یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


سنگ‌ قبر هم‌ نشانه‌ زندگی‌ است‌


سنگ‌ قبر هم‌ نشانه‌ زندگی‌ است‌
«بعد از شهریور ۱۳۲۰ كه‌ كار مطبوعات‌ به‌ دلیل‌ آزادی‌ نسبی‌ ناگهان‌ رونق‌ گرفت‌ تا دهه‌ سی‌، كار صفحه‌آرایی‌ بیشتر با صفحه‌بندهای‌ حرفه‌یی‌ چاپخانه‌ها بود و ذوق‌ و ظرافت‌ و تنوعی‌ در آن‌ به‌ چشم‌ نمی‌خورد. كمتر صاحب‌ نشریه‌یی‌ بود كه‌ در بند صفحه‌آرایی‌ باشد یا از اهمیت‌ و تاثیر آن‌ در خواننده‌ اطلاعی‌ داشته‌ باشد. با ورود مجلات‌ گوناگون‌ خارجی‌، اهمیت‌ كار گرافیست‌ و طراح‌ صفحه‌ مورد توجه‌ قرار گرفت‌. اما تا سال‌ها، اغلب‌ همان‌ طرح‌ ها و عكس‌های‌ مجلات‌ فرنگی‌ عینا در نشریات‌ فارسی‌ مورد استفاده‌ قرار می‌گرفت‌. بعضی‌ها هم‌ كه‌ مثلا توجه‌ و درك‌ بیشتری‌ داشتند عكس‌های‌ فرنگی‌ را دستكاری‌ و روتوش‌ می‌كردند كه‌ به‌ اصطلاح‌ ایرانی‌ بشود.به‌ هر حال‌، اولین‌ طرح‌های‌ ایرانی‌ خوبی‌ كه‌ در روی‌ جلد یا گاه‌ به‌ همراه‌ شعر و داستان‌ در مجلات‌ دیدم‌، طرح‌های‌ محمد بهرامی‌ بود و بعد طرح‌های‌ مرتضی‌ ممیز از اواسط‌ دهه‌ ۳۰ كه‌ تازه‌ به‌ كار پرداخته‌ بود. درست‌ یادم‌ نیست‌ به‌ دفتر كدام‌ نشریه‌ رفته‌ بودم‌ كه‌ دو سه‌ طرح‌ كوچك‌ آوردند برای‌ مطالب‌ مجله‌ شاید در دفتر مجله‌یی‌ كه‌ احمد شاملو آن‌ روزها سردبیرش‌ بود یكی‌ از این‌ طرح‌ ها مرغی‌ را نشان‌ می‌داد كه‌ تازه‌ تخم‌ گذاشته‌ است‌ و دوستم‌ گفت‌ این‌ را برای‌ ستون‌ اخبار تازه‌ و داغ‌ كشیده‌. به‌ نظرم‌ بسیار قشنگ‌ و ابتكاری‌ آمد. پرسیدم‌ كی‌ كشیده‌، گفت‌: ممیز.» ناصر نیرمحمدی‌ كلك‌مرتضی‌ ممیز كه‌ این‌ روزها بر تخت‌ بیمارستان‌ خوابیده‌ است‌ یكی‌ از اولین‌ طراحان‌ گرافیك‌ حرفه‌یی‌ ایران‌ است‌ كه‌ نزدیك‌ به‌ ۴۸ سال‌ بطور حرفه‌یی‌ مشغول‌ این‌ كار است‌. طرح‌های‌ او را حتی‌ اگر اهل‌ خواندن‌ مجلات‌ و دیدن‌ پوسترها نباشیم‌، حتما دیده‌اید. طرح‌ آرم‌ بانك‌ صادرات‌ یكی‌ از معروف‌ترین‌ كارهای‌ او است‌. كارهای‌ مرتضی‌ ممیز این‌ ویژگی‌ را دارند كه‌ شاید به‌ درد روزنامه‌ها و مجلات‌ پرتیراژ و جنجالی‌ نخورند. او همواره‌ با مجلاتی‌ همكاری‌ داشته‌ كه‌ برای‌ فروش‌ دو هزار نسخه‌اش‌ در این‌ مملكت‌ با دشواری‌ بسیاری‌ روبرویند. هر چند او معتقد است‌ نه‌ كم‌ تیراژی‌ نشانه‌ اصل‌ ارزشمندی‌ است‌ و نه‌ همكاری‌ نكردن‌ با مجلات‌ عامه‌پسند. مهم‌ آن‌ است‌ كه‌ ما چطور از تنگنای‌ زمانه‌ تمیز و سالم‌ گذر كنیم‌ كه‌ این‌ كاری‌ است‌ بسیار دشوار و گاه‌ اراده‌ و توانی‌ پولادین‌ می‌خواهد.
