شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

نقش قرآن و علوم قرآنی در تولید علم


نقش قرآن و علوم قرآنی در تولید علم
●پیش درآمد
«بیان» و «بنان» (قلم) دو ركن اساسی علوم بشری هستند. آنچه امروزه به عنوان علوم و فنون، و نیز فرهنگ و تمدن در اختیار ماست, همگی مرهون قدرت بیان (نطق) و قلمی است كه خداوند به انسان ارزانی داشته و آن را بر دیگر مخلوقات مرجح آورده است. خداوند متعال در قرآن كریم، اعطای این دو نعمت بزرگ را در كنار «تعلیم قرآن» به انسان یادآور شده است؛ در مورد تعلیم «بیان» فرمود: )الرحمن علم القرآن، خلق الانسان, علمه البیان( و در مورد تعلیم «قلم» فرمود: «اِقرا بِاسم ربك الّذی خلق ،خلق الانسان من علق, اقرا و ربك الاكرم, الذی علم بالقلم, علم الانسان ما لم یعلم» تولید هرگونه علم و دانشی با «خواندن» آغاز می‌شود و نزول قرآن نیز با فرمان «اقرأ»(بخوان) آغاز گشته است، بدون شك وحی الهی و آموزه‌های وحیانیِ انبیاء مهم‌ترین نقش را در راهنمایی انسان به خواندن و مطالعه در همه پدیده‌ها و تولید دانش و علم ایفا كرده است، اما در اینجا سخن در این مورد است كه امروزه قرآن و علوم و معارف قرآنی چه نقشی را می‌توانند در تولید و گسترش علوم ایفا كنند و رابطه آنها با علوم بشری چگونه قابل تبیین است. به نظرم امروزه در مورد نقش قرآن و به طور كلی دین و آموزه‌های دینی در تولید و گسترش علوم، نظریات غیرواقع‌بینانه‌ای عرضه می‌شود كه ناشی از خلط بین جایگاه و كاركردهای آموزه‌های دینی و علوم و معارف بشری است. در این گفتار به نقش و جایگاه آموزه‌های قرآنی در سه بخش می‌پردازم:
الف) علوم بشری به طور اعم؛
ب) علوم انسانی؛
ج) علوم قرآنی.
●نقش قرآن در توسعه علوم به معنای عام
همان طور كه در آغاز سخن اشاره شد تردیدی نیست كه قرآن در برانگیختن اندیشه‌ها به سمت تولید علم و دانش نقش بسزایی را ایفا كرده است. قرآن در جامعه‌ای نازل شد كه اكثر قریب‌ به اتفاق مردمانش از نعمت خواندن- كه پایه علوم است- برخوردار نبودند. این كتاب آسمانی با امر به «خواندن» آغاز گشت و دیری نگذشت دانشمندانی را تربیت كرد كه در بیشتر دانش‌ها و فنون عصر خویش سرآمد شدند و این امر ممكن نبود، مگر به مدد جنبش و نهضتی كه قرآن و آموزه‌های وحیانی‌اش ایجاد كرد. اروپای قرون وسطا با مشعل دانشی كه مسلمانان افروختند، توانستند به راه‌های روشنی در زندگی رهنمون شوند، اما صرف نظر از این نقش، برخی بر این تصور بوده و هستند كه خود متن قرآن در بردارنده همه علوم است.
