجویان عراقی بودند اما در میان منابع نشان شده، دانشجویانی از اردن، فلسطین و ... نیز وجود داشتند.
ساواک با پرداخت وام تحصیلی به این قبیل دانشجویان، آنها را تطمیع می‌کرد و به دام می‌انداخت. سند اداره کل دوم ساواک در این باره خواندنی است:
«پرداخت وام تحصیلی به دانشجویان عراقی
بازگشت به ۱۰۰۱۳ / ۸۲۶ ـ ۲۱/۴/۴۹.
با اعلام اینکه این اداره کل در موعد مقرر در کمیسیون مورد نظر شرکت خواهد نمود علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید اسامی ۵۷ نفر دانشجویان عراقی مزبور و در صورت امکان دسترسی بستگان، دوستان و اشنایان افراد نامبرده را به منظور بررسی روی طرح کریستال به این اداره کل اعلام فرمایند.
اعضای سرویس اطلاعاتی اسرائیل برای اینکه هم از فعالیت فلسطینی‌ها علیه رژیم صهیونیستی جلوگیری به عمل آورند و هم آنها را بهگونه‌ای به دام بیندازند، توجه خصوص به دانشجویان فلسطینی مقیم ایران داشتند.این دانشجویان که در دانشگاه‌های تهران مشغول تحصیل بودند، از نظر اسرائیلی‌ها طعمه مناسب و مطلوب ارزیابی شده بودند.
در یکی از اسناد اداره برون مرزی اداره کل دوم ساواک در این باره چنین آمده است:
«در تاریخ ۱۸ اکتبر سا ۱۹۷۱ (۲۶/۷/۱۳۵۰) دوستان زیتون طی نامه‌ای به شماره ۴۰۲ که به اداره کل هشتم ارسال داشته [...] اعلام داشته‌اند که به ما (دوستان زیتون) [اسرائیلی‌ها] اطلاع رسیده که تعدادی فلسطینی بخصوص دانشجو در ایران مشغول کار یا تحصیل می‌باشند و اضافه نموده که ما فکر می‌کنیماین فسلطینی‌‌ها ممکن است مستعد برای بهره‌برداری از جانب سازمان‌های خرابکاری علیه شما و ما (دوستان زیتون) [اسرائیلی‌ها] باشند و پاره‌ای از آنها دارای گذرنامه اردنی هستند. در حال یکه در حقیقت فلسطینی بوده و پرونده‌های این اشخاص نزد شما و ما این مسئله را روشن می‌کند و به پیوست نامه صورت اسامی چند نفر از فلسطینی‌ها را ذکر نموده‌اند [...] . پس از وصول نام فوق الذکر به اداره کل هشتم طی لیستی صورت اسامی ۲۸ نفر از دانشجویان اردنی مقیم ایران را با مشخصاتی که از آنها موجود بوده ارسال [کرد].»
در گزارش دیگری از ساواک که (سال ۱۳۵۰) در آن وضعیت دانشجویان اردنی مقیم ایران مورد بررسی قرار گرفته، چنین نتیجه‌گیری‌شده است.
«با بررسی‌هایی که در مورد دانشجویان اردنی دانشگاه تهران نموده‌ام معتقدم می‌توان این دانشجویان را به دو دسته تقسیم کرد:
الف) دسته اول دانشجویان اردنی که فلسطینی‌الاصل می‌باشند و طرفدار جبهه‌های مقاومت فلسطین هستند... .
ب) دسته دوم دانشجویان اردنی طرفدار ملک حسین می‌باشند که بیشتر این دانشجویان از فرزندان هیئت حاکم اردن هستند ... .»
به هر روی، اگر چه در چارچوب طرح بلور یا کریستال، ابتدا به نشان کردن و استخدام دانشجویان عراقی تصریح و تأکید شده بود، اما اسرائیلی‌ها به تدریج مطابق معمول خود این حوزه را بسط و گسترش دادند. مقامات ساواک نیز چون دیگر موارد همواره در برابر پبیشنهادها و طرح‌های دستگاه اطلاعاتی اسرائیل تسلیم بودند و در این باره کمترین سؤال یا اعتراضی ابراز نمی‌کردند.
در خصوص نشان کردن و استخدام مأمور و منبع از میان دیپلمات‌ها و نمایندگی‌های سیاسی مقیم تهران نیز، اسرائیلی‌ها بدون توجه به مفاد مندرج در پروتکل همکاری در طرح کریستال، پیوسته سعی در پیشبرد امیال و نقشه‌های خود داشتند؛ در این مسیر آنها نه تنها حتی به منافع دولت ایران و ساواک نیز کمترین اعتنایی نمی‌کردند، بلکه بر خلاف مصلحت سیاسی و دیپلماسی رژیم شاهشاهی نیز اقدام می‌کردند و این نشان از ماهیت طرح کریستال داشت. نمونه آشکار در این باره، پیشنهاد اعضای سرویس اطلاعاتی اسرائیل برای جذب و استخدام یکی از دیپلمات‌های سفارت سوریه در تهران بود که در این زمینه به طور جدید اصرار و پافشاری می‌کردند. شخص مزبور از خویشاوندان حافظ اسد رئیس جمهور سوریه و مستشار سفارت آن کشور در تهران بود که نشان کردن واستخدام او بر خلاف مفاد طرح کریستال مبنی بر عدم جذب و استخدام دیپلمات‌ها و نمایندگان سیاسی مقیم تهران بود. رئیس سرویس اطلاعاتی اسرائیل برای عملی کردن این نقشه شخصاً با رئیس ساواک ملاقات و گفت و گو کرد.
نامه مشترک اداره کل دوم و هشتم ساواک خطاب به رئیس ساواک، سند قابل توجه و خواندنی در این زمینه است:
« ... در موقع مسافرت رئیس سرویس اسرائیل به تهران در ملاقاتی که با تیمسار ریاست ساواک به عمل آورد، عنوان نمود که در انجام عملیات پنهانی و شنود در مورد سفارتخانه‌های کشورهای هدف در طرح کریستال مشترکاً اقدام شود که مدیر کل ادارة هشتم به عرض رساندند که در طرح عملیات مشترک ساواک و دوستان زیتون برای استخدام منابع در رده بالای کشورهای هدف (طرح کریستال) استفاده از کارمندان نمایندگی‌های سیاسی و محلی تبعه کشورهای هدف منع گردیده است ... . در بند ۳ این طرح در مورد استخدام منابع موافقت گردیده که از کارمندان و نمایندگی‌های سیاسی و کارمندان محلی تبعه کشورهای هدف استفاده نشود ... دوستان زیتون [اسرائیل] علاقمند به استفاده از وجود وفیق اسماعیل در چهارچوب طرح کریستال می باشند ... . استفاده از وجود وفیق اسماعیل که در کادر سیاسی کشور هدف خدمت می‌نماید، مخالف موافقتنامه طرح مشترک کریستال است ... . با توجه به حساسیت دول عربی به روابط فیمابین دولت شاهنشاهی و اسرائیل در صورت به وجود آمدن یک درگیری سیاسی، کشورهای عربی مترصد این گونه دست آویزها هستند جنجال سیاسی برپا و استفاده تبلیغاتی خواهند برد و دوستان زیتون [اسرائیل] که برای رسیدن به اهداف خود از دست زدن به هر اقدامی ابایی ندارند از این بابت زیانی متوجه آنان نخواهد شد و در این میان زیان‌های حاصله متوجه دولت شاهنشاهی ایران خواهد گردید.»
