شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


مجسمه داریوش و کاخ دروازه شوش


در فاصله سال های ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۹ هیات باستان شناسی فرانسه كه قبل از این نیز كاوش هایی را در شوش انجام داده بود، بنا به درخواست اداره كل وقت حفاظت از آثار و بناهای تاریخی ایران برای از سرگیری مطالعه كاخ های هخامنشی در شوش كار تحقیق و كاوش در این زمینه را آغاز كرد. بسیاری از بقایای كاخ های هخامنشی كه از سال ۱۸۵۴ در تپه آپادانای شوش كشف شده بودند، در آن هنگام زیر پوششی از علف های هرز پنهان مانده بودند و بسیاری از بازدیدكنندگان كه قصد دیدار از آثار هخامنشی مكشوفه در شوش را داشتند و روز به روز نیز بر تعداد آنها افزوده می شد، بیهوده در لا به لای علف های هرز به دنبال یافتن نشانه هایی از كاخ های باشكوه هخامنشی بودند. از این رو پیشنهاد شد تا برای مشخص ساختن طرح و نقشه داخلی كاخ ها، بر روی سنگ چین ها و پی كاخ ها، دیوارهایی از خشت ساخته شود. برای انجام این امر لازم بود كه با بررسی دقیق آثار مشهود به جای مانده، از حاصل مطالعات مكنوم Macquenem و پیله Pillet كه قبلا طرح هایی از كاخ ها را كشیده و برخی قسمت ها را بازسازی كرده بودند، به عنوان اطلاعات پایه ای استفاده شود. مسئولیت اجرایی طرح به عهده دانیل لدیری Daniel Ladiray ، مهندس فرانسوی عضر CNRS (مركز ملی مطالعات علمی فرانسه) سپرده شد. عملیات از بخش جنوب غربی تپه كه ورودی كاخ را همان جا می دانستند، آغاز شد. از همان ابتدای خاكبرداری متوجه شدیم كه در تعیین محل دروازه ورودی كاخ و معبرهای آن اشتباهاتی صورت گرفته است و این مساله تعجب همه ما را بر انگیخته بود. بنابراین تصمیم گرفتیم كه محوطه مورد بررسی را گسترش بدهیم و عملیات خاكبرداری و كاوش را به ضلع شرقی و ورودی L ، در طرح مكنوم هدایت كنیم چرا كه ورودی (L) به شكل كامل از زیر خاك بیرون آورده نشده بود و به فضای سنگ فرش شده وسیعی باز می شد. در آن سوی دروازه تا حدود منتهی الیه حاشیه شرقی تپه در فاصله ای به طول صد متر عملیات كاوش كه پیشتر توسط لوفتوس Loftus و دیولافوا Dieulafoy انجام گرفته بود، در حد ترانشه های كم عمق متوقف مانده بود. در جریان این كاوش ها، باستان شناسان نتوانسته بودند به لایه مربوط به عصر هخامنشیان برسند. بعدها، مكنوم با هدف یافتن آثاری از گورهای عیلامی، محوطه سنگفرش شده رو به روی ورودی كاخ را حفاری كرد. در سال ۱۹۴۸ رومن گریشمن بار دیگر عملیات كاوش را در حاشیه تپه از سر گرفت اما با رسیدن به طبقات دوره اسلامی كار حفاری متوقف شد. بنابراین تصمیم گرفتیم تا با به خدمت گرفتن كارشناس و باستان شناس عصر اسلامی در مركز ملی مطالعات علمی خانم مونیك كروران Monique Kervran گمانه را باز كنیم و دانیل لدیری نیز كار بررسی نقشه و طرح كاخ ها را ادامه دهد.