برخی گفته‌اند: «بیش از ۷۷ هزار علم در قرآن وجود دارد!» لذا كوشیده‌اند تا اثبات كنند در قرآن كریم اشاره‌‌هایی به قوانین طبیعی وجود دارد و آنها را به عنوان وجوه اعجاز علمی قرآن برشمرده‌اند. در همین سال‌های اخیر با افرادی برخورد داشته‌ام كه سخت بر این نظر خود پافشاری می‌كردند و می‌گفتند؛ قرآن می‌تواند پاسخ‌گوی سؤالات ما در همه زمینه‌ها، اعم از اجتماعی، اقتصادی و علمی باشد؛ به عنوان نمونه با فردی روبه‌رو شدم كه تحصیل كرده آمریكا بود و در یكی از رشته‌های پزشكی به مدارج عالی علمی نیز دست یافته بود, ولی همین فرد مدعی شد كه ما می‌توانیم با به كارگیری نرم‌افزارهای رایانه‌ای هرگونه سؤالی را به قرآن عرضه كنیم و جواب صحیح آن را دریافت كنیم؛ برای مثال، می‌گفت: «اگر ما این سؤال را به قرآن عرضه كنیم كه آیا تولید آب گرمكن خورشیدی در ایران از نظر اقتصادی مقرون به صرفه است یا خیر، در توان قرآن است كه به این سؤال ما پاسخ ‌دهد!»بدون شك این گونه ادعاها، مقرون به صواب نیست. بهترین دلیل آن هم، ناكامی صاحبان این گونه طرز تفكر در عرضه نمونه هایی برای اثبات ادعایشان است. باید گفت كه اصولاً مبنای فكری این گونه افراد اشتباه است. این افراد نوعاً می‌گویند كه قرآن به گفته خود: )بیاناً لِكُلِّ شیء( است. این اشخاص فكر می‌كنند كه مطابق این عبارت قرآنی باید بتوان جواب هر سؤالی را از قرآن كریم دریافت كرد. درحالی كه خود قرآن تصریح كرده است كه درباره برخی مسائل اصلاً سخن نگفته است؛ به طور مثال، در مورد نقل داستان پیامبران در قرآن می‌خوانیم:) ورسلاً قد قصصناهم علیك من قبل لم نقصصهم علیه(؛ ) و پیامبرانی را ]فرستادیم[ كه ]داستان[ آنها را برای تو پیش‌تر گفته‌ایم و پیامبرانی كه ]داستان[ آنان را برای تو نگفته‌ایم(. همچنین خداوند در وصف كتاب موسی و الواحی كه در كوه طور بر آن حضرت نازل گردید می‌فرماید: )و ثم آتینا موسی الكتاب تماماً علی الذی احسن و تفصیلا لكل شیء و هدی و رحمه لعلهم بلقاء ربهم یومنون ( ؛ ) سپس به موسی كتاب دادیم تا (نعمت را) بر آن كه نیكی كرده است تمام كنیم, و برای روشن كردن هر چیز و برای رهنمون و بخشایش؛ شاید آنان به لقای پروردگارشان ایمان آوردند( و نیز می‌فرماید: )و كتبنا له فی الالواح من كل شیء موعظه و تفصیلاً لكل شیء(؛ )و برای او در الواح در هر زمینه، پندی و برای هر چیز، تفصیلی نوشتیم( آیا می‌توان باور داشت كه در الواح موسی نیز همه چیز بیان شده است. باید گفت همان‌طور كه مفسران نیز یادآور شده‌اند، منظور از «هرچیز»، آن چیزی است كه از تورات یا قرآن انتظار می‌رفته و می‌رود؛ به طور مثال، اگر كسی به میهمانش بگوید كه ما همه چیز در خانه داریم, منظور او آن است كه وجود میهمان برای او اسباب زحمت برای تهیه لوازم میهمانی نیست وخوراكی‌هایی را كه معمولاً برای برگزاری یك میهمانی لازم می شود در خانه او حاضر است. بنابراین استدلال به جمله )تبیاناً لكل شیء( برای اثبات این فرضیه كه قرآن حاوی همه علوم و فنون است، استدلال نابجا و ناشی از سوء فهم است.
●تأثیر قرآن بر علوم انسانی
امروزه آنچه كه به نام علوم انسانی معروف است، بعد از رنسانس در كشور فرانسه زاده شد و از آنجا به كشورهای دیگر راه یافت. امروزه كسی نمی‌تواند اهمیت و نقش و اثرگذاری علوم انسانی را بر جامعه منكر شود. پژوهش‌ها نشان می‌دهد كه حدود ۹۰ درصد از مغزهای متفكر دنیا- كه برخی از آنها راه‌های سلطه بر جهان را به سیاست مداران كشورهای بزرگ می‌آموزند- از متخصصان علوم انسانی هستند. از این رو، ضعف و بیماری در ساختار این علوم، خواه ناخواه به پیكر اجتماع نیز سرایت می‌كند. در مورد تعامل علوم انسانی با دین و آموزه‌های دینی نظریات مختلفی مطرح است. عده‌ای بر این باورند كه اساساً این علوم، علومی وارداتی‌اند و بر پیش‌فرض‌ها و اصولی بنا نهاده شده‌اند كه با فرهنگ و تمدن اسلامی و دینی سازگار نیستند. بنابراین ما باید براساس آموزه‌های قرآن و اسلام، علوم انسانی نوینی را از پایه بنا نهیم، اما به نظر من چنین تفكری قرین صواب نیست، یعنی این طور نیست كه همه میراثی كه به عنوان علوم انسانی در اختیار داریم متأثر از شرایط خاص حاكم بر جوامع غیردینی باشد، بلكه بسیاری از یافته‌های این علوم حاصل برخورد اندیشه با واقعیت‌های حاكم بر انسان و جوامع انسانی است، از این رو برای همه جوامع انسانی مفید خواهد بود. البته منكر تعامل علوم انسانی با ویژگی‌ها و خصوصیات هر یك از جوامع و از جمله جوامع اسلامی نیستیم. این مسأله, طبیعی و حتی بدیهی است. این امر در مورد جابه جایی انواع طبیعت، همچون درختان هم صادق است ،تا چه رسد به علوم انسانی؛ برای مثال، وقتی گلی یا نهالی را از جایی به جایی دیگر منتقل می‌كنند، آب و خاك و هوای منطقه جدید بر آن اثر گذاشته، رنگ و بوی آن گل یا طعم و كیفیت میوه آن نهال را تغییر می‌دهند، اما چیزی كه مهم است آن است كه بدانیم بذر آن گل یا نهال آن درخت میوه‌دار، صرف نظر از محیط و فضایی كه در آن می‌رویند، دارای اصالت‌اند.
از نظر ما علوم انسانی نیز صرف‌نظر از تعامل با جوامع و فرهنگ‌ها و تمدن‌های گوناگون دارای اصالت‌اند، از این رو این علوم در تعامل با اسلام و قرآن می‌تواند رشد و توسعه‌ای متناسب با جامعه اسلامی و قرآنی داشته باشد. بی‌هیچ تردیدی، قرآن بر زبان و ادبیات و فرهنگ و تمدن انسانی اثر گذاشته و به آن رنگ و محتوایی دیگر بخشیده است. این همان چیزی است كه تمدن اسلامی را رقم زده است. ما در این زمینه می‌توانیم نحوه تعامل آموزه‌های قرآنی با فرد و جامعه و آنچه مربوط به آن دو است را در تاریخ مورد بررسی قرار دهیم و نقاط ضعف و قوت این تعامل را دریابیم و در جهت توسعه روند‌های مثبت این تعامل مورد استفاده قرار دهیم؛ به طور مثال، آموزش قرآن و تلاوت این كتاب آسمانی بر رفتارهای مسلمانان تأثیری غیرقابل انكار داشته است، ما می‌توانیم با بررسی چگونگی این تأثیر بر نقش و جایگاه قرآن و قرائت قرآن در رفتارهای مسلمانان بیفزاییم؛ همچنین می‌توان از آنچه مفسران قرآن كریم و نیز ادیبان، متكلمان، فیلسوفان، عارفان، فقیهان و دیگران از قرآن كریم برداشت كرده‌اند در جهت توسعه و رشد علوم انسانی مربوطه مورد استفاده قرار دهیم. معتقدم می‌توان در كلیه رشته‌های علوم انسانی كه به نحوی توانایی استفاده از آموزه‌های قرآنی و علوم مربوط به آن را دارند واحدهای درسی گنجاند؛ به طور مثال، دقت نظرهایی كه در ترجمه قرآن كریم به دیگر زبان‌ها به كار رفته است، می‌تواند برای دانش‌پژوهان رشته‌های مترجمی كاربرد مفیدی داشته باشد و برعكس، آنها نیز می‌توانند در رشد و غنا بخشیدن به ترجمه‌های جدید قرآن مفید و مؤثر واقع شوند.
خلاصه آنكه رشته‌های علمی براساس تعامل ذهن انسان با رفتارهای انسانی و پدیده‌های خارجی و رفتارهای جوامع بشری، شكل می‌گیرد و رشد و بالندگی می‌یابد. به طور قطع قرآن و علوم و معارف قرآنی می‌تواند بر این علوم و توسعه آنها مؤثر باشد.●علوم قرآنی
از همان اوایل پیدایش اسلام اصطلاحاً علوم قرآنی رواج یافت و تألیفات مستقل و موسعی با عنوان «علوم القرآن» توسط دانشمندان اسلامی به نگارش درآمد. منظور از علوم قرآن در این تألیفات اعم است از موضوعاتی كه در قرآن در مورد آنها سخن رفته است؛ مانند: محكم و متشابه، امثال قرآن، سوگند‌های قرآن و .... یا مطالبی كه درباره قرآن بیان شده است؛ مانند: جمع آوری قرآن، تاریخ قرآن، خط قرآن و .... سال‌هاست كه عنوان «علوم قرآن» در دانشگاه‌ها به عنوان یك رشته تحصیلی درآمده و دانشوران و دانش‌پژوهانی با این عنوان تحصیلات آكادمیك خود را شروع كرده و به پایان رسانده‌اند و هم اینك دانشجویان بی‌شمار و دانش‌آموختگانی بسیار در این رشته وجود دارند.
بنده به عنوان فردی كه سال‌ها دانش آموخته و مدرس و پژوهش‌گر این رشته تحصیلی هستم، براساس تجربیاتی كه نصیبم شده، احساس می‌كنم كه برنامه‌ها و محتوای درسی این رشته، دانشجویان و دانش‌پژوهان را راضی نمی‌كند و از بسیاری شنیده‌ام كه گفته‌اند قبل از ورود به این رشته تصور دیگری از آن داشتیم و اكنون كه مشغول تحصیل شده‌ایم فاصله زیادی را بین واقعیت موجود با آن تصور قبلی می‌بینیم. به هر حال هر كس به نحوی از این رشته انتقاد می‌كند؛ برخی از كهنگی برنامه‌های درسی آن می‌نالند و برخی هم مدعی‌اند دروس مقاطع مختلف تحصیلی در این رشته تكراری است و بسیاری دیگر نیز از عدم جذابیت مطالب درسی این رشته سخن می‌رانند.
بنابراین ضرورت دارد كه به آسیب‌شناسی این رشته بپردازیم و آسیب‌هایی را كه باعث ركود این رشته شده را شناسایی كرده و در جهت رفع آن آسیب‌ها گام برداریم. در این بخش، لازم است چند نكته اساسی كه باعث آسیب‌پذیری این رشته است را بررسی كنیم:
۱.نابسامانی در برنامه‌های درسی
متأسفانه برنامه‌های درسی در این رشته از نابسامانی‌هایی رنج می‌برد كه می‌توان به موارد زیر به عنوان نقاط ضعف این برنامه‌ها اشاره كرد:
الف) روزآمد نبودن؛
ب) تكرار موضوعات یكسان در مقاطع مختلف تحصیلی.
یك برنامه موفق آن است كه خود را با نیازهای روز منطبق كند و بدین وسیله پویایی خود را نیز حفظ كند. در كشور ما سال‌ها پیش برنامه‌ای برای رشته علوم قرآن و حدیث، آن هم با تكیه بر منابعی بسیار قدیمی همچون الاتقان فی علوم القرآن سیوطی، البرهان فی علوم القرآن زركشی و مجمع البیان طبرسی نوشته شده و همچنان بدون هیچ تغییری همان برنامه دنبال می‌شود. در اكثر مواد این برنامه نه جذابیت خاصی وجود دارد و نه دانشجویان نسبت به مطالب آن احساس نیاز می‌كنند و نه پاسخ سؤالات خود را در آن می‌یابند. وقتی دانشجویان به مقطع كارشناسی ارشد می‌رسند، تكرار مواد درسی نیز مزید بر علت می‌شود و بر دل زدگی آنان می‌افزاید. آنچه امروز به عنوان برنامه درسی علوم قرآن و حدیث عرضه می‌شود مانند آن است كه امروزه در رشته طب بخواهند قانون بوعلی را تدریس كنند و بر محور آن آموزش پزشكی را سامان دهند.