مهمتر از نظرهای ادارة کل دوم و هشتم ساواک، دیدگاه نصیری رئیس ساواک به این موضوع ونیز آگاهی کامل او به شگرد و ترفند اسرائیلی‌ها در این باره است. به طوری که در بخشی از پاسخ او به مدیران کل مورد اشاره چنین امده است:
« ... زیتون [اسرائیل] به فاش شدن این عملیات اهمیت نمی‌دهد، زیرا در حال جنگ است ولی ما علاقه به ۸روابط دوستانه داریم ... .»
● به نام ایران به کام اسرائیل
در مجموع، ارزیابی کارشناسان و مدیران سطح بالای ساواک درباره طرح کریستال به تدریج به آنج۸ا ر۸سیده بود که طرف اسرائیلی در نشان کردن و در نهایت هدایت و بهره‌برداری از منابع و مأمورا۸ن استخدام شده، کاملا طبق برنامه و اهداف از پیش تعیین شده خود، به طور یک طرفه اقدام می‌کند و از سویی دیگر، حاصل گزارش و اطلاعات جمع‌آوری شده از سوی این مأموران چندان منفعتی برای ساواک ندارد. زیرا با ترفند و شگردی که اعضای سرویس اطلاعات اسرائیل به کار می‌زدن۸د، اکر آنها گزارش اصلی را بدون اطلاع ساواک، ابتدا به اسرائیلی‌ها می‌دادند و به علاوه، آنها معمولا ۸گزارش‌ها، اخبار و اطلاعاتی را جمع‌آوری و تهیه می‌کردند که طرف اسرائیلی توجیه و هدایت کرده بود. لذا حاصل فعالیت آنها بیشتر برای اسرائیلی‌ها کاربرد داشت.
از دیگر مزایا ومحاسن طرح کریستال برای اسرائیل، بهره‌برداری همه جانبه و چند سویه از جغرافیای ایران برای همه گونه فعالیت اطلاعاتی و جاسوسی از جمله فرستادن نشان شده‌ها به عنوان مسافر از کشورهای عربی و اسلامی به ایران. به عنوان نقطه و مکان امن و به زبان خود آنها «پایگاه امن» بود. از انجا که اگر اسرائیلی‌ها این نشان‌شده‌ها را به عنوان مسافر به فلسطین اشغالی می فرستادند، به دلیل مهر شدن گذرنامه‌ها و پاسپورتمسافرین عرب، برای آنها در آتیه مشکلات امنیتی در کشور متبوع‌شان به وجود می‌آمد و اگر در کشورهای اسلامی و عربی با آنها ارتباط برقرار می‌کردند، تداوم این کار از جنبه اطلاعاتی و امنیتی در بلند مدت نه به نفع نشان شده‌ها از اتباع آن کشورها بود و نه به نفع اعضای سرویس اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل؛ زیرا لو رفتن هر یک از آنها متصور بود. لذا از این زاویه، ایران جغرافیای امن برای اسرائیلی‌ها بود تا در قالب طرح کریستال، از پوشش نیز با شگردها و ترفندهای خاص خود بهره‌برداری و هم اهداف و امیال جاسوسی خود در کشورهای اسلامی و عربی را از داخل خاک ایران هدایت و کنترل کنند.
یکی از اعضای سرویس اطلاعاتی اسرائیل با نام ملکی (که احتمالا نام پوشش و اطلعاتی او بود) به ایران اعزام و مسئولیت نشان کردن و جذب منبع و جاسوس از میان عرب‌های میهمان یا مقیم ایران، تحت پوشش طرح کریستال به او واگذار شده بود. این اسرائیلی که به زبان ربی نیز تسلط داشت از طریق اوراق هویت و کارت جعلی ایرانی که ساواک برای او تهیه کرده بود به راحتی مطامع رژیم صهیونیستی را در ایران دنبال می‌کرد و ساواک نیز با همه گونه امکانات از وی حمایت و پشتیبانی به عمل می‌آورد.
در اولین جلسه‌ای که ملکی در کمیته مشترک طرح کریستال در روز ۲/۳/۴۶ شرکت کرده بود، مدیران کل ساواک از حضور او به گرمی استقبال کردند. هاشمی مدیر کل اداره هشتم ساواک درباره او چنین می‌گوید:
«... به علت نبودن رهبر عملیات عرب زبان کار رکود پیدا کرده بود ولی حالا با آمدن آقای ملکی و کمک ادارات هشتم و دوم امیدوارم که این کار به نتیجه‌ای که در نظر می‌باشد برسد ... . ما می‌توانیم روزانه لیست و مشخصات اتباع کشور هدف را که وارد کشور می‌شوند چه از طریق هوایی و چه از طریق زمینی و همچنین لیست مسافرین هتل‌ها و مسافرخانه‌ها را تهیه ... و همچنین لیست مقیمین اتباع کشورهای هدف که در اداره کل هشتم موجود است بهترین کمک برای شروع کار کمیته خواهد بود. مثلا ما شخصی را می ۸شناسیم که صاحب یک میلیون تومان ثروت است و پنجاه سال است که در ایران سکونت دارد ولی فرزندانش و اقوامش در وزارت‌خانه‌ها و ارتش عراق خدمت می‌کنند و می‌تواند عامل خوبی برای کار کمیته باشد ... . از شما [خطاب به ملکی اسرائیلی] عمل کردن و از ادارت کل دوم و هشتم هم کمک کردن.
فرازیان [مدیر کل اداره دوم ساواک]: باید پوشش آقای ملکی کامل باشد که شناخته نگردد.
هاشمی [مدیر کل اداره هشتم ساواک]: از نظر هتل که پوشش ثابت است و از نظر عملیات باید پوشش بخصوص تهیه نماید. مثلا ما قادر هستیم که از سازمان جلب سیاحان کارتی برای او تهیه کنیم که به عنوان این سازمان بتواند با اشخاص مورد نظر آشنا شود.»
به این ترتیب، ملکی جاسوس کارکشته سرویس اطلاعاتی اسرائیل با پوشش، اوراق هویت و امکانات و پشتیبانی ساواک، و تحت عنوان نشان کننده طرح کریستال، بی‌هیچ مانعی اهداف و مطامع اسرائیل را در سرزمین ایران تعقیب و دنبال می‌کرد.
او در حین انجام مأموریت‌های محوله در چارچوب طرح کریستال اطلاعات مورد نیاز خود و سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی را نیز از ساواک و مأموران آن دریافت می‌کرد. برای نمونه وی در روز سه شنبه‌۲۳ / ۳ / ۱۳۴۶ طی ملاقات با یکی از نمایندگان ساواک در طرح کیستال، خواسته‌های متفرقه‌ای را مطرح می‌کند. نماینده ساواک در گزارش خود در این باره به مافوق نوشته است:
«در حین قدم زدن از باغ شمیران به سوی هتل کاروان، آقای ملکی اظهار نمود: اگر سوابقی که در مورد قاچاقچیانی که یهودیان عراقی را از بصره به ایران می‌آورند، وجود داشته باشد، در اختیار وی گذاشته شود تا با بررسی سوابق مزبور بتوان نسبت به نشان کردن انها و برقراری تماس اقدام شود. همچنین آقای ملکی اظهار داشت در مورد تحقیق از ورود اتباع دولت‌های عربی به ایران به غیر از فرودگاه‌ها و هتل‌ها و وزارت خارجه و سایر مراجع رسمی از طریق سرویس‌های حمل و نقل مسافر از قبیل شرکت ت.بی.تی نیز باید تحقیق به عمل آید... .