مجسمه داریوش
این گمانه در ۲۳ دسامبر ۱۹۷۲ باز شد. با تمیز كردن بخشی از آثار كه پیشتر گریشمن آنها را از زیر خاك بیرون آورده بود، در داخل گودالی مملو از خاكستر، قطعه سنگی خاكستری رنگی پیدا شد كه به نظر می رسید بر روی آن حجاری شده است. كشف این سنگ چندان ما را متعجب نساخت زیرا در هر گوشه ای از تپه قطعاتی از سر ستون های كاخ های هخامنشی پراكنده شده بود. فردای آن روز قطعه سنگ بزرگی پیدا شد كه به نظر می رسید بخشی از یك مجسمه بزرگ باشد. آنچه كه در نگاه اول توانستیم تشخیص بدهیم، بازو و مشت بسته دست چپ در این مجسمه بود. چنین كشفی بسیار مهم و جالب توجه بود. زیرا تا آن هنگام نمونه ای از مجسمه های هخامنشی شناسایی نشده بود. به نظر می رسید كه این مجسمه در داخل گودالی به _ متعلق به دوران اسلامی _ به طور اتفاقی افتاده است و یا كسی آن را داخل گودال پرت كرده است. یكی از همكاران گروه كه مشغول كنار زدن خاك از روی مجسمه بود، وقتی به كمربند مجسمه رسید، بر روی آن كتیبه ای به خط هروگلیف را مشاهده كرد كه توانست نام داریوش را نیز بر روی آن پیدا كند و بخواند. وی تصور می كرد كه شیء كشف شده محدود به این قسمت می باشد ولی ناگهان متوجه شد كه مجسمه هم چنان در پایین ادامه می یابد. لذا نحوه حفاری قبلی را كه با دقت كمتری صورت می گرفت،‌ كنار نهاد و كاوش را به طور منظم و با دقت بیشتری ادامه داد. پس از زدودن خاك ها از روی مجسمه، كتیبه های میخی و هروگلیف در جلوی پیراهن حجاری شده دیده شد. برای این كه كار حفاری به طور دقیق تری انجام گیرد، مجبور شدیم، محدوده ای به حجم صد متر مكعب (ابعاد ۱۰×۱۰ متر) را با حوصله حفاری كنیم تا به این ترتیب لایه های اسلامی _ ساسانی، پارتی و سلوكی آسیب نبینند. چندین هفته طول كشید تا مجسمه به طور كامل از زیر خاك بیرون آورده شود. با وجود این كه مجسمه سر نداشت ولی با این حال هنوز هم حجم و ابعاد آن بزرگ بود. ارتفاع آن در حدود ۵/۲ متر و وزن آن به چندین تن می رسید. مجسمه بر روی پایه ای قرار گرفته بود و با توجه به متن كتیبه ها، یقیق یافتیم كه مجسمه از آن داریوش، شاه هخامنشی است. وی به حالت ایستاده قرار داشت كه پای چپ، كمی جلوتر از پای راست و بازوی راست به حالت افتاده بود كه با دست راست نیز چوب دستی كوتاهی را نیز محكم گرفته بود. ساعد چپ بر روی سینه قرار گرفته بود و با دست چپ شاخه ای از گل نیلوفری را گرفته بود. بر روی هر دو مچ دست، النگویی ساده دیده می شد. داریوس لباس رسمی مراسم هخامنشیان را به تن داشت. لباسی چیندار با آستین هایی بلند كه به صورت مورب برش داده شده بودند و كمربندی كه در جلو گره می خورد، لباس را به تن سفت می كرد. خنجری در این كمربند جای داده بودند كه بر روی لبه بین قبضه و تیغه آن با ظرافت بسیار كنده كاری