خودش‌ می‌گوید: «اگر چنان‌ مجلاتی‌ دست‌ همكاری‌ به‌ سوی‌ من‌ دراز نكرده‌اند دلایل‌ گوناگون‌ داشته‌ است‌. شاید سلیقه‌ مرا مخالف‌ خط‌مشی‌ تجاری‌ خود می‌ دانسته‌اند. شاید مثل‌ همیشه‌ این‌ تصور نادرست‌ را داشته‌اند كه‌ من‌ با ایشان‌ همكاری‌ نمی‌كنم‌ و جای‌ خودم‌ را در برج‌های‌ توخالی‌ عاج‌ می‌پندارم‌. شاید تصادفا باب‌ ارتباط‌ و آشنایی‌ باز نشده‌ است‌ و بسیاری‌ شایدهای‌ دیگر. در صورتی‌ كه‌ اگر برخلاف‌ اینها از من‌ دعوت‌ می‌شد و با ایشان‌ همكاری‌ می‌كردم‌ چه‌ بسا كه‌ با تلاش‌ فراوان‌ سطح‌ دیگری‌ از سلیقه‌ را می‌ساختم‌ و شكل‌ دیگری‌ به‌ وجود می‌آمد.»
پیشینیان‌ ممیز همگی‌ نقاش‌ و تصویرگر بوده‌اند
«اجداد بنده‌ كه‌ نمی‌دانم‌ نوادگان‌ رضا عباسی‌اند یا علیرضا عباسی‌. اما از آنجا كه‌ همه‌ اهل‌ تصویر بوده‌اند لذا باید از لحاظ‌ منطقی‌ اولاد رضا عباسی‌ باشیم‌. چون‌ هیچ‌ نمونه‌یی‌ هم‌ در خوشنویسی‌ در خانواده‌ نداریم‌.»«علاقه‌ بنده‌ به‌ نقاشی‌ ابتدا با مخالفت‌ پدر و مادر روبرو شد و دستور داده‌ شد فقط‌ می‌توانم‌ به‌ دنبال‌ تحصیلات‌ پزشكی‌ بروم‌ كه‌ طبیعی‌ است‌ شغل‌ عاقبت‌ به‌ خیری‌ است‌. اما در سال‌ ششم‌ طبیعی‌ سابق‌، بنده‌ حصبه‌ گرفتم‌ و موفق‌ به‌ حضور در كنكور پزشكی‌ نشدم‌ و در تنها كنكوری‌ كه‌ باقی‌ مانده‌ بود یعنی‌ هنرهای‌ زیبا و آن‌ هم‌ بخاطر فرار از خدمت‌ نظام‌وظیفه‌ شركت‌ كردم‌ و متاسفانه‌ جزو رزروهای‌ قبولی‌ درآمدم‌. آن‌ زمان‌ هر دانشكده‌یی‌ كنكور خودش‌ را بطور مستقل‌ داشت‌ و تشكیلات‌ امروز برقرار نبود. لذا داوطلبان‌ در كنكورهای‌ متعدد نام‌نویسی‌ می‌كردند و اگر در كنكور دلخواهشان‌ قبول‌ می‌شدند از قبولی‌ در جاهای‌ دیگر صرف‌نظر می‌كردند. این‌ بود كه‌ بنده‌ با آنكه‌ رزرو دهم‌ بودم‌، پس‌ از هفت‌، هشت‌ روز برای‌ نام‌نویسی‌ به‌ دانشكده‌ دعوت‌ شدم‌ و شدم‌ دانشجوی‌ هنرهای‌ زیبا در رشته‌ نقاشی‌. با این‌ حال‌ به‌ خانواده‌ گفتم‌ كه‌ به‌ كلاس‌های‌ شبانه‌ برای‌ آماده‌ شدن‌ در كنكور سال‌ بعد پزشكی‌ می‌روم‌ اما بالاخره‌ یك‌ روز راز من‌ از پرده‌ بیرون‌ افتاد و روز بسیار سختی‌ را بخاطر عكس‌العمل‌خانواده‌ گذراندم‌.»