سپس آقای ملکی در مورد نشان کردن قاچاقچیانی که بین ایران و عراق فعالیت دارند و همچنین ایجاد رابطه با اعضای جمعیت اخوان المسلمین در ایران پیشنهاداتی نمود ... .»
یادآوری این مهم ضروری است که اکثر اعضای اعزامی سرویس اطلاعاتی اسرائیل به ایران، از جاسوسان کارکشته و با تجربه رژیم صهیونیستی بودند که سالها سابقه فعالیت‌های جاسوسی واطلاعاتی در کشورهای عربی و اسلامی داشتند.
مباحث مندرج در بعضی‌گزارش‌های ساواک حاکی از آن است که ملکی نیز از جمله این جاسوسان با سابقه در دستگاه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی بود که برای ادامة مأموریت به ایران اعزام شده بود. از نمونه جالب توجه در این خصوص، ارائه اطلاعات تکمیلی از سوی ملکی درباره یکی از عرب‌های نشان و معرفی شده مقیم تهران بود. این در حالی بود که هنوز چند صباحی از ورود ملکی اسرائیلی به ایران سپری نشده بود. گزیده گزارش یکی از مقامات ساواک خطاب به مافوق در این باره جالب توجه و خواندنی است:
«محترما به عرض می رساند در ملاقات مورخه ۳۰/۳/۴۶ با آقای ملکی نماینده اعزامی دوستان [اسرائیل] مشخصات و سوابق در حدود ۱۰ [ده] نفر از اتباع دولت‌های عربی مقیم ایران و از جمله صلاح الصاوی مورد بررسی قرار گرفت. آقای ملکی ضمن اظهار نظر در مورد افراد مزبور مبنی بر اینکه نشان کردن و استخدام آنها نفعی برای اسرائیل دربر نخواهد داشت درباره رمضان صلاح الصاوی که به موجب برخی گزارشات نام وی احمد رمضان می‌باشد اظهار داشت:
اصولا داستان خروج وی از کشور مصر و ورود مشار الیه به تهران ساختنی به نظر می‌رسد.
مضافا بر اینکه اگر این شخص همان احمد رمضان باشد بدون شک از عناصر خطرناک اطلاعاتی مصر می‌باشد، زیرا طبق سوابقی که من [ملکی] در ذهن دارم دو نفر را در کشور مصر به این نام می‌شناسم که مشخصات آنها بدین شرح می‌باشند:
۱) احمد رمضان کارمند اداره پلیس مبارزه با مواد مخدر که در عین حال برای سرویس اطلاعاتی مصر کار می‌کند.
۲) احمد رمضان کارمند سرویس اطلاعات محرمانه مصر که زیر نظر یوسف القفاص کار می‌کند و منزلش در قاهره، عین الشمس، محله زیتون می‌باشد [...]. آقای ملکی توضیح داد چنانچه این شخص به نحو غیر محسوس به من نشان داده شود می‌توان تشخیص دهم که آیا وی همان احمد رمضان مورد نظر می‌باشد یا نه و [...].
در هر صورت، اگر چه ملکی با استفاده از این امکانات سفارش‌های دستگاه اطلاعاتی اسرائیل را در ایران تعقیب می‌کرد، اما به دلیل موقعیت و مسئولیت این عضو دستگاه اطلاعاتی اسرائیل در کمیته مشترک طرح کریستال، نمایندگان و مدیران کل هشتم و دوم ساواک از هیچ گونه همکاری و پشتیبانی از نامبرده دریغ نداشتند.
در بخشی از گزارش جلسه مورخه ۱۴/۴/۴۶ کمیته مشترک کریستال، متشکل از موسی رز نماینده دستگاه اطلاعاتی اسرائیل و خلیل ملکی نماینده جدید (نشان کننده) اعزامی از اسرائیل و تعداد از نمایندگان ادارات دوم و هشتم و ساواک چنین آمده است:
«... بیوگرافی مقیمین [عرب‌های مقیم ایران] آماده شد و تعدادی اسامی در اختیار آقای ملکی قرار گرفت.
... به وزارت امور خارجه اعلام گردید که در مورد صدور روادید برای اتباع کشورهای هدف (در طرح مشترک) ساواک را در جریان بگذارد [تا خلیل ملکی اسرائیلی در جریان قرار گیرد].
... ترتیبی داده شد که روزانه کلیه هتل‌ها و مسافرخانه‌ها و بنگاه‌های مسافربری چک و لیست افراد مورد نظر روزانه در اختیار آقای ملکی گذارده می‌شود.»
● بهره‌برداری یک سویه
بهره‌برداری یک سویه از روابط و همکاری‌های اطلاعاتی از سوی اسرائیل فقط در چارچوب طرح کریستال نبود، بلکه اسرائیلی‌ها چنین ترفند و شگردی را در همه زمینه‌ها تعمیم می‌دادند. نمایندگی ساواک مستقر در فلسطین اشغالی در گزارش‌های ارسالی متعدد به مرکز این موضوع را یادآوری کرده است. برخی گزارش‌های ارسالی به طور تلویحی حکایت از آن دارد که روش و برخورد اسرائیلی‌ها با مقامات و مدیران و نمایندگان ساواک در این باره همواره مرموزانه، غیر صادقانه وتوأم با تحقیر طرف مقابل بوده است. مطالب ذیل گزیده گزارش نمایندگی ساواک مستقر در فلسطین اشغالی است که به عنوان نمونه ذکر می‌شود:
«نمایندگی متوجه گردید [...] اخباری که به نمایندگی می‌دهند اکثرا در دو روزنامه مهم کشور، (معاریو وهارتص) منتشر گردیده است و چون مدتی است که کلیه اخبار منتشره توسط «نشاط» ترجمه و ارائه می‌گردد، لذا نمایندگی متوجه شد، چنانچه این رویه ادامه پیدا نماید از جلسات مزبور نتیجه حاصل نخواهد گردید.»
« ... در امر تبادل اطلاعات بین دو سرویس «بلوط [اسرائیل] و سیکلمه [ایران]» اطلاعیه‌های ارسالی دوستان بلوط تمام از منابع آشکار بوده و همین اخبار آشکار نیز به موقع اطلاع داده نمی‌شود و بعضی مربوط به گذشته است و روی هم رفته کمتر خبر قابل اهمیتی وجود دارد.
... حال بدون آنکه نمایندگی قصد متهم نمودن دوستان بلوط را به عدم همکاری واقعی در تبادل اطلاعات داشته باشد [...]، نمی‌داند که آیا در توافق با دستگاه قرار است که فقط اخبار منابع آشکار ارسال گردد؟»
● مصالح ساواک قربانی مطامع اسرائیل
علی رغم تأکید و تصریح در مفاد طرح کریستال مبنی بر عدم نشان کردن و استخدام دیپلمات‌ها و نمایندگان سیاسی کشورهای هدف مقیم و مستقر در تهران، و اصرار وپافشاری مدیران و مقامات ساواک در جهت رعایت این مقررات مورد توافق طرفین، باز هم اعضای سرویس اطلاعاتی اسرائیل در ایران بدون توجه به این توافقنامه و بدون توجه به مصلحت سیاسی و منافع دیپلماتیک دولت شاهنشاهی ایران، به اقتضای منافع ومطامع خود عمل می‌کردند و مسئولان و مقامات ساواک نیز ضمن ابراز اگاهی و حتی مخالف با این شگرد اسرائیلی‌ها، باز هم تسلیم خواست و اراده و تصمیم آنها می‌شدند و در نهایت آنچه اسرائیلی‌ها مصلحت می‌دانستند وتشخیص می‌دادند، همان اجرا می‌شد.
