دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

... و اینک در نقد بیانیه حاجی مایلی : این مقاله تیتر ندارد ؟!


... و اینک در نقد بیانیه حاجی مایلی : این مقاله تیتر ندارد ؟!
زمانیکه بیانه باشگاه استقلال علیه مایلی کهن منتشر شد ، خالی از لطف نبود تا نگارنده نقدی بر آن بیانه در مطلبی با عنوان " نقدی بر بیانیه باشگاه استقلال " بنویسد ( هر چند که هنوزهم پشیمان نیستیم ) اما اینک و پس از مطالعه نامه سرگشاده مایلی کهن به صحبت‌های اخیر مسوولان باشگاه استقلال و امیر قلعه نویی ، بر خود واجب دانستیم که پیرامون این مساله ، چند خطی به رشته تحریر در آوریم !
● جدال نا برابر!
مایلی کهن به خوبی می داند که خود را وارد چه بازی خطرناکی کرده است .
همگان خاطره کشمکش و جدال او با دایی را به یاد دارند ، اما یک طرف قضیه علی دایی بود که جماعتی از او دل چرکین بودند اما این بار مایلی کهن نه تنها به جنگ با قلعه نوعی که به نوعی به ستیز با اهالی آبی پرداخته است .
او با زیرکی ، در ابتدای نامه خود سعی در یار کشی و جذب هوادار می کند و مردم ایران را به یاری می طلبد و آنان را با القابی چون قهرمان و دوست داشتنی ، به طرفداری از خود فرا می خواند .
جمله اول مایلی کهن نشان از یک حماسه می دهد .
در ابتدای نامه ، او از عملکرد شرافتمندانه تیمش دفاع می کند که مقابل حریفی که در آستانه قهرمانی قرار داشت ، جوانمردانه و تا دقایق پایانی ایستادگی کرد و هیچگاه کم فروشی نکرد .
به ناگاه سکته ای در جملات مایلی کهن ، تپش قلب خواننده را افزایش می دهد !
او برای کوبیدن قلعه نوعی و اطرافیانش بی پروا از ادبیات لمپنیسم و چاله میدانی استفاده می کند تا شاید همان معدود مخاطبینی که در ابتدای نامه به سمت خود کشانده بود را هم از دست بدهد .
● جواب های ،هوی است ؟!
نمی دانیم چرا مایلی کهن اینگونه بی پروا و به دور از نزاکت از این واژه ها استفاده کرده است ، اما شاید دلیل اصلی آن ، دهن کجی مایلی کهن به بیانه باشگاه استقلال باشد که در آن از مایلی کهن خواسته شده بود ادبیات خود را اصلاح کند .
● تحصیل کرده ها به بهشت می روند ؟
مایلی کهن ادعا می کند که یک مربی تحصیل کرده است .
به راستی جامعه تحصیلکرده این مملکت ، اینگونه بر خوردها را می پسندد ؟
مایلی کهن که داعیه سواد و شعور دارد ، چرا می بایست کوتاهی قد و اشتباهات لپی قلعه نوعی را به رخ او بکشد ؟
در اینکه ادبیات گفتاری و لحن بیان قلعه نوعی تا حدودی افراد را به ستیز و مقابله با او می کشد شکی نیست ، اما به نظر، مایلی کهن می توانست از جملات مناسب تری استفاده کرده و بدون بازی با کلمات ، پاسخ قلعه نوعی و مسئولان استقلال را بدهد .
در ادامه نامه ، مایلی کهن ، مخاطبش را متهم به نوچه پروری و نوچه بازی و عوام فریبی و کارهای ناصواب می کند . ترکش نیش و کنایه های مایلی کهن ، حالا به اطراف هم پخش می شود و سر و کله بعضی از دانه درشتهای فوتبال را هم نوازش می کند !
آقای مایلی کهن عزیز ، شما چه گام مثبتی در برابر پدیده شارلاتانیسم در فوتبال ما برداشته ای که دیگران را به اصلاح امور خویش فرا می خوانی ؟
فوتبال ما سالهاست که با این امور انس گرفته است .
بازیکن سالاری ، دلالی ، ستاره پروری ، شرط بندی ، تبانی ، جادوگری ، ترور شخصیتی ، بی تعصبی ، دوپینگ ، میزامپلی ، توهین و هتاکی به داور و مربی و بازیکن و ...
● خدایا کمکم کن !
تا اینجای کار نامه خوب ( البته از نگاه مایلی کهن ) از آب در آمده و در و تخته در کنار هم خوب جفت شده اند .
یک شروع حماسی ، یک دفاع جانانه ، یک حمله بی پروا و حالا نوبت چیست ؟
درست حدس زدید ! یک دفاع آن هم از نوع مظلوم نمایانه !
مایلی کهن حالا از خداوند متعال در خواست کمک می کند و ارداه او را مافوق تمامی ارداه های عالم می داند که البته در این موضوع هیچ شکی نیست که یدا... فوق ایدیهم .
اما جناب آقای مایلی کهن ، آیا به خاطر نداشتید که خداوند عزوجل ستارالعیوب است و در درگاه ربوبی مسخره گر سخت کیفر می شود؟!
● آهای ، نبود نفس کش !!!
مایلی کهن پس از تاخت و تاز به قلعه نوعی ، می خواهد فتح و فتوحاتش را ادامه دهد ، پس اطرافیان امیر را هم با کلماتش مورد لطف و رحمت قرار می دهد تا به نوعی آنها هم حساب کار دستشان بیاید که مبادا پشت سر او حرفی بزنند که با آنها هم همان کاری خواهد کرد که امروز با امیر کرد !
● بزن بزن که داری خوب می زنی !
این روزها فوتبال ما ، روزهای آرامی را طلب می کند اما همه و همه دست به دست هم داده اند تا تیشه به ریشه این فوتبال تب دار مریض بزنند .
شاید عدم وجود یک ساختار مشخص ، باعث شده تا هر کس در هر زمان و با هر جایگاهی و با هر ادبیاتی دیگران را مورد هجمه قرار دهد و هر چه دل تنگش خواست بگوید !
● نوستالژی
دلمان برای سیروس قایقران تنگ شده است !
دلمان برای خاطرات ، تعصب ، اشکها و لبخندهای بازیکنان دهه ۵۰ و ۶۰ تنگ شده است !
دلمان برای کشیده ای که ۲۰ سال پیش به خاطر تیم ملی از معلم می خوردیم ، تنگ شده است !
دلمان از فوتبال حرفه ای ، گرفته است !
دلمان از تبلیغات روی لباسها ، گرفته است !
دلمان از اسکوربورد و تابلوی الکترونیکی و واکی تاکی داوران ، گرفته است !
دلمان از این حرفها و توهین ها ، به درد آمده است !
دلمان برای همان فوتبال علی اصغری ، تنگ شده است !
از این فوتبال ۲۰۰۰ چهره ، دارد حالمان به هم می خورد !!!
و دیگر هیچ ...
مهدی شیشه بری
منبع : پارس فوتبال


همچنین مشاهده کنید