شده بود. در جلوی لباس، چین هایی از بالا به پایین به حالت افتاده دیده می شود. در حالی كه در سایر قسمت ها، چین ها عمودی هستند كه از پایین آنها به شكل زیگزاگ است. روی چین های سمت راست، كتیبه ای به خط میخی و در سمت چپ، كتیبه ای به خط هیروگلیف حك شده است. پادشاه كفش های سر هم بدون بند پوشیده است. پایه مجسمه به صورت بلوك سنگی چهارگوشی است، كه سالم در زیر خاك باقی مانده است. روی پایه مجسمه تزیینات مصری و كتیبه هایی حك شده است. اما آن چه كه بیش از هر چیزی به نظر عجیب می رسید این بود كه مجسمه به طور عمودی روی ۲ قطعه سنگ بزرگ محكم شده بود كه این سنگ ها نیز روی سنگریزه ها قرار گرفته بودند. مجسمه به دیواره آجری تكیه داده شده بود. بر روی پایه های ستون های تالار مركزی كتیبه ای به سه زبان پیدا شد كه فرانسوا والا Fransois Vallal ، متخصص كتیبه های هیات حفاری به سرعت آنها را ترجمه كرد و به این ترتیب، گروه حفاری توانست كاخ را شناسایی كند: خشایارشا، پادشاه ایران چنین می گوید: «داریوش شاه با یاری اهورامزدا این دروازه را بنا نهاد، داریوش كه پدرش بود.» به این ترتیب، هیات توانسته بود، در ورودی كاخ را شناسایی كند. و مجسمه در سمت چپ ورودی كاخ قرار گرفته بود. در سمت راست دروازه روكشی دیده می شد و همین مساله این فرض را در ذهن تقویت می كرد كه شاید مجسمه دیگری در سمت راست آن قبلا وجود داشته كه اینك از بین رفته است و شاید برخی قطعات سنگی كه امروز در موزه لوور نگهداری می شوند، مربوط به این مجسمه باشند. به نظر می رسد كه مجسمه داریوش، حجم عظیمی از اطلاعات را در خود پنهان كرده است. سبك و نوع مجسمه به دلیل وجود كتیبه های میخی و هیروگلیف، تزیینات پایه مجسمه در امتداد دو سمت آن كه نقش ۲۴ ملت امپراطوری را به صورت زانو زده به تصویر كشیده است و نیز تصویرهایی كه به دلیل نوع پوشش و لباس ملی هر یك از آنها، آرایش موی سر و نگارش نام آنها به زبان هروگلیف در قاب كتیبه ها این فرضیه را تقویت می كنند. با كشف مجسمه از اداره باستان شناسی فرانسه درخواست شد تا یكی از همكاران CNRS به نام ژان یویوت Jean Yoyotte و مصرشناس معروف و استاد فعلی كولژ دو فرانس College de France مسئول حفاری های تانیس Tanise در دلتای مصر را به ایران بفرستند. از سوی دیگر به اداره حفاظت از بناهای تاریخی و باستانی ایران مستقر در تهران نیز اعلام شد تا كارشناسان ایتالیایی كه مسئول مرمت بناهای تخت جمشید بودند به شوش بیایند و مجسمه را بازسازی كنند. پس از آن مجسمه را به نوعی استتار كردیم تا از هر گونه آسیبی به دور بماند و بتوانیم بعدا با مطالعه بیشتر به سوالاتی كه ممكن بود مطرح شود پاسخ دهیم. با این حال برخی از روزنامه نگاران ایرانی كه از تهران به شوش آمده بودند،‌ توانستند شبانه، عكس