برای نمونه در این باره به موضوع نشان کردن و جذب یکی از دیپلمات‌های سوری مستقر در تهران، به نام «راسم رسلان» اشاره می شود که چگونه مدیران ساواک علی‌رغم اظهار مخالفت برای جذب او از سوی اسرائیلی‌ها و یادآوری بند سوم طرح کریستال، مبنی بر منع جذب دیپلمات‌ها، در نهایت تسلیم خواست وتصمیم اسرائیلی‌ها می‌شوند.
مطالعه گزارش جلسه ۱۹/۴/۱۳۴۶ کمیته مشترک کریستال یا (بلور) در این خصوص خالی از فایده نیست.
این جلسه با حضور کوشان و موشه (موسی) رز نمایندگان دستگاه اطلاعاتی اسرائیل و ابراهیمی نماینده اداره کل هشتم ساواک در دفتر کار نماینده اطلاعاتی اسرائیل در تهران برگزار شد که گزیده آن به شرح ذیل است:
«کوشان: آقای ملکی [نشان کننده اسرائیلی طرح کریستال] معتقد است که از این شخص راسم رسلان [دیپلمات سوریه در تهران] می‌توان استفاهد کرد.
ابراهیمی: این موضوع مخالف قرارداد و توافق قبلی است چون این شخص دیپلمات است.
... اداره کل هشتم پس از اینکه مطلع شد که آقای ملکی ... با احمد صغر [کارمند سفارت سوریه در تهران] تماس گرفته‌اند، به وسیله شعبانی به آقای ملکی توصیه شد که دیگر با وی تماس حاصل نکنند.
کوشان: آقای ملکی بنا به توصیه آقای شعبانی از ملاقات با راسم رسلان خودداری نموده است.
ابراهیم: خیر این موضوع صحیح نیست ... .»
نکته بسیار شگفت‌انگیز این است که در همین جلسه پس از بحث وگفتگوی فراوان، سرانجام ابراهیمی نماینده اداره کل هشتم ساواک به تدریج تسلیم تصمیم وخواست اسرائیلی‌ها می‌شود از موضع خود و تأکید بر اجرای مفاد طرح کریستال مبنی بر عدم جذب و استخدام دیپلمات، از جمله دیپلمات و کارمند سفارت سوریه در تهران، عقب‌نشینی می‌کند و نظر خود را این گونه تغییر می‌دهد:
«کوشان: عقیده شما در مورد تماس آقای ملکی با رسلان چیست؟
ابراهیمی: چنانچه اقای ملکی تماس خود را با رسلان صلاح می‌داند از نظر ما بلا مانع است ... .
کوشان: شما هم موافقید که اقای ملکی با رسلان تماس بگیرد.
ابراهیمی: اشکالی ندارد ... .
▪ نتیجه: در خاتمه قرار شد که آقای ملکی به وسیله تلفن مستقیماً قرار ملاقاتی با رسلان در خارج از سفارت بگذارد.»
سوء استفاده دیگر صهیونیست‌ها از پوشش طرح کریستال استخدام و بهره‌برداری از منابع و نیروهایی بود که با نام و امکانات طرح کریستال به کار گرفته می‌شدند اما در نهایت اسرائیلی‌ها با ترفند و توجیه مناسب خود، مدیران ساواک را مجاب می‌کردند تا در این زمینه، ضمن همکاری با دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، موافقت کنند تا آنها به طور یک سویه آموزش و هدایت و بهره‌برداری از نشان شده را منحصرا در دست و در اختیار داشته باشند. گزارش ساواک در این موردنیز خواندنی‌است:
«در تاریخ ۲۳/۳/۴۹ نماینده سرویس زیتون [اسرائیل] طی گزارشی اعلام داشت که شخصی به نام سهیل احمد ابو زینه تبعه اردن با در دست داشتن گذرنامه معتبر اردنی به ایران وارد و ضمن تماس با سفارت زیتون در تهران داوطلب گردیده است که با سرویس زیتون همکاری نماید و نماینده سرویس زیتون در خواست کرد که از وجود این شخص در طرح کریستال استفاده مشترک به عمل آید.
اینک سرویس دوستان [اسرائیل] تقاضا دارد که چون لازم است نامبرده برای بهره‌کشی کامل و توجیه آموزش با لسه پاسه [گذرنامه] زیتونی به آن کشور [اسرائیل] اعزام شود برای صدور ویزای خروج جهت وی تسهیلات لازم از طریق ساواک فراهم گردد ... .»
در مجموع، از آنچه ذکر شد می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که طرح کریستال یا بلور منافع فراوانی برای دستگاه اطلاعاتی اسرائیل به همراه داشت. این در حالی بود که ساواک با همه سرمایه‌گذاری، هم به لحاظ اقتصادی و هم نیروی انسانی و نیز امکانات و پوششی که برای این طرح مهیا می‌کرد، در مجموع چندان سودی نمی‌برد. زیرا یا اسرائیلی‌ها میان‌بر می‌زدند و از نشان ‌شده‌ها بدون آگاهی و اطلاع و ورود ساواک، به طور یکطرفه بهره برداری می‌کردند. و یا اینکه منابع و نیروهای جذب شده عرب به سمیت هدایت و راهنمایی و آموزش داده می‌شدند که بیشتر خواست‌های اسرائیل را دنبال و در راستای فعالیت‌های آنها اخبار و اطلاعات جمع‌آوری کنند. در نتیجه این قبیل اطلاعات سود چندانی برای ایران و ساواک در بر نداشت.
پایگاه‌های برون مرزی اسرائیل در ایران
ایجاد پایگاه‌های جاسوسی در برخی مناطق ایران از جمله تلاش‌ها و تحرکات عمده اطلاعاتی اسرائیل در دوران سلطنت محمد رضا پهلوی بود.
اسرائیلی‌ها از طریق این پایگاه که در مناطق مرزی جنوب و غرب کشور برپا شده بود، به جذب و استخدام مزدورهای اطلاعاتی و اعزام آنها به کشورهای عربی مبادرت می‌کردند. موضوع فعالیت جاسوسی این مأموران آموزش دیده در پایگاه‌های برون مرزی اسرائیل در ایران، برای پاره‌ای از محافل و کشورهای اسلامی و عربی کاملا آشکار شده بود و حتی در بعضی از کشورها از جمله عراق، تعدادی از این جاسوسان، لو رفته و به سزای اعمال خیانتکارانه خود رسیدند.
در یکی از گزارش‌های ساواک در سال ۱۳۴۷ در این باره چنین آمده است:
«دکتر شیدوش می‌گفت شنیده است یهودی‌هایی که اخیرا در عراق اعدام شده‌اند، گفته‌اند تعلیمات خود را برای جاسوسی علیه عراق و به نفع اسرائیل در مناطق جنوبی ایران دیده‌اند و از یهودی‌های ایران به آنها کمک می‌شده است.»