بر خلاف‌ اغلب‌ قلم‌ به‌ دست‌ها و هنرمندان‌ ما گرفتار یك‌ نوع‌ بیماری‌ شدند و از سبك‌هایی‌ كه‌ به‌ هر حال‌ در این‌ مملكت‌ غریب‌ می‌نمود و قابل‌ درك‌ و فهم‌ نبود، پیروی‌ می‌كردند، ممیز با وجود تاؤیرپذیری‌ از این‌ سبك‌ها، آنها را از صافی‌های‌ خودش‌ می‌گذراند و بعد ارایه‌ می‌داد. هر چند خود معتقد است‌ در ابتدای‌ آشنایی‌ با سبك‌های‌ غربی‌ بشدت‌ از آنها متاؤر شده‌ است‌. به‌ عقیده‌ ممیز تاؤیر فرهنگ‌ غربی‌ چیزی‌ نیست‌ كه‌ انتخابش‌ كنیم‌ یا نكنیم‌. تاؤیر فرهنگ‌ غرب‌ بخاطر پیشرفتی‌ كه‌ در كلیه‌ جهات‌ كرده‌ است‌، بطور طبیعی‌ نوعی‌ الگوی‌ عمومی‌ همه‌ جوامع‌ شده‌ است‌. موقعی‌ می‌توان‌ آن‌ را انتخاب‌ كرد یا رد كرد كه‌ در كنارش‌ الگوی‌ قوی‌ دیگری‌ با نتیجه‌های‌ عمل‌ شده‌ وجود داشته‌ باشد. این‌ است‌ كه‌ هر كه‌ چشم‌ باز می‌كند اول‌ الگوی‌ فرنگی‌ را می‌ بیند. بعد اگر اهل‌ دقت‌ شد می‌بیند كه‌ الگوهای‌ دیگری‌ هم‌ هست‌ كه‌ باید روی‌ آنها كار شود و به‌ نتیجه‌ رسانده‌ شود.ممیز یكی‌ از ایرانی‌ترین‌ هنرمندان‌ ما است‌ كه‌ جست‌وجوی‌ فراوانی‌ برای‌ دادن‌ هویت‌ فرهنگی‌ به‌ كارش‌ كرده‌ است‌. تاؤیر اشعار سعدی‌ به‌ وضوح‌ و روشنی‌ در كارهایش‌ پیدا است‌. وی‌ در سال‌های‌ اخیر علاوه‌ بر طراحی‌ روی‌ جلد و پوستر، كارهایی‌ چون‌ نقاشی‌ برای‌ كتاب‌های‌ كودكان‌ و ساختن‌ فیلم‌ انیمیشن‌ را نیز انجام‌ داده‌ است‌. اما مدت‌ها است‌ كه‌ تنها كار گرافیك‌ و تدریس‌ تمام‌ اوقاتش‌ را پر می‌كند. در مورد علت‌ گرایش‌ خود به‌ گرافیك‌ می‌گوید: «دیدم‌ با گرافیك‌ می‌شود كارها را بهتر سرانجام‌ داد. دیدم‌ مصور كردن‌ مطلبی‌، آن‌ مطلب‌ را چشمگیرتر و خوانا تر می‌كند. آن‌ را به‌ شكلی‌،از انزوا در می‌آورد.