هایی از مجسمه بگیرند كه به نظر می رسد چندان هم خوب نبودند ولی آنها را منتشر ساختند. اعتراض هایی كه از جانب گروه و هیات حفاری صورت می گرفت، چندان مثمر به ثمر واقع نشد. به نظر می رسید كه برای تعیین اصل و منشا اثر، قدمت آن و دلایل قرار دادن مجسمه در آن مكان تحقیقات مفصلی باید انجام می گرفت. متن میخی مجسمه به خوبی این مطلب را روشن می ساخت كه اثر در مصر ساخته شده است. ولی در این میان آن چه در نگاه اول كمی تعجب برانگیز بود، این كه به نظر می رسید سنگ خاكستری رنگ مجسمه از جنس سنگ های البرز بود كه در ساخت ستون ها و نقش های برجسته شوش از آن استفاده شده بود. ولی با كمی دقت تفاوت هایی را بین این دو نوع سنگ یافتیم. ژان تریشه Jean Trichet مدیر آزمایشگاه زمین شناسی دانشگاه اورلئان Orlean كه به همراه هیات حضور داشت، پس از بررسی های طولانی به این نتیجه رسید كه مجسمه از نوعی سنگ آتشفشانی حاوی ماگما Magma است كه زمین شناسان آن را گروویك (Grauwacke) می نامند و نمونه هایی از این نوع سنگ در ایران شناسایی نشده است، در عوض معادن گروویك در منطقه ای به نام هاماما (Hamamat) در مصر، حد فاصل نیل و دریای سرخ وجود دارد. با بررسی های مقایسه ای كه بعدها صورت گرفت، این فرضیه اثبات شد كه مجسمه، سرمنشا مصری دارد و مصرشناسان مشخصا تخمین می زنند كه مجسمه مذكور به هنر حجاری عصر ساییت Saite ها تعلق دارد یعنی زمانی كه مصر بخشی از امپراطوری پارس به شمار می رفت.از سوی دیگر، با كشف كتیبه هایی در مسیر معادن گروویك هاماما و ترجمه آنها، مشخص شد كه در اوایل قرن پنجم قبل از میلاد، كارگذار عالی امپراطور پارس (كه به نظر می رسد فردی بود به نام خنمبر Khnembre) از آن مسیر عبور كرده است جنس و نوع سنگ مجسمه، شكل و پرداخت و سبك مجسمه به خوبی نشان دهنده خصوصیات مجسمه های مصری اواخر قرن ششم قبل از میلاد است لذا تقریبا همه مطمئن شده بودند كه مجسمه با وجود این كه برخی از تزیینات آن با قواعد هنر مجسمه سازی مصر مطابقتی ندارد، در زمان حكومت داریوش و به دستور وی در مصر ساخته شده است. در كتیبه میخی نوشته شده است كه این مجسمه نخستین بار برای معبد آتوم Atoum ساخته شده بود تا «اگر روزی گذر كسی به آنجا افتاد، بداند كه پارسیان، مصر را هم فتح كرده بودند». ترجمه متن كتیبه و انتشار آن در روزنامه های تهران باعث شد كه دولت مصر به این موضوع اعتراض كند. البته در آن هنگام روابط ایران و مصر نیز در شرایط خوبی نبود. حال سوالی كه مطرح می شود این است كه اگر بپذیریم كه این مجسمه در مصر به دستور داریوش شاه ساخته شده بود تا در معبد آتوم قرار گیرد، چرا در شوش پیدا شده است؟ با توجه به ابعاد مجسمه، وزن و فاصله بین مصر تا شوش، این كه مجسمه در شوش پیدا شود، موضوع بی اهمیتی نیست.