گزارش‌دیگر ساواک در این باره اختصاص به مندرجات نشریه هفتگی عربی زبان «الاسبوع» دارد که در بخشی از آن آمده است:
«برابر اطلاع هفته نامه مذکور چاپ عمان [امان] تحت عنوان یک شبکه خرابکاری که مرکز آن در ایران است و به نفع صهیونیزم فعالیت می‌کند چنین می‌نویسد: اغلب سازمان‌های فدایی [فلسطینی] معتقدند که یک شبکه خرابکاری به نفع صهیونیزم در ایران وجود دارد که اعضای آن تبعه ایران و عده‌ای از یهودیان کشورهای عربی هستند وانتظار می‌رو ه کمیته مرکزی مقاومت فلسطین یادداشت‌هایی در این خصوص به دول عربی بفرستد و از آنها بخواهد هر ایرانی و یا هر کس به زبان فارسی صحبت می‌کند و داخل کشورهای عربی می‌شود تحقیق نمایند تا به حقیقت هویت او پی ببرند ... .»
گزارش دیگر ساواک، ترجمه نوشته مندرج در نشریه «مدعی العمال» ارسالی از سوی سفارت ایران در بغداد است که گزیده آن به شرح ذیل است:
«شرکت صهیونیستی الفی در آبادان مرکز شبکه جاسوسی و خبرگیری صهیونیزم می‌باشد که از‌آنجا با همه نمایندگان و مزدوران اسرائیل در منطقه خلیج ارتباط دارد ... .»
به هر روی، بر اساس اسناد موجود و به خصوص اعتراف فردوست، اسرائیل در ایران سه پایگاه برون مرزی برای استخدام جاسوس و اعزام آنها به کشورهای عربی و کسب اخبار و اطلاعات مورد نیاز و ... ایجاد کرده بود:
«اسرائیل دارای ۳ پایگاه برون مرزی در ایران بود، که احتمالا از سال ۱۳۳۷ این پایگاه‌ها ایجاد شده بود. این ۳ پایگاه در خوزستان (مرکز اهواز) در ایلام (مرکز ایلام) و در کردستان (مرکز بانه، مریوان) و در مرکزی مسقتر بود که ساواک هم در آن محل می‌باشد ... .»
هدف پایگاه‌های برون مرزی اسرائیل در ایران، عراق و کشورهای عربی بود و اکثر مأمورین را این ۳ پایگاه استخدام می‌کردند و پس از آموزش کامل مرحله بهره‌برداری شروع می‌شد.
اکثر مأمورین پایگاه‌ها عراقی بودند، ولی پایگاه خوزستان موفق شد تعدادی مأمور کویتی و بحرینی وامیر نشین‌های امارات و حتی افرادی از عربستان سعودی را نیز استخدام و به کار گمارد، به طوری که از این ۳ پایگاه کلیه اطلاعات لازم از عراق و تا حدی از کویت و امارات و عربستان سوریه جمع‌آوری می‌شد. البته منظور اسرائیلی‌ها در شورع کار، عراق بود ولی به تدریج امکانات به حدی زیاد که کشورهای فوق الذکر را نیز تحت پوشش قرار داد. یک نسخه از کلیه اطلاعات جمع‌آوری شده به اداره کل دوم ساواک تحویل می‌شد و یک نسخه نیز به سرعت به اسرائیل ارسال می‌گردید.
باید اضافه کنم که اداره کل دوم ساواک نیز حدود ۱۰ پایگاه برون مرزی برای کار در عراق و کشورهای عربی داشت، ولی نتیجه کار این ۳ پایگاه اسرائیلی حتی با مجموع کار آن ۱۰ پایگاه قابل مقایسه نبود. علت، عدم ورزیدگی و عدم تجربه کافی رهبران برون مرزی اداره کل دوم بود.»
البته اسرائیلی‌ها از اطلاعات جمع‌آوری شده از طریق ۱۰ پایگاه برون مرزی اداره کل دوم ساواک نیز برای اهداف خود بهره‌برداری می‌کردند. به نوشته فردوست:
«پایگاه‌های اسرائیلی تا حدود سال ۱۳۴۵ ـ ۱۳۴۶ در ایران به فعالیت خود ادامه دادند و سپس اعلام کردند که چون اطلاعاتمان کامل شد پایگاه‌ها را تعطیل و به اسرائیل منتقل می‌کنیم و شبکه‌های ساخته شده در ایران نیز مستقیما از اسرائیل هدایت خواهد شد.
بدین ترتیب اسرائیلی‌ها ۳ پایگاه فوق را برچیدند و شبکه‌هایی که طی این سالها ایجاد شده بود (و حداقل ۳۰۰ سر مأمور و مأمور مستقل زبده داشت) را برای خود حفظ کرده و از طریق برون مرزی اسرائیل به تماس خود ادامه دادند. معهذا فعالیت سازمان اطلاعاتی اسرائیل در ایران ادامه یافت و نیمرودی به تماس با ساواک ادامه داد.»
درباره تاریخ شروع فعالیت پایگاه‌های برون مرزی اسرائیل در ایران، اسناد ساواک چنین حکایت‌کرده‌اند:
«در سال ۱۳۴۱ همکاری مشترک دو سرویس ایران و اسرائیل در مسیر عملیات جمع‌آوری پنهانی مستقیم (برون مرزی) در مرزهای کشور شاهنشاهی شروع و نماینده‌ای از سرویس اسرائیل در جنوب [آبادان] مستقر[شد].»
اگر چه وجود پایگاه‌های مزبور بهره‌چندانی برای ساواک به دنبال نداشت، ولی هزینه‌های سیاسی، اقتصادی و انسانی آن را رژیم پهلوی عهده‌دار بود. مع الوصف در اسناد ساواک به منظور سرپوش نهادن بر این واقعیت‌ها و توجیه این هزینه‌ها چنین آمده است:
«استقرار سرویس اسرائیل در جنوب در آغاز شروع فعالیت‌های برون مرزی به منظور استفاده از تجارب سرویس در امور برون‌مرزی بود ... .»
فردوست درباره مباحث مزبور چنین گفته است:
«زمانی که در سال ۱۳۴۰ به ساواک رفتم، سرتیپ علوی‌کیا (قائم مقام سابق ساواک) فردی به نام یعقوب نیمرودی را به من معرفی کرد و گفت که محمد رضا اجازه داده است که او با ساواک رابطه داشته باشد وتبادل اطلاعات نماید. نیمرودی درجه سرهنگ دومی داشت و رئیس اطلاعات سفارت مخفی اسرائیل بود. او یک ماه بعد به دیدن من آمد و ضمن تشکر از همکاری برخی ادارات کل ساواک (ادارات کل دوم و سوم و هشتم) پاکتی به من داد، دیدم که در پاکت مبلغ ۸۰ هزار تومان (یا ۶۰ هزار تومان) وجه نقد است. از او پرسیدم این مبلغ چیست؟ پاسخ داد: «از بدو همکاری برون مرزی هر ماهه این مبلغ به سرتیپ علوی کیا بابت هزینه‌هایی که ساواک در این همکاری متحمل می‌شود، پرداخت می‌گردد!» پاکت را به او پس دادم و گفتم: فعلا نزد خودتان باشد تا با علوی‌کیا ملاقات و موضوع را مطرح نمایم. او هم پس گرفت و خداحافظی کرد. با سرتیپ علوی کیا ملاقات کردم و جریان را پرسیدم. گفت: «مدتی است که اسرائیلی‌ها سه پایگاه برون مرزی در غرب و جنوب ایران احداث کرده‌اند و بابت‌هزینه‌هایی که ساواک از این بابت متحمل می‌شود هر ماهه این مبلغ را به ساواک می‌پردازند که به مسئول هزینه‌های سری ساواک داده می‌شود.»