ابعاد دیگری‌ به‌ آن‌ می‌دهد. زیرا كه‌ گرافیك‌ آن‌ هنری‌ است‌ كه‌ سبب‌ می‌شود مردم‌ در هر شرایطی‌ از زندگی‌ به‌ نیازهایشان‌ توجه‌ كنند. گرافیك‌ مثل‌ معماری‌ هنری‌ است‌ كه‌ تنها در ایام‌ فراغت‌ مورد مصرف‌ و استفاده‌ قرارنمی‌گیرد و حتی‌ جلوتر از معماری‌ است‌. چرا كه‌ وقتی‌ گرافیك‌ حضور پیدا می‌ كند ذهن‌ بلافاصله‌ به‌ كار می‌افتد و فكركردن‌ آغاز می‌شود.» علاقه‌ ممیز به‌ گرافیك‌ باعث‌ شده‌ كه‌ او چهل‌ و هشت‌ سال‌ تمام‌ بطور حرفه‌یی‌ به‌ این‌ هنر بپردازد. جایی‌ در جمعی‌ از او پرسیده‌ بودند كه‌ گر روزی‌ دست‌هایت‌ را ببندند و بگویند دیگر كار گرافیك‌ نكن‌،به‌ جایش‌ با چه‌ كاری‌ این‌ خلا را پر می‌كنی‌،پاسخ‌ داده‌ بود: «آدم‌ در زندگی‌ دو چیز دارد یكی‌ زوایه‌ دید یعنی‌ شیوه‌ فكركردن‌ و دیگری‌ هدف‌ كه‌ آن‌ را بر اساس‌ آن‌ اولی‌ انتخاب‌ می‌كند. حرفه‌ آدم‌ یكی‌ از وسایل‌ كوشش‌ در میان‌ این‌ دو چیز است‌. در مورد خودم‌ وقتی‌ ذهنی‌ و دیدی‌ و فكری‌ و بیانی‌ و تصویری‌ دارم‌، وقتی‌ آگاهی‌ و تخصا من‌ در چارچوب‌ گرافیك‌ است‌ و وقتی‌ بنای‌ گرافیك‌ و این‌ حرفه‌ بر اساس‌ خلق‌ و تولید است‌، باید گفت‌ كه‌ فقط‌ خواهند توانست‌ جلوی‌ تولید را بگیرند. اما نتوانسته‌اند جلوی‌ ذهن‌ تصویری‌ و بیان‌ تصویری‌ و نهایتا خلق‌كردن‌ را بگیرند. اندی‌ وارهول‌ اواخر عمرش‌ دیگر كار نمی‌كرد بلكه‌ فقط‌ به‌ عنوان‌ ناظر بر كارهای‌ دیگران‌ حضور داشت‌. فكر می‌كرد كسانی‌ هستند كه‌ در زمینه‌های‌ دلخواه‌ او زیباتر و ماهرانه‌تر از او كار می‌كنند و او با حضور خودش‌ در كنار آنها، امكانات‌ ذهنی‌ فراوانی‌ را در اختیارشان‌ می‌گذاشت‌. وقتی‌ او كاری‌ را تایید می‌كرد، كاری‌ در خط‌ خودش‌ را تایید می‌كرد. یعنی‌ شیوه‌ فكری‌ و اهداف‌ خودش‌ را تایید می‌كرد كه‌ به‌ وسیله‌ دیگران‌ اجرا می‌شد. من‌ فكر می‌كنم‌ در این‌ شرایط‌ در انسان‌ حس‌ فوق‌العاده‌ مطلوبی‌ وجود دارد.» ممیز، سعدی‌ را استاد و الگوی‌ خود می‌ داند. به‌ عقیده‌ او سعدی‌ مثل‌ حرف‌زدن‌ روزانه‌ و به‌ همان‌ سادگی‌ عمومی‌ شعر می‌گوید. اما كلام‌ او بلورین‌ و در غایت‌ زیبایی‌ است‌. ممیز علاوه‌ بر طراحی‌ در كار ساخت‌ چند فیلم‌ انیمیشن‌ حضور داشته‌ است‌.