به نظر می رسد كه مجسمه نخست از نیل به بندری در ساحل دریای سرخ یعنی هلیوپولیس Heliopolis در منتهی الیه جنوبی دلتای مصر منتقل شده است. كانالی كه داریوش بین یكی از شعبات فرعی نیل و دریای سرخ حفر كرده بود برای این منظور مورد استفاده قرار گرفته است. سپس از طریق یك كشتی، مجسمه به خلیج فارس منتقل شده است كه از آنجا نیز از طریق رودخانه كارون و شعبات فرعی آن به سمت شوش آورده شد. چه كسی و با چه هدفی این عملیات سنگین انتقال را انجام داده است؟
این كه داریوش خود این عملیات را رهبری كرده باشد، كمی غیر ممكن به نظر می رسد. با مرگ داریوش در سال ۴۸۶ ق.م مصر علیه امپراطوری پارس شورش كرد كه به سرعت و با شدت تمام توسط خشایارشا سركوب شد. هرودت در كتاب خود سركوب شورش مصر را چنین تعریف می كند: «تمامی اشیا معابد مصر را توسط خشایار جمع آوری كردند و با خود بردند». سركوب شورش مصر با پایان یافتن ساخت بناها و كاخ های هخامنشی در شوش همزمان بود. فرانسوا والا و ژان یویوت كتیبه شناسان هیات حفاری پس از بررسی های طولانی بر این مساله به طور مشترك توافق داشتند كه مجسمه داریوش در شوش در محل اولیه خود پیدا نشده است. كتیبه های هیروگیلیفی مجسمه در تزیینات پایه مجسمه، مضامین مصری را بیان می كردند. كتیبه های میخی روی پیراهن داریوش به صورت عمودی نوشته شده بودند و این بدان معنی است كه برای خواندن آنها باید سر را خم كرد. بر روی پشت مجسمه كه به دیوار بنا چسبیده بود، آثار حجاری و كتیبه دیده می شد و این بر خلاف اصول هنر هخامنشی است كه در آن بر روی بخش هایی از اثر كه دیده نمی شوند، كار هنری صورت نمی گیرد. نقش افرادی كه به عنوان نمایندگان ملت های امپراطوری هخامنشی بر روی پایه مجسمه نشان داده شده است، براساس محل زندگی و جغرافیای آن، به دو گروه تقسیم شده اند. در سمت چپ پایه ملت های ساكن در مناطق مختلف ایران و شمال امپارطوری نظیر مادها، پارس ها، عیلامیان، آریان ها، پارتیان و ... دیده می شود. در سمت راست ملت های ساكن در غرب و جنوب امپراطوری نظیر بابلیان، ارمنیان، كاپادوسی ها و لیبیایی ها. نمی توان چنین تصور كرد كه این تقسیم بندی بی دلیل صورت گرفته باشد. بلكه به نظر می رسد به جهت قرارگیری اولیه مجسمه مربوط است. لذا با توجه به جهت قرارگیری مجسمه در زمان پیدا شدن آن،‌ ساكنان شمال و شرق در ضلع جنوب و ساكنان غرب و جنوب در ضلع شمال قرار می گیرند!
تزیینات و كتیبه های هیروگلیفی مجسمه از جهت خاصی جالب توجه بود. ژان یویوت معتقد بود كه متن هیروگلیفی در ۴ ستون بر روی چین پیراهن به زبان مصری كلاسیك نوشته شده است. متن كتیبه را می توان به نوعی «مدح پادشاه» دانست. ولی بخشی از متن كه به موضوع پادشاهی داریوش می پردازد به زبان مصری رایج در آن زمان نوشته شده است. بر سطح پایه كتیبه در ۵ ستون و داخل یك كادر نوشته شده است كه زمینه آن، تصویر آسمان است. در متن آن چنین آمده است: «تصویری كه شباهت بسیاری با خدا، صاحب هر دو سرزمین دارد.» بر روی نمای جلو و پشت پایه نقوش كلاسیك مصری دیده می شود كه آنها را اسماتائو Smataouy می نامند: دو فرشته به ترتیب بر روی سر خود گیاهانی حمل می كنند كه از نظر تصویرنگاری، نماد مصر علیا و سفلی هستند. آنها این گیاهان را به تصویری از خط هیروگلیف كه مفهوم «اتحاد» دارد، گره می زنند. این كلام خدایی در پشت هر یك از فرشته ها نوشته شده است: «من به تو زندگی و قدرت كامل بخشیدم، ثبات و سلامتی و شادی دادم. من به تو تمامی كشورهای دشت و كوهستان را دادم كه در زیر گام های استوار تو قرار گرفتند. من به تو مصر علیا و سفلی را بخشیدم تا در برابر چهره زیبای تو ثناگو باشند همانگونه كه تا ابد مدح سیمای «ر ِ» Re خدای نیل را می كنند.»