گفتم: «اگر ساواک اجازه ایجاد این سه پایگاه را داده، دیگر اجاره خانه پرسنل اسرائیلی و تهیه غذا و سایر تسهیلات که با ستاد مرکزی ساواک نیست و اینها در هر محلی که هستند رئیس ساواک آن منطقه می‌تواند تسهیلات را فراهم آورد و هزینه مربوطه را خودشان بدهند.
در حالی که پرداخت وجه به ساواک مثل این است که بابت اجازه ایجاد سه پایگاه به مقام عالی ساواک رشوه می‌دهند. علوی کیا گفت: «هر طور مصلحت بدانید. ظاهرا راه حل پیشنهادی شما صحیح‌تر است.» به این ترتیب مسئله پول منتفی شد و نیمرودی دیگر هیچ بحثی در این باره نکرد. پاکروان اهل این حرف‌ها نبود، ولی به احتمال زیاد معتضد، که رئیس قسمت اطلاعات خارجی ساواک (یعنی ادارات کل دوم و هفتم [هشتم] بود به اتفاق علوی کیا، با نیمرودی وارد معامله شده و این پول را میان خود تقسیم می‌کردند.»
اسرائیلی‌ها در حالی این قبیل رشوه‌ها را به سران و مقامات ساواک پرداخت می‌کردند که از همه گونه امکانات این سازمان استفاده می‌کردند و از هر گونه حمایت لجستیکی و مالی و سیاسی تشکیلات مزبور برخوردار بودند که از مهمترین آنها تهیه اوراق هویت و پوشش ایرانی برای اعضای سرویس اطلاعاتی اسرائیل در ایران بود. این اقدام ساواک در واقع یک تعهد یک تمین غیر رسمی در قبال هر گونه عواقب احتمالی آن بود. به این معنا که در صورت افشای ماهیت جاسوسان سرویس اطلاعاتی اسرائیل یا دستگیری آنها از سوی کشورهای عربی هدف، این، ساواک و یا دولت ایران بود که باید هزینه و غرامت سیاسی آن را پرداخت می‌کرد واز این بابت هیچ‌گونه ضرر و زیانی متوجه رژیم صهیونیستی نبود. این قبیل همکاری‌ها، یک شیوه مرسوم و معمولی بین ساواک و سرویس اطلاعاتی اسرائیل در زمینه‌های مختف بود که در گزارش ذیل از سوی اداره کل دوم خطاب به ریاست ساواک به یک نمونه آن اشاره شده است:
«به طوری که استحضار دارند دوران خدمت آقای شاکری نماینده سرویس زیتون [نام رمز ایرانی نماینده سرویس اطلاعاتی اسرائیل] در پایگاه برون مرزی جنوب در تاریخ ۱۱/۱۲/۵۱ پایان پذیرفت و برابر اعلام نماینده سرویس زیتون در مرکز جانشی نامبرده به آقای یهودا یکوتیل ... چندی قبل وارد کشور شاهنشاهی گردید... .»● با عطف توجه به مراتب در فوق مستدعی است در صورت تصویب، اجازه فرمایند اوامر عالی جهت صدور مدرک ایرانی (شناسنامه) برای یهودا یکوتیل به نام احمد کاشانی و همسرش به نام هایده سلطانی به اداره کل پنجم ابلاغ گردد.»
آنچه مسلم است، استقرار پایگاه‌های برون مرزی اسرائیل در نواحی مرزی ایران و حضور جاسوسان اسرائیلی، نه تنها در چارچوب مصالح سیاسی و دیپلماتیک دولت و ملت ایران نبود و منفعتی برای کشور به دنبال نداشت، بلکه در بسیاری اوقات به ضرر ملت و کشور تمام می‌شد. این موضوع بیش و پیش از هر کس برای کارشناسان و مدیران ساواک قابل تشخیص و ارزیابی بود. چند سالی پس از توقف فعالیت پایگاه‌های اسرائیلی در مناطق غرب و جنوب ایران، نمایندگان سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی برای از سرگیری فعالیت مجدد این پایگاه‌ها پیشنهادهایی به سران و مقامات ساواک ارائه کردند. این در شرایطی بود که در آن مقطع زمانی، قرارداد الجزایر بین ایران و عراق منعقد شده و تنش‌های سیاسی واختلافات موجود بین طرفین فروکش کرده بود. لذا فعالیت مجدد سرویس اطلاعاتی اسرائیل وجاسوسان رژیم صهیونیستی‌علیه عراق، آن هم از طریق پایگاه‌های مستقر در مناطق مرزی ایران عواقب سیاسی مطلوبی برای کشور و ملت ایران در بر نداشت. به خصوص که اسرائیلی‌ها نیز چندان بی‌میل در ایجاد تنش بین ایران و عراق نبودند. زیرا اساسا هر گونه اختاف و درگیری بین ایران و کشورهای عربی و سالامی منطقه به نفع رژیم صهیونیستی بود. بنابراین علی رغم نظر منفی مدیران و کارشناسان ساواک در خصوص فعالیت مجدد پایگاه‌های اسرائیلی، دست‌های مرموزی موجب شد تا این پایگاه‌ها دوباره استقرار یافته و فعالیت خود را از سر گیرند. گزارش ساواک در این باره تاریخی و قابل تأمل است:
«برابر اظهار نماینده سرویس زیتون و مذاکرات دو جانبه آتی که قرار است در تهرانتشکیل گردد سرویس زیتون در نظر دارد سه مورد مشروحه زیر را مطرح نماید.
۱) استفاده مجدد از شبکه اطلاعاتی شمال.
۲) هکاری در زمینه نفوذ در اعراب از طریق اروپا.
۳) استقرار مجدد نماینده دوستان زیتون در جنوب.
● بررسی، نظریه و پیشنهاد:
۱) شبکه اطلاعاتی شمال
از سال ۱۳۴۶ شبکه‌هایی در شمال عراق جهت کسب اخبار داخلی عراق توسط عناصر بارزانی در سازمان‌های کشوری و لشگری عراق تشکیل و زیر نظر یکی از فرزندان بارزانی (مسعود) شروع به بهره‌برداری نموده بود ... . ضمن اینکه اخیرا به علت توافق ایران و عراق فعالیت این شبکه‌های نیز متوقف گردیده است، تجدید و برقراری ارتباط با مأموران، مستلزم یک سلسله فعالیت‌هایی در داخل و خارج عراق و همچنین برآوردن توقعات بیش از حد اکراد خواهد بود. زیرا فعلا کلیه سوابق منهدم و فعالیت‌های کلی متوقف می‌باشد و معلوم نیست به وسعت گذشته بتوان شبکه ایجاد نمود که مانند گذشته قابل بهره‌برداری باشد. ضمنان نباید نادیده گرفت که علاقمندی دوستان زیتون به تجدید فعالیت این شبکه اصولا ناشی از عدمرضایت آنان از سازش ایران و عراق می‌باشد و احیای این شبکه چه از طریق کشورهای اروپایی و همجوار عراق و چه از طریق ایران وسیله دوستان زیتون [اسرائیل] بالاخره به حساب ایران گذارده می‌شود و اثرات سویی در روابط بین ایران و عراق خواهد داشت. لذا در شرایط کنونی بهتر است در این زمینه اقدام نشود ... .