بنابراین برای نجات این رشته از ركود ضرورت دارد تا بازنگری اساسی در برنامه‌ها ایجاد شود. برنامه‌های درسی باید براساس نیازها، مشكلات، سؤالات و شبهه‌ها طراحی شود. اگر این موارد در برنامه‌ریزی درسی در نظر گرفته شود، قطعاً پویایی و تحول, قرین آن خواهد شد و در چنین صورتی است كه دانشجویان با علاقه دروس خود را دنبال می‌كنند و علوم قرآنی نیز نقش مولّد خود را در تولید علم پیدا خواهد كرد. موضوعاتی از قبیل: دروس تطبیقی بین قرآن و دیگر كتب آسمانی، هرمنوتیك جدید و قواعد تفسیر، اشكالات مستشرقان به مسائل گرامری قرآن، اشكالات مسیحیان به مطالب قرآن و ... می‌تواند سوژه‌های خوبی برای دروس این رشته باشد. علاوه بر این، لازم است دروس را برای بررسی نظریات جدید در علوم قرآن و حدیث اختصاص داد.
۲.نابسامانی در پذیرش دانشجو
متأسفانه در سال‌های اخیر به صورت غیرقابل قبولی این رشته تحصیلی در دانشگاه‌ها توسعه یافته و دانشكده‌هایی نیز از طرف نهادهایی چون اوقاف تأسیس شده است و گروه بی‌شماری از دانشجویان در این رشته مشغول تحصیل هستند. بیشتر دانشجویان از دست‌یابی به شغل مناسب ناامید هستند و همین مسأله باعث بی‌رغبتی آنها به درس و بحث می‌شود و این امر نیز ركود در این رشته را تشدید كرده است، واقعاً معلوم نیست كه با چه هدفی این توسعه كمی در پذیرش دانشجو ایجاد و دنبال شده است.
۳.عدم وجود گرایش‌های تخصصی
این رشته در مقاطع كارشناسی، كارشناسی ارشد و دكتری با همین عنوان «علوم قرآن و حدیث» عرضه می‌شود, حال آنكه تنوع مطالب موجود در مباحث قرآنی و حدیثی اقتضا می‌كند كه در دوره‌های تحصیلات تكمیلی و بویژه مقطع دكتری، گرایش‌های تخصصی ایجاد شود. باید توجه داشت كه نیاز به گرایش عمومی قرآن و حدیث تا مقطع كارشناسی در سطح نسبتاً وسیع لازم است، اما گرایش‌های تخصصی در سطح بسیار محدودتری باید ایجاد شود. حتی لازم است گرایش‌هایی در زمینه رسم‌الخط قرآن، خط قرآن و سیر تطور آن، نسخه‌شناسی قرآن و ... در سطح بسیار تخصصی و محدود عرضه شود. در این صورت است كه می‌توانیم هم حافظ و نگاهبان میراث فرهنگی قرآن كریم باشیم و آنها را از خطر فراموشی و نابودی حفظ كنیم, و هم با این كار، گرایش‌های متنوعی ایجاد می‌كنیم و همه دانشجویان را در بخش عمومی قرآن و حدیث معطّل نمی‌كنیم.
۴.عدم آشنایی دانشجویان با زبان‌های خارجی
متأسفانه دانشجویان و حتی استادان رشته‌های علوم انسانی، بویژه علوم اسلامی آشنایی كامل به زبان‌های خارجی ندارند. از این رو از آگاهی نسبت به آنچه در جهان خارج درباره رشته آنها می‌گذرد محروم هستند. لذا طبیعی است كه نسبت به اشكالات و نوآوری‌هایی كه از سوی دیگران مطرح می‌شود، اظهار بی‌اطلاعی می‌كنند. همین امر خود یكی از علل ركود رشته‌های الهیات، و از جمله علوم قرآن و حدیث است.
به هر حال در این مختصر در حد اقتضاء وقت و توان خود، گوشه‌ای از كمبودها و آسیب‌های این رشته تحصیلی را بیان نمودم، امید است دست‌اندركاران امر، با شناسایی این آسیب‌ها و نواقص، گام جدی و مؤثری را در جهت شكوفایی و پویایی این رشته مهم و اساسی علوم انسانی بردارند.
نویسنده: محمدكاظم شاكر
منبع : گاهنامه فروغ اندیشه شماره دوم
منبع : خبرگزاری فارس