متاسفانه تاكنون هیچ تصویری از این سیمای زیبای داریوش در دست نیست. مجسمه فاقد سر بود. آرایش موی سر داریوش چگونه بود، كلاه پارسی با لباس ملی داریوش یا كلاه مصری؟ آیا امكان پیدا كردن آن وجود دارد؟
تلاش برای یافتن سر مجسمه
البته چنین امیدی چندان هم غیر واقعی نبود. به یقین، مجسمه به شكل اعجاب انگیزی سالم باقی مانده بود و بیش از هزار سال همچنان سرپا بوده است. خاك چنان اطراف آن را پر كرده بود كه كاملا آن را پوشانیده بود. اما به نظر می رسد به دلیل نشست آب از مناطق همجوار و شكست پی نازك دروازه قدیمی كاخ، مجسمه شكسته باشد. لذا این احتمال وجود دارد كه با شكسته شدن مجسمه، سر آن ته گودال ایجاد شده لغیزده باشد به گونه ای كه بتوان در حد فاصل لایه های ساسانی و اسلامی آن را پیدا كرد.
هنگامی كه در اواخر قرن هفتم میلادی نخستین گروه از مسلمانان كه به این منطقه آمده بودند، بر روی تپه آپادانا و در محل دروازه مستقر شدند، بلندی مجسمه كه در نتیجه فرسایش زمین، از زیر خاك بیرون آمده بود، نظر آنها را جلب كرد. زمین اطراف مجسمه كنده شده بود و مجسه تا پایه از زیر خاك بیرون آمده بود.گروهی از آنان كه فكر می كردند گنجینه ای در زیر خاك پنهان مانده است، سنگ های پی بنا را جابجا كرده بودند. در یكی از سنگ های پی بنا حفره ای كشیده وجود داشت كه به نظر می رسید چیزی را قبلا در آن جاسازی كرده بودند. بلافاصله بعد از آن گودال را پر از خاك كرده بودند بی آن كه آسیبی به مجسمه برسد. مدتی بعد رابرت سوزا Robert Souza سفیر فرانسه در تهران كه شخصا كارهای هیات حفاری فرانسه در شوش را پیگیری می كرد، ما را با نخست وزیر وقت ایران امیر عباس هویدا آشنا كرد. در جریان گفت و گوهایی كه در مراسم میهمانی شام انجام گرفت، بحث باستان شناسی و كشفیات هیات به میان آمد. نخست وزیر ایران از ما سوال كرد: «شما هنوز سر مجسمه داریوش را پیدا نكرده اید؟» من در پاسخ گفتم: «نه ولی امیدواریم كه از بین نرفته باشد، اما برای انجام تحقیق منظم پول زیادی لازم است». هویدا سوال كرد كه چقدر پول لازم است؟ من نتوانستم پاسخی بدهم. كمی حیرت زده شده بودم زیرا تاكنون به این موضوع فكر نكرده بودم. كمی من من كردم. چند رقم را تكرار كردم و سرانجام مبلغی نزدیك به هزینه كل یك فصل حفاری را گفتم. هیوا بلادرنگ پاسخ داد: «قبلوله كار جستجو را آغاز كنید». دیگر چیزی را حس نمی كردم. گویی در سرم طبل به صدا در آورده بودند. بی آن كه متوجه اطراف خودم باشم، مشغول طرح ریزی و برنامه ریزی برای انجام كار كاوش بودم. متاسفانه هیات ما نتوانست سر مجسمه داریوش را پیدا كند اما در نتیجه تداوم كار حفاری، توانستیم بخش شرقی آپادانا را كه مساحتی بالغ بر هزار متر مربع می شد، از زیر خاك بیرون آوریم و بقایای حفاری های قبلی را كه بر روی تپه تلنبار شده بود، تخلیه كنیم و به این ترتیب به بسیاری از پرسش هایی كه پیرامون كاخ آپادانا، دروازه و پی بنا مطرح بود، پاسخ كافی بیابیم. بسیاری از آثار و شواهد مربوط به عصر هخامنشی نیز پیدا شد. دروازه یك شهر، بخشی از دیواره و دروازه های بزرگ ورودی.دروازه داریوش
كشف دروزاه شرقی كه به نوعی راه ورود به صفه محسوب می شد كه اقامتگاه پادشاه و تالار بار عام نیز بر روی آن بنا شده است، پیش فرض اولیه نسبت به طراحی و سازمان دهی داخل كاخ را تقویت می كرد. همچنین با پیدا شدن آثار اتاق هایی در جنوب اتاق مخصوص شاه به طور قطعی فرضیه وجود هر گونه راه دسترسی به كاخ از این ضلع را رد كرد. راه ورود به كاخ در ضلع شرقی قرار داشت. در این حال سوال جدیدی مطرح می شود. چگونه از بیرون می توان به دروازه و فضای باز رو به روی آن دسترسی داشت؟‌ با خاك برداری آجرفرش های فضای باز روی به روی اقامتگاه آثار قطعی از تردد ارابه ها از این محل به دست آمد. با در نظر گرفتن مدل پلكان تخت جمشید به نظر می رسید كه قبلا پلكانی از پایین در ۲ سمت مخالف به سمت دروازه بالا می رفت كه از هر دو طرف در مجاورت دیواره حائل صفه قرار می گرفت. با بیرون آمدن این دیوار از زیر خاك مشكل راه ارتباطی نیز حل شد. زیرا در محور دروازه راه باریكی، پوشیده از خشت خام پیدا شد كه صفه را به تپه «شهر شاهی» مرتبط می ساخت. كشف این راه بار دیگر سمت و سویی جدید به تحقیقات بخشید. به این ترتیب جهت گیری تحقیقات به روی شهر شاهی بود تا به این ترتیب دروازه های بزرگ ورودی كاخ داریوش از زیر خاك بیرون بیایند و تصور ما از مجموعه كاخ های شوش تغییر یابد. به این ترتیب توانستیم به سرعت دروازه و حواشی آن را بازسازی كنیم. بنای عظیم دروازه كه به طور جدا نسبت به سایر بنا ساخته شده بود دارای ۴۰ متر طول و ۳۰ متر عرض می باشد كه احتمالا در چهار گوشه آن نیز برج هایی تعبیه شده بود كه ارتفاع آن كمی بیشتر از ارتفاع دروازه (۱۵ متر) بود. دروازه دارای تالار بزرگ مربعی شكلی است كه ۴ ستون سقف آن را نگه داشته است و در ۲ ضلع آن تالارهای درازی ساخته شده است.به نظر می رسد كه ورودی با نقش برجسته هایی تزیین شده باشد. نمونه مشابه آن را می توان دروازه ملل تخت جمشید مثال زد. دروازه با دری دو لنگه بسته می شد، بر روی دیوارهای تالار مركزی طاقچه هایی با دیواره ای پلكانی وجود داشت كه این مساله امكان وجود نیمكت هایی شبیه به دروازه ملل تخت جمشید را در این جا رد می كرد. دیواره های بیرونی بنا بسیار صاف و صیقلی بودند. قطر ستون ها با پایه های مربعی شكل بالغ بر یك متر و ارتفاع آنها احتمالا ۱۲ متر بود. در دو سوی محل گذر به سمت فضای باز رو به روی اقامتگاه كه فاقد در بود، مجسمه های مصری قرار گرفته بود كه خشایارشاه با خود از مصر به شوش آورده بود.