اینک که روابط ایران و عراق بهبود یافته نمایندگان دوستان زیتون تقاضا دارند که مجددا نماینده خود ار در جنوب مستقر نمایند. با عطف به اینکه استقرار نماینده دوستان زیتون در جنوب در ابتدا به علت استفاده از تجربیات دوستان [اسرائیلی] در امور برون مرزی بوده و در حال حاضر تجربه کافی به دست آمده واز سوی دیگر چنانچه نماینده دوستان زیتون مجددا در آبادان مستقر گردد صرف نظر از اینکه ممکن است اعمال و رفتار گذشته خود را از جمله تماس با یهودیان و اسرائیلی‌های مقیم آبادان دنبال نمایند، احتمال دارد ادامه مجدد عملیات مشترک در جنوب با شگرد کاری که دوستان [اسرائیلی] دارند اثرات نامطلوبی در روابط ایران و عراق داشته باشد. علیهذا اصلح است که در مورد استقرار مجدد نماینده دوستان زیتون در جنوب، اقدامی به عمل نیاید.»
رأی منفی مدیران و کارشناسان ساواک درباره استقرار پایگاه‌های برون مرزی و نمایندگان سرویس اطلاعاتی اسرائیل در مناطق مرزی کشور، موجب شد تا رئیس ساواک نیز با این خواست اسرائیلی به طور صریح مخالفت کند. نصیری رئیس ساواک در پاسخ به نامه مدیران ذی‌ربط آن تشکیلات می‌نویسد:
«شبکه اطلاعاتی شمال دیگر معنایی ندارد. شبکه همکاری در جنوب هم به مصلحت نسیت.»
قابل توجه اینکه ساواک منطقه خوزستان نیز در این باره گزارش بلندی تدوین و به مرکز ارسال می‌کند و به طور صریح با فعالیت مجدد پایگاه‌های برون مرزی و نمایندگان سرویس اطلاعاتی اسرائیل در مناطق مرزی شمال و جنوب کشور مخالف می‌نماید. در این نامه به شگردها و ترفندهای منفعت جویانه اسرائیلی‌ها که عمدتا مغایر مصالح سیاسی دولت وقت بود، به صراحت اشاره شده است.
در بخشی از نامه رئیس ساواک خوزستان چنین می‌خوانیم:
«عطف به ۳۸۳۱۹/۲۴۳ ـ ۱/۱۱/۵۴
موضوع استقرار مجدد رهبر عملیات برون مرزی دوستان زیتون در آبادان و شروع همکاری مشترک با پایگاه برون مرزی، این ساواک با بررسی سوابق همکاری ۱۲ ساله دوستان زیتون در خوزستان و نتایجی که در گذشته به دست آمده به شرح زیر اظهار نظر می‌گردد:
۱) دوستان زیتون انتظار بهره کار منابع را داشته و به حفاظت آنها کمترین توجهی نمی‌نمودند و در نتیجه آخر الامر تعدادی منابع ایرانی و عراقی لو رفته و تعدادی نیز دستگیر و اعدام و تعداد هم متواری و پناهنده شدند که هنوز از نظر تأمین مخارج خانواده آنها ساواک با مشکلاتی درگیر است.
۲) به طور کلی عدم آشنایی رهبر عملیات برون مرزی دوستان [اسرائیلی‌ها] به زبان خارجی و بعضا عدم آگاهی از خصوصیات اخلاقی، طرز زندگی، آداب و سنن وتعصبات مذهبی منطقه‌ای ساکنان نوار مرزی باعث می‌گردد که اگر رهبر عملیات دوستان زیتون از ابتدای نشان کردن در جریان ما وقع قرار نگیرد به نامه پراکنی و شکوه و شکایت نزد اولیای خود در مرکز می‌‌پردازد [...]. و اگر در جریان قرار گیرند و در عملیات شرکت کنند ناخودآگاه چنان رفتار می‌کنند که نشان شده را یا بری از همکاری و یا بسیار متوقع ویا مطلع از فعالیت به نفع یک کشور بیگانه می‌نمایند [...]. بعضا دوستان زیتون مایل بودند که زیرکانه و مخفیانه منابع پایگاه برون مرزی خود را مستقیما خود از طرق دیگری اداره نمایند [...] .
۳) با توجه به توافقات سیاسی و مرزی بین دولتین ایران و عراق و تعهدات ناشی از آن و تشدید مراقبت‌های نوار مرزی و هوشیاری دستگاه‌های ضد اطلاعاتی حریف و صدور اوامر مؤکد در زمینه رعایت کامل حفاظت در جلوگیری از لو رفتن عوامل ودیگر کارهایی که به حسن نیت سیاسی دولت شاهنشاهی لطمه بزند. به نظر می‌رسد در حال حاضر با در نظر گرفتن موارد بالا به هیچ وجه ریسک کردن در فعالیت‌های مشترک برون مرزی و تشکیل شبکات [شبکه‌های] اطلاعاتی و گسترش آن به لاح نباشد. زیرا دوستان زیتون به این مسأله اهمیتی نمی‌دهند و محتملا دلشان به حال ما نسوخته و با اوضاع و احوالی که به همین علت بعدا از نظر سیاسی بین ایران و عراق روی خواهد داد و عکس العمل اعراب روی ایران اعتنایی نخواهند نمود.
نتیجه اینکه با توجه به مقدار زیاد یهودی ایرانی که در آبادان وجود دارد و شناسایی دوستان زیتون روی آنها و اینکه اکثر این یهودی‌ها در بیشتر شئون مختلف اجتماعی و تجاری آبادان و خرمشهر نفوذ کامل دارند و سابقه امر نشان می‌دهد که رفت و آمدهای مشکوک و بی دلیل رهبران عملیات اعزامی دوستان [اسرائیلی] در گذشته به نقاط پست و دور افتاده شهر احتمال آنها را با این یهودی‌ها و یا عوامل دیگری دور از برنامه همکاری مشترک و به طور کلی دید ساواک [... است].»
علی رغم این قبیل اظهار نظرهای مخاف کارشناسان و مدیران ساواک، این بار هم دست‌های مرموز وارد صحنه شدند و منافع اسرائیل را بر مصلحت سیاسی ایران آن دوران ترجیح دادند. به گونه‌ای که ساواک نیز بی هیچ چون و چرا، تسلیم دستوری شد که نصیری به عنوان رئیس ساواک آن را این گونه به تشکیلات زیر مجموعه خود ابلاغ کرد:
«اکنون شبکه‌های همکاری جنوب را شروع نمایید.»
و به این ترتیب در تاریخ ۲/۳/۱۳۵۵ نماینده سرویس اطلاعاتی اسرائیل به ایران آمد و فعالیت پایگاه‌های برون مرزی رژیم صهیونیستی در مناطق جنوب و شمال مجددا آغاز شد واین تلاش اسرائیل در مناطق مرزی ایران تا زمان سقوط رژیم شاهنشاهی پهلوی تداوم داشت.
