سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

ابومازن مهره نمایشی در بازی قدرت


ابومازن مهره نمایشی در بازی قدرت
«بالاخره ماهیت طرح از پیش تعیین شده ابومازن (محمود عباس) برای حذف و به حاشیه كشیدن جنبش حماس مشخص شد. هر روز كه می گذرد و در لابه لای موضع گیری های سران كاخ سفید و تل آویو بسیاری از وقایع موجود نسبت به بحران غزه را در می یابیم.
بحران غزه به دلیل حملات مسلحانه اعضای وابسته به حماس نبود، این بحران به خاطر كودتای نظامی حماس برای دستیابی به قدرت در نوار غزه و حذف سران جنبش فتح و اخراج آنها از غزه نبود، این بحران تنها و تنها برای محقق ساختن اهداف مشترك اسراییل و آمریكا در نوار غزه به راه افتاده است و امروز پس از آن كه نقاب از چهره بسیاری از واقعیت ها برداشته شد، دیدیم كه ابومازن عزت را برای بدست آوردن قدرت فدا كرد و تاریخ فلسطین هرگز این ننگ را فراموش نخواهد كرد.»
پایگاه اینترنتی عرب سایت با ارایه تحلیلی تحت عنوان «ماهیت طرح ابومازن رسوا شد» می نویسد: «طرح نهایی جنبش فتح و نیروهای مسلح سازمان امنیتی تشكیلات خودگردان ازهمان آغاز بحران غزه براساس برنامه ریزی و سازماندهی از پیش تعیین شده انجام گرفت. تمامی نیروهای سازمان امنیتی و اطلاعاتی تشكیلات خودگردان چه در خارج از سرزمین های اشغالی و چه در داخل آن آموزش های نظامی پیشرفته توسط فرماندهان با تجربه آمریكایی و حتی بعضا اسراییلی را گذراندند.
این نیروها به پیشرفته ترین سلاح های سبك و سنگین مجهز بودند و داده های اطلاعاتی دقیق توسط سازمان اطلاعات اسراییل چه به وسیله مزدوران داخلی و چه به وسیله ماهواره های تجسسی در اختیار این افراد قرار داده می شد.
اصل این بحران از زمانی شروع شد كه این نهادهای مزدور فلسطینی در داخل تشكیلات خودگردان به سرعت خارق العاده ای ریشه دواندند، آنقدر كه بسیاری از دستورهای مهم و سرنوشت ساز فلسطین به دست سركردگان این گروه ها اتخاذ می شد وابومازن تنها نقش مهره نمایشی را در این بازی ایفا می كرد.» در ادامه این تحلیل آمده است: «هدف اصلی این تیم سازماندهی شده در داخل تشكیلات خودگردان آن بود كه مسیر قضایا در نوار غزه را به سمت و سویی ببرد كه امروز رفته است.
این جریان كه كاملا سازماندهی شده بود برای نقش رسانه های خبری و كاركرد آنها جهت معكوس ساختن بسیاری از وقایع نیز برنامه ریزی كرده بود و الحق به خوبی توانست این جریان را تا بدین لحظه به سمت و سویی كه خود و اربابانش می خواستند، هدایت كند. هدف و خواسته اصلی آمریكا واسراییل از به راه انداختن بحران نوار غزه آن بود كه سرزمین های اشغالی را به همان وضعیتی در بیاورند كه امروز لبنان و عراق در آن بسر می برد.
خواسته اصلی سردمداران این جریان آن است كه ائتلاف های مشابه به آنچه كه در عراق و لبنان وجود دارد در فلسطین تشكیل شود، ائتلافی چون ائتلاف سنیوره-دولت بوش یا ائتلاف دولت مالكی با كاخ سفید. در تمامی این قضایا كشورهای مورد نظر به دو جبهه تقسیم شده اند، جبهه حزب حاكم و جبهه معارض.
همین امر مانع از ثبات سیاسی و امنیتی در عراق و لبنان شده است و این دو كشور را به عرصه ای برای فعالیت گروه های خارجی و دخالت های اجنبی تبدیل كرده است.» در این تحلیل می خوانیم:بی ثباتی عراق، لبنان و بالاخره فلسطین شاید به ظاهر به سود منافع آمریكا در منطقه آن هم وی وضعیت كنونی آمریكا در عراق نباشد اما در طولانی مدت اهداف كاخ سفید در منطقه را محقق می سازد.
سوق دادن افكار عمومی جهان به سمت و سویی چون مطرح ساختن سوریه به عنوان كشور حامی فعالیت های تروریستی و بالاخره جلوه دادن مقاومت های اسلامی منطقه چون حماس و حزب الله لبنان به عنوان نظامیان آشوب طلب و مخالف با دموكراسی تنها با یك هدف انجام می گیرد: تعداد پایگاه های نظامی آمریكا در كشورهای منطقه به عناوین مختلف چون تامین امنیت و دفاع از حریم آن كشورها در برابر حملات احتمالی ایران افزایش یابد.
هدف بعدی این جریان آن است كه محور تهدید امنیتی اسراییل یعنی محور ایران، سوریه و حزب الله تضعیف شود زیرا این محور از استراتژیكی ترین محورهای درونی منطقه است و در تمامی معادلات سیاسی منطقه حرف اول را می زند، بنابراین تا زمانی كه این محور از قدرت و توانایی لازم جهت تهدید امنیت اسراییل برخوردار است كابوس كاخ سفید و تل آویو همچنان باقی خواهد بود اما بازگردیم به بحران فلسطین؛ این بحران در واقع به مثابه شلیك تیری به دو هدف است.در انتهای این مطلب آمده است: «اما هدف سوم این جریان فراهم ساختن بستر لازم جهت محقق ساختن طرح بوش یعنی تاسیس دو كشور مستقل فلسطینی و اسراییلی است.
سردمداران تل آویو در راس آن آریل شارون، نخست وزیر سابق اسراییل برای محقق ساختن این رویای بوش پیش شرط هایی را تعیین كرده بودند كه از جمله این پیش شرط ها تشكیل كشور مستقل فلسطین در محدوده و مرزبندی مشخص، جداسازی این كشور از مناطق فلسطینی حساسیت زا برای اسراییل چون نوار غزه، كمرنگ شدن قضیه بازگشت آوارگان فلسطینی در قبال دادن برخی از امتیازات و به حاشیه كشاندن كامل قضیه بیت المقدس است؛ یعنی در یك كلام تشكیل یك كشور مستقل فلسطینی براساس معیارهای اسراییلی.
امروز بحران فلسطین كه منجر به ایجاد شكاف و اختلاف میان گروه های فلسطینی و جداسازی مناطق نوار غزه و كرانه باختری از یكدیگر شده است در راستای محقق ساختن این امر انجام می گیرد وتنها كسی كه باید جوابگوی ملت فلسطین باشد ابومازن است، كسی كه عزت را فدای قدرت كرد و خون شهیدان فلسطینی را به كمترین بهای ممكن فروخت. تاریخ فلسطین هرگز این داغ ننگین را فراموش نخواهد كرد.»
منبع : روزنامه شرق