یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

آنکه گفت آری و آنکه گفت نه


آنکه گفت آری و آنکه گفت نه
برخی دوستان می‌پرسند چرا به آقای خاتمی ‌توصیه کردی که تردید را کنار بگذارد و وارد گود انتخابات نشود، اما همین توصیه را به آقای کروبی نمی‌کنی؟
پیش از پاسخ به این پرسش، تشریح یک مساله مهم گریزناپذیر است.
مساله این است که در برابر انتخابات ریاست جمهوری سال آینده دو رویکرد عمده در بین فعالان سیاسی وجود دارد.
رویکرد نخست بر این تحلیل استوار است که جامعه ایرانی به دلایل مختلف، دچار تنگناها و بن‌بست‌هایی شده است که گذر از آنها فقط با راه یافتن یک رئیس‌جمهور عاقل یا اصلاح‌طلب یا حتی نابغه به کاخ ریاست جمهوری از طریق یک انتخابات عادی امکانپذیر نیست. طبق این تحلیل، اگر رئیس‌جمهور آینده بخواهد در جهت درست حرکت کند، نیازمند تکیه کردن بر یک جنبش اجتماعی بزرگ است تا هم تحرکی به وضع رخوت‌آلود توده مردم دهد و هم به پشتوانه حمایت فعال آن جنبش، در جهت عملی کردن برنامه‌های خود با کانون‌های متکثر قدرت به تعامل هدفمند، موثر و مقتدرانه مبادرت ورزد.
به گمان نگارنده، این رویکرد منطقی‌ترین و شاید تنها راه تاثیرگذاری بر سرنوشت جامعه از طریق انتخابات ریاست جمهوری است و عبدالله نوری نیز بهترین کاندیدای چنین سناریویی است.
رویکرد دوم اما به انتخابات ریاست جمهوری به مثابه یک حرکت عادی و معمول برای وارد شدن چهره‌ای از جناح اصلاح‌طلب به دفتر ریاست جمهوری می‌نگرد و انتظار خاصی هم از رئیس‌جمهور منتخب ندارد، جز اینکه مدیران موجه‌تری بر سر کارها بگمارد و بکوشد تا از طریق تعامل انفعالی با نهادهای دیگر، نظر مثبت آنها را نسبت به اصلاح برخی امور حاشیه‌ای جلب کند.
از نظر نگارنده، این رویکرد، به دلایل مختلف گرهی از کار فروبسته جامعه ما نمی‌گشاید و حتی ارزش آزمون را هم ندارد.
با این همه، این رویکرد نیز مانند رویکرد نخست از نوعی منطق درونی و انسجام برخوردار است و افرادی می‌توانند با تمسک به آن برخی از اقشار خاص اجتماعی را به سمت خود جلب کنند.
با این توضیحات اکنون می‌توان این پرسش را طرح کرد که آقای خاتمی ‌و نیز دوستانی که از جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب بر حضور ایشان در انتخابات اصرار دارند، کدامیک از دو رویکرد فوق را دنبال می‌کنند؟
مروری بر اظهارنظرهای این دسته از دوستان نشان می‌دهد که گرچه هر یک از آنها بنا به موقعیت، گاهی از یکی از این دو رویکرد جانبداری می‌کنند اما در تحلیل نهایی حاضر به پذیرش هیچکدام از آنها نیستند، بلکه تلفیقی از هر دو رویکرد را ترجیح می‌دهند.
در واقع همین رویکرد تلفیقی، عدم انسجام تحلیلی برای این دسته از دوستان به بار آورده و این نکته را نیز جامعه به خوبی دریافته است.
از این جهت، دوستان ما در جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب برای دستیابی به یک انسجام تحلیلی ابتدا باید تکلیف خود را با دو رویکرد فوق تعیین کنند.
آیا آنها در پی تبدیل انتخابات به یک جنبش فراگیر اجتماعی و استفاده از این جنبش در مراحل بعد هستند؟ اگر هستند، منش و روش آقای خاتمی ‌چه نسبتی با این رویکرد دارد؟
اما اگر دوستان محترم رویکرد دوم را دنبال می‌کنند و در پی فرستادن چهره‌ای نزدیک به خود به دفتر ریاست جمهوری برای تعامل همسویانه با سایر نهادها به منظور استفاده از بخش ناچیزی از قدرت‌اند، آیا آقای خاتمی‌روحیه چنین کاری را بیشتر دارد یا آقای کروبی؟
در اینجا می‌توان پاسخ پرسش ابتدای مطلب را هم به شرح زیر داد:
به آقای خاتمی ‌می‌توان توصیه کرد که در انتخابات شرکت نکند چرا که نه روحیه هدایت و رهبری یک جنبش اجتماعی را دارد و نه به تعامل همسویانه با نهادهای قدرت از طریق جلب اعتماد آنها رضایت می‌دهد، اعتمادی که ظاهرا جز از طریق تکرار مواضع ایدئولوژیک آنها میسر نیست.
آقای کروبی اما گر چه باوری به رویکرد نخست ندارد و از همین جهت نمی‌تواند کاندیدای مورد علاقه نگارنده باشد، اما در چارچوب رویکرد دوم، رفتارش منسجم است و صدر و ذیل ادعاهایش با هم می‌خواند.
از این رو، به آقای کروبی که به اندکی قانع است و احتمال دارد که در صورت پیروزی در انتخابات به آن اندک هم دست یابد، نمی‌توان توصیه کرد که کاندیدای ریاست جمهوری نشود، اما به آقای خاتمی‌که رفتارش بین دو رویکرد متعارض در نوسان است و این خود، عوارض منفی هر دو رویکرد فوق را بر او تحمیل می‌کند بی آنکه امکان استفاده از جنبه‌های مثبت آنها را داشته باشد، می‌توان توصیه به عدم شرکت کرد.
در واقع تعارض نهفته در رویکرد حامیان جدی آقای خاتمی‌در برابر انتخابات، در جای خود می‌تواند سبب ریزش آرای وی نسبت به دوره‌های قبل در صورت حضور ایشان در انتخابات نیز بشود.
برای جلوگیری از این ریزش، حامیان آقای خاتمی‌قاعدتا سعی خواهند کرد که انگیزش‌های عاطفی را جانشین استدلال‌های منطقی کنند، امری که این بار بعید است به خوبی جواب دهد یا با واکنش عصبی مانع طرح برخی پرسش‌های سخت از سوی منتقدان شوند، چیزی که متاسفانه نشانه‌هایی از آن بروز کرده است.
افزون بر این، این تصور که آقای خاتمی‌ تنها کاندیدای جناح اصلاح‌طلب است که می‌تواند آقای احمدی‌نژاد را شکست دهد، واقع‌بینانه به نظر نمی‌رسد.
حتی اگر همه جناح اصولگرا پشت آقای احمدی‌نژاد قرار گیرد، امری که بعید به نظر می‌رسد، احتمالا آقای کروبی نسبت به آقای خاتمی ‌رقیب جدی‌تری برای وی خواهد بود.
آقای خاتمی ‌ماخوذ به حیا و در چالش با دیگران مداراجوست و از همین‌رو، در فضای غیر روشنفکرانه کنونی، بعید است حریف رفتارهای عوام‌پسند رقیب شود، اما آقای کروبی در این موارد محدودیتی ندارد و با تکیه بر حافظه قوی خود می‌تواند در یک گفت‌وگوی رویارو طرف مقابل خود را از اعتبار بیاندازد.
احمد زیدآبادی
منبع : شهروند امروز


همچنین مشاهده کنید