نفوذ در سازمان‌های فلسطینی
ساواک پوشش بسیار مناسبی برای سرویس اطلاعاتی اسرائیل به منظور نفوذ در گروه‌ها و سازمان‌های مبارز فلسطینی بود.
مجموعه شرایط سیاسی و جغرافیایی کشور ایران و نیز ساختار و موقعیت حاکم بر ساواک، بستر بسیار مناسبی برای دستگاه اطلاعاتی اسرائیل فراهم آورده بود. سرویس اطلاعاتی اسرائیل با بهره‌گیری از این بسترها و فرصت‌ها اهداف خود را در اقصی نقاط جهان، به ویژه در کشورهای اسلامی علیه مجاهدان و مبارزان و سازمان‌های فلسطینی تعقیب می‌کرد و در این مسیر از همه گونه‌مساعدت و حمایت و پشتیبانی ساواک برخوردار بود. این قبیل بهره‌برداری‌ها موجب شده بود، ساواک به مثابه ابزار و آلت دست در خدمت آرمان صهیونیسم قرار گیرد.
نامه سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی به ساواک در جهت توجیه مقامات این تشکیلات نمونه خواندنی و قابل تأمل در این باره است:
▪ «از: سرویس زیتون
▪ شماره گزارش: ۱۰/۱۰
▪ تاریخ: ۸/۶/۷۶ [۱۹۷۶ م / ۱۳۵۵ ش]
▪ درباره: عملیات نفوذی مشترک برای نفوذ عامل به داخل سازمان جبهه خلق برای آزادی فلسطین.
پیرو مذاکرات حضوری دربارة موضوع فوق، اینجانب علاقمندم فواید احتمالی این طرح را تشریح نمایم:
تردید وجود ندارد که جبهه خلق برای آزادی فلسطین (سازمان جرج حبش) دارای روابط نزدیکی، هم از نقطه نظر ایدئولوژیک و هم از نظر عملیاتی، با سازمان‌ها افراطی سراسر جهان می باشد ... . بنابراین کاملا ضرورت دارد که اطلاعات قابل اطمینان از میان صفوف سازمان مزبور جمع‌آوری گردد ... . با در نظر گرفتن این موضوع که سازمان حبش اکنون مدتی است که از سازمان‌های تروریستی در کشور شما حمایت می‌نماید چنین به نظر می‌رسد که نفوذ در این سازمان باید مورد توجه خاص سرویس شما [ساواک] باشد ... . برای اجرای این چنین طرحی می‌توانیم کلیه مراحل عملیات را با یکدیگر طرح ریزی نماییم. یک کاندیداری مناسب ایرانی را می‌توان به داخل یک سازمان دست چپی در خارج از کشور نفوذ داد و بدین ترتیب پوشش مناسبی برای عملیات آینده او به وجود آورد ...»
گزارش ساواک درباره موافقت رئیس این تشکیلات با طرح اسرائیلی‌ها چنین است:
«... تیمسار ریاست ساواک مقرر فرمودند اداره کل دوم ضمن بررسی موضوع و تماس با سرویس اسرائیل به منظور تنظیم طرح عملیاتی مورد نظر از عوامل اداره کل سوم به منظور نفوذ استفاده نماید ... .
● حوزه تیمسار ریاست ساواک ـ محیط»
یادآوری این نکته خالی از فایده نیست که ساواک در این مسیر از عوامل عرب غیر ایرانی استفاده می‌کرد. به گونه‌ای که در اجرای طرح پیشنهادی و مورد تقاضای سرویس اطلاعاتی اسرائیل مبنی بر نفوذ در جبهه خلق برای آزادی فلسطین از عنصری به نام «عبد الرحمن غندوره» استفاده شد و نامبرده برای اجرای نقشه مزبور به بغداد اعزام گردید.
● سفارش‌های اطلاعاتی
ارتباط و همکاری‌بین ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل و فرارت از آن، ارتباط و همکاری رژیم صهیونیستی با دولت و دربار شاهنشاهی ایران در حدی بود که اسرائیلی‌ها به طور گستاخانه و طلبکارانه برای خود این حق و امتیاز را قایل بودند که هر گونه اخبار و اطلاعات مورد نیاز خود را به دستگاه‌ها و یا اشخاص ذی‌ربط در سطوح مختلف سفارش بدهند. این سفارش‌های اطلاعاتی نه فقط ساواک و مقامات علی رتبه آن تشکیلات، بلکه حتی شخص محمد رضا شاه پهلوی را نیز شامل می‌شد. در ذیل به نمونه‌هایی از این گستاخی‌اسرائیل اشاره می‌شود.
▪ «از: بهار [سرویس اسرائیل]
▪ به: تیمسار فرازیان
▪ تاریخ ۵/۲/۷۵ [۱۹]
▪ موضوع: مراسم رژه ارتش عراق
۱) مراسم رژه بزرگ ارتش عراق در تاریخ یکشنبه ۴ مه ۱۹۷۵ [۱۳۵۴] در بغداد گزارش می‌شود.
۲) مراسم از تلویزیون بغداد پخش می‌شود.
۳) خواهشمند است عکس از این مراسم را در هنگام عبور، بر روی یک نوار Video برای ما تهیه نمایید.»
ساواک نیز بلافاصله به این تقاضای اسرائیلی چنین پاسخ می‌دهد:
● «درباره: مراسم رژه ارتش عراق
بازگشت به یادداشت مورخه ۵/۲/۷۵ [۱۹]
بدین وسیله تعداد سه حلقه فیلم ویدئو که از مراسم سان و رژه ارتش عراق گرفته شده، به پیوست ارسال می‌گردد.»
نمونه دیگر سفارش اسحاق رابین نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی به محمد رضا پهلوی است. وی به محمد رضا سفارش می‌دهد که در ملاقات آتی خود با سادات رئیس جمهور وقت مصر، افکار ودیدگاه‌های او را درباره مسائل منطقه و اسرائیل جویا شده و به اطلاع رژیم صهیونیستی برساند.
اسحاق رابین در این نامه ضمن اشاره بهدیدرا سال ۱۳۵۵ خود از ایران و ملاقات با محمد رضا پهلوی نوشته است:
«اعلیحضرتا، در مدتی که اینجانب برای آخرین بار افتخار زیارت اعلیحضرت را داشتم، یعنی موقعی که فاصله چندانی با انعقاد قرار داد موقت با مصر نمانده بود، اوضاع مملو از حوادث مهم و تحولات ناگهانی بوده است. من اغلب مذاکرات طولانی و جالب خود را با اعلیحضرت بیاد می‌آورم که طی آن جنابعالی حمایت خود را از قرار داد موقت بین مصر و اسرائیل ابراز فرمودید.
... من همچنین معتقدم که بسیار ارزنده خواهد بود که آن اعلیحضرت طی بازدید پرزیدنت سادات از ایران افکار او در مورد حوادث منطقه، امکانات مربوط به رفع مناقشه اسرائیل با همسایگانش و راه وصول به این هدف و مداخله سوریه در لبنان و عکس العمل [تأثیر] اوضاع لبنان بر روی حوادث منطقه و آینده لبنان مطلع شوید. بسیار سپاسگزار خواهم بود هر گاه از اندیشه‌های آن اعلیحضرت و پرزیدنت سادات در مورد این مسائل آگاه شوم.
محمد تقی تقی‌پور
منبع : شبکه اطلاع رسانی کاوش