پی بنای دروازه
ساخت پی بنای دروازه كه توسط مهندسان بابلی و براساس سنت هزار ساله خود با خشت خام ساخته شده بود، نمونه ای از شاهكار معماری به شمار می آید. باید در نظر داشته باشیم كه دشت خوزستان ادامه دشت بین النهرین در شرق می باشد. سنگ در این منطقه بسیار كمیاب می باشد. لذا پی بنای دروازه را با زیرسازه های اقامتگاه در هم تنیده و با همان روش ساخته اند. هسته اولیه تراس بزرگ كاخ ها به مساحت ۱۲ متر كه در ارتفاع ۱۸ متری سطح آب رودخانه شائور قرار دارد، تپه باستانی عیلامی است.اما معمارانی كه كاخ داریوش را بنا می كردند، تپه را مسطح ساخته بودند و خاك این قسمت و نیز خاك به دست آمده از گمانه زنی پی بنای اقامتگاه و تالار بار عام را به اطراف تپه و گرداگرد صفه ریخته بودند و به این ترتیب دیواره حائل و دفاعی مستحكمی اطراف آن ایجاد می شد كه در برخی جاها عرض آن به ۲۲ متر می رسید. به نظر می رسد كه انجام چنین عملیاتی قبل از آغاز ساخت مجموعه كاخ ها، سالیان سال به طول انجامیده است. متن كتیبه ای كه در پی دیوارهای اتاق پادشاه پیدا شده است، این مرحله از ساخت و ساز در شوش را حكایت می كند. دیواره شرقی دروازه مستقیما بر روی دیواره حائل صفه بنا نهاده شده است. سایر دیوارها بر روی قسمتی است كه خاك پی بنا و سطح تپه به آنجا ریخته شده است (بیش از ۶ متر) و این مساله ای جدی را مطرح می سازد: دیوارهای مستحكم آجری از سطح زمین بكر و با توجه به طرح دروازه ساخته شده اند و برای عایق بندی سطح دیوارها از پوششی از شن و سنگریزه استفاده شده است كه این پوشش نیز با دیوار كوچكی از خاك ریخته شده از سطح تپه جدا شده اند. دیوارهای پی بنا و پوشش حفاظتی آنها به طور همزمان با افزایش سطح ارتفاع خاك ریخته شده از سطح تپه و دیواره حائل بالا آمده اند. در نوك این دیوارهای بزرگ شیاری به عرض یك متر تعبیه شده است كه تماما با شن و سنگریزه پر شده است. سرانجام دیوارهای دروازه بر روی این قسمت ساخته شده اند. ستون های تالار مركزی نیز بر روی روكش های شنی بنا نهاده شده اند كه دیوارهای كوچكی از خشت خام كه از سطح اولیه زمین بالا آمده است، آنها را پوشانیده است. كف تالار بزرگ نیز از كاشی های سفالی بزرگ پوشیده شده است.
كاربرد اصلی بنا را از محل آن و متن كتیبه بافت شده در پی آن می توان حدس زد. كاخ دروازه راه ورود به فضای باز جلوی اقامتگاه است. برای عبور كردن به سمت تالار بار عام و اقامتگاه پادشاه، الزاما باید از این دروازه گذر كرد. آیا این همان دروازه ای است كه در باب استر تورات به آن اشاره شده است كه در آن مردوخای می نشست و آیا فضای باز جلوی اقامتگاه نیز همان حیات بیرونی است كه آمان Aman بد ذات، نقشه های جنایتكارانه خود را طرح ریزی می كرد؟
البته آنچه كه به عنوان توصیف این بنا در تورات آمده است، با آنچه كه حاصل تحقیقات و كاوش های هیات حفاری است، بی شباهت نمی باشد. كاخ های شوش همانند تخت جمشید در نتیجه آتش سوزی از بین نرفته اند. لذا ویرانه های آن تا مدت ها همچنان قابل دیدن باقی مانده بود. حتی در عصر اسلامی نیز در زیر خاك و خاكستر پنهان نماند و بسیاری از جهانگردان قرون وسطی نیز به وجود آنها اشاره كرده اند. شوش در قرن ۱۳ پس از حمله مغول ها كاملا متروكه شد. اما نام آن هرگز به فراموشی سپرده نشد.
منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی


همچنین مشاهده کنید