اما به‌ قول‌ خودش‌ آنچه‌ برایش‌ باقی‌مانده‌ تنها طراحی‌ و تدریس‌ است‌. به‌ شهادت‌ شاگردان‌ وی‌، ممیز هیچ‌گاه‌ درسی‌ را در دو ترم‌ متوالی‌ به‌ یك‌ شكل‌ تدریس‌ نكرده‌ است‌ بلكه‌ هر بار با شیوه‌ و روش‌های‌ نو بوده‌ است‌. سال‌ها است‌ كه‌ ممیز در كلاس‌هایش‌ درباره‌ آن‌طوری‌ كه‌ می‌بیند و آن‌طوری‌ كه‌ باید ببیند، حرف‌ می‌زند. بیشترین‌ درسی‌ كه‌ وی‌ تدریس‌ كرده‌ صفحه‌آرایی‌ بوده‌ است‌. ممیز بیش‌ از ۳۰ سال‌ سابقه‌ تدریس‌ دارد. به‌ قول‌ خودش‌: «تا این‌ ساعت‌ همیشه‌ مورد لطف‌ شاگردانم‌ بوده‌ام‌ و جز یكی‌ دومورد كه‌ در بعد از انقلاب‌ بود، كسی‌ این‌ حرمت‌ را خدشه‌دار نكرده‌ است‌.»ایرج‌ افشار یك‌بار به‌ او توصیه‌یی‌ كرده‌ كه‌ ممیز می‌گوید در طول‌ دوران‌ كار حرفه‌یی‌ خود همواره‌ آن‌ را به‌ كار بسته‌ است‌. افشار به‌ او گفته‌ است‌:«سرت‌ را در كارت‌ پایین‌ بینداز و مستقیم‌ برو جلو. درغیراین‌ صورت‌، مسائل‌ كناری‌ فرصت‌ ذی‌قیمت‌ تو را می‌گیرند و تو را از مقصودت‌ منحرف‌ می‌كنند.»
ممیز اعتراف‌ می‌كند كه‌ پا گذاشتن‌ او به‌ این‌ وادی‌ برای‌ ثبت‌ ابدی‌ و جاودانی‌ خودش‌ هم‌ بوده‌ است‌. می‌گوید: «طبیعی‌ است‌ كه‌ هر كسی‌ می‌خواهد زنده‌بودن‌ خودش‌ را به‌ شكلی‌ ثبت‌ كند وحس‌ كند زنده‌ است‌ و یادگارها، در واقع‌ نشانه‌های‌ تلاش‌اند. حتی‌ سنگ‌ قبر آدم‌ هم‌ همین‌ را می‌خواهد بگوید. جامعه‌ هم‌ وقتی‌ به‌ آثار هنری‌ و ساختمان‌ بشر احترام‌ می‌گذارد بخاطر آن‌ است‌ كه‌ آن‌ را یادگار عمومی‌ خودش‌ می‌داند و هنرمند هم‌ كه‌ سازنده‌ این‌ آثار است‌، لذت‌ جاودانه‌ شدن‌ دو برابری‌ می‌برد. لذتی‌ كه‌ او را نماینده‌ محیطش‌ هم‌ می‌كند یا ناشی‌ از از حسی‌ است‌ كه‌ فكر می‌كند چنین‌ ماموریتی‌ را خداوند فقط‌ به‌ عهده‌ او گذاشته‌ است‌.» این‌ روزها ممیز در بستر بیماری‌ است‌. مدتی‌ است‌ كه‌ بیمارستان‌ آبان‌ تهران‌ پذیرای‌ یكی‌ از هنرمندان‌ و مفاخر فرهنگی‌ كشورمان‌ است‌. سال‌ها است‌ طرح‌ها و پوسترهای‌ او را اگر حتی‌ اهل‌ هنر و گرافیك‌ نباشیم‌ بر در و دیوار این‌ شهر می‌بینیم‌. اكنون‌ وقت‌ خوبی‌ برای‌ قدردانی‌ و ادای‌ دین‌ به‌ صاحب‌ این‌ آثار است‌. فرصتی‌ كه‌ ممكن‌ است‌ دیگر